تغییرات مداوم محیطی، به عنوان یکی از ویژگیهای عصر معاصر، بسیاری از کسب و کارها را سرگردان کرده است. آنها مانند دریانوردانی گرفتار در امواج متلاطم، کار دشواری برای مسیریابی و تصمیمگیریهای خود دارند؛ بهویژه آنکه گاه ترس و نگرانی چنان بر آنها چیره میشود که برنامهریزی را رها کرده و رویکردی واکنشی و منفعلانه در قبال هر موج در پیش میگیرند.
این مقاله به دنبال آن است که هنر طراحی آینده را به عنوان راهکاری در عبور از این ابهامات محیطی و زمانی شرح دهد. نویسندگان مقاله اعتقاد دارند که تغییر نگاه پیشنهادی آنها، میتواند مانند یک ستاره قطبی یا فانوس دریایی عمل کند و افراد دستکم میدانند مقصدشان کجاست.
کار طراحی آینده با طرح یک پرسش شروع میشود: «بر چه چیزی میخواهیم تمرکز کنیم؟» پاسخ آن اغلب دشوارتر از تصور است. به عنوان مثال، یک تیم از افراد شاید تصمیم بگیرند که بر طراحی آینده برای آموزش متمرکز شوند. تصمیم آنها یا بسیار کلی خواهد بود: آینده کلی آموزش؛ یا از اهداف و برنامههای مشخص تری صحبت خواهد کرد: آینده آموزش برای یک گروه سنی یا بازار خاص (مانند آموزش عالی یا آموزش مدیران). همچنین میتوان هدف گذاری را بر اساس جغرافیا انجام داد: آینده آموزش در برزیل. اما هنگام اجرا، مسیر حرکت به سمت چنین هدفی شاید (و اغلب) تغییر میکند.
طراح آینده، کارش را با بررسی ابعاد مختلف واقعیت شروع میکند. او باید تشخیص دهد که شرایط کنونی چگونه است. از اینجا، تعریف مولفههای کلیدی، اظهارات کلیدی و مسائل کلیدی آینده در حال ظهور و آینده دور حاصل میشود. هرقدر که شرایط واقعی به طور عمیقتر کشف شود، تعریف آینده نیز عمیقتر و دقیقتر خواهد بود. برای درک و تصور هر چه بهتر آینده دور، طراح (یا طراحان) باید تمام دیدگاههای تصور شده، اطلاعات، دانش و خرد مربوط به شرایط واقعی کنونی و شرایط آینده در حال ظهور را جمع آوری و یکپارچه سازند.
این کار، نیازمند دست یافتن (ذهنی) به آینده، فراخواندن آن و گوش دادن به آن است تا بتوان بینش و خرد جدیدی به لحظه حال و فرآیند طراحی آورد. همچنین برای کسب خرد میتوان از مدلهای بصری و تجسمی مختلفی به منظور بهره گیری از منابع مختلف هوش (ذهنی، بدنی، قلبی و معنوی) بهره برد. هر قدر که طراحی به سمت آینده پیش میرود، از اطلاعات و دانش تاییدشده کاسته و به اطلاعات ناشناخته افزوده میشود. ادراک طراحان باید به گونهای گسترش یابد که هرکدام از اعضای تیم بتوانند از طریق همدلی صادقانه، آینده را به وضوح ببینند. فعال سازی هوش قلبی این فرآیندها را پشتیبانی کرده و طراحان را به سمت مناسبترین منبع دانش هدایت میکند.
این منابع ممکن است شامل اطلاعات تاریخی، تجربیات بینالمللی، دیدگاههای سایر مردم (به ویژه دیدگاههای بحث برانگیز)، دانش میان رشتهای و ابزارهای چندرسانهای شود. دیدگاههای متناقض به طور ویژه باید مطرح و بررسی شوند. مولفههای کلیدی که در این فرآیند نیازمند مشاهده، بحث و بررسی خلاقانه هستند، از این قرارند:
آیا پیشرفت خطی میبینید؟ آیا سالخوردگی طبیعی یا زوال مولفههای کنونی را شاهد هستید؟ چگونه احتمال وقوع اتفاقات را تعیین میکنید؟ چه میزان هیجانات کاذب بر تحلیل واقعی شرایط اثر گذاشته است (هیجان فناوری، هیجان پیشرفت، مقبولیت، کاربردها و...)؟
چه روندها و ابرروندهایی شاید با یکدیگر تلاقی کنند؟ کدام قوی سیاه/یا ژوکری (فرصتها و تهدیدهای بزرگ و غیرمنتظره) ممکن است ظاهر شود؟ چه تغییراتی در حال اتفاق است که پتانسیل اثرگذاری بر نتایج آینده را دارند؟ چه پیشرانها یا تقاضایی در بازار برای مولفهها وجود دارد؟ نقاط احتمالی غیرقابل بازگشت کدامها هستند؟
در طراحی آینده در حال ظهور و آینده دور، لازم است که تمام دیدگاه ها، بینش ها، خلاقیت ها، شهود، تصورات و رویاها جمع آوری و یکپارچه شوند. ایجاد یک ماتریس چهار بعدی میتواند تا حدی چشم انداز آینده اعضای تیم را مدون کرده و فضای مباحثات و گفتگوها را ارتقا دهد. به طور کلی، آینده واقعی به احتمال زیاد، ماهیتی بینابینی از چهار سناریوی آینده خواهد بود.
در سناریوی اول که آینده پیشبینی شده خوانده میشود، هیچ اتفاق خاص و غیرمنتظرهای رخ نخواهد داد. همه چیز امتداد روندها و وضعیت کنونی خواهد بود و فضای زیادی برای برنامه ریزی و گسترش سطح فعالیت اقتصادی وجود دارد (برخی صنایع مانند صنایع غذایی و شویندهها با این آینده سروکار بیشتری دارند). آینده دیگری که قوی سیاه نامیده میشود، انگار دقیقا خلاف سناریوی قبلی است. قوی سیاه آیندهای غیرمنتظره و ناشناخته است. فرصتها و تهدیدهایی در آن ظاهر خواهند شد که برای تیم طراحی و مدیریت ناشناخته هستند و راهکاری به جز چابکی و افزایش آمادگی برای آنها قابل تصور نیست.
سناریوی سوم، آرمانشهر یا همان مدینه فاضله است. در چنین حالتی تمام رویاها و آرزوها محقق میشود و تمام اتفاقات طبق انتظارات و منافع ما رقم میخورد. سناریوی آخر، با عنوان ویران شهر، مخالف حالت قبل است. این سناریوی آینده، ترسناک و آمیخته با ویژگیهای ناخواستنی است. این مدل چهارگانه را بارها و بارها باید بررسی کرد تا هر بار مشخص شود که کدام سناریو احتمال وقوع بیشتری دارد.
چارچوب طراحی آینده مبتنی بر توسعه مسیر پروژه، مجموعه اقدامات لازم برای رسیدن به آنجا و اجرای واقعی گزینههای آینده است. مسیر همانطور که در ابتدای مطلب گفته شد، ستاره قطبی و راهنمای اقدامات ماست. اقدامات، انتخابهای ما بر اساس واقعیت کنونی، آینده در حال ظهور و آینده دور است. مسیر پس از تعیین شدن، همراستا با اقدامات انتخابی و اجرا شده پیش میرود. اقدامات نیز به روشهای مختلف و براساس دیدگاه ها، ترجیحات و پتانسیل اجرا صورت میگیرند. برای طراحی آینده، اقدامات منجر به اجرا منجر به احتمالی هدفمند و معنادار از آینده میشود. اما به طور کلی و بر اساس چشم اندازی که پیش از این از آینده به دست آورده ایم، پنج اقدام میتوان انجام داد: اجرای برنامه ها، واکنش به اتفاقات و تغییرات محیط، توقف فعالیت ها، مشاهده و اقدام نکردن، اقدام فعالانه و اثرگذاشتن بر محیط و سایر فعالان بازار.
زمانی که آینده احتمالی مشخص شد، تیم طراحی تمام توجه خود را به آن معطوف میکند. از این طریق است که میتوان ویژگیهای آینده را به خوبی تشخیص داد و درک عمیق تری از آن به دست آورد. آنها به گونهای رفتار میکنند که انگار آینده انتخابی آنها هم اینک ظهور کرده است. سپس در زمان به عقب بازمی گردند (حتی به لحظه کنونی میرسند) و تشخیص میدهند که در این فواصل زمانی، چه تصمیمات و اقداماتی صورت گرفته که منتج به آن آینده شده است. چنین «تاریخی» از سالها تغییر، به آگاهی عمیقتر تیم طراحی از آینده در حال ظهور و آینده دورتر میانجامد. این فرآیند واپس گرایانه، مانند قطب نمایی برای راهبری به سمت آینده عمل میکند. چنین روشی به ویژه برای ایجاد نوآوریهای تحول آفرین و تغییردهنده قوانین بازی برای رقبا مفید است.
چند مهارت برای استفاده در چارچوب طراحی آینده مفید است:
از انتقادهای سازنده برای افزایش پویایی و احتمال موفقیت تیم طراحی استفاده کنید (نکته در این است که انتقاد سازنده باید هم از خود و هم از سایر اعضای تیم باشد). انتقاد سازنده شامل چند گام میشود: قدردانی کردن از آنچه دیگران ارائه داده اند؛ طرح پرسش درباره هدف آن؛ توصیف احساسات و افکار خود درباره آن؛ ارائه راهکارهایی برای بهبود و در نهایت، تبادل نظر درباره این فرآیند.
حجم انبوهی از اطلاعات و دانش درباره هسته طراحی (کسب و کار، مسأله، موضوع و...)، مباحث پیرامون، شرایط کنونی، شرایط در حال ظهور و فضاهای خالی برای خلاقیت گردآوری کنید.
از گفتگوهای مستقیم، گفتگوهای مجازی و شبکههای اجتماعی برای جمع آوری اطلاعات، دانش، ایدهها و نگرشهای اضافی بهره ببرید.
سوالات هوشمندانه بپرسید.
جریان پایداری از اطلاعات، دانش، ایدهها و خرد ایجاد کنید و به مستندسازی آنها بپردازید.
به افزایش چشم انداز، منابع اطلاعاتی، مهارتها و دیدگاههای خود درباره موضوعات اصلی و حاشیهای بپردازید.
اطلاعات را دسته بندی کرده و در چارچوبی اختصاصی که برای پروژه کنونی طراحی کرده اید، بریزید. در این صورت، شانس آن را خواهید داشت که الگوهای نهفته و نادیده شده را کشف کنید.
تصمیم بگیرید که به دانشمندترین متخصص «موضوع» در دست بررسی تبدیل شوید.
هنگام استفاده از چارچوب طراحی آینده میتوانید از هفت گام پیشنهادی ما استفاده کنید. البته به یاد داشته باشید که اجرای آنها را از هر دو طریق خطی و غیرخطی (پرپیچ و خم) دنبال کنید.
گام اول، تعیین مشکل است. در این گام موضوع و هدف خود را مشخص میکنید. چارچوب بندی و تغییرات آن را تا زمانی ادامه دهید که درک روشنی از مشکل و موضوع مطالعه به دست آورید. گام دوم، تعیین وضعیت گذشته و حال است.
در اینجا، شروع به جمع آوری دادهها و اطلاعات از منابع مختلف کنید. آنها را دسته بندی و مدون کنید. در صورت نیاز میتوانید از بزرگ دادهها و فناوریهای نوین نیز بهره ببرید. زمانی که اطلاعات کافی جمع آوری کردید، از راهکارهای خلاقانه برای ارائه ایدههای خلاقانه استفاده کنید. چارچوبی برای اطلاعات جمع آوری شده و توزیع آنها ایجاد کنید. گام سوم مربوط به آینده در حال ظهور است. زمانی که وضعیت گذشته و حال موضوع مورد بررسی را تعیین کردید، به پیشبینی آینده بپردازید. آینده در حال ظهور، شامل بازه ۵ تا ۱۰ سال آینده میشود. روش کار در این مرحله نیز تا حد زیادی شبیه مرحله پیشین است.
همچنان میتوانید داده ها، اطلاعات و دانش موجود را جمع آوری و دسته بندی کنید. بخشی از آینده در حال ظهور را فناوریهایی میسازند که هم اینک توسعه یافته، ولی به استفاده در مقیاس بالا نرسیده است. گام چهارم، آینده دور پس از ۵ تا ۱۰ سال است. برای تعیین چشم انداز خود از چنین آیندهای نیاز به ایده پردازی ها، شهود، آرزوها و حتی رویابینی دارید. اگر تا به حال خوب پیش رفته باشید، تعیین چشم انداز آینده دور نیز کار چندان دشواری نخواهد بود. احتمالات و سناریوهای خود را در قالب پنج سناریوی آینده قابل پیشبینی، قوی سیاه، آرمانشهر، ویران شهر و آینده میانه بریزید.
گام پنجم تشریح آینده است. یک تا دو صفحه درباره آینده قابل تصور خود بنویسید. این کار را به زبان حال انجام دهید؛ چنان که گویی آینده هم اینک ظهور کرده است. شاید چشم انداز توصیفی شما فقط شامل حال و آینده در حال ظهور باشد و شاید به آینده دور هم پرداخته باشید (بستگی به شرایط مورد بحث شما دارد). نتایج و انتظارات را با آینده مطلوب خود مقایسه کنید. توصیفی روشن از آینده، نقشه راه شما را مشخص خواهد کرد.
گام ششم، اجرا و مدیریت است. با مشخص شدن آینده احتمالی، به طور عقب گرد مسیر لازم و اقدامات موردنیاز در طول این مسیر نیز مشخص میشود. در صورتی که تغییرات، نوآوریها و بهبودهایی لازم شود، از آنها استقبال کنید.
گام هفتم و پایانی، نتایج است. تمام ایده ها، پیشنهادها و مسائل کلیدی را جمع آوری کنید. سناریوها و ملاحظات هر پروژه را برای اجرا مشخص کنید. تغییرات و بهبودهای لازم را بر اساس شهود، بینش، نوآوری و کارآفرینی خود انجام دهید. به فرآیند اعتماد کنید. اجرا را تا زمانی ادامه دهید که اطمینان یابید به مقصد رسیده اید.
چند عامل بر موفقیت تیم طراحی اثرگذار است که لازم است در کار با چارچوب طراحی آینده به آنها پرداخته شود.
۱- چشم انداز: ذهنیتی که با آن آینده را پیشبینی میکنیم، تعیین کننده شیوه ایجاد آن است. برای ساختن آیندهای مثبت، لازم است که ذهنیتی مثبت داشته باشیم. ما جهان جدیدی را تصور میکنیم، که جامعهای جدید، اقتصادی جدید و مدیریتی مسوولانه برای افزایش کیفیت زندگی همگان دارد. پارادایمهای قدیمی رنگ میبازند و پارادایمهای جدید و مسوولانه جایگزین آنها میشوند.
۲- تأمل دائم: چشم انداز ما مبتنی بر سوالات و تردیدهای فراوان است. به مرور زمان دیدگاه ما تغییر میکند و شرایط جدید نیز بر چشم انداز ما اثر میگذارد. بدون این تأملات دائمی نمیتوان احتمال موفقیت چندانی برای ساختن و نقش آفرینی در آینده در نظر گرفت.
۳- ارزشها و اخلاقیات در تصمیمگیری: ما به عنوان انسان، فرصتی استثنایی برای مشاهده عقب گرد یا پیشرفت امور داریم. همچنین میتوانیم خودمان سازنده و اثرگذار بر این تحولات باشیم. اما ارزش ها، عقاید شخصی و اخلاقیات تعیین میکنند که چه مسیر و اقداماتی در پیش میگیریم.
۴- مشارکت نسلی: از آنجا که آینده و به ویژه آینده دور، یک بازه زمانی طولانی را شامل میشود، نمیتوانیم از تغییر نسل در سازمان و در جامعه غافل شویم. هر نسل، چشم انداز، دیدگاهها و ذهنیت خود را دارد. برای درک بهتر واقعیت و استفاده از این تفاوت نگاه، بهتر است که آنها را هم در طراحی آینده مشارکت دهیم.
۵- تحول ادراکی: برای درک بهتر واقعیت و طراحی آینده باید بتوانیم بر محدودیتهای شناختی و عصبی خود غالب شویم. آیا ما واقعیات را چنان که هستند، میبینیم یا چنان که هستیم و دوست داریم؟ تجربیات، دانش و جهت گیریهای ما بر ادراک ما اثر میگذارد. برای بهبود عملکرد خود، لازم است شناخت دقیق تری از آنها به دست آوریم. همچنین لازم است منابع جدیدی از هوش، تصور، شهود و رویابینی در خود ایجاد کنیم (این موضوع را در قسمت بعدی این مطلب بررسی خواهیم کرد).
۶- نوآوری و کارآفرینی تحول آفرین و معنادار: هوش، شهود و ادراک شخصی، لازمه ایجاد تغییر است. نوآوری و کارآفرینی نیز این تغییرات را تجسم بخشیده و تحولی اثرگذار و ماندگار در بازار یا جامعه ایجاد میکند.
۷- مسوولیت پذیری و مشارکت: بی توجهی و نادیده گرفتن بحرانهای پیش رو دیگر ره به جایی نمیبرد. برای حل بسیاری از چالشهای اجتماعی و جهانی، نیازمند مدیران و کسبوکارهایی مسوولیت پذیر هستیم؛ آنها که با تمام ذینفعان به مشارکت نشسته و به جای صرف انرژی برای رقابت، تمرکز خود را روی همکاری بگذارند.
ترجمه: دنیای اقتصاد
منبع: european business review