bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۶۱۰
پاسخ تندجواد لاریجانی به علی اکبر ولایتی:

'اختلافات روشن است'

تاریخ انتشار: ۱۲:۵۹ - ۲۷ تير ۱۳۸۶
پس از آنکه لاریجانی در یک برنامه تلویزیونی علت کناره گیری خود از وزارت امور خارجه را وجود اختلاف نظر با وزیر وقت خواند، ولایتی علت اصلی کنار گذاشتن وی را توصیه وزارت اطلاعات اعلام کرد. اکنون مجادله با یادداشت صریح لاریجانی وارد فاز جدید و روشن کننده تری شده است.

شنبه شب گذشته، دكتر محمدجواد لاريجاني كه در برنامه «نگاه يك» شبكه اول سيما حضور يافته بود، زماني كه مورد سؤال مجري درباره علت خروج از وزارت خارجه قرار گرفت، علت را اختلاف با علي‌اكبر ولايتي عنوان كرد.

وي ضمن اعلام قائل بودن احترام براي دكتر ولايتي،‌ خود را طرفدار ديپلماسي پروژه‌اي دانست و وزير خارجه اسبق را متهم كرد كه به خاطر انتقادات رسانه‌ها، پروژه‌هاي ديپلماسي را متوقف مي‌كرد.

اين اظهارات طبعا با واكنش دكتر ولايتي روبه‌رو شد و مشاور بين‌الملل رهبر انقلاب ديروز در مصاحبه‌‌اي كه با روزنامه جمهوري اسلامي كرد، ضمن طبيعي دانستن اختلاف سليقه در وزارت خارجه، اظهار كرد كه تصميمات سياست خارجي بايد به تصويب سران نظام مي‌رسيده است.

وي همچنين علت جدا شدن جواد لاريجاني از وزارت خارجه را درخواست وزارت اطلاعات دوران ري‌شهري براي پايان دادن همكاري وزارت خارجه با لاريجاني ذكر كرد.
اين مجادله با استقبال كم‌نظير مطبوعات روبه‌رو شد و تيتر نخست برخي از آنها را به خود اختصاص داد و طبيعتا جواد لاريجاني نيز به اظهارات علي‌اكبر ولايتي واكنش نشان داد.

معاون سابق ولايتي در اين پاسخ او را متهم كرد كه هرگز ايده‌اي را كه تا حدي جديد باشد، ارايه نكرده‌ و اين خشكسالي، امر كوچك و بي‌اهميتي نيست.
به گفته وي در منطق كاري ولايتي، ابتدا بايد تير را رها كرد و هركجا اصابت نمود، دور آن را خط كشيد و آن را هدف اعلام كرد و براي آن پيروزي جشن گرفت و تيرانداز را تشويق نمود! اين هم مسلك «قبه نوري» است كه آقاي ولايتي در تمام طول شانزده سال وزارت خارجه و پس از آن، همواره به آن عمل كرده و مي‌كند.

به گزارش بازتاب، متن کامل این یادداشت از این قرار است:
«1. اختلاف من و ولايتي خيلي روشن و ساده است، براي من مملكت‌داري و كار حكومتي همانند يك پروژه بايد «از قبل» هدف‌دار و صاحب نقشه اقدام باشد؛ اين همان چيزي است كه آن را «روش پروژه‌اي» ناميده‌ام. در منطق كاري ولايتي، ابتدا بايد تير را رها كرد و هركجا اصابت نمود، دور آن را خط كشيد و آن را هدف اعلام كرد و براي آن پيروزي جشن گرفت و تيرانداز را تشويق نمود! اين هم مسلك «قبه نوري» است كه آقاي ولايتي در تمام طول شانزده سال وزارت خارجه و پس از آن، همواره به آن عمل كرده و مي‌كند.

2. اين دو روش كاملا آثار و نمودهاي مختلف دارند: در روش پروژه‌اي، فرد بايد ابتدا پروژه را تعريف كند و آن را براي مسئولان نظام مطرح نمايد و پس از طي مراحل قانوني، شجاعانه دنبال كند تا ـ اگر خداي سبحان مصلحت دانست ـ به هدف برسد و در اين راه تشويق يا سرزنش ديگران نمي‌تواند باعث تغيير مسير شود. اما در مسلك قبه‌هاي نور، كار از «ايده نو» شروع نمي‌شود و اصلا بدان ربطي ندارد. اصل اين است كه فرد در پناه درخت بلندي قرار بگيرد و به عنوان قبه نور مورد احترام باشد و مناصب دو دستي به او تقديم شود و لذا عجيب نيست كه آقاي ولايتي در مدت سه دهه كه از انقلاب مي‌گذرد، به رغم عناوين مفصلي كه همواره يدك كشيده‌اند، هرگز ايده‌اي را كه تا حدي جديد باشد، ارايه نكرده‌اند! اين خشكسالي، امر كوچك و بي‌اهميتي نيست.

3. رويه ديگر تفكر «قبه نوري» بي‌اعتنايي به كار كارشناسي است كه در كلام و رفتار ايشان موج مي‌زند. ايشان اين بي‌رغبتي را در پناه قانون‌مداري و لزوم طي مراحل تصويبي در سلسله مراتب حكومتي پنهان مي‌كند، اما چه فايده كه اين مسئله روشن‌تر از اين حرف‌هاست.
كافي است، به دو نمونه زير توجه كنيد تا معلوم شود سرنخ كار كجاست:

در مورد قطعنامه 598 در تمامي مراحل مذاكرات و سفرهاي من به نيويورك و ديگر كشورها، نه تنها نخست‌وزير محترم، رئيس‌جمهور و رئيس مجلس بلكه حضرت امام(قده) در جريان قرار مي‌گرفتند و تا من مطمئن نمي‌شدم كه آن بزرگوار نظر مساعد دارند، قدمي برنمي‌داشتم. اما آقاي ولايتي در تمام طول اين مذاكرات، حتي يك لحظه هم حاضر نشدند به موضوع، نتايج، متن و مسير توجه كنند و همواره مي‌گفتند: چون حساسيت عمومي وجود دارد، من مخالفم! مثلا در برهه‌اي تحت فشار آمريكا، شوراي امنيت سازمان ملل متحد به ايران اخطار داد كه اگر موضع خود را نسبت به قطعنامه 598 روشن نكند، قطعنامه جديدي صادر خواهد شد كه ايران را تحت فشار مي‌گذارد. تمام كارهاي كارشناسي و نظر مسئولان بر اين بود كه نبايد اجازه داد چنين قطعنامه‌اي صادر شود. آقاي ولايتي در اتاق آقاي شيخ‌الاسلام جلسه برگزار كرد و مرا كه مسئول مذاكرات قطعنامه 598 بودم صدا كرد و گفت: «تا من وزير خارجه‌ام، اجازه نمي‌دهم كه اين قطعنامه قبول شود». درست دوازده ساعت بعد، مرحوم حاج احمدآقا(ره) زنگ زدند و گفتند كه حضرت امام فرموده‌اند برويد نيويورك و آنها را متقاعد كنيد كه ما قطعنامه را رد نكرده‌ايم و قصد رد كردن هم نداريم. لذا ملاحظه مي‌فرماييد كه خشكسالي فكري و عملي در ديپلماسي چگونه در زير لعاب قانون‌گرايي و اين‌كه «مملكت صاحب دارد»، «يك كارشناس حرفي زده كه نمي‌شود» و از اين قبيل امور پنهان شده است!
نمونه ديگر امضاي قرارداد CTBT است. آيا ايشان مي‌توانند بگويند كدام مقام مسئولي در سلسله مراتبي كه بر آن تأكيد دارند، به ايشان اجازه داد كه اين قرارداد را امضا كنند؟ و چگونه شوراي عالي امنيت ملي، مسئله را پيگيري كرد؟ حقيقتا اين دسته گل چگونه قابل توضيح است؟

4. در مسلك پروژه‌اي، بزرگ‌ترين جايزه براي پيگيري‌كنندگان، نفس تحقق پروژه است، در حالي كه در دنياي قبه‌هاي نور، «خبر» ‌رسانه اصل است و مدال و تحسين‌ها. همين قطعنامه 598 كه در تمام طول مذاكرات آن از طرف آقاي ولايتي به عنوان قرارداد «تركمانچاي» و عنصر «حرام‌زاده» معرفي مي‌شد، به محض پذيرش، تبديل به امامزاده شد و تازه آقاي ولايتي مي‌نازد كه قرارداد 1975 و مرزها را هم صيانت كرده است!
ايشان فراموش كرده‌اند كه وقتي براي انجام مذاكرات پس از قبول قطعنامه 598 جامه مي‌دريدند، حتي متن آن را درست نمي‌دانستند، تا چه رسد به نحوه پيشبرد آن و عملا شد آنچه شد! يعني وقتي موضوع از سكه رسانه‌اي افتاد، پيگيري آن به فراموشي سپرده شد و ايشان مشغول سفرهاي دوره‌اي و مخابره خبرهاي آن شدند. ضمنا حتي مواردي وجود دارد كه ملاقاتي انجام نشد، ولي خبر آن به تهران مخابره شد!

5. انتقادات من از آقاي ولايتي جديد نيست. من در كتاب‌هاي متعددي كه در زمينه تئوري و عمل سياست خارجي نوشته‌ام، آنها را به تفصيل بيان كرده‌ام. اما در قبال نقد دقيق و موضوعي و محترمانه اينجانب، آقاي ولايتي با اضطراب و مرعوبانه پشت سر دستگاه امنيتي كشور مخفي مي‌شوند و چنگ و دندان نشان مي‌دهند. اين هم مظهر ديگري از همان مسلك قبه نوري ايشان است، اما تعجب من از آقاي ولايتي است كه در سال‌هاي آغازين انقلاب ...، مجلس شوراي اسلامي به صلاحيت ايشان براي منصب نخست‌وزيري رأي نداد و داغ اين مطلب هنوز بر دل ايشان وجود دارد! چگونه ايشان به جاي اين‌كه بگويند چرا اين همه فرصت‌هاي طلايي را در سياست خارجي كشور با نديدن و نخواستن و ندانستن سوزانده‌اند و به جاي اين‌كه فداكاري‌هاي جبهه‌ها را به حساب خود بنويسند، نگفته‌اند كه براي حراست و كمك به اين دستاوردها، چه فكر و انديشه و برنامه‌اي را ـ حتي يك نمونه ـ انجام داده‌اند و حال به خيال خود به افشاگري و ترور شخصيتي پرداخته‌اند؟ در مسلك قبله‌هاي نور، اين امر مسلما يك ناپرهيزي است، زيرا ممكن است ساحت مبارك را هم بگيرد!

جناب آقاي ولايتي ظاهرا از فرط هيجان فراموش نمودند كه اينجانب وقتي از وزارت خارجه رفتم، براي مدت بيش از پنج سال در شوراي عالي امنيت ملي ـ كه بالاترين نهاد امنيتي ـ سياسي كشور است ـ در مقابل ايشان در تمام جلسات مي‌نشستم و در حالي كه ايشان به «چرت» ملوكانه خود مشغول بودند، حقير ـ بر اساس نوارهاي ضبط‌شده جلسات ـ دقيق‌ترين تحليل‌ها و گزارش‌ها را كه محصول كار جمعي كارشناسان متعدد و دبير محترم شورا بود، ارايه مي‌كردم! و پس از آن هم براي دو دوره در مجلس خدمت كرده‌ام و مركز پژوهش‌هاي مجلس را با بيش از دو هزار كارشناس همكار تأسيس نمودم. بد نيست آن مقام عالي‌رتبه و قبه نوراني بفرمايند كه در اين سال‌ها چه تاج گلي بر سر ملت زده‌اند و چه دروازه‌اي به روي روابط خارجي كشور گشوده‌اند! جز اين‌كه همواره مطالبه «اسب زين كرده» براي تصدي مقامات عالي داشته‌اند!
مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین