bato-adv
کد خبر: ۵۹۰۱۳

اصلاح طلبی، اصولگرایی و دولت (1)

دکتر محمود شربف زادگان
تاریخ انتشار: ۱۰:۲۶ - ۰۱ آبان ۱۳۸۹

 
نظر منتشر شده ی یکی از خوانندگان محترم فرارو در مورد یادداشت «انحراف در اصولگرایی یا رقابت زود هنگام برای قدرت؟!»، نکات ارزنده ای را در بر داشت که توجه به آنها خالی از لطف نیست.
 
قبل از هر چیز باید گفت که بحث در این مورد از یک جهت به اصل مسئله اصلاح طلبی و اصولگرایی مربوط می شود و از جهت دیگر به سخنانی ارتباط دارد که از اوایل امسال مطرح شد و در روزهای اخیر یک روایت دیگر از آن توسط علی اکبر جوانفکر، مشاور مطبوعاتی احمدی نژاد، در مصاحبه با روزنامه خبر و در برنامه تلویزیونی «دیروز، امروز، فردا» بیان شد. بنابر این، دو موضوع در این زمینه مطرح است؛ اول این که اصلاح طلبی و اصولگرایی در نظام جمهوری اسلامی طی سالهای گذشته چه نقشی داشته و چه معنا و مفهومی دارد و دوم این که در وضعیت فعلی و با سخنان کسانی مثل جوانفکر چگونه می توان از این تقسیم بندی سخن گفت. 

اصلاح طلبی و اصولگرایی
این خواننده محترم  فرارو ، موضوع اصلاح طلبی و اصولگرایی را به طور کلی در سه بخش بیان کرده است؛ اول- تعریف اصلاح طلبی و اصولگرایی در «قواعد کلیشه ای حزبی»، دوم- ادعای نمایندگی تمام اقشار و طبقات جامعه از سوی یک حزب، سوم- عدم توانایی احزب در حل دامنه تخاصمات و فاصله های طبقاتی. 

ایشان بعد از ذکر این سه بخش نتیجه گرفته که «دولت ها بایستی دولتی اصولگرا باشند». هر چند که ایشان در پایان نظر خود به نحوی دولت اصولگرای مطلوب خود را علاوه بر اصولگرایی به نوعی واجد خصیصه اصلاح طلبی دانسته اما تاملاتی چند در این مقدمات برای درک جریانهای اصلاح طلبی و اصولگرایی لازم است. 

الف- اصلاح طلبی، اصولگرایی و تحزب. واضح است که اصلاح طلبی و اصولگرایی به معنای دو حزب نیستند، بلکه این دو اصطلاح به دو جریان دلالت دارند که احزاب می توانند در بستر آنها شکل بگیرند. به عبارت دیگر، این دو اصطلاح عبارت از دو دیدگاه یا تلقی هستند که در آن ایده هایی مختلف و متنوعی مطرح می شوند تا احزاب با اتخاذ هر کدام از این دو دیدگاه ایدهای متعلق به آن را محقق سازند و از این رو اصلاح طلب یا اصولگرا خوانده می شوند. اصلاح طلبی و اصولگرایی به این معنا رسم متداول در نظامهای سیاسی کنونی است که به طور معمول از آنها به عنوان جریانهای چپ یا راست نام می برند. برای مثال، جریان چپ در آلمان دربردارنده احزابی چون سوسیال دموکرات و حزب چپ است و حتی حزب سبزها نیز در بسیاری از موارد نزدیک به این جریان و هماهنگ با آن حرکت می کند. از سوی دیگر، احزاب بنابر تفسیر و تعبیر خود از ایدهای جریانشان، نگرش خاصی از آن را دنبال می کنند چنان که امروزه راست میانه یا راست افراطی در جریان راستگرایی کشورهای اروپایی دیده می شود یا در جریان چپ بین احزاب سوسیالیست با کمونیست تفاوتهایی وجود دارد. 

اصلاح طلبی و اصولگرایی در ایران نیز چنین حکمی دارند. در واقع، این دو جریان و احزاب آن بعد از پیروزی انقلاب در سه دهه گذشته همواره وجود داشته اند که باید بیش از هر چیز به اختلافهای درونی حزب جمهوری اسلامی در سالهای اولیه انقلاب توجه داشت. این اختلافها در سالهای اولیه پس از انقلاب و بعد از خارج شدن دیگر رقبای سیاسی از میدان به شکل گیری دولت میر حسین موسوی در قالب جریان چپ منتهی شد که در برابر آن جمعیت موتلفه اسلامی( حزب موتلفه اسلامی کنونی) به همراه روزنامه رسالت قرار داشتند. پس از دولت هاشمی رفسنجانی، جریان چپ در دولت خاتمی رنگ و رویی تازه پیدا کرد و به عنوان اصلاح طلبی نمودار شد و جریان راست در مقابل آن با تمسک به اصول و ارزشهای انقلاب اسلامی در قالب اصولگرایی ظاهر شد. 

ب- تحزب و نمایندگی طبقات اجتماعی. روشن است که ادعای یک حزب و گروه مبنی بر نمایندگی تمام طبقات اجتماع موجب سقوط جامعه سیاسی خواهد شد و باید در این نکته با نظر خواننده محترم موافق بود. دو جریان عمده نظام چه به عنوان چپ و راست در دهه 60 و نیمه اول دهه 70 و چه به عنوان اصلاح طلب و اصولگرا از نیمه دوم دهه 70 تا کنون، نماینده بخشی از طبقات جامعه بوده اند و حتی می توان گفت این دو جریان نماینده و تبلور ایده های متفاوت برخاسته از انقلاب اسلامی هستند. به عبارت دیگر، جریان چپ و بعد از آن اصلاح طلب عهده دار ایدهای انقلابی است که بر اساس آن، انقلاب شکل گرفت و از این رو ماهیت تجدد طلبی دارد و در مقابل، جریان راست و اصولگرایی بعدی، نماینده پایبندی به سنت اسلامی است و به همین دلیل ماهیت محافظه کاری دارد. 

روشن است که این دو جریان هر کدام در قالب یک بخش اساسی از انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی قرار می گیرند و به همین دلیل، انقلاب و نظام نیازمند به هر دو جریان است تا بتواند جامعیت خود را حفظ کند. جامعیت نظام در قالب دو جریان به این معنا است که انقلاب و نظام بتواند از یک سو پویایی خود را در جهان معاصر حفظ کند و از سوی دیگر پیوند با هویت تاریخی خود را نگه دارد. در نتیجه، این دو جریان برخاسته از مقتضای ذاتی انقلاب و نظام هستند و حذف هر کدام از این دو جریان به معنای لغزیدن انقلاب و نظام از موقعیت و جایگاه خود است به گونه ای که حذف اصلاح طلبی پویایی را از آن می گیرد و حذف اصولگرایی ارتباطش را با سنت تاریخی و دینی مخدوش می کند. 

ج- احزاب و تخاصمات اجتماعی. خواننده محترم به حق تصور کرده که چون احزاب محصول فاصله های اجتماعی هستند، پس نمی توانند تخاصمات و فاصله های طبقاتی جامعه را حل کنند. این سخنی است درست، اما نمی توان از این سخن نتیجه ناکارآمدی احزاب و دولتهای برآمده از آنها را گرفت و سر راست حکم به دولت اصولگرا آن هم به طور مطلق داد. در حقیقت، حیات جامعه سیاسی مشروط و منوط به همین تخاصمات و حتی فاصله های طبقاتی است و حذف تخاصمات و ایجاد جامعه ای یک دست و بدون طبقه به معنای نابودی جامعه سیاسی است همان گونه که تشدید تخاصمات نیز به هلاک جامعه سیاسی منجر می شود. توانمندی یک جامعه سیاسی در رفع اختلافات و فاصله های اجتماعی نیست چرا که اختلاف و فاصله در اجتماع لازمه ذاتی آن است، بلکه توانمندی در حاکمیت قانون برای برقراری نظم و ایجاد راهکارهایی برای همکاری بین احاد جامعه است. این امر به معنای حفظ هر دو جریان با تمام اختلاف نظرهایشان در نظام سیاسی در عین همکاری بین آن دو است تا نظام سیاسی بتواند از تمام ظرفیتهای خود استفاده کند. این وضعیت همان چیزی است که امام خمینی (ره)در نامه 10 آبان 1367، مشهور به منشور برادری، در پاسخ به نامه محمد علی انصاری متذکر شد و به جا است که در اینجا بخشی از آن نامه نقل شود: 

«اگر آقايان از اين ديدگاه كه همه مي خواهند نظام و اسلام را پشتيباني كنند به مسائل بنگرند، بسياري از معظلات و حيرتها برطرف مي گردد ولي اين بدان معنا نيست كه همه افراد تابع محض يك جريان باشند. با اين ديد گفته ام كه انتقاد سازنده معنايش مخالفت نبوده و تشكل جديد مفهومش اختلاف نيست. انتقاد بجا و سازنده باعث رشد جامعه مي شود. انتقاد اگر بحق باشد، موجب هدايت دو جريان مي شود. هيچ كس نبايد خود رامطلق و مبراي از انتقاد ببيند. البته انتقاد غير از برخورد خطي و جرياني است. اگر در اين نظام كسي يا گروهي خداي ناكرده بي جهت در فكر حذف يا تخريب ديگران برآيد و مصلحت جناح و خط خود را بر مصلحت انقلاب مقدم بدارد، حتما پيش از آنكه به رقيب يا رقباي خود ضربه بزند به اسلام و انقلاب لطمه وارد كرده است. در هر حال يكي از كارهايي كه يقينا رضايت خداوند متعال در آن است، تاليف قلوب و تلاش جهت زدودن كدورتها و نزديك ساختن مواضع خدمت به يكديگر است. بايد از واسطه هايي كه فقط كارشان القاي بدبيني نسبت به جناح مقابل است، پرهيز نمود. شما آنقدر دشمنان مشترك داريد كه بايد با همه توان در برابر آنان بايستيد، لكن اگر ديديد كسي از اصول تخطي مي كند، در برابرش قاطعانه بايستيد» (صحیفه نور، ج 21، صص 179-180).

مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین