ایرانیان قدیم خیال میکردند برنج را «برزویه طبیب» در زمان «انوشیروان ساسانی» بههمراه کتاب «کلیله و دمنه» از هند به ایران آورده است. از آنموقع هم خیلی طول کشید تا برنج بشود غذای اصلی ایرانیها.
به گزارش فارس، «رشیدالدین فضلالله همدانی» در قرن هفتم شمسی در کتاب «آثار و احیاء» نوشته است در زمان او این ایده رایج بود که برنج را برزویه طبیب از هند به ایران آورده است.
وی چگونگی کشت برنج را مفصل توضیح داده و جالب اینکه همانموقع میدانسته و گفته که کیفیت برنج گیلان نسبت به نقاط دیگر بهتر است.
بنا به منابع تاریخی، کشت برنج در ایران از همان دوره ساسانیان رواج یافته و البته که غذایی سراسری نبوده که در همه نقاط ایران مصرف شود. در قرون بعدی نیز انواع مختلف برنج در ایران کشت شده و بهمرور توسط کشاورزان ایرانی انواع جدیدتر و مرغوبتر نیز به وجود آمده که بیشتر باب میل ایرانیها باشد.
در دوره صفوی برنج، غذایی شاهانه بوده و البته به صورت پلو یا به صورت چلو به همراه کباب یا خورش به غذای مخصوص مهمانیها و جشنها تبدیل شده است؛ «ملمع پلو» و «بریان پلو» و «قاورمه پلو» و «دولمه پلو» غذاهای مشهور دوره صفویه بودهاند.
تا دوره قاجار هم کار به جایی رسید که «ادوارد پولاک» طبیب مخصوص ناصرالدین قاجار نوشته است: «ایرانیان ساده زندگی میکنند و کلا در غذا خوردن و نوشیدن عاداتی متعادل دارند. غلات، برنج، سبزیجات، میوه و لبنیات غذای اصلی آنان را تشکیل میدهد. در شهرها و در میان مردم مرفه برنج مهمترین جزء غذا به حساب میآید. برنج در پخت سه غذای ایرانی: پلو، چلو و آش به کار میرود. این غذاها نقش مهمی در زندگی خانواده ایرانی دارند. ایرانیها حتی نمیتوانند بهشت را بدون برنج تصور کنند».
برنج در دنیا انواع مختلفی دارد، ولی در ایران فقط برنج سفید و انواع بومی ایرانی پرطرفدار است
برنج ایرانی انواع مختلفی دارد. امروزه حدود ۴۵ نوع برنج در ایران کشت و مصرف میشود و از همه معروفتر برنج صدری و برنج طارم است که بخش بزرگی از انواع برنج ایرانی را تشکیل میدهند؛ از جمله صدری حسن سرایی، صدری دمسیاه، طارم دیلمانی، طارم رشتی و طارم محلی.
اغلب برنجهای ایرانی به نام محل کشتشان شناخته میشوند یا خصوصیات ظاهریشان. برخی هم مثل برنج صدری ماجرایی تاریخی دارند که چنین است: «میرزا آقا خان نوری که در دوره قاجار، صدارت را برعهده داشت، عدهای را به کشورهای آسیای شرقی فرستاد و بذر چغندر و برنج را به شمال کشور ایران آوردند. بهروایتی این برنج از هندوستان آورده شده بود و به برنج صدراعظمی موسوم گردید. بعدها بر اثر کثرت استفاده، نام آن از برنج صدراعظمی به برنج صدری تغییر یافته است».
برخی انواع برنج نیز به نام کشاورزی که نخستینبار آنها را رشد و پرورش داده شناخته میشوند؛ برای مثال برنج هاشمی که ماجرایش این است: «یوسف هاشمیزاده در سال ۱۳۶۴ متوجه چند خوشه متفاوت در شالیزارش شد. این خوشهها بلندتر بودند و ساقه باریکتری هم داشتند. وی این خوشههای ویژه و جذاب را جمعآوری کرد و در آغاز فصل بهار خزانه جداگانهای برای آنها گرفت و آنها را نشاء کرد و در فصل برداشت هم جداگانه و با احتیاط آنها را درو کرد و برنج هاشمی متولد شد».
دیگر اینکه علاوه بر گیلان و مازندران انواع دیگری از برنج در مناطق مختلف ایران کشت میشود؛ ازجمله برنج عنبربو در خوزستان و مناطق غربی ایران و برنج چمپا در اصفهان و مناطق مرکزی و جنوبی ایران.
مغازه برنجفروشی در شمال ایران در دوره قاجار
مهمترین غذایی که با برنج میپزند، چلو است که همان برنج خالی یا برنج سفید است و البته انواع پلو هم هست. جالب اینکه ایرانیها بیش از ۴۰ نوع پلو را بلدند بپزند و ماجرا این است: «برخی از پژوهشگران پلو را کشف مهم آشپزان ایرانی میدانند و معتقدند که هیچ ملتی آن را به خوبی ایرانیان درست نمیکنند. بهعقیده آنان سبزی، ترهبار و بنشن در قیاس با گوشت، مرغ و ماهی مواد ارزانی بهشمار میآیند و در آشپزی ایرانی با افزودن این نوع مواد به برنج، آن را به صورت پلو درمیآورند که نیازی به خورش جداگانه ندارد و مثل آن است که خورش را با آن مخلوط کرده باشند».
ایرانیان قاجاری در حال خوردن غذایی از برنج
در تاریخ ایران برنج همواره غذایی گران و خوراک ثروتمندان و غذای مخصوص جشنها و مهمانیها بوده است و مردم عادی جز در مناطقی که برنج کشت میشد یا بهوفور در دسترس بود پلو و چلو نمیخوردند. حتی مشهور است که در دوره قاجار مردم عادی و فقرا در طول سال فقط یکبار پلو نصیبشان میشد و آن شب عید نوروز بود.
استفاده از عبارت «پلوخوری» به جای «مهمانی» از گذشتههای دور به ایرانیان رسیده است؛ روزگارانی که برنج غذای مخصوص ضیافتها بود و ایرانیها به جای اینکه بگویند میرویم مهمانی، میگفتند میرویم پلوخوری. فراگیرشدن مصرف برنج در شهرهای بزرگ ایران هم از دهه ۴۰ شمسی آغاز شد و حالا کار به جایی رسیده که برنج خارجی هم وارد میشود تا سفره ایرانی بدون برنج نماند. باید به آقای «ادوارد پولاک» گفت: ایرانیها نه فقط بهشت را که همین دنیا را هم بدون برنج نمیتوانند تصور کنند!