bato-adv
کد خبر: ۵۳۷۲۸

آيا خدا حجاب را واجب كرده است؟..حريم عفاف (9)

استاد شهيد آيت الله مطهري
تاریخ انتشار: ۱۹:۳۸ - ۱۷ مرداد ۱۳۸۹

همسران پيغمبر(ص)
 
آيات اصلی مربوط به وظيفه پوشش همان آيات سوره نور بود كه بيان شد.
 
آياتی چند هم در سوره احزاب است كه می‏توان آن ها را در حاشيه اين مطلب‏ ذكر كرد . قسمتی از اين آيات مربوط است به زنان رسول خدا و قسمت ديگر دستورهائی است كه درباره حفظ حريم عفاف وارد شده است . 

اما قسمت اول: « يا نساء النبی لستن كاحد من النساء ان اتقيتن فلا تخضعن بالقول فيطمع‏ الذی فی قلبه مرض و قلن قولا معروفا ( 33 ) و قرن فی بيوتكن و لا تبرجن‏ تبرج الجاهلية الاولی ». 

در اين دو آيه ، مخاطب ، زنان پيغمبر اكرم صلی الله عليه و آله‏ می‏باشند : ای زنان پيغمبر شما همچون ساير زنان نيستيد - اگر پرهيزكار باشيد - مواظب باشيد كه در سخن نرمش زنانه و شهوت‏آلود به كار نبريد كه‏ موجب طمع بيمار دلان گردد . به خوبی و شايستگی سخن بگوئيد . در خانه‏های‏ خويشتن قرار گيريد و مانند دوران جاهليت نخستين ، به خودنمائی و خودآرائی از خانه بيرون نشويد.

مقصود از اين دستور زندانی كردن زنان پيغمبر در خانه نيست ، زيرا تاريخ اسلام به صراحت گواه است كه پيغمبر اكرم صلی الله عليه و آله زنان‏ خود را با خود به سفر می‏برد و آنان را از بيرون شدن از خانه منع نمی‏فرمود. مقصود از اين دستور آن است كه زن به منظور خودنمائی از خانه بيرون نشود و مخصوصا در مورد زنان پيغمبر اكرم صلی الله عليه و آله اين وظيفه سنگين تر و مؤكدتر است.
 
آيه 53 سوره احزاب چنين است : « يا ايها الذين آمنوا لا تدخلوا بيوت النبی الا ان يؤذن لكم الی طعام‏ غير ناظرين اناه و لكن اذا دعيتم فادخلوا فاذا طعمتم فانتشروا و لا مستأنسين لحديث ان ذلكم كان يؤذی النبی فيستحيی منكم و الله لا يستحيی من‏ الحق و اذا سألتموهن متاعا فاسئلوهن من وراء حجاب ذلكم اطهر لقلوبكم و قلوبهن و ما كان لكم ان تؤذوا رسول الله و لا ان تنكحوا ازواجه من بعده‏ ابدا ان ذلكم كان عند الله عظيما » .

عربهای مسلمان بی پروا وارد اتاق های پيغمبر می‏شدند . زن های پيغمبر صلی‏ الله عليه و آله هم در خانه بودند . آيه نازل شد كه اولا سرزده و بدون‏ اجازه وارد خانه پيغمبر نشويد ، و اگر برای صرف غذا دعوت شديد، به موقع‏ بيائيد و بعد هم برخيزيد و برويد و به قصه گوئی و صحبت های متفرقه وقت‏ نگيريد ، زيرا اين امور پيغمبر را ناراحت می‏كند و او شرم می‏كند شما را از خانه خود بيرون كند ولی خدا از شما شرم نمی‏كند . و ثانيا وقتی‏ می‏خواهيد چيزی از زنان پيغمبر بگيريد ، از پشت پرده بخواهيد بدون اين كه‏ داخل اتاق شويد . اين كارها برای پاكيزگی دل شما و دل آنها بهتر است.
 
شما نبايد پيامبر را آزار دهيد و نه زنان او را پس از درگذشت پيغمبر به زنی‏ بگيريد ، كه اين كارها در نزد خدا بزرگ است. 

در اين آيه ، كلمه " حجاب " ذكر شده است . همانطوری كه قبلا گفتيم‏ در كلمات قدماء هر جا سخن از آيه حجاب است مقصود همين آيه است .

دستور حجاب كه در اين آيه است، غير از دستور " پوشش " است كه مورد بحث ما می‏باشد . دستوری كه در اين آيه ذكر شده است راجع به سنن‏ خانوادگی و رفتاری است كه انسان بايد در خانه ديگران داشته باشد . طبق‏ اين دستور ، مرد نبايد وارد جايگاه زنان شود ، بلكه اگر چيزی می‏خواهد و مورد احتياج اوست بايد از پشت ديوار صدا بزند . 

اين مسأله ربطی به بحث‏ " پوشش " كه در اصطلاح فقه نيز تحت عنوان " ستر " نه " حجاب " ناميده می‏شود ، ندارد .

جمله : « ذلكم اطهر لقلوبكم و قلوبهن » مانند جمله : « و ان‏ يستعففن خير لهن » كه در آيه 61 از سوره نور آمده است ، دلالت می‏كند كه هر اندازه مرد و زن جانب ستر و پوشش و ترك برخوردهائی كه مستلزم‏ نظر است رعايت نمايند به تقوا و پاكی نزديكتر است . 

همانطور كه گفتيم‏ : رخصتهای تسهيلی و ارفاقی كه به حكم ضرورت داده شده است ، نبايد رجحان‏ اخلاقی ستر و پوشش و ترك نظر را از ياد ببرد.

حريم عفاف 

آيه 59 - 60 سوره احزاب چنين است :  « يا ايها النبی قل لازواجك و بناتك و نساء المؤمنين يدنين عليهن‏ من جلابيبهن ذلك ادنی ان يعرفن فلا يؤذين و كان الله غفورا رحيما ( 59 ) لئن لم ينته المنافقون و الذين فی قلوبهم مرض و المرجفون فی المدينة لنغرينك بهم ثم لا يجاورونك فيها الا قليلا (60) ».
 
ترجمه : ای پيغمبر به همسران و دخترانت و به زنان مؤمنين بگو كه‏ جلبابهای ( روسري هاي ) خويش را به خود نزديك سازند . اين كار برای اين كه‏ شناخته شوند و مورد اذيت قرار نگيرند نزديكتر است و خدا آمرزنده و مهربان است ..اگر منافقان و بيمار دلان و كسانی كه در شهر نگرانی به وجود می‏آورند ، از كارهای خود دست بر ندارند ما ترا عليه ايشان خواهيم برانگيخت . در آن وقت فقط مدت كمی در مجاورت تو خواهند زيست. 

در اين آيه دو مطلب را بايد مورد دقت قرار داد : يكی اين كه جلباب چيست و نزديك كردن آن يعنی چه ؟ ديگر اين كه آن چه به عنوان‏ علت و فايده اين دستور ذكر شده كه : " شناخته شوند و مورد آزار واقع‏ نشوند " چه معنی دارد ؟ 

اما مطلب اول : در اين كه جلباب چه نوع لباسی را می‏گويند ، كلمات‏ مفسرين و لغويين مختلف است و به دست آوردن معنای صحيح كلمه دشوار می‏باشد .

در المنجد می‏نويسد : " الجلباب : القميص او الثوب الواسع " ( يعنی جلباب پيراهن يا لباس گشاد است ).
 
در مفردات راغب كه كتاب دقيق و معتبری است و مخصوص شرح لغت های‏ قرآن نگاشته شده است می‏گويد : " الجلابيب : القميص و الخمر " ( يعنی پيراهن و روسری ) .

قاموس می‏گويد : " و الجلباب كسرداب و سنمار : القميص و ثوب واسع للمرأه دون‏ الملحفة او ما تغطی به ثيابها من فوق كالملحفة ، او هو الخمار . يعنی‏ جلباب عبارت است از پيراهن و يك جامه گشاد و بزرگ كوچكتر از ملحفه و يا خود ملحفه ( چادر مانند ) كه زن به وسيله آن تمام جامه‏های خويش را می‏پوشد ، يا چارقد ".
 
در لسان العرب می‏نويسد : " الجلباب ثوب اوسع من الخمار دون الرداء تغطی به المرأه رأسها و صدرها . يعنی جلباب جامه‏ای است از چارقد بزرگتر و از عبا كوچكتر . زن‏ به وسيله آن سر و سينه خود را می‏پوشاند. "
 
عبارت " كشاف " نيز قريب به همين است . و در تفسير مجمع البيان‏ آن جا كه لغت را معنی می‏كند می‏گويد : " الجلباب خمار المرأه الذی يغطی رأسها و وجهها اذا خرجت لحاجة. يعنی جلباب عبارت است از روسری ای كه در موقع خروج از منزل به كار برده می‏شود و سر و صورت را با آن می‏پوشانند ". ولی ضمن تفسير آيه می‏گويد : " ای قل لهولاء فليسترن موضع الجيب بالجلباب و هو الملائة التی تشتمل‏ بها المرأه؛ يعنی مقصود اين است كه با روپوشی كه زن به خود می‏گيرد محل‏ گريبان را بپوشاند " .

بعد می‏گويد : " و گفته شده است كه جلباب همان چارقد است و مقصود آيه اين است كه‏ زنان آزاد در وقت بيرون رفتن پيشاني ها و سرها را بپوشانند ".
 
چنان كه ملاحظه می‏فرمائيد معنی جلباب از نظر مفسران چندان روشن نيست .

آن چه صحيح تر به نظر می‏رسد اين است كه در اصل لغت ، كلمه جلباب شامل هر جامه وسيع می‏شده است ، ولی غالبا در مورد روسري هائی كه از چارقد بزرگ تر و از ردا كوچكتر بوده است به كار می‏رفته است . ضمنا معلوم می‏شود دو نوع‏ روسری برای زنان معمول بوده است : يك نوع روسري های كوچك كه آنها را خمار يا مقنعه می‏ناميده‏اند و معمولا در داخل خانه از آنها استفاده‏ می‏كرده‏اند . نوع ديگر روسري های بزرگ كه مخصوص خارج منزل بوده است.
 
اين معنی با رواياتی كه در آنها لفظ جلباب ذكر شده است نيز سازگار است‏ ، مانند روايت عبيدالله حلبی كه در تفسير آيه 61 سوره نور نقل كرديم ، مضمونش اين بود كه در مورد زنان سالخورده جايز است خمار و جلباب را كنار بگذارند و نگاه به موی آنها مانعی ندارد . از اين جمله فهميده می‏شود كه جلباب وسيله پوشانيدن موی سر بوده است. 

همچنين در روايات ديگر در كافی ( جلد 5 ، صفحه . 522) در تفسير همان آيه وارد شده است‏ كه حضرت صادق عليه السلام می‏فرمايد : " « الخمار و الجلباب اذا كانت‏ المرأه مسنة » " يعنی وقتی زن سالخورده‏ای باشد جايز است چارقد و روسری‏ را زمين بگذارد .

بنابراين مقصود از نزديك ساختن جلباب ، پوشيدن با آن می‏باشد ، يعنی‏ وقتی می‏خواهند از خانه بيرون بروند روسری بزرگ خود را با خود بردارند .

البته معنی لغوی نزديك ساختن چيزی ، پوشانيدن با آن نيست بلكه از مورد ، چنين استفاده می‏شود . وقتی كه به زن بگويند جامه‏ات را به خود نزديك‏ كن مقصود اين است كه آن را رها نكن ، آنرا جمع و جور كن ، آن را بی اثر و بی خاصيت رها نكن و خود را با آن بپوشان.
 
استفاده زنان از روپوش های بزرگ كه بر سر می‏افكنده‏اند دو جور بوده است‏ : يك نوع صرفا جنبه تشريفاتی و اسمی داشته است همچنان كه در عصر حاضر بعضی بانوان چادری را می‏بينيم كه چادر داشتن آنها صرفا جنبه تشريفاتی‏ دارد . با چادر هيچ جای بدن خود را نمی‏پوشانند ، آن را رها می‏كنند . وضع‏ چادر سركردنشان نشان می‏دهد كه اهل پرهيز از معاشرت با مردان بيگانه‏ نيستند و از اين كه مورد بهره‏برداری چشم ها قرار بگيرند ابا و امتناعی‏ ندارند . نوع ديگر برعكس بوده و هست : زن چنان با مراقبت جامه‏های خود را به خود می‏گيرد و آن را رها نمی‏كند كه نشان می‏دهد اهل عفاف و حفاظ است . 
 
و اما مطلب دوم يعنی بحث در علتی كه برای اين دستور ذكر شده است : مفسرين گفته‏اند : گروهی از منافقين ، اوائل شب كه هوا تازه تاريك‏ می‏شد ، در كوچه‏ها و معابر مزاحم كنيزان می‏شدند . البته برای كنيزان‏ چنان كه قبلا گفتيم پوشانيدن سر واجب نبوده است . گاهی از اوقات اين‏ جوانان مزاحم و فاسد ، متعرض زنان آزاد نيز می‏شدند و بعد مدعی می‏شدند كه‏ ما نفهميديم آزاد زن است و پنداشتيم كنيز است . لذا به زنان آزاد دستور داده شد كه بدون جلباب يعنی در حقيقت بدون لباس كامل از خانه خارج‏ نشوند تا كاملا از كنيزان تشخيص داده شوند و مورد مزاحمت و اذيت قرار نگيرند.
 
بيان مذكور خالی از ايراد نيست ، زيرا چنين می‏فهماند كه مزاحمت نسبت‏ به كنيزان مانعی ندارد و منافقين آن را به عنوان عذری مقبول برای خود ذكر می‏كرده‏اند ، در حالی كه چنين نيست . اگر چه پوشانيدن موی سر بر كنيزان‏ واجب نبوده است ، شايد رمز آن هم اين بوده كه وضع كنيز معمولا جالب و تحريك آميز نيست و مورد رغبت كسی واقع نمی‏شود و به علاوه كارشان خدمت‏ بوده چنانكه قبلا اشاره كرديم ، ولی در هر حال اين مزاحمت ها حتی در مورد كنيزان نيز گناه محسوب می‏شده است و منافقين نمی‏توانسته‏اند كنيز بودن را عذر خود قلمداد كنند.

احتمال ديگری كه در معنای اين جمله داده شده اين است كه وقتی زن‏ پوشيده و سنگين از خانه بيرون رود و جانب عفاف و پاكدامنی را رعايت‏ كند ، افراد فاسد و مزاحم ، جرأت نمی‏كنند متعرض آنها شوند .
بنا به احتمال اول معنی جمله : " « ذلك ادنی ان يعرفن فلا يؤذين » " اين است كه بدينوسيله شناخته می‏شوند كه آزادند نه كنيز ، پس مورد آزار و تعقيب جوانان قرار نمی‏گيرند . ولی بنا به احتمال دوم معنی جمله اين است‏ كه بدينوسيله شناخته می‏شوند كه زنان نجيب و عفيف می‏باشند . و بيمار دلان‏ از اين كه به آن ها طمع ببندند چشم می‏پوشند زيرا معلوم می‏شود اين جا حريم‏ عفاف است ، چشم طمع كور ، و دست خيانت كوتاه است .

در اين آيه حدود پوشش بيان نشده است . از اين آيه نمی‏توان فهميد كه‏ آيا پوشيدن چهره لازم است يا نه ؟ آيه‏ای كه متعرض حدود پوشش است آيه‏ 31 سوره نور است كه قبلا درباره آن بحث شد.
 
مطلبی كه از اين آيه استفاده می‏شود و يك حقيقت جاودانی است اين است‏ كه زن مسلمان بايد آنچنان در ميان مردم رفت و آمد كند كه علائم عفاف و وقار و سنگينی و پاكی از آن هويدا باشد و با اين صفت شناخته شود ، و در اين وقت است كه بيمار دلان كه دنبال شكار می‏گردند از آنها مأيوس می‏گردند و فكر بهره‏كشی از آن ها در مخيله‏شان خطور نمی‏كند . می‏بينيم كه جوانان‏ ولگرد هميشه متعرض زنان جلف و سبك و لخت و عريان می‏گردند . وقتی كه به آنها اعتراض می‏شود كه چرا مزاحم می‏شوی ؟ می‏گويند اگر دلش اين چيزها را نخواهد با اين وضع بيرون نمی‏آيد. 

اين دستور كه در اين آيه آمده است مانند دستوری است كه در بيست و پنج آيه قبل از اين آيه خطاب به زنان رسول خدا وارد شده است :  « فلا تخضعن بالقول فيطمع الذی فی قلبه مرض »" يعنی در سخن گفتن رقت زنانه‏ و شهوت‏آلود كه موجب تحريك طمع بيمار دلان می‏گردد به كار نبريد . در اين‏ دستور ، وقار و عفاف در كيفيت سخن گفتن را بيان می‏كند و در آيه مورد بحث ، دستور وقار در رفت و آمد را.
 
ما قبلا گفتيم كه حركات و سكنات انسان گاهی زباندار است . گاهی وضع‏ لباس ، راه رفتن ، سخن گفتن زن معنی‏دار است و به زبان بی‏زبانی می‏گويد دلت را به من بده ، در آرزوی من باش ، مرا تعقيب كن . گاهی برعكس با بی‏زبانی می‏گويد دست تعرض از اين حريم كوتاه است.
 
به هر حال آن چه از اين آيه استفاده می‏شود اين است نه كيفيت خاصی برای‏ پوشش . از نظر كيفيت پوشش فقط آيه 31 سوره نور است كه مطلب را بيان‏ می‏فرمايد و با توجه بدين كه اين آيه بعد از آيه سوره نور نازل شده است‏ می‏توان فهميد كه منظور از " « يدنين عليهن من جلابيبهن »" اينست كه‏ دستور قبلی سوره نور را كاملا رعايت نمايند تا از شر آزار مزاحمان راحت‏ گردند. 

در آيه قبل از اين آيه می‏فرمايد : « و الذين يؤذون المؤمنين و المؤمنات بغير ما اكتسبوا فقد احتملوا بهتانا و اثما مبينا »  يعنی آنان كه بدون جهت مردان و زنان با ايمان را آزار می‏رسانند بهتان‏ و گناه بزرگی مرتكب می‏گردند . 

اين آيه رسما به كسانی پرخاش می‏كند كه‏ مردان و زنان مسلمان را آزار می‏رسانند . بلافاصله به زنان دستور می‏دهد كه‏ در رفتار خود وقار و سنگينی را كاملا رعايت كنند تا از آزار افراد مزاحم‏ مصونيت پيدا كنند . توجه بدين آيه ، بهتر به فهم مقصود آيه مورد بحث‏ كمك می‏كند
مفسران غالبا هدف جمله " « يدنين عليهن من جلابيبهن »" را پوشانيدن‏ چهره دانسته‏اند ، يعنی اين جمله را كنايه از پوشيدن چهره دانسته‏اند.
 
مفسران قبول دارند كه مفهوم اصلی " يدنين " پوشانيدن نيست اما چون‏ غالبا پنداشته‏اند كه اين دستور برای باز شناخته شدن زنان آزاد از كنيزان‏ بوده است ، اين چنين تعبير كرده‏اند . ولی ما قبلا گفتيم كه اين تفسير صحيح‏ نيست . به هيچ وجه قابل قبول نيست كه قرآن كريم فقط زنان آزاد را مورد عنايت قرار دهد و از آزار كنيزان مسلمان چشم بپوشد . آن چه عجيب به نظر می‏رسد اين است كه مفسرانی كه در اينجا چنين گفته‏اند غالبا همانها هستند كه‏ در تفسير سوره نور با كمال صراحت گفته‏اند كه پوشانيدن چهره و دو دست‏ لازم نيست و آن را امر حرجی دانسته‏اند ، از قبيل زمخشری و فخر رازی . چطور شده است كه اين مفسران متوجه تناقض در سخن خود نشده‏اند و ادعای‏ منسوخيت آيه نور را هم نكرده‏اند. 

حقيقت اين است كه اين مفسران تناقضی ميان مفهوم آيه نور و آيه احزاب‏ قائل نبوده‏اند . آيه نور را يك دستور كلی و هميشگی می‏دانسته‏اند خواه مزاحمتی در كار باشد يا نباشد ولی آيه سوره‏ احزاب را مخصوص موردی می‏دانسته‏اند كه زن آزاد يا مطلق زن مورد مزاحمت‏ افراد ولگرد قرار می‏گرفته است.
 
نكته‏ای از آيه مورد بحث استفاده می‏شود ، و آن اين است كه افرادی كه در كوچه‏ها و خيابانها مزاحم زنان می‏گردند ، از نظر قانون اسلام مستحق مجازات‏ سخت و شديدی می‏باشند . تنها مثلا آنها را به كلانتری جلب كردن و تراشيدن‏ سر آنها كافی نيست . بسيار سختتر بايد مجازات شوند . قرآن می‏فرمايد : " « لئن لم ينته المنافقون و الذين فی قلوبهم مرض و المرجفون فی‏ المدينة لنغرينك بهم ثم لا يجاورونك فيها الا قليلا »" يعنی اگر اينها دست از عمل زشت خود بر ندارند ترا فرمان می‏دهيم كه به آنها حمله بری كه‏ ديگر جز اندكی در پناه تو نخواهند بود .
 
حداقل آن چه از اين آيه مفهوم‏ می‏شود تبعيد آنها از جامعه پاك اسلامی است . جامعه ، هر اندازه برای‏ عفاف و پاكی احترام بيشتری قائل باشد برای خائنان مجازات شديدتری قائل‏ می‏شود ، و عكس آن ، برعكس.

مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv