دکتر امین عربی*؛ حکومت، نظام یا سیستمی است که با دانایی، یک کشور را سازماندهی و اداره میکند. نظام یا سیستم، مجموعهای از عناصر هستند که با تعامل یا وابستگی، هدفی مشترک را دنبال میکنند. حکومت ها، با توجه به ویژگیهایی مثل نهادههای تصمیم ساز، اینکه صاحبان قدرت را چه کسانی انتخاب میکنند و ساختار توزیع قدرت چگونه است، دسته بندی میشوند. حکومتها با توجه به نظامهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، اراده خود را بر جامعه حاکم میکنند.
حکومتها در طول زمان تغییراتی را در درون خود ایجاد میکنند و در پایان عمرشان دچار فروپاشی میشوند. پلیبیوس فیلسوف یونانی عهد باستان اعتقاد داشت که همه ملتها چرخهای از وضعیت حکومتی، شامل دمکراسی، الیگارشی، دیکتاتوری و استبداد تا فروپاشی را تجربه میکنند.
ابن خلدون تارخ نگار و جامعه شناس مشهور عرب بر این باور است که حکومتها چرخهای از پیدایش، سال خوردگی، خودکامگی، تجمل گرایی، بندگی شهوات و تمایل به گسست را تجربه میکنند. در کشورهایی با نظام مردم سالار، ساختارهای سیاسی ثابت است و از طریق دموکراسی و با هزینه کم، افراد عوض میشود.
در دهههای اخیر جنبشهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در کشورهای مختلف توانسته اند از طریق دموکراسی، قدرت را در دست گیرند. جنبش ها، پس از پیروزی احزابی را با همان مرامی که از طریق جنبش دنبال میکردند، تشکیل دادند و این احزاب بطور معمول ایدهها و نظرات مشابهی دارند. آمریکایها دارای دو حزب دمکرات و جمهوری خواه هستند. هر دو این حزب بر دموکراسی، آزادی و ارزشهای آمریکایی تاکید دارند.
براساس چرخه ابن خلدون و پلیبیوس دمکراسی حاکم بر آمریکا نیز با فاصله گرفتن از خواست عمومی، تغییر مسیر داده یا خواهد داد و به سمت فروپاشی پیش خواهد رفت. براساس چرخه پلیبیوس میتوان، هم اکنون، الیگارشی و دیکتاتوری را در رفتار هر دو حزب دموکرات و جمهوری خواه و خودکامگی و استبداد را در آنها مشاهد کرد.
با الهام از چرخه ابن خلدون، هزینههای که هر کدام از این احزاب برای پیروزی انجام میدهند و رفتارهایی که برای شکست رقیب دارند، نشانههایی از خودکامگی، تجمل گرایی است و در واقع شواهدی است در این مورد که دموکراسی در آمریکا تمایل به گسست دارد. استبداد و خودکامگی در روابط بین الملل و رفتارهای مستبدانه با کشورها نیز از استبداد حاکم بر این دو حزب نشات میگیرد.
حکومتها در پیدایش بر دموکراسی و حاکمیت اراده ملتهای خود بدون هیچ شاخ و برگی تاکید دارند. دموکراسی در آغاز یا پیدایش، به دنبال احترام به آرا و نظر مردم و حاکم نمودن اراده آنها بر سرنوشت شان است. آرام آرام ارزشهای مردم سالاری رنگ میبازد و به سمت استبداد و خودکامگی شروع میچرخد. زمانی که دموکراسی بر مدار اراده ملتها است، نوعی همگرایی در رفتار احزاب برای همکاری در مسیر تعالی و رفاه مردم وجود دارد.
این همگرایی منافع جامعه را افزایش میدهد. با خروج دموکراسی از مسیر درست و بجای حاکم شدن اراده مردم، تضاد و تعارض در احزاب شکل میگیرد و احزاب به سمت خارج کردن همدیگر از مدار حکمرانی و در واقع نوعی واگرایی در احزاب بوجود میآید. این واگرایی منافع حزبی را بر منافع جامعه ترجیح میدهد و نظام را وارد چرخه استبداد یا گسست مینماید؛ بنابراین تمام احزاب و گروهها در فرآیند رشد و بلوغ یا انحطاط و شکست، همگرایی یا واگرایی در منافع ملی را به اختیار یا به اجبار انتخاب میکنند.
مادامی که همگرایی در رفتار سیاسی احزاب وجود دارد، حکومت در رسیدن به اهداف جامعه موفق و تمام ظرفیتهای جامعه در خدمت رشد و تعالی قرار میگیرد. همگرایی استفاده موثر از همه ظرفیتها و امکانات، برای افزایش رفاه جامعه از طریق نظامهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی را فراهم میکند و ارزشهای جامعه و فرهنگ عمومی رشد پیدا میکنند. همگرایی، فنآوریهای جدید و حرکت در مرز دانش یا فراتر از آن را در اختیاز جامعه قرار میدهد و زمینه شکوفایی اجتماعی را مهیا میکند.
همگرایی بین دو حزب جمهوری خواه و دموکرات برای سالهای طولانی دستاوردهای بزرگی برای مردم آمریکا داشت و جامعه جهانی را با نهادسازی و تشکیل سازمانهای بینالمللی، فارغ از همه کاستیها و تبعیضهایی که داشت، با نوع جدیدی حکمرانی هم در داخل و هم در سطح جهانی آشنا ساخت. میتوان نمونههای آشکاری از تعامل احزاب را در این کشور دید.
در همگرایی زمانی که یک حزب حاکم میشود، از استعدادها و ظرفیتهای رقیب استفاده میکند و حزب رقیب نیز به حزب حاکم کمک میکند. در اینصورت دستاوردهای ملی برای جامع و دستاوردهای بین المللی برای جامعه جهانی حاصل میشود.
دموکراسی زمانی وارد واگرایی میشود که حزب حاکم در چرخه سالخوردگی وارد مدار خودکامگی، تجمل گرایی، بندگی شهوات قرار میگیرد و رفتارهای حزب حاکم و حزب رقیب و تاکیدی که بر استبداد دارند، بر سرعت چرخهها در باتلاق گسست میافزایند. این فرآیند، بازخوردی جز فرسودگی نظام و فروپاشی آن به همراه ندارد. واگرایی در یک توهم آشکار، حزب حاکم را از ایدهها و نظرات حزب رقیب بی نیاز میسازد و این بی نیازی بزرگترین تهدید برای کنار گذاشتن شایستگان کشور است.
از این طریق جامعه، از منافع زیادی که از طریق بکارگیری همه ظرفیتها و استعدادها میتوان کسب نمود، محروم میشود. در واگرایی امنیت جامعه و مشارکت همگانی و احساس تعلق ملی دچار گسست میگردد. واگرایی در یک مبارزه نفس گیر میان احزاب، سیستم قضایی به نفع یکی و به ضرر دیگران به خدمت گرفته میشود. نقصان در سیستم قضایی، زمینه بروز فساد را فراهم میسازد. فساد سیستمی پایانی است بر دموکراسی و منافع آن.
براساس گزارش ها، رقابت شدید از نوع واگرایی میان دو حزب جمهوری خواه و دموکرات، شکاف بزرگی در جامعه آمریکا ایجاد نموده است و نشانههایی از تاثیرگذاری این شکاف بر سیستم قضایی آن کشور نیز مشاهده میشود و ادامه این روند به فروپاشی این کشور خواهد انجامید.
اساس ملک و حکومت داری عدل است. عدالت میخواهد هر چیزی سر جای خود باشد. عدالت از تعرض به حقوق افراد ضعف جامعه جلوگیری میکند و حق و حقوق را برای همه مردم محترم میشمارد. عدالت تمام ارکان حکومت را در مقابل آنچه در اختیار دارند، پاسخگو میکند. عدالت قدرتمندترین جاذب برای استعدادها و سرمایه هاست و این توانایی را دارد که تا فاصلههای بسیار دور ظرفیتهای جدید را جذب نماید. رشد این استعدادها و سرمایه هاست که به یک جامعه قدرت میدهد. امنیت در سایه عدالت گسترش مییابد و امنیت بستری برای رشد و توسعه است.
مادامی که گروه ها، احزاب و دستهها حقوق همدیگر را محترم میشمارند و حاکمیت قانون را ارج مینهند و خود را در برابرمردم مسئول و پاسخگو میدانند همگرایی در احزاب و گروهها وجود دارد. همانگونه که واگرایی در احزاب تهدیدی است برای رعایت عدالت در جامعه، نقص در نظام قضایی، احزاب را به سمت واگرایی سوق خواهد داد. واگرایی، احزاب را به طرز وحشناکی در مقابل هم قرار میدهد و جامعه را بر حسب منافع حزبی دو قطبی میکند.
این موضوع به خودی خود حزب حاکم را به سمت استفاده از همه ابزارها هدایت میکند. در صورتی که قدرت قضایی در خدمت یک حزب قرار گیرد، با استفاده از قدرت سیستم قضایی میتوان حزب رقیب را با کمترین هزینه و با استفاده از امکانات ملی که متعلق به همه است، بکلی از صحنه خارج کرد. در جامعه آمریکا هر کدام از احزاب با اختلاف بسیار اندک، نخبههای جامعه را در اختیار دارند.
خارج کردن و گوشه نشین کردن نخبهها در فرآیند تصمیم گیری کشور را در مقابل قدرتمند انی مثل چین و روسیه ضعیف میکند. البته روسیه سالها است که به همین درد مبتلا است. درد فرار مغزها و گوشه نشینی نخبگان ارتفاع قدرت را به شدت کاهش میدهد و کشورها را در رقابت با رقبا جهانی با شکست مواجه میسازد.
*دکترای اقتصاد بین الملل