فرارو- وضعیت
تهران به این صورت است که بیش از 9 میلیون جمعیت ساکن، 3 میلیون جمعیت
شناور و 20 میلیون سفر روزانه دارد. همچنین نسبت خودروها به معابر آن 8
برابر است.*
کمبود زیرساختهای حملونقل، عدم تناسب ظرفیت
معابر با نقاط ایجاد مراکز تجاری و تفریحی، وجود گلوگاههای ترافیکی و
اشکالات هندسی معابر، ورود حجم زیادی از سفرهای روزانه از اطراف به تهران،
از جمله مشکلاتی است که موجب تاثیر منفی شرایط زیست در شهر روی شهروندان
میشود.
با توجه با آمار بالای خشونتهای شهری و درگیریهای
خیابانی در مصاحبهای به بررسی تاثیر ترافیک- و پیامدهای آن مثل اتلاف وقت-
روی خشونت شهروندان می پردازیم. دکتر یعقوب موسوی جامعه شناس شهری و استاد
دانشگاه در گفتگو با فرارو این موضوع را بررسی می کند:
با
توجه به مشکل شدید ترافیک تهران و آمارهایی که از افزایش خشونت شنیده
میشود تاثیر ترافیک را - به عنوان یک متغیر- روی خشونت شهروندان چگونه می
بینید؟
ترافیک تبعات بسیار زیادی با خودش دارد یعنی اگر از
منظر جامعه شناسی مطالعات شهر به آن نگاه بکنیم، تراکم و ترافیک و کلا جابه
جایی اتومبیل و ... دارای یک نوع به -تعبیر علم جامعه شناسی- نقص کارکردی
در انتظام امور شهری است. شاید در گفتگوهای عمومی روی پیامدهای منفی
اقتصاد شهر، کار، اشتغال ، فعالیت و ... مهمترین معضل و موضوع، انتظام شهر
-یعنی نظم شهری- است.
جای تردیدی نیست که این تراکم اتومبیل و
ترافیک پیامدهای بسیار وخیمی -هم بصورت آشکار و هم به صورت غیر آشکار- در
نظام نظم شهری دارد. اینکه چقدر موضوع این خشونتها از نوع زبانی یا کلامی
یا کنشی یا رفتاری یا خشونت در قالب سلسله مراتب مختلف خودش در بین افراد
شهروند بین اعضای خانواده، بین ارباب رجوعان با کارشناسان یا پرسنل اداری،
بین مدیر و زیر مجموعه خودش تا چه حد ممکن است نظام روانی و رفتاری
شهروندان را تحت تاثیر قرار بدهد.
تحقیقات زیادی هم در بعد تجربی هم
اجتماعی هم عملی و هم مشاهدات عینی آدمها میرسد به اینکه در واقع فرسایش
تردد، فرسایش در حرکت، و فرسایش در اتومبیل موجب فرسایش روح و روان افراد
میشود.
به هرحال انسان است و با یک سری آستانه روحی روانی قابل
تحمل و متعادل و معمولی. این آستانه وقتی بنابر هر علت و انگیزه بیرونی
ترکیبش و تعادلش مشکل پیدا کند، پیامد پیدا میکند و پیامدش بنابر عناصر
شخصیتی هر فرد مشخص میشود.
ترافیک به صورت غیر مستقیم روی خشونت
آدمها تاثیر میگذارد. یعنی راهبندان، اتلاف وقت، سرگردانی، بی هدفی ابهام
در حرکت ماشینها، نرسیدن به برنامهای که احتمالا فرد پیش بینی کرده است،
بهم خوردن قول و قرار و قاعده و در واقع تعهداتی که از ناحیه افراد ایجاد
میشود همه اینها تحت شعاع ترافیک مخدوش میشود. یعنی قرار و مدار و تعهد و
انتظانم امور دستخوش تغییر میشود.
یعنی فرض کنید فرد قرار است که
جایی خودش را برساند، بیمارستانی برود، خدماتی دریافت کند، قراردای را امضا
بکند، به محل کار سر ساعت برسد، به هم میخورد. اینها همه در واقع
همپاشیدگی انتظام شهری است که پیامدهای زیادی هم به لحاظ ساختاری هم به
لحاظ ساختار عملکردی در شهر است وهمچنین ساختار شخصیتی شهروندان را مخدوش
میکند. یعنی فرد، فرد سابق نخواهد بود فرد دیروز نیست. فردی که باید سهوا
متعهد به یک قول و قرار و قاعده و .. باشد، نخواهد بود.
طبیعتا
این مخدوش کردن شخصیت خشونت آرام، خشونت پنهان، خشونت بی صدا را در فرد
ایجاد میکند و ای بسا این خشونت گاهی صدایش در میآید. این خشونت ناشی از
به هم پاشیدگی روحی و روانی فرد، متاثر از شرایط سخت راهبندانهای طولانی و
حجم اتومومبیل و آلودگی ناشی از آنها و سروصدا و بدتر از همه به هم خوردن
تعهدات فرد از نظر زمانی است.
و این زمینه ساز یک نوع
عصبانییت و پرخاشگری اجتماعی است. یک نوع خشونت را موجب میشود و شما
میبینید که احتمالا با کوچکترین اختلال و برخورد دو تا اتومبیل باهم عکس
العمل به صورت دست به یقه شدن، دشنام دادن بد و بیراه گفتن اتفاق میافتد.
و شما کاملا آنجا متوجه هستید که این نزاع خیابانی
ناشی از مثلا یک نوع بی احتیاطی- مثلا یک اتفاقی افتاده است ماشینی ماشینی
را زده است یا نزده است یا خواسته بزند یا نزدیک بوده است بزند- میبینید
که برخورد فیزیکی بسیار تند صورت میگیرد و سطح کار به عملیات جراحتی و
نزاع فیزیکی تند میکشد و ممکن است حتی منجر به مرگ و میر فرد شود.
یعنی
وقتی خشونتها به این شکل است پیگیری میکنید میبینید چیزی نیست غیر از
اینکه فرد ساعتها در راهبندان است و روح و روانش متلاشی شده است، تمرکز
خودش را از دست داده است. به مقصد خود نمیتواند برسد حالا یک تصادف
کوچک کافی است که مثل یک کبریت اشتعال ایجاد بکند و تمام شخصیت فرد را
منفجر بکند.
بنابر این از نظر روانشناسی شهری، روانشناسی اجتماعی و
جامعه شناسی شهری کاملا واضح است که این حجم ناموزون از اتومبیل در شهر،
مناسب نیست. تناسب بین جمعیت، راه و اتومبیل باید موزون باشند. وقتی راه
مناسب داشته باشید، مسائل تردد متناسب و وسایلی که مناسب با این تردد است
داشته باشید شاهد پرخاشگری ناشی از عدم توازن شهری نخواهید بود. و متاسفانه
این موازنه سال هاست در تهران به هم خورده است و پیش بینی هم نمیشود این
موازنه ایجاد شود.
در غیاب این موازنه ما شاهد پرخاشگری،
خشونت، تند مزاجی، فقدان مدارای اخلاقی هستیم. یکی از لوازم زندگی شهروندی
داشتن مدارای اخلاقی، صعه صدر، اخلاق نیک، روی گشاد و لبخند است. ببینید
این مدت هاست در تهران کمرنگ شده است. بطوریکه شاید از منظر بیرونی
شهروندان تهران آدمهای عبوس، کم حوصله و بی حوصلهای هستند و اصولا از نظر
روحی و روانی خسته جلوه میکنند. اینها عوامل و نشانههای خشونت برخواسته
از تراکم و ترافیک است.
اگر
بخواهیم خشونت های ناشی از اثرات روانی ترافیک را به دو دسته خشونتهای
آنی- مثل یک درگیری لفظی ناشی از عصبانیت هنگام ترافیک- و خشونت های بلند
مدت دسته بندی کنیم. تاثیر ترافیک بر خشونت های بلند مدت -مثل نا امیدی
دائمی و عصبانیت همیشگی که ممکن است به خودکشی یا قتل هم بیانجامد- چگونه
است؟متغیر خشونت تابع یک سری عوامل پیچیدهتر از آن است که حالا بخواهیم ما منشا و ریشه آن را در وضعیت حمل و نقل شهری ببینیم.
بله
حمل و نقل پر تراکم شهری که تولید مواد سمی میکند و این مواد سمی
قدرت تصمیم و تفکر و تعادل روحی روانی را تحت تاثیر قرار میدهد موجب میشود افراد خوب فکر نکنند. این موضوع اثبات شده است
یعنی هرچقدر آلودگی شهری، دیاکسید و مونواکسید کربن ناشی از دود ماشینها
بیشتر میشود اختلالات دِماغی یا ذهنی یا فکری ایجاد میشود.
در
شرایط بروز اختلال دِماغی یا روانی ممکن است افراد تصمیمات خطرناک بگیرند
یعنی نمیتوانند مشابه شرایط نرمال و عادی بیاندیشند و راه حل منطقی پیدا کنند و متوصل به تدبیرهای روشن و شفاف بشوند. در این شرایط غیر نرمال ممکن
است واقعا محرک های دیگری- عوامل کمکی- این شرایط را تشدید بکند.
نمیتوانیم
بگوییم بین مثلا ترافیک یا حمل نقل در شهر یا خودکشی یا خودسوزی یا قتل
رابطه وجود دارد، اما تشدید میکند و زمینه را فراهم میکند. در شرایطی که
شهر تهران با انبوه مشکلات مواجه است، مخصوصا در این ایام و این فصل از سال
که فصل فعالیتهای مختلف اقتصادی تجاری و صنفی و یا تحصیلی و ... است، اگر
افراد دچار معضلی شوند، خیابانهای پر تراکم تهران این معضلات را
سیاهتر، تاریک و فشردهتر می کنند و زمینههای غیر مستقیم تصمیمات
تبهکارانه را در افراد ایجاد میکنند.
نمیتوانیم بگوییم
لزوما ترافیک باعث کنشهای تندی از نوع خودکشی یا قتل می شود بلکه غیر مستقیم
شرایط را و بستر را برای آن فراهم میکند. یعنی ترافیک موجب فراهم آوردن
زمینههای تند روحی روانی است- یعنی زمینههای ناسازگاری روحی روانی- و این
ناسازگاری به دنبال فرصت هایی است که روشهای سختی مثل خودکشی را به کنشگر
تحمیل بکند. پس تاثیر ترافیک بر رفتارهای پرخطری مثل خودکشی به این صورت
ممکن است.
در نگاه اول شاید به
نظر برسد که حل این مشکلات در گرو حل خود مشکل ترافیک است اما اگر بخواهیم
از دید دیگری نگاه بکنیم به نظر شما چه کاری می شود کرد که حال که متاسفانه
مشکل ترافیک و تراکم در شهر تهران وجود دارد، این مساله به بروز رفتارهای
خشن منجر نشود؟حل مساله در گرو حل آن علتهای اصلی است نه
معلولها. علت اصلی بر میگردد به نظام تربیتی و آموزش و به معنی عام و کلی
در سطح ملی در سطح میانه و سطح فردی. باید زمینههای ثبات شخصیتی و پرورش
شخصیت مدنی در افراد ایجاد شود.
این کار بسیار دشواری است و مستلزم سیاست های بسیاری است؛ مستلزم تلفیقی از خیلی از سیاستهای آموزشی مختلف
روحی روانی، اجتماعی و مدنی تا بتوان این شرایط را فراهم کرد. آنچیزی که
از منظر شهر بحث است بحث معضل تراکم ترافیک شهر است؛ یعنی بایستی مدیریت
شهری مداخله بکند در این قضیه و هرچه سریعتر راه حلها را برای آزاد سازی
روح، روان، شخصیت، زمان، فرصت و حتی سرمایه آدمها اجرا کند.
آن
چیزی که الان مشاهده میشود این است که نظام حمل و نقل شهر تهران، از نظر
اقتصادی رقم بالایی را به سرمایه اجتماعی، شخصیتی، فرهنگی و روح و روان
مردم لطمه میزند. این باید در واقع حل بشود و این هم راه حل دارد. ببینید
در شهری مثل بوینس آیرس و سائوپوئولو، اینها مشکلات ما را داشته اند.
اینها الان این مشکل را برطرف کرده اند و این شهرها قابل زیست است.
ببینید
تجربههای جهانی چه میگوید ببینیم چطور میشود تهران را به لحاظ حمل و
نقل شهری شهر زیستپذیر کرد. در این صورت میشود به کاهش بسیاری از بیماری
ها، آلام و آن چیزی که مد نظر شماست- خشونت- امیدوار بود.
طبیعی
است که خشونت در انسان سابقهای طولانی دارد و یک پدیده نو نیست. آمار
خشونت وقتی زیاد میشود، نشانه این است که متغیرهای جدیدیی وارد چرخه تولید خشونت شده اند. یک متغیر حتما ترافیک است، اما حل و فصل مسائل مربوط به
آدمها در بعد اقتصادی، مطالباتشان، تعهداتشان و انتظاراتی که یک جوان دارد
از دیگر متغیرهای موثر هستند.
یک مشکلی که ما بعد از انقلاب با آن
مواجه بودیم و هنوز هم مواجه هستیم این است که سطح انتظارات اجتماعی مردم
ما -خصوصا الان جوانهای ما- خیلی بالا است. متناسب با سطوح انتظارات و
توقعاتی که جوانان دارند پاسخ وجود ندارد یعنی در زمینه توسعه، اشتغال،
برخورداری و رفاه.
به هرحال جوانان همواره در معرض این گفتمانهای
انتظار آفرین قرار دارند. محافل فرهنگی، محافل آموزشی، محافل هنری و حتی
ورزشی آینده اتوپیایی و آرمانی را فراهم میکنند، ولی این آرمانها با
واقعیتهای جامعه ما انطباق ندارد یعنی دسترسی به آنها به این سادگی امکان
پذیر نیست.
ما باید در نظام تعلیمات عمومی و آموزش عمومی سطح
انتظار جوانان را تعدیل کنیم، و با آنها باید به این توافق رسید که ما در
جامعه منابع و امکات محدود داریم. شهرهای ما امکاناتشان محدود
است. رسیدن به یک سری آرزوهای بسیار بسیار دور و دراز غیر ممکن است و فرد
نباید در صدد آنها باشد.
جوانان باید بدانند که در هر حال سطح
انتظار و توقع و آرزوهایشان را منطقی تعریف بکنند. تا بتوانند زندگی آرامی داشتهب اشند و از کیفیت زندگی بهره ببرند.
* به گفته رئیس پلیس راهور تهران بزرگ
همچنین گزيدهای از آمار و اطلاعات حمل ونقل شهری تهران در دفتر سایت موجود است.