فرارو- یک کارشناس مسائل بینالملل معتقد است محمد بن سلمان ولیعهد عربستان در رسیدن به خواستههای داخلی و خارجی خود با تضادهایی رو به روست به همین خاطر خیلی نمیتواند امیدوار به رسیدن به خواستههای خود باشد. او معتقد است بن سلمان در سیاست خارجی خود میل به ایجاد یک امپراتوری عربی دارد که البته کشورهای عربی حاضر نخواهند بود بخشی از امپراتوری عربستان باشند.
فریدون مجلسی، تحلیل گر مسائل بینالملل در گفت و گو با فرارو میگوید: عربستان وضعیت پیچیده ای دارد. انگار این کشور را با چتر نجات از قرون وسطی به قرن بیست و یکم پرتاب کردهاند. عناصر قرون وسطایی هنوز در عربستان در حال جوش و خروش است.
این کارشناس سیاست خارجه با اشاره به تغییرات فرهنگی که اخیرا در این کشور آغاز شده است میگوید: بسیاری از مردم به خصوص آنهایی که در آن سوی مرزها تحصیل کردهاند و فرهنگ جهانی را آموخته اند، مایلند که خود را با شرایط کنونی تطبیق دهند. اما این در حالی است که در هویت هر کدام از آنها هنوز خصایص قرون وسطایی وجود دارد. فرهنگ چیزی نیست که به راحتی مانند آموختن سواد تغییر و تحول پیدا کند. تحول فرهنگی ریشه در تولد، کودکی، نحوه تربیت، شناخت تاریخی و مسائلی دارد که در روح و روان هر فرد تزریق شده است.
مجلسی ادامه میدهد: محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان تحصیل کرده خارج از این کشور است و زبان انگلیسی را به خوبی میداند، اما به همان روش قرون وسطایی که پادشاهان یا وارثان آنها به قتل عام اعضای خانواده خود همت میگماشتند، عمل میکند. در واقع نه تنها خشونت را نسبت به مردم بیگانه و زیردست بلکه نسبت به خود نیز اعمال کرده است.
مجلسی نماد رفتار قرون وسطایی بن سلمان را عکسی از سالهای گذشته او میداند که اخیرا منتشر شده است. در این عکس بن سلمان در کنار دیگر اعضای خانواده سلطنتی عربستان قرار دارد. اما زیر این عکس نوشته شده است به جز بن سلمان مابقی همگی دستگیر شدهاند. این دستگیر شدگان کسانی هستند که برای سلطنت تقدم خانوادگی داشتند.
مجلسی میگوید: بن سلمان، عملا با نوعی کودتا به ولیعهدی رسید و اکنون هم با کودتایی دیگر جلوی مقاومتها و مسائل احتمالی آینده را که بعد از فوت پدرش رخ خواهد داد میگیرد. او با یک روش قرون وسطایی میخواهد یک مرتبه جامعه را وارد قرن 21 کند. او هدف خود را هم سال 2030 قرار داده است و به زعم خود میخواهد عربستان را به اعتبار پول و ثروت و به مرز تمدن بزرگ برساند.
به اعتقاد فریدون مجلسی، اعطای حق رانندگی به زنان یا پذیرش حق عضویت آنها در شوراهای این کشور بنسلمان را ناچار میکند که در چند جبهه مبارزه کند. از یک طرف مایل است کشور را با شتاب به سوی توسعه جهانی ببرد. یعنی عربستان را شبیه جامعه اروپایی یا آمریکایی کند. از طرف دیگرهم، با تبختر و نگاه از بالا خود که با مقتضیات مدنی امروز ناسازگار است به دیگران نگاه میکند و میخواهد آن را به ضرب فرمان و آمریت انجام دهد. مضاف بر اینها، مفتیهای درباری عربستان عادت دارند که هم مطابق میل پادشاهان سخن بگویند و هم شرایط کلاسیک و محافظه کارانه قبلی را حفظ کنند.
این کارشناس مسائل بینالملل ادامه میدهد: اینکه میل گروهی از زنان و جوانان پیشرو عربستان به توسعه فرهنگی با میل استبداد سلطنتی عربستان مغایرت دارد و روشنفکران عربستان حاضر نخواهند بود از چنین تفکراتی حمایت کنند. طرز تفکر داعشی، بن لادنی یا طالبانی ناشی از تعلیمات همین مفتیان است که هنوز در جامعه عربستان تاثیرات بسیار زیادی دارد. در چنین جامعهای که سالها طول کشیده تا این گروه پیشرفته، مترقی و پیشرو پیدا شود، هنوز اکثریتی پیرو همان تفکر مفتیان خودشان هستند. درست است که زنان در این کشور تحصیل کردهاند اما بخش عمده ای از تحصیلات آنها، همان تحصیلات وهابی است که فقط میتواند بر شدت محافظه کاری و افکار واپس گرایانه بیفزاید. خود این زنان هم مخالف حضور در جوامع هستند و مایلند در همان قید و بندها باقی بمانند.
فریدون مجلسی میگوید: 80 درصد مردم عربستان که 30 سال پیش بدوی زندگی میکردند امروز زندگی شهری دارند. آنها که دیروز سوار بر شتر میشدند امروز سوار بر اتومبیلهای مدرن میشوند اما این تغییر، تغییر مکانی بیش نیست و آنها فرهنگ بدوی خود را به شهرها آورده اند. البته اینها، به معنای آن نیست که فرهنگ عربستان قابلیت مدرن شدن ندارد، بلکه معتقدم حرکت به سوی مدرن شدن به این سرعتی که بن سلمان میخواهد با استبداد پیش ببرد عملی شدنی نیست.
این تحلیلگر مسائل سیاسی با اشاره به مقایسههایی که بین نوع تجدد رضاخان و رفتارهای اخیر بنسلمان میشود میگوید: مقایسه رضاشاه و بنسلمان اشتباه است. بن سلمان به هیچ وجه تواناییهای رضاشاه را ندارد. رضاشاه یک سرباز معمولی بود که از توده مردم برخاسته بود و تبختر کنونی بن سلمان را نداشت و بعد از گذشت نیمه سلطنت خود دچار فساد قدرت شد. رضاخان زمانی که به قدرت رسید متعلق به جامعهای نبود که هم مالکیت و هم حاکمیت را در اختیار داشته باشد.
مجلسی با تاکید بر تضادهای جامعه عربستان ادامه میدهد: یک دلیل جنگ طلبی بنسلمان در خارج از عربستان همین تضادهاست. او میخواهد مردم را از تفکر درباره مشروعیت حاکمیتشان منحرف کند و آنها را در یک جنگ خارجی رو به رو کند تا با پدید آوردن احساسات ناسیونالیستی و نژادپرستانه جامعه را برای مدتی در پشتیبانی خود نگه بدارد.
این تحلیل گر مسائل بینالملل در ادامه نگاه خود را از سیاست خارجی عربستان اینگونه بیان میکند: عربستان به دنبال همراه کردن کشورهای عرب برای به دست گیری یک امپراتوری است. اما بن سلمان در همین میل و خواسته نیز با تضاد رو به روست. بن سلمان با ثروت بسیار بزرگی که در این کشور انباشته شده رو به روست. با وجود آنکه این ثروت در عربستان در حال نابودی است باعث شده این کشور احساس تفوق پیدا کند.
مجلسی با بیان اینکه عربستان برای رسیدن به هدف خود ناتوان است ادامه میدهد: حکومت در عراق اکنون به حکومت اکثریت تبدیل شده است. به ویژه این اکثریت شیعه هستند که دل خوشی از صدام، عربستان و پشتیبانان آنها ندارند. سوریه فعلا در لاک دفاعی فرو رفته است تا بتواند بقایای وهابیون سلفی را پاکسازی کند. قطر نیز از نظر قومی از همه کشورها وهابیتر بود اما به علت جمعیت کم و ثروت فراوان توانست خودش را با شرایط اجتماعی جدید بیشتر وفق دهد. این کشور نمیخواست خود را بخشی از امپراتوری عربستان بداند. شورای همکاری کشورهای عرب خلیج فارس، یمن را به عنوان واحد تاریخی جداگانه در خود راه نداد. چرا که این کشورها نمیخواستند فقر یمن معدل ثروت این شورا را پایین بیاورد. این کشورها حتی به نیروهای یمنی در کشور خود اجازه کار نمیدادند. یک علت جنگ عربستان و یمن نیز این است که یمن وارد شورای همکاری کشورهای عرب نشود. به این ترتیب یمن هم حاضر نشده است به بخشی از امپراتوری عربستان تبدیل شود. مسقط عمان هم تنها کشور شبه جزیره است که استقلال بیشتری از خود نشان میدهد. این کشور، بزرگ است و توانسته با مهارت خود، تعادلی را حفظ کند. عربستان هم نتوانسته فشار به مسقط عمان را مانند سایر کشورهای شبه جزیره بالا ببرد. کویت و امارات نیز از قدیم اختلافات ارضی، مرزی و مسلکی با عربستان داشتهاند و به زودی نگران توسعه قدرت عربستان و از میان رفتن استقلال خود خواهند شد و مانند قطر یک روز جدایی بین آنها فرا خواهد رسید. در واقع تنها جایی که برای عربستان باقی میماند بحرین است که به علت وسعت و جمعیت کم و همچنین به علت خصومت بین حکومت و ملت ناچار است خود را در سایه تحت الحمایگی عربستان نگه دارد.
به قول علمی ، آیا سیاست باید استاتیک باشد یا داینامیک.
ایرانیان یک زمانی خودرا شبیه اعراب کردند تا بتوانند آنها را شکست دهند و موفق هم شدند . آیا برای مقابله با اعراب این همیشه بهترین روش است یا باید روش نوینی در پیش گرفت ؟؟؟؟؟؟؟؟
اینکه ، دعوای ما این باشد که من برحقم یا تو ، درست است؟؟؟؟؟
جهان نشان داده تنها اقوامی باقی میمانند که با تغییرات خودرا تغییر دهند .
بقول معروف بدنبال راه حلهای جدید باشند .
من نمیدانم ، اما میتوانیم راه حلهای جدید را بررسی نماییم.
اگر ما خودرا صاحب فکر و اندیشه میدانیم ، نباید در برابر اعراب مقابله به مثل نماییم . اینکه ماشبیه آنها بازی کنیم ، دام آنهاست . الان دنیا عوض شده ، بنابراین باید طرحی نو دراندازیم .
باید این هشدار رو به کشور های حاشیه خلیج فارس اشاره کرد