bato-adv
کد خبر: ۳۳۵۲۹۱

رنج دانش آموزان قربانی مین

تاریخ انتشار: ۱۸:۱۹ - ۱۴ آبان ۱۳۹۶
 حسین احمدی نیاز، وکیل پایه یک دادگستری؛ مین های زمینی پراکنده موجود که قریب به  16میلیون مین زمینی رها شده در مناطق کردنشین و هم مرز با عراق  است در وهله ی اول وجود 16 میلیون خطر مرگ یا معلولیت و انفجار برای کودکان بی گناه و معصوم این مناطق است کما اینکه در گذشته کودکان نشکاش مریوان، حین بازی کودکانه، پس از درس و جلوی حیاط مدرسه ی روستا، بر روی مین رفتند و دچار مصدومیت و معلولیت های جبران ناپذیری شده اند یا کودکان دیگری که در این مناطق بر اثر برخورد با مین، جان خود را از دست داده یا معلولیت شدید پیدا کرده اند.
 
ظاهرا کودکان این مناطق با مین متولد و با مین هم بزرگ می شوند و درس و کتاب آنان با مین های زمینی همراه شده است. وجود تنوع مین های زمینی و شکل عروسکی بعضی از این مین های زمینی، نبود آموزش، فقدان امکانات تفریحی، فقر و نابرابری، جابه‌جایی مین‌های زمینی و انتقال آن به مناطق زیست کودکان، بسان آنچه در روستای نشکاش اتفاق افتاد و ... همه و همه موجب پدیداری کودکان مین شده است.
 
مین‌های زمینی را می‌توان بزرگترین و خطرناکترین عامل تهدید سلامتی کودکان این مناطق دانست زیرا آثار انفجار مین تا پایان عمر این کودکان را همراهی خواهد کرد کما اینکه وقتی هادی لزگی و کاک سلیمان در بوکان یا ناصر سرگران در سقز در دوران کودکی بر اثر برخورد با مین های زمینی،  دچار معلولیت دائمی شده و بحران‌های روحی و روانی سختی این قربانیان را فرا می‌گیرد از دیگر سو نه تنها دولت هیچ امکاناتی برای این قربانیان چه از حیث درمان فیزیکی یا روانی قرار نمی‌دهد بلکه جامعه نیز اساسا با آنان همراه نیست.
 
اساسا ستم وارده به کودکان قربانیان مین در جامعه ی ایران دوچندان و بیشمار است. این کودکان به‌جای شادی کودکانه و بازی کردن که طبق کنوانسیون حقوق کودک، حق طبیعی آنان محسوب می شود،  دچار معلولیت شده و به‌جای شادی، درد و رنج را تحمل می کنند. از دیگر سو ستم وارده بر کودکان مین فقط محدود به درد و رنج و معلولیت نیست بلکه شامل قوانین و آیین نامه های تبعیض آمیز نیز می‌باشد. بدین معنی که پس از اینکه کودک قربانی مین بتواند با سختی و صعوبت فراوان در کمیسیون ماده 2 مستقر در فرمانداری، اثبات نماید که جانباز جنگی محسوب می شود، تا سن 18 سالگی هیچ حقی در برخورداری از حقوق جانبازی جنگ نخواهد داشت و این تبعیض نابرابر، بسیار ستمگرانه و بی دلیل محسوب می شود زیرا کودک قربانی مین نیازمند برخورداری از امکاناتی خواهد بود که لازمه ی دوران کودکی است و عدم برخورداری از این حقوق موجب ستم مضاعف بر این کودکان و ناتوانی در کسب و استفاده از امکانات خاص دوران مذکور  می شود  کما اینکه این ستم مشمول گشین و آلا در روستای نشکاش مریوان شده است.
 
از دیگر سو کودکان مین بشدت دچار افت تحصیلی به‌علت آسیب معلولیت و پیگیری درمان می شوند و شوربختانه دولت کمترین امکانات برای آنان فراهم می کند و همین امر موجب افت تحصیلی و بعضا ترک تحصیل اجباری آنان می شود. این کودکان فاقد انجمن یا نهاد مدنی حمایتی هستند و در درون جامعه نیز کمتر مورد حمایت قرار می گیرند. این کودکان باید حق دسترسی به مربی یا مربیان خود داشته و یا حق دسترسی به وکیل دادگستری داشته تا از حق و حقوق آنان دفاع یا نسبت به احقاق حقوق آنان گام بردارد و از دیگر سو  مراکز درمانی خاص داشته باشند که متاسفانه هیچ کدام از اینها برای آنان وجود ندارد و یا میسور نیست و این امر موجبات پدیداری گوشه‌گیری، افسردگی و طرد شدن آنها و ... در جامعه می‌شود.
 
واقعیت مسله این است داستان تلخ کودکان مین به بخشی از حقیقت دردناک کودکان این مناطق تبدیل شده و همواره آنان را رنج می دهد و ظاهرا این رنج، پایانی ندارد و اساسا داستان زندگی کودکان مین و دانش‌آموزان قربانی مین، مصیبت ناتمامی است که بسان خوره آنان و جامعه را رنج می‌دهد رنجی که دیگران مسبب پیدایش و بروز آن شده اند.

مجله خواندنی ها
مجله فرارو