bato-adv
کد خبر: ۳۱۰۴۷۸

نود دقیقه زندگی

تاریخ انتشار: ۰۵:۲۲ - ۰۶ فروردين ۱۳۹۶
یادداشت دریافتی- دکتر حمید حیدرپناه*؛ بسیاری معتقدند فوتبال شبیه ترین بازی به زندگی است که هردو یک سوت آغاز و یک سوت پایان دارند، هردو غیرقابل پیش بینی و تا دلتان بخواهد هیجان، شادی و غم دارند. یک فوتبالیست خوب نیاز به تمرین و مهارت دارد، همانند زندگی که نیازمند آموختن و یادگیری است و معمولاً موفقیت با کسانی است که بهتر آموخته و مهارت های بیشتری کسب کرده باشند.

 در فوتبال تکنیک و مهارت فردی نقش مهمی دارد اما همکاری تیمی است که نتیجه را رقم می زند، زندگی هم در جامعه و در کنار دیگران زیستن معنا دارد و همواره می توان با همکاری و کار تیمی اتفاقات خوبی بیفتد، هرچندگاهی هم فرد با داشتن خلاقیت و پشتکار می تواند سرنوشت خود را بهتر رقم بزند، مانند ستاره های تیم که خلاقیت شان در لحظات سخت تیم را نجات می دهد.

فوتبال برخورد و خطا دارد و معمولاً خطاهای شدید با اخطار مواجه می شوند و گاهی کارت قرمز واخراج از زمین بازی، در زندگی هم گاهی حتی یک اشتباه می تواند منجر به اخطار یا اخراج فرد از عرصه ی حیات شود.

همان قدر نقش مربی و کادر فنی در فوتبال مهم و سازنده است که نقش مشاور و هدایت کننده در زندگی راهگشاست. فوتبال بازی لحظه هاست، فرصت ها و موقعیت ها که هرکس بهتر استفاده کند موفق تر است، گاهی هم بی رحم می شود و عدالت در آن رعایت نمی شود و تیم بهتر، برنده نمی شود یا بسیاری از اتفاقات برخلاف جریان بازی رقم  می خورد، زندگی هم گاهی از این تلخی ها دارد و خیلی اشتراکات و شباهت های دیگر.

اما این دو مقوله یک ویژگی مشترک دیگر هم دارند، مقوله ای که شاید خیلی ها کمتر به آن اعتقاد داشته باشند: «معجزه و امید»
گاهی در زندگی شرایطی رقم می خورد و مشکلاتی پیش می آید که انسان ها را در اوج ناامیدی و یاس قرار می دهد، انگار که دیگر هیچ راهی وجود ندارد و فرد خود را تسلیم شده در برابر تقدیر و شرایط پیش آمده می بیند، چیزی شبیه بن بست!!!

در فوتبال هم گاهی بازی طوری گره می خورد یا تیم آن قدر گل خورده که در اندک زمان باقی مانده هیچ امیدی به بازگشت و جبران گل های خورده نیست.
اما آنهایی که به معجزه اعتقاد دارند، خوب می دانند که در سخت ترین شرایط هم یک معجزه می تواند همه چیز را برگرداند و ناممکن ها را ممکن کند، درست شبیه همین بازی اخیر مرحله یک هشتم نهایی لیگ قهرمانان اروپا: «بارسلونا – پاری سن ژرمن»
بارسلونا دیدار رفت را با یک نمایش ضعیف در مقابل بازی خیره کننده ی میزبان پاریسی واگذار کرده بود، آن هم با نتیجه ی چهار بر صفر

نتیجه ای دور از انتظار که موجب انتقادات زیادی شد تاحدی که سرمربی این تیم (لوئیس انریکه) خبر از خداحافظی خود در پایان فصل داد، این یعنی یک گام برای تسلیم شدن!!

بارسلونا در فاصله ی رسیدن به بازی برگشت چند مسابقه را در لیگ اسپانیا برگزار کرد، اولین دیدار را که 2 بر 1 برابر «لگانس» برد، همگان به تحلیل و تفسیر چهره ی برافروخته ی مسی و سایر بازیکنان بعد از گلزنی و برد می پرداختند که نشان از اثرات باخت بزرگ داشت و به مرور با گذشت زمان، روند حرکتی و بردهای خیره کننده تیم نشان از عزم جدی برای بازگشت می داد و مهم تر اینکه هرچه از زمان آن شکست دورتر می شدیم تلخی هایش در اذهان کمرنگ تر و تیم با تمرکز بیشتری بازی ها را ادامه می داد و بردهای پرگلی کسب می کرد، تماشاگران هم به تدریج امیدوارتر شده و با نشان دادن پلاکاردهای «ما می توانیم» انگیزه و امید را به بازیکنان گوشزد می کردند و این یعنی آنها به معجزه اعتقاد داشتند.

تا اینکه سرانجام شب موعود فرا رسید، شاید سخت ترین وضعیت ممکن برای یک تیم - در فوتبالی که غیرقابل پیش بینی است-  این باشد که از قبل باید طبق همان پیش بینی به میدان بروی و همان نتیجه ی از پیش نوشته را رقم بزنی.

بارسلونا باید 5 گل در زمین خود می زد و گلی دریافت نمی کرد.

بازی با حمایت بی نظیر تماشاگران شروع شد و خیلی زود قدم اول برداشته شد، گل دقیقه سوم «لوئیس سوارز» و با فاصله ی نسبتاً زیادی گل دوم با تلاش «آندرس اینیستا» در دقایق پایانی نیمه ی دوم پنالتی نیمه ی دوم برای بارسلونا و گلزنی «لیونل مسی» در دقیقه ی 50، تحقق معجزه را نزدیک کرده بود که 12 دقیقه بعد با ضربه ی مرگبار «ادینسون کاوانی» و به ثمر رسیدن گل برای تیم پاریسی، همه ی رویاها را بر باد داد و حالا دیگر برای بازگشت بزرگ و تحقق معجزه 3 گل دیگر لازم بود.

از این به بعد بسیاری از کسانی که قبل از بازی به معجزه اعتقاد داشتند، ناامید شدند و تنها کسانی که با همه ی وجود به آن اعتقاد داشتند می توانستند امیدوار بمانند که بارسلونا در این زمان باقی مانده بتواند جبران کند.

 زمان بازی از دقیقه ی 85 هم گذشته بود و حالا دیگر آنها که به معجزه اعتقاد داشتند، می توانستند به انسان های رویاپرداز و زیادی خوش بین متهم شوند، اما به راستی چه کسانی تا آن دقیقه همچنان به معجزه معتقد بودند و به بازگشت امیدوار؟؟

3 دقیقه بعد «نیمار» یک گل ایستگاهی زیبا زد، اما همچنان زدن دو گل دیگر شبیه رویا بود که ناگهان با رسیدن به دقیقه ی نود و در عرض چند دقیقه اتفاقاتی افتاد که جهان را شگفت زده کرد، یک پنالتی دیگر «نیمار» گل کرد و در آخرین ثانیه ها «سرجی روبرتو» در دقیقه ی 95 یکی از ماندگارترین و حساس ترین گلهای جهان را زد تا معجزه باور شود و این را می توان از هیجان و حرف های گزارشگر بازی (عادل فردوسی پور) بیشتر فهمید.

واقعا این اتفاق و تماشای این بازی تن هر بیننده ای - حتی غیرفوتبالی هایش - را لرزاند و به جرات می توان گفت که هرکس این فوتبال و این هیجان را ندید، لحظات ارزشمندی را از دست داد.

معجزه رقم خورد، شور و شعف وصف ناپذیری از ورزشگاه نیوکمپ و خیابان های شهر بارسلون تا جای جای دنیا را فراگرفت و شبی رویایی برای فوتبال رقم زد تا بیش از پیش بتوان اذعان نمود که فوتبال جذاب ترین و هیجان انگیزترین ورزش دنیاست و همچنان شبیه ترین به زندگی که می توان همه ی نمودها و ویژگی هایی که به آن اشاره شد را در همین مسابقه ی تاریخی دید و مهم ترین دستاورد این مسابقه را می توان تاییدی بر وجود معجزه دانست و تلاش برای رسیدن به آرزوها، درست مانند زندگی که سرشار از معجزه است.

آنجا که انگیزه و میل درونی به پیروزی آن چنان در ساق های بازیکنان بارسلونا نمود داشت که انگار بیش از 11 نفر در زمین داشتند و فرصت زیادی به حریف برای توپ گیری و تفکر نمی دادند.

کاش همه ی کسانی که در اوج ناامیدی هستند، این فوتبال را یک بار با دقت نگاه کنند تا باور کنند که معجزه حقیقت دارد و امید به زندگی تا آخرین لحظات هم وجود دارد، غیرممکن ها هم می تواند ممکن شود و همیشه در هر شرایطی می توان امیدوار به بازگشت بود، بازگشتی رویایی، درست مانند تیم بارسلونا و هواداران بی نظیرش..


 
*جامعه‌شناس
مجله خواندنی ها
مجله فرارو