فرارو- محمد منصوری بروجنی؛ یکی از شعارهای رایجشده، رای به متخصصین شهری برای عضویت در شورای شهر است. به نظر چنین شعاری بیمعنا و راهزن حقیقت است. این نوشته در سه بند چرایی پوچی این شعار را شرح میدهد.
۱- هر شهروند یک متخصص شهری است
متخصصین شهری دقیقا چه کسانی هستند؟ دانشآموختگان رشته عمران و معماری؟ دانشآموختگان رشته برنامهریزی شهری؟ مهندسان ترافیک؟ با شعار مخالفم چون اتفاقا به ضد خود بدل میشود، این شعار فریبنده، ما را از این مهم غافل میکند که به راستی شهر (یا حتی روستا، فرقی نمیکند در شهر زندگی کنیم یا روستا) کجاست؟ شرط شناخت متخصصین شهری آن است که به درک درستی از مفهوم شهر رسیده باشیم.
به باور نگارنده مفهوم شهر در تقابل با دو مفهوم دیگر شناخته میشود: ۱- خانه که ساحت بروز خصوصی شهروندان و حریم امن آزادی است.۲- کشور که مفهومی ذهنی و انتزاعی است و از کنار هم نشستن خانهها در یک محدوده جغرافیایی وسیع شکل گرفته است. بر خلاف خانهها، وجود کشورها حقیقی نیست، این مفهوم قراردادی را ایجاد کرده ایم تا نفعجویی خصوصی هر شهروندی را ضابطهمند کرده و به مدد مفهوم منافع عمومی نفعجوییهای خصوصی را همافزا کنیم.
شهر نسبت به این دو مفهوم نماینده یک موقعیت سوم است. بر خلاف کشور، مفهوم شهر قراردادی نیست، بلکه حقیقی است و بر خلاف خانه صرفا در خدمت علایق خصوصی نیست. شهر و روستا نمود خالص امر عمومی اند. کدام ساحت از زندگی اجتماعی خارج از فضای شهری شکل میگیرد؟ در زمانهای که متراژ خانهها به شدت رو به نقصان میرود، تقریبا تمام زیست اجتماعی ما در فضاهای شهری است. آیا برای ورزش کردن از فضای شهری بهره نمیگیریم؟ آیا تولید اقتصادی در فضای شهری صورت نمیگیرد؟ آیا فضاهای آموزشی بخشی از فضای شهری نیستند؟ آیا کنشهای سیاسی ما از گفتوگو گرفته تا انتخاب، در جایی جز فضای عمومی شهر تحقق پیدا میکند؟ بلی کوچه و خیابان، استفاده از فضای شهر را تسهیل میکند، اما شهر بودن شهر به روح عمومی و اجتماعی آن است نه به کالبدش که خیابان است و فضای سبز و حمل و نقل عمومی. این که امروزه مهمترین معضلات شهری اموری از قبیل ترافیک، تراکم و آلودگی هواست نباید ما را از وجوه عمومی شهر غافل کند.
امری که تا این حد عمومی و مربوط به همه ساحتهای زندگی ماست، نباید به ساحت اختصاصی خیابانکشها و خانهسازها تبدیل شود. کارگر، کاسب، معلم، مدیر ورزشی، دانشجو، روزنامهنگار، روشنفکر و ... شهر بودن شهر به حضور آفرینشگر انسانهاست، نه چینش خلاقانه مجموعهای از اشیا.
۲- تصمیمگیری مردم به جای متخصصین
نااستدلال رای به متخصصین شهری در انتخابات شورای شهر، از پاسخ به این پرسش عاجز است که چرا برای اداره شهر به انتخابات نیاز داریم؟ به دشواری میتوان سیاستدان یا حقوقدانی را سراغ گرفت که برای «شایستهگزینی» روش انتخابات را پیشنهاد داده باشد. اگر در پی شایستهترینها هستیم، بهترین راه وجود یک سیستم گزینشگر است که متخصصین را انتخاب کند. برای چنین هدفی انتخابات عمومی محلی از اعراب ندارد؛ یعنی به جای انتخابات شورای شهر، باید شهرداری را صاحب اختیار میکردیم تا درست مانند یک شرکت تجاری، نیروهای متخصص را برای مهمترین تصمیمگیریها انتخاب میکرد.
شعار رای به متخصصین شهری ظاهرا در صدد به چالش کشیدن نقشآفرینی احزاب سیاسی برای انتخابات شورای شهر است، اما زیر این نقاب، اصل وجود شورای شهر زیر سوال برده میشود. تجربه بشری نشان داده کارآترین روش برای اداره عمومی، اتکا به نظام انتخابات و برگزیدن نماینده است. در حقیقت بهترین متخصصین شهری کسانی نیستند که از رشتههای دانشگاهی مرتبط با مسائل عمرانی یا شهرسازی فارغالتحصیل شده اند بلکه کسانی اند که در صدد تامین بیشتر منفعت برای موکلین خود هستند.
۳- سیاستگذاری سیاستمدار میخواهد
تدبیر امور شهر، از مقوله سیاست کردن است. یکی از مهمترین پشتوانههای هر سیاستمدار جهاندیدگی است. خواه این جهاندیدگی به مدد آموزش فراهم آمده باشد، خواه به مدد سیر آفاق و انفس و دوران، اما چنین پشتوانههایی به تنهایی از هر جهاندیده یا دانشآموختهای سیاستمدار نمیسازد. سیاستمدار یعنی جهاندیدهای که صاحب تربیت و آموزش سیاسی است. اگرچه عامه مردم فعالیت سیاسی را مذموم میپندارند، اما بهترین روش برای آموزش تجربی «تصمیمگیری در بحران»، «انتخاب درست بین گزینههای نامطلوب»،«توانایی درک پس پشت تصمیمات به ظاهر سودمند و در حقیقت فاجعهبار»، «برنامهریزی راهبردی»، «آیندهنگری و ارزش قائل شدن برای حفظ سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی در بلندمدت» است. اگرچه گمان ما این است که سیاستمداران اصولا در بازی قدرت فاسد میشوند اما تجربه نشان میدهد فسادپذیری کسانی که تمایلی دائمی برای حضور در بازی قدرت دارند و نمیخواهند به بهای یک بهرهمندی چهارساله همه قواعد بازی را نقض کنند به مراتب پایینتر از فسادپذیری کسانی است که به این مهلت چهارساله به چشم فرصت جبران همه محرومیتهای زندگی مینگرند.
انتخابات، یک بازی کاملا جدی برای انتخاب وکیل است: آیا ما که در بازی انتخابات شورای شهر، متخصصین شاگرد اول دانشگاه را انتخاب میکنیم، در صورت درگیری با یک پرونده قضایی نیز شاگرد اول دانشکده حقوق را برمیگزینیم؟ یا این که در پی وکیل سرد و گرم چشیدهای میافتیم که اگرچه در حل دشواریهای تئوریک پرونده بهترین نیست، اما دارای بیشترین توانایی برای اتخاذ تصمیمات سخت راجع به پرونده است؟
به نظر میرسد شعار رای به متخصصین شهری، نوعی واکنش به تصمیمات نادرست گذشته خودمان در انتخاب افراد شاغل در صنعت سرگرمی بوده است، این رشد فرهنگی را باید به فال نیک گرفت، اما شهر هم به سیاستگذار ورزشی نیاز دارد، هم به سیاستگذار فرهنگی و هم به سیاستگذار ترافیکی. اصل این ایده که شهر به متخصصین همه رشتهها نیاز دارد، اشتباه نبوده است، نمایندههایی که برای تحقق آن در شوراهای گذشته برگزیده ایم، گزینههای نامناسبی بوده اند.