این روزها که حامیانش برای بازگشتش لحظهشماری میکنند و حتی از دیدگاه برخی، تنها گزینه بدیل جریان اصولگرایی است، مرور کردیم چگونگی برآمدنش را، چگونه احمدینژادشدنش را؛ اینکه چطور استاندار ناشناخته هاشمیرفسنجانی که در سفر او به اردبیل، برایش سنگ تمام گذاشته بود، توانست خود را در نقطه مقابل هاشمی تعریف کند؟
شاکی روزنامه سلام که در کنار هاشمیرفسنجانی در انتخابات مجلس ششم به رقابت با اصلاحطلبان برخاسته بود، چه شد که بر رئیس پیشین شورید؟ او ناشناختهترین عضو فهرست ۳۰نفره ائتلاف خط امام و رهبری در رقابتهای مجلس ششم، با کد انتخاباتی ٠٤١ بود که از قضا کمترین میزان آراي آن فهرست را هم به خود اختصاص داد؛ اما برخلاف رئیس پیشین که رجحان را در انصراف دید، احمدینژاد شکایتکردن را انتخاب کرد. او که بهدليل بياقبالي مردم به اصولگرایان رأی نیاورده بود، مدعی شد در صندوقی که خود داوطلب و بستگانش رأی دادهاند، رأی آنها صفر خوانده شده است. اصولگرایان چطور از یک نامزد بیاقبال و ناشناخته، یک کاندیدای بالقوه ریاستجمهوری ساختند؟ چطور استانداری که در ماجرای سوآپ نفت اردبیل حاشیههایی داشت و برای همین هم وزارت اطلاعات دولت اصلاحات او را برای شهردارشدن تأیید نمیکرد، در دو سال به نماد عدالت و فسادستیزی بدل شد و چطور فردی با آن پیشینه حضور در ارکان قدرت، خود را برخاسته از متن مردم، در برابر صاحبان قدرت تعریف کرد؟
احمدینژاد چهار سال استاندار اردبیل بود و در ساختار دولت هاشمی چنان خدمات خوبی از خود نشان داد که سه سال پیاپی استاندار نمونه کشور شد. اگر آن تقدیرنامهها را هنوز نگه داشته باشد، احتمالا امضای هاشمیرفسنجانی یا وزیر کشور منصوب او پای آن خودنمایی میکند. با آمدن دولت اصلاحات تا سال ٨٢ که شهردار شد، هیچ سمت دولتیاي نداشت و صرفا به کار تدریس در دانشگاه علم و صنعت میپرداخت، اگرچه عضو جامعه اسلامی مهندسین بود و در جلساتشان شرکت میکرد.
اما نواصولگرایانی با عنوان «آبادگران ایران اسلامی» آمدند و شورای شهر دوم را به دست گرفتند، احمدینژاد ناگهان کشف شد. محسن کوهکن، رئیس واحد سیاسی جبهه پیروان امام و رهبری، گفته است: «احمدینژاد با تمهیدات آقای ناطق شهردار شد و افرادی مانند آقای باهنر و لاریجانی از او حمایت کردند تا ایشان بتواند شهردار تهران شود». محمدرضا باهنر نخستین نفری بود که به گفته خودش ریاستجمهوری احمدینژاد را پیشبینی کرد.
او در جمع اعضای فعال دفاتر جامعه اسلامی دانشجویان درباره چگونگی شهردارشدن احمدینژاد گفته بود: «سابقه دوستی من با دکتر احمدینژاد ٢٥ تا ٢٦ سال است. در شورای شهر دوم - در دولت خاتمی - اصولگراها پیروز شدند، ما چند گزینه داشتیم که یکی از آنها احمدینژاد بود. آقای یونسی، وزیر اطلاعات، به ما پیغام داد دنبال شهردارشدن احمدینژاد نباشید. من پیش آقای یونسی رفتم و به او گفتم وزارت اطلاعاتی که ملکمدنی از آن عبور کند و احمدینژاد گیر کند، باید در اصل آن وزارت اطلاعات تجدید نظر کرد. بعد هم گفتم آقای یونسی به خودت و دوستانت و رئیسجمهور بگو، اگر میخواهید غصه شهرداری احمدینژاد را بخورید، نخورید. شهرداری دستگرمی است، احمدینژاد رئیسجمهور ماست. شاید بنده اولین نفر در خلقت بودم که رئیسجمهوری احمدینژاد را پیشبینی کردم». دو سال بیشتر ساکن ساختمان بهشت نبود؛ اما حضور رسانهای و شهرتی که بهمدد رسانههای همسو پیدا کرد، به اندازهای بود که او را بالاخره به پاستور رساند.
هنوز یک سال از آمدنش به ساختمان بلدیه نگذشته بود که سایت رویداد در مطلبی به نقل از منابع نزدیک به شوراهای هماهنگی نیروهای انقلاب نوشت: «برخی... میکوشند نظر مقامات عالی کشور را به کاندیداتوری احمدینژاد، شهردار تهران، جلب کنند و افرادی نظیر علی لاریجانی، علیاکبر ولایتی و حسن روحانی را از عرصه خارج کنند». رویداد در ادامه نوشته بود طیف خاصی در شورای هماهنگی نیروهای انقلاب درصدد است با اقدامات تبلیغی برای پیروزی احمدینژاد بر رقبای احتمالی [ریاستجمهوری] سرمایهگذاری کند».
پروپاگاندای حامیان احمدینژاد
خودش به حوزههایی کاملا بیربط؛ اما جذاب بهلحاظ تبلیغاتی وارد شد؛ حوزههایی که تا آن زمان هیچوقت در حیطه وظایف شهرداری تعریف نشده بود و شهردارِ بعد از او هم به آن ورود نکرد. او خبر داد ستاد «پیوندهای آسمانی» برای تسهیل در دادن وام به ٤٠ هزار زوج تهرانی فعال شدهاند و وام ازدواج ١٠روزه داده میشود؛ اما اگر به این حوزهها هم وارد نميشد، همه جریان اصولگرا با تمام قدرت و استفاده از ظرفیتهای پیدا و پنهان خود پشت سر او بودند و حتی اقدامات عادی و ساده او را بزرگ میکردند، بهویژه صداوسیما که با دولت اصلاحات هم زاویههای تندی داشت.
حتی برخی معتقدند برنامه خبری ٢٠:٣٠ بهنوعی با چنین هدفی؛ یعنی تخریب دولت اصلاحات و بزرگنمایی اقدامات شهرداری تهران و در برابر هم گذاشتن این دو به شکلی غیرمستقیم، راهاندازی شد. عبدالله رمضانزاده، سخنگوی وقت دولت، بعدا درباره شکست اصلاحطلبان در انتخابات سال ٨٤ گفت ما از صداوسیما شکست خوردیم. مثال معروفی هم در مقایسه رفتار جناحی صداوسیما داشت: «یک روز آقای دکتر عارف برای افتتاح کارخانه توربینسازی نیروگاهی رفتند. این اتفاق جزء کارهای بزرگی بود که در دولت اصلاحات انجام شد و توربینسازی در ایران، بومی شد. ما درحالحاضر جزء ١٠ کشوری هستیم که توربینهای نیروگاهی میسازیم. همان روز آقای احمدینژاد پل هوایی میدان هفت تیر را افتتاح کردند. هزینه این پل حدود ٤٠٠ میلیون به نرخ آن روز بود. در توربینهای نیروگاه حدود ٢٠٠ میلیارد به نرخ آن روز هزینه شده بود. صداوسیما چه رویکردی نسبت به این دو خبر داشت؟ در همان روز در هفت برنامه، خبر افتتاح پل بهعنوان دومین خبر پخش شد. درحالیکه در آن شب دهمین خبر در ساعت ١٢شب، خبر افتتاح توربینسازی بود. شما این پیامرسانی را چگونه میبینید؟».
شاید اگر تیمی مسئول رصد برنامههای صداوسیما در آن دوسال بود، میتوانست دهها مورد دیگر هم به این مثال اضافه کند و نقش زیرپوستی صداوسیما در برجستهسازی اقدامات احمدینژاد را بهخوبی تحلیل کند و حتی روی نمودار و گراف ببرد. پروپاگاندای رسانههای اصولگرا در خدوم نشاندادن احمدینژاد و بزرگکردن عملکردش باعث شد او ناخودآگاه با مهمترین شهردار تهران تا آن زمان مقایسه شود؛ با کرباسچی. سایت «رویداد» نظرسنجیای را که ازسوی یکی از سازمانهای دولتی انجام شده بود منتشرکرد که نشان میداد محبوبیت احمدینژاد در نزد شهروندان تهرانی ١٤ درصد است اما کرباسچی همچنان ٥٦ درصد محبوبیت دارد. کیهان، رسالت، جوان، فارس و صداسیما و جریانهای سیاسی اصولگرا برایش سنگتمام گذاشتند. انتقادی که در کار نبود هیچ، در برابر نقدها هم به دفاع از احمدینژاد برمیخاستند. مثلا حمیدرضا ترقی، عضو شورای مرکزی مؤتلفه، در جواب مطلبی که سایت آفتابنیوز منتشر کرده بود، نوشته بود: «موضع ما و مؤتلفه نسبت به شهردار موفق و رجاییگونه تهران مشخص است و اینگونه برداشتهای مغرضانه رقبا از ارادت طرفین نمیکاهد».
وقتی هم که احمد پورنجاتی، رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس، در مقام دفاع از عملکرد ١٠ سال گذشته شهرداری تهران نامهای خطاب به احمدینژاد نوشت و از نبود دید کلان و ملی در نگاه شهرداری انتقاد کرد، این کیهان بود که به مدد شهردار آمد و با زیرسؤالبردن اقدامات شهرداری در دوران قبل مانند احداث خانه هنرمندان، اهدای ملک به انجمن مجسمهسازان و همینطور حاتمبخشی توصیفکردن احداث موزه تناولی، نوشته بود: «همان بهتر که شهردار فعلی دید کلان و ملی نداشته باشد و اصولا چرا مردم تهران باید متقبل هزینههایی شوند که برعهده آنها نیست و براساس کدام منطق قابل فهم باید از شهردار یک شهر دید کلان و ملی توقع داشت درحالی که آن شهر درگیر هزاران مشکل است و دولت هم کمترین احساس مسئولیتی نمیکند».
کیهان در ادامه همچنان به تمجید از شهرداری ادامه میدهد و مینویسد: «شهرداری از محل صرفهجویی و یافتن منابع جدید کسب درآمد توانسته خدمات ارزشمند و قابلتوجهی در مدت کوتاه پنج ماه انجام دهد و طرحهای مهمی با ادامه ساخت بزرگراهها و پلها و آسفالتهای خیابانها انجام دهد». کیهان درادامه روی سخن خود را به احمدینژاد میکند و مینویسد: «شما و همکارانتان باید راهی را که شروع کردهاید با جدیت ادامه دهید و مردم را دستکم نگیرید، مردم با وجود دروغپردازیهایی که علیه شهرداری و دستاندرکاران آن صورت میگیرد آنچه را حق است از باطل تمییز میدهند، به این جوسازیهای کاذب بیتوجه باشید و سمتوسوی حرکت خود را گم نکنید».
به نام کوی به کام احمدینژاد
روزنامه «جوان» همان زمان در گزارشی تمامصفحه از تصمیم شهرداری مبنی بر بازسازی کوی دانشگاه نوشت؛ مطلبی که صرفا یک گزارش ساده شهری نبود. رپرتاژی تمامعیار و عیان برای احمدینژاد بود بدون اینکه عنوان «گزارش ویژه» یا سرکلیشه «رپرتاژ» در آن درج شود. جوان تیتر زد: «شهردار تهران پس از ٦٠ سال به کوی دانشگاه میرود، سفر خوش آقای شهردار» در متن این گزارش آمده بود: «کاری که آقای شهردار شروع کردند بسیار ارزشمند است. نه مسئولان دانشگاه و نه مدیران شهرداری هرگز فکر نمیکردند که دکتر احمدینژاد تا این اندازه برای رفع مشکلات و کاستیها اشتیاق نشان دهد، برای همین پروژه بازسازی کوی اینقدر صورتی جدی به خود گرفته که مسئولان کوی در حاشیه نشسته تماشاگر اقدامات شهرداری شدند. برخی سعی دارند این حرکت شهرداری را سیاسی جلوه دهند». جوان نوشته بود که شهرداری یکمیلیارد و ٧٢٠ میلیون تومان برای بازسازی و ترمیم کوی هزینه میکند. روزنامه رسالت ٢٤ مردادماه ٨٣ در گزارشی از نشست هفتگی شهردار با معاونان و مشاورانش نوشته بود و این گفته احمدینژاد را که «مدیریت شهری هدفی جز خدمت صادقانه و دفاع از حقوق مردم ندارد» تیتر کرده بود. در انتها هم به گزارش روابطعمومی شهرداری تهران اشاره کرده بود که مدعی بود ٧٠ درصد تماسگیرندگان با واحد ١٣٧ از نتیجه اقدامات شهرداری اعلام رضایت کردهاند.
در ماجرای دعوا بر سر انتقال نمایشگاه بینالمللی تهران با دولت، دبیرکل اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در دفاع از شهردار تهران، گفت برخی برای جبران شکست خود به شهردار تهران هجوم آوردهاند. قطعا اینگونه تلاشها به شکست خواهد انجامید. روزنامه کیهان اردیبهشتماه ٨٣ در خبری از حاکمشدن ضابطه بهجای رابطه در شهرداری با اشاره به اینکه تعدادی از نمایندگان مجلس در زمان شهرداری ملکمدنی قطعه زمینی از وزارت مسکن گرفتند تا بدون رعایت ضوابط و با عنایت ویژه شهردار به ساختوساز اقدام کنند، نوشت: «اما با جابهجایی در سطح مدیریت شهرداری تهران و حاکمشدن ضابطهها بهجای رابطه، روند مذکور متوقف مانده است».
گاهی وجه تبلیغی اخباری که درباره احمدینژاد منتشر میشد کاملا نسبت به وجه خبری آن برجستهتر بود. در شرایط عادی معمولا روزنامهها تمایلی به درج چنین اخباری ندارند و در صورت انتشار، متهم به درج «خبرآگهی» میشوند مانند خبری که روزنامه رسالت ٢٢ تیرماه ٨٢ با تیتر «برخورد شهردار تهران با مدیر بیاعتنا به حقوق مردم» نوشت. ماجرا این بود که مردم یک منطقه از ساختوسازی در محدوده خود شکایت داشتند و این شکایت به شهرداری رسیده بود. وقتی از شهردار منطقه توضیح خواسته میشود، او مدعی غیرواقعیبودن این شکایت میشود. رسالت نوشته بود که احمدینژاد بازرس ویژه میفرستد و بازرس، شکایت مردم را تأیید میکند و احمدینژاد اقدام به عزل شهردار منطقه میکند.
روزنامه اعتماد همان زمان به این پروپاگاندای رسانهای حامی احمدینژاد اشاره میکند. همان یکی دو ماه نخست شهردارشدنش: «احمدینژاد پیش از این وعده داده بود ظرف ٤٥ روز چالهچولههای تهران پر شود و دو ماه گذشته و خبری نیست. احمدینژاد وعده داده بود ابدا حرف نزند و عمل کند، رسانههایی که به نوعی با شهرداری همکاری میکنند، هر روز خبرهای داغی از شهردار چاپ میکنند. احمدینژاد با روزنامه ما مصاحبه نمیکند، اما در مصاحبهها و سخنرانیهای کموبیش طولانی با رسانههای دیگر، وعده میدهد و ضربالعجل تعیین میکند». همان زمان بهروز غریبپور، مدیرخانه هنرمندان، که منتقد سیاستهای شهردار جدید بود برای همین، متهم شده بود در دوران کرباسچی و دیگران مورد حمایت بیشائبه بوده؛ او در میزگردی گفته بود: «این جور نبود در زمان کرباسچی روی پول باشیم، با ملکمدنی و کرباسچی هم این بحثها را داشتیم. اینطور نیست با یکی رفیق باشیم و با دیگری نه. اینطور نبود آن زمان هم خیلی گل و بلبل بود. احمدینژاد گفته است که سالی ٣٠میلیارد تومان بودجه فرهنگی است. ما سؤال میکنیم بسیار عالی، اما برنامهتان را اعلام کنید».
مخترع معجزههزاره سوم
احمدینژاد فقط شهردار تهران نبود تا درباره ترافیک و حملونقل شهری و ساختوساز حرف بزند، از همان زمان نگاه به بالاتر داشت و برای همین از حاکمبودن روحیه محافظهکاری بر بخشهایی از مدیریت کشور ابراز تأسف میکرد. میگفت تهمت، افترا، فضاسازی، ایجاد تنش کاذب، تمسخر و بازی با کلمات از جمله ابزارهایی بوده که در سالهای اخیر برای منحرفکردن مسئولان از خدمترسانی به مردم به کار گرفته شده است. او مدعی بود مدیریت شهری با این ابزار پیچیده، آماج هجوم حساب شده قرار گرفته تا از مسیر خدمترسانی به مردم منحرف شود. مدعی بود جناحی نیست و جناحی عمل نمیکند؛ اما عملکردش این را نمیرساند. عضو جامعه اسلامی مهندسین بود و در جلسات آنها و همینطور جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی، که حامیانش در شهردارشدنش بودند، حاضر میشد و گزارش عملکرد میداد.
سال دوم شهرداریاش در گردهمایی سالانه جوامع اسلامی دانشجویان دانشگاههای سراسر کشور، از طیف اصولگرا در اصفهان حاضر شد و از عدالت حرف زد و گفت ٨٥ درصد از صنعت در دست دولت است و دولت نمیتواند آن را به درستی اداره کند، اگر بخواهیم عدالت اجرا شود باید مدل فصلی اداره کشور را تغییر داد. قبل از اینکه فاطمه رجبی عنوان معجزههزاره سوم را دربارهاش به کار ببرد، خودش آن را به زبان آورده بود اما خطاب به بسیج؛ یک سال از شهردارشدنش گذشته بود که در دیدار با برگزیدگان المپیاد علمی بسیج گفت: کشور نیازمند معجزههزاره سوم جوانان ایرانی است.
شهرداری در برابر دولت و اصلاحطلبان
اختلافات شهرداری با دولت هم به نفع احمدینژاد بود. نقاط عطف این رویارویی، اختلاف بر سر انتقال نمایشگاه بینالمللی تهران، ماجرای منوریل و باشگاه اندیشه، پلمپ ساختمانهای ادارههای مالیات به علت بدهی و ممانعت از تبلیغات فیلمهای سینمایی بود. به نظر میرسید احمدینژاد بر این رویارویی اصرار میورزید و رسانهایشدن آن را به نفع خود در درازمدت ارزیابی میکرد. برای مخالفتهای خود هم استدلال میتراشید. استدلالهایی که تا پیش از آن در دوران شهرداران قبلی وجود نداشت. مثلا در برابر تبلیغات فیلمهای سینمایی مقاومت میکرد و میگفت همه تبلیغاتِ روی تابلوها باید تابع مقررات باشد و این مقررات در اختیار سازمان زیباسازی شهر تهران و حیطه وظایف شهرداری است.
در ماجرای تعطیلی باشگاه اندیشه هم که زیر نظر بنیاد شهید قدوسی اداره میشد، شهرداری ادعا میکرد به علت نیاز مالی میخواهد آن را پس بگیرد؛ درحالی که مسئولان بنیاد قدوسی معتقد بودند برخورد شهرداری به علت اختلاف فکری یا موضوع سیاسی است. ساختمان را سال ٧٦، کرباسچی به این بنیاد داده بود و محل گردهمایی «انجیاو»ها، استادان دانشگاه و صاحبنظران بود. موسوی، دبیر باشگاه اندیشه، گفته بود ما حتی درخواست خرید ملک را مطرح کردهایم، اما شهرداری جواب رد میدهد و عزمی پنهان برای تعطیلی یا محدودکردن این مرکز فرهنگی وجود دارد.
درگیری بین شهرداری و بنیاد قدوسی منجر به ورود دولت شد تاجاییکه خاتمی به ماجرا ورود کرد و نامهای به احمدینژاد نوشت. این داستان را اگر در کنار داستان دیگری که به موازات هم در جریان بود، قرار دهیم؛ آن وقت مشخص میشود حرف شهرداری درست بوده یا مدیر باشگاه اندیشه و آیا شهرداری مستقل عمل میکرده یا جناحی؟ داستان دوم این بود که در همان روزها نامهای سراسر سپاس منصوب به فرهنگیان منطقه ١٧ تهران (تیرماه ٨٣)، خطاب به احمدینژاد در یکی از روزنامههای اصولگرا منتشر شد که در آن آمده بود: «آثار ایثار و شعاع اندیشه سخاوتتان در این منطقه پیداست». تشکر فرهنگیان از احمدینژاد بابت این بود که مالک مدارس رضوان، عترت، زینبیه و مهدکودک عطیه دستور تخلیه گرفته بود اما شهرداری ورود میکند و دستور پیگیری و خرید ملک را صادر میکند. شهرداری که در ماجرای تصرف باشگاه اندیشه، انگیزه خود را نیاز مالی عنوان کرده بود در همان زمان دستور خرید چند ملک را میدهد. کافی بود حرکتی یا انتقادی از سوی رئیس اصلاحطلب دولت سر میزد؛ احمدینژاد منتظر نمیماند و پاسخ میداد.
دو ماه مانده به رقابتهای انتخاباتی سال٨٤، محمد خاتمی از وضعیت ترافیک در شهر تهران گلایه کرد؛ شهردار تهران به سرعت پاسخ داد: «معطلشدن رئیسجمهور محترم در ترافیک تهران مایه تأسف است، اما مایه خوشحالی هم هست، چون این اتفاق تلخ میتواند منشأ خیر باشد. چنانچه ایشان در سه ماه فرصت باقیمانده از مأموریت خود با اتخاذ تصمیمات کارساز، شهرداری تهران را در رفع معضل پیچیده ترافیک تهران یاری رساند. اگر رئیسجمهوری به دستگاههای اجرائی تحت امر خود توصیه فرماید تا در برابر تصمیمات و سیاستهای حوزه مدیریت شهری و شورای شهر درزمینه حملونقل و ترافیک مقاومت نکنند بهخصوص که حل معضل ترافیک و حملونقل تهران بهتنهایی از عهده شهرداری تهران خارج است.
در یک سال و ١١ ماه اخیر که مدیریت شهری را عهدهدار شدیم آنچه از دستمان برآمده انجام دادیم، منتهی از رئیسجمهور تقاضا داریم در این فرصت باقیمانده راه را باز کنند تا قطار شهری با سرعت بیشتری اجرا شود، اتوبوس به اندازه کافی به ناوگان حملونقل عمومی وارد شود تا ما ناچار نباشیم برای تحویلگرفتن تنها ۵۰۰ دستگاه اتوبوس ماهها پشت درهای بسته معطل بمانیم». این سخن شهردار توسط صداوسیما بهطور وسیع پوشش خبری پیدا کرد. او همچنین از رئیسجمهوری خواست تا مجموعه دستگاههای اجرائی را وادارد تا در بازپرداخت بدهیهای چندمیلیاردی خود به شهرداری تهران که سالهاست به تعویق افتاده است، تعجیل کنند.
سیاسیکاری
هرچه احمدینژاد از دولت اصلاحات انتقاد داشت، نعلبهنعل بعدا درباره دولت خودش با ابعاد وسیعتری پیاده شد و برعکس اگر در دوران شهرداریاش از همراهی پیدا و پنهان جریانهایی برخوردار بود بعدا در موضع منتقد، منکر این پیینه همراهی و حمایت شد. مثلا در واکنش به مصاحبه لاریجانی با خبرگزاری فارس در سال ٩١ گفت: «من مصاحبه ایشان را دیدم و متأسفم که با یک خبرگزاری وابسته به نهاد نظامی و همهاش علیه دولت (مصاحبه شده است)...
یک خبرگزاری که وابسته به یک نهاد امنیتی است نباید به مسائل سیاسی ورود کند». این درحالی است که خودش در همان سال دوم مدیریتش بر بلدیه شهر، از خبرگزاری فارس بازدید کرد و گفت امروز خودم را نسبت به مردم بدهکارتر میدانم. از اینکه او را در جلسات هیأت دولت راه نمیدادند شاکی بود اما میگفت که فرصت خوبی شده که بدون اتکا به دولت، تهران را اداره کنیم. در دوران ریاستش بر دولت هیچوقت قالیباف امکان حضور در هیأت دولت را نیافت. از سیاستهای حوزه مسکن انتقاد میکرد و مدعی بود که دولت نیازهای مردم را از موضع حاکمیتی برآورده نمیکند. میگفت قیمت مسکن را یکشبه ٣٠ تا ٥٠ درصد بالا میبرند و ارقام نجومی از جیب مردم خارج ميكنند و به جیب افرادی خاص میریزند. جالب این است که بیشترین جهش یکشبه قیمت مسکن، ارز و سکه چند سال بعد در دولت احمدینژاد روی داد. گلایه داشت که متولی مسکن در شهر تهران مشخص نیست. گفته بود اگر سیاستگذاری مسکن و ساختوساز به شهرداری منتقل شود دیگر در این عرصهها دچار تحولات سنگین و دستخوش تصمیمات سیاسی نمیشود.
در دولتهای نهم و دهم هیچگونه سیاستگذاری در حوزه مسکن به شهرداریها تفویض نشد. از ورود بیرویه خودرو به شهر تهران گلایه داشت و آن را علت عمده مشکل ترافیک تهران میدانست؛ اما چند سال بعد در دولت احمدینژاد وضعیت واردات خودرو بهگونهای افزایش یافت که حتی با ارز اختصاصی دارو، خودرو وارد کشور شد و براساس برخی آمارها در سال ١٣٩١ باوجود ابلاغ مصوبه ممنوعیت واردات خودروهای گرانقیمت در چند ماه پایانی آن، میانگین قیمت خودروهای وارداتی نسبت به سال ١٣٩٠، افزایش ١٧درصدی پیدا کرد. از واردات سوخت انتقاد میکرد و میگفت تصور میکنند با افزایش قیمت انرژی مصرف آن کنترل میشود. او میگفت برای تولید ٨ تا ١٠هزار اتوبوس مورد نیاز شهروندان تهرانی با موانع جدیای روبهرو هستیم.
مدعی بود دولت و خودروسازان به نیازهای عمومی جامعه یعنی تولید اتوبوس برای حملونقل عمومی بیتوجهاند: «کارخانجات خودروسازی برای تولید خودرو مسابقه گذاشتهاند برای همین شاید مجبور شویم اتوبوس وارد کنیم». در حوزه حملونقل ریلی درونشهری هم محسن هاشمی، مدیرعامل وقت مترو تهران، گفته است: «زمان دولت خاتمی، آقای احمدینژاد شهردار بودند و من مدیرعامل، گزارشی را در اردیبهشت ٨٤ نوشتم و به ایشان دادم که اینقدر هزینه ماست و دولت این مقدار باید به ما بدهد، ایشان امضا کرد و به دولت و شورای اقتصاد فرستاد؛ پنج تیر شد و رئیسجمهور که دیگر خود آقای احمدینژاد بود در اولین جلسه شورای اقتصاد، نامه خودش مطرح شد، ولی ایشان درخواست خودش را نپذیرفت و من در آن جلسه حضور داشتم؛ البته ما آنقدر رفتیم و آمدیم که بخشی از این پول را گرفتیم.
احمدینژاد شهردار، خودش از دولت خاتمی درخواست سوبسید کرد ولی وقتی چند ماه بعد از آن نامه، رئیسجمهور شد، این نامه را وتو کرد؛ البته هدفشان این بود که من از آنجا بروم». محسن هاشمی گفته در طول دوسال از زمامداری شهرداری توسط احمدینژاد، من مدیرعامل مترو بودم؛ تنها در اردیبهشت و خرداد که آیتالله هاشمی، رقیبشان بود با من مشکل پیدا کرد و قبل از آن ما همکاری خوبی داشتیم؛ این هم به این دلیل بود که ایشان رفته بود و درباره ما حرفهایی زده بود و دیگران به وی میگفتند با این حرفهای شما، چرا پسر هاشمی مدیرعامل شماست؟ درخواست مدیریت واحد شهری در دوران شهرداری او بود که مدام مطرح میشد اما با کوچ او به دولت کاملا فراموش شد. آن زمان که مجلس هفتم تازه سرکار آمده بود گفت انتظار داریم مجلس مدیریت واحد شهری را برای کلانشهرها بهخصوص تهران سامان دهد.
میگفت به علت نبود مدیریت جامع شهری روزانه شهرها با مشکلات متفاوتی روبهرو هستند و هرروز یک شرکت اقدام به حفاری در خیابانها میکند. جالب این بود که شوراهای دیگر کلانشهرها هم مدام پیگیر اجرای این طرح بودند و حتی بهصراحت و کنایه گوشزد میکردند که اولینبار خود احمدینژاد بر اجرای آن اصرار داشته و الان پشت گوش میاندازد. از دولت خواست که بازار سوخت را به شهرداریها بسپارد. معتقد بود که از محل صرفهجویی سوخت، شهرداران میتوانند کارهای بزرگی انجام دهند. وقتی که رئیس دولت شد نهتنها بازار سوخت را تفویض نکرد بلکه ریالی هم از محل صرفهجویی بابت واقعیسازی قیمت سوخت به شهرداری پرداخت نکرد.
معتقد بود که یارانه ناوگان حملونقل به علت مدیریت ناصحیح میسوزد و به هوا میرود و روزی ١٢میلیون لیتر در تهران مصرف میشود. میگفت اراده میخواهد که آن را به ششمیلیون لیتر برساند. بعدا که رئیس دولت شد در برههای یکباره اعلام کرد که در تولید بنزین خودکفا شدهایم؛ اما مدت زیادی نگذشت که کیفیت نازل این بنزین تولیدی، خود را در آلودگی هوای گسترده نشان داد. براساس آمار منتشرشده، سالهای ۹۰ و ۹۱ بدترین سالهای کشور از نظر آلودگی هوا بود. رسانههای همسو معمولا از دولت انتقاد میکردند که چرا شهردار را به هیأت دولت راه نمیدهد و حتی به حمایتهایی که زمانی از کرباسچی میشد اشاره میکردند. احمدینژاد که رئیس دولت شد، قالیباف حتی یکبار هم در دولت احمدینژاد رنگ هیأت دولت را ندید.
پاک ترین و پاک دست ترین دولت تاریخ بشریت از زمان آدم تا کنون....خخخخخخخخخخخخخخخخخخخ