آرمان شهرکی؛ اینهم از توصیههای استاد زیباکلام! پس از کلی بالا و پایین و کشوقوس حال همه رفتند زیر بال و پر لاریجانی.
حالا که فرصتی فراهم آمده بود تا قوهی نیمبند قانونگذاری و ایضاء ریاست جمهوری، یککاسه اصلاحطلب یا چیزی در مایههای اصلاحطلب باشند استاد زیبا کلام به عارف توصیههایی کرد مبنی بر عقبنشینی و انفعال.
اندرزهایی ازسر ترس از"غیظ وغضب جریان رقیب"و شکست "ائتلاف شکنندهی اصولگرایان میانهرو با مجموعه ی دولت". اگر مراد آقای زیباکلام این بود و قطعا هم همین است که روزی روزگاری دری به تختهای بخورد و حاکمیت قانون و حقوق شهروندی در این دیار نهادینه شده و مجموعهی اصلاحطلبی بتواند نقشی در این خصوص داشته باشد پس توصیههای ایشان به عارف غلطاندرغلط بود ناشی از کممایه دانستن آنچیزی که مدعاهای اصلاحطلبی را از سال 1376 تا کنون به جنبشی عریضوطویل بدل کرده است: نیرو و توان مردمی.
چرتکهی زیباکلام برای رتقوفتق امورات و دخلوخرج یک سیستم ساده همچون یک دکان کار میکند اما برای مواجهات و رویاروییهای سیاسی و اجتماعیِ پیچیده در ایران خیر. فرمولهای ایشان، استیصال شهروندان در بازیِ ماروپلهای که تقدیرِ گزینش میان بدوبدتر را برای ایرانیان ابدی میکند؛ را پیشفرض میگیرد و از تحلیل طبقاتی نیروهای سیاسی عاجز بوده و ازآن هیچ نمیگوید.
پیامدهای جلوس عارف بر کرسیِ ریاست بههیچ وجه آن مواردی نبود که ایشان برشمرده و از ترس وقوع آنها عارف را به کنارهگیری اندرز دادند. به یک دلیل مسلم و آن پشتوانهی اجتماعیِ نیروها و جناحهای درگیر است. در یک تحلیل طبقاتی ساده میتوان چنین پشتوانه و صبقهی مردمی را به شرح ذیل خلاصه نمود:
1- اصولگرایان: متکی بر توان اجتماعی و اقتصادیِ سنتیِ بازار تهران و نهادهای مربوط به آن همچون اتاق بازرگانی، هیات موتلفه و امثالهم.
2- احمدی نژادیها: تمامیتی از طبقهی لمپن پروتاریایِ شهریِ حاشیهنشین و طلبههای تندرو و جوانی که با روحانیت و بازار سنتی از سویی و تکنوکراتها و اصلاحطلبان از دیگر سو عندالاقتضا زاویه پیدا کرده متحد شده یا به خصم آن بدل میشوند؛ پوپولیستهایی که حزب بادند و بههرسویی میروند تا منافع آنیشان تامین شود به بهای در منگنه قرارگرفتن منافع آتیِ خود و ملیِ کشورشان.
3- اصلاحطلبان حکومتی: قشر و لایهی نازکی از رهبران اصلاحطلب و نیز بخش کوچکی از اقشار خوشبین مردم که بد را همواره به بدتر ترجیح داده و در برابر این تقدیر سرفرود آورده اند.
4- تکنوکراتهای حامی دولت: اکثریتی از اقتصاددانان میانهرو، که به پشتوانهی آقای هاشمی رفسنجانی و بواسطهی تکیهشان بر فرمولهای پیچیدهی اقتصادی چندان به سیاست یا حتی اقتصاد سیاسی یا نیرو و توان سیاسی باور نداشته و دلگرمیشان به جامعهای که عرضهاش به تقاضایش بخورد گاهگداری باعث میشود تا به حمایت مردمی نیز چندان احساس نیازی نکنند.
5- سرمایهداران کُمپرادور: دهک بالای درآمدی کشور که در بهترین حالت چیزی حدود نیمدرصد جمعیت کشوراند اما با قدرت لابیگریِ بالا و یارکشی از این یا آن گروه سیاسیِ صاحب قدرت.
6- هستههای سخت قدرت: به شماره اندک و بهلحاظ نیروی سیاسی قدرتمندند.
7- نظامیان: آنها که ملبس به لباس نظاماند و تعدادشان مشخص است. نیروهای لشکری و نظامی و انتظامی در ایران ماموریتهای گوناگون دارند؛ متنوع و متکثرند.
8- و در نهایت آن نیروی عظیمی که زیباکلام با غفلت از آنها از "رویارویی همهجانبه و سنگین اصولگرایان" واهمه کرده است. طبقهی عظیمی از پرولتاریهای صنعتی شهری، اکثریتی از مردم ایران که خواهان واقعی اصلاحات یا اصلاحات واقعیاند و آقای روحانی را تنها بواسطهی حمایت چهرههایی شاخص بنا به امیدهایی روانهی ساختمان ریاستجمهوری کردند. ائتلاقی مقدس از طبقهی متوسط و طبقات فرودستی که مدام چه در شکل چه در محتوا به هم بدل میشوند نحیف شده و دگربار جان میگیرند.
حال چند احتمال را از حیث بدهبستانهای طبقاتی ارزیابی و مورد استنباط قرار میدهیم:
(الف)ریاست لاریجانی بر مجلس دهم/ سیاست خارجی: در آمریکا اگر کلینتون رییسجمهور شود برجام با تمام مخالفتها و انتقادات در هر دو کشور ایران و آمریکا به جلو میرود. در آمریکا حمایت سنا و کاخ سفید را خواهد داشت و در ایران حمایت دولت و مجلس را.
اگر ترامپ رییسجمهور شود با این شاخهشانه کشیدنهایش فیالمثل دیوار کشیدن دربیش از 3000کیلومتر مرز مشترک آمریکا و مکزیک، برجام به محاق میرود. ایران و آمریکا وارد فاز جدیدی از رویارویی خواهند شد. عرصه سیاست خارجی ایران بستری است با دینامیزمهای خاص خودش و کنشگری بندهای (6) و (7). ایران و آمریکا بازهم وارد فاز و گفتمان جدیدی از رویارویی خواهند شد.
(ب) ریاست لاریجانی بر مجلس دهم/ سیاست داخلی: شرایطی را تصور کنید که کلینتون رییسجمهور شده و برجام با تمام توان بهپیش میرود. دلخوریِ بند (8) از روحانی و اصلاحطلبانِ حکومتی بهواسطهی ریاست لاریجانی بر مجلس چندان محل توجه و عنایتِ نه تنها روحانی که بخشهای دیگری ازحاکمیت نخواهد بود؛ روحانی برای بار دوم انتخاب خواهد شد چراکه یحتمل عواید برجام تا حدود یکسال و اندی دیگر آشکارتر خواهد شد.
نه بند (1) و نه بند (2) چهرههای شاخصی که بتوانند با رهبریت برجام مخالفت ورزند نخواهند داشت. دورهای فراخواهد رسید از حاکمیت بلامنازع فنسالاران و آتوریتهی گفتمان غالب اقتصادی بر بندهای (6) (7) و (8). مشابه وضعیتهای اجتماعیِ پس از جنگِ هشتساله آنجا که تمامیِ حیات فرهنگی و اجتماعی در قبضهی اقتصاد بود تا خرابیهای جنگ درمان شود تنها جای هاشمی رفسنجانی و روحانی عوض شده است. تا زمانیکه موتور برجام کار کند تا بتواند گیروگرفتهایچرخدندههای اقتصاد را رفع کند وضع بر همین منوال باقی خواهد ماند.
اما اگر ترامپ رییسجمهور شود روحانی و ظریف اگر نگوییم چهرههایی نامحبوب میشونددستکم این است که بازندگان برجام حال محبوبیت نسبی خویش را از دست خواهند داد.
رییس جمهور آینده ایران بیشک کاندیدای بند (1) خواهد بود. میان بندهای (1) و (2) ائتلافی صورت نمیگیرد؛ کارنامه احمدینژاد سیاه است حتی بسیاری از چهرههای معروف سیاسی از محاکمهی او سخن میگویند که البته احتمال بعیدی است؛ او کرباسچیِ دوم نخواهد بود تا از محاکمهاش سریالی تلویزیونی ساخته شود. اما درهرحال احمدینژادیسم و اصلاحطلبان حکومتی هردو بهحاشیه رانده میشوند.
جنبش اصلاحطلبی با طناب آقای روحانی به قعرچاه رفته و بند (8) هیچگاه دیگربار در هیچ انتخاباتِ سرنوشتسازی در ایران شرکت نخواهد کرد و هرچه بیشتر با حاکمیت فاصله خواهد گرفت. مجلس با ریاست لاریجانی دولت روحانی را طی چند ماه تحمل خواهد کرد اما تا میتواند برای روی کار آمدن دولتی اصولگرا لابیگری میکند. در سکوت مرگبار اکثریت اصلاحطلب مجلس دهم، دولتی اصولگرا در انتخاباتی غیررقابتی و سرد سرکار خواهد آمد تا به کمک بند 7 آمادهی رویارویی با آمریکا در همهی عرصهها شود.زانپس با مجلسی متشت با گرایشی بیشتر به اصولگرایی روبرو خواهیم بود.
(ج) اگر عارف رییس مجلس میشد: گو اینکه با ریاست جمهوری آقای ترامپ و روبهزوال رفتن برجام بازهم سیاست خارجی سپهر داخلی را به گروگان گرفته و همهچیز بندناف رویارویی ایران و آمریکا میشد اما اگر کلینتون به ریاست جمهوری برسد ریاست عارف میتوانست بزرگترین فرصتِ حال ازدسترفتهی ایرانیان و جنبش اطلاحطلبی باشد.
بخصوص در عرصهی سیاست داخلی روحانی برای بار دیگر رییس جمهور میشد. ترکیب عارف و روحانی میتوانست ترسهای آقای زیبا کلام را بلاموضوع سازد.. عارف و روحانی میتوانستند با رجوع به بند (8) که صادقترین، و بهلحاظ توان اجتماعی و کمیت نیرومندترین بند نوشتار ماست؛ زمینه را نه برای رواج گفتمان خشک، نامنعطف، و کسالتبار و بیروح اقتصاد که برای کنشمندیها و پویاییهای فرهنگ و ادبیات باز کرده روح سرشاری در کالبد نیمهجانِ بند (8) بدمند. حتی اگر اصولگرایان با جریان تاریک و رسوای احمدینژاد ائتلاف هم میکردند باز هم یارای رویاروییشان با نیروهای سیاسی عارف و روحانی و پشتوانهی بند(8) نبود. ترسهای زیباکلام مبتنی بر برداشتی ناقص از رخدادهای گذشته و صورت ظاهر آنچیزی است که در حال حاضر هست یعنی نومیدی و یاس. اما در بطونی عمیقتر مطالبات و خواستههای مردم کماکان برجای خویش استوار و پابرجاست. استدلال و گرایش زیباکلام شکستگرایی است نه واقعگرایی.
واقعیت پیچیده تر از آنیست که در وهلهی نخست ممکن است به چشم بیاید. حتی اگر ترامپ و لُمپنهایش به میدان آمده سکان رهبریِ کاخ سفید را دست گیرند؛ بازهم روحانی میتوانست ترجمهای بومیشده و داخلی از رفتارهای اوباما در روزهای پایانی ریاست جمهوریاش در عرصهی خارجی را مدنظر قرار داده به این معنا که اگر اوباما پروندهی کوبا، مسالهی هستهای ایران و نیز فاجعهی اتمیِ هیروشیما را بر اساس تصمیمگیریهای خود و همکارانش به سرانجامی رساند؛ روحانی نیز میتوانست با تحقق آن وعدههای روی کاغذ مانده اما مهمی که در کارزارهای انتخاباتیاش داد؛ و بر همین اساس توانست رای آورده و رییسجمهور شود؛ راه را بر رویکار آمدن یک دولت اصولگرا مسدود نموده؛ از پتانسیل عارف و مجلس دهم بهره برده و باخت خارجیاش را با حرکات و کنشهایی سریع در عرصهی داخل جبران کند در این صورت بازهم میتوانست بر روی حمایت بند(8) حساب بازکند.
تمامی این حالتها و احتمالات گواه آنست که اوضاع، راهبردها و راهحلها پیچیده تر از آنیست که زیباکلام گمان میبرد. غیر از اینکه مردم دُمشان را بگذارند روی کولشان و بروند پیکارشان و لاریجانی در هیبت پدرسالار مجلس بازهم برای آنها از پشت تریبون جملات قصار بگوید؛ احتمالات دیگری هم وجود داشت ولی حیف!
آندسته از روشنفکرانی که به سران اصلاحطلب مسیرهای اشتباهی نشان دادند و نمایندگانی که دیگربار به لاریجانی رای دادند در قبال فرصت از دسترفتهی اتحاد نیرومند دولت و مجلسی اصلاحطلب مسئولند.
در اوضاع کنونی آقای روحانی و اصلاحطلبان حکومتی باید دست به دعا باشند تا کلینتون در آمریکا بر پوپولیسم ترامپ غلبه کند. و جنبش اجتماعی و اصلاحیِ پرتوان مردم در بهترین حالت چیزی نصیبش خواهد شد در حدواندازههای دولت سازندگی، مگر اینکه پارامترهای دیگری وارد عمل شوند.