bato-adv
کد خبر: ۲۷۳۶۳۵

کین توزی در بخشی از روشنفکری ایرانی

تاریخ انتشار: ۱۵:۳۱ - ۰۱ خرداد ۱۳۹۵
یادداشت دریافتی- عبدالرضا نواصری؛ ماکس شلر ( 1874- 1928) فیلسوف المانی یکی ازدرخشان ترین متفکران قرن بیستم بود . که مطالعلت اودرزمینه ی اعماق وجوه غیرعقلانی ادمی مانند احساسات و عواطف خاصه درخصوص عشق ونفرت، به روشن نمودن زوایای تاریک وظلمانی سرشت انسان می پردازد .یکی ازگیراترین نوشته های اولیه ماکس شلر که با وجوه غیر عقلانی و اعماق عاطفی ادمیان دسته وپنجه نرم می کرد، تحقیق او درباره " کین توزی " ( رسنتیمان ) به سال 1914 بود، پدیده ای که بیش از پیش معرف روح عصر مدرن گردیده است روحی که درکالبد ایدئولوژی هایی همچون فاشیسم، نازیسم، بلشویسم و ناسیونالیسم نژادی باعث رنج، مصیبت، اوارگی و کشتار میلیونها انسان شده است.

ازدیدگاه ماکس شلر " کین توزی " قسمی احساس لاعلاج و دائمی نفرت و تحقیر است که در برخی افراد و گروه ها روی می دهد. کین توزی ریشه در ناتوانی ها یا ضعفهایی به همان پایه لاعلاج دارد. که افراد یا کروه های مزبور خلاصی از انها ندارند. این ناتوانی ها نگرش های عاطفی فردی یا جمعی پدید می اورند که درهمه حال منفی اند . .... افراد و گروه های مبتلا به کین توزی از برقراری ارتباط با دیگران خود راناتوان می یابند. هراحساس کین توزی که از ناتوانی خود یا گروه دچار کین توزی برمی خیزد با احساس پنهان بی ارزش شماری خود در قیاس با دیگران همراه می شود. درمعنای کلی کین توزی احساس نفرت و حقارت نسبت به یک دشمن زورمنداست. درحالتی که شخص یا یک جامعه توانایی پاسخ گویی به زور گویی او را ندارند، ودراین حالت ضعف و زبونی کینه هایی را در دل انبارمی کنند.
شکست ایران درجنگ های ایران و روس در نیمه اول قرن نوزدهم و مواجهه شدن قشون ان روز ایران با قدرت فائقه نظامی، سیاسی و اقتصادی یک کشور درجه دوم اروپائی و همچنین تحولات فکری و اقتصادی و پیشرفت علمی و تکنولوژیکی اروپا روشنفکران ان روز جامعه رابه تفکر در موانع توسعه و عوامل عقب ماندگی در ایران واداشت.

برخی ازاین روشنفکران مانند میرزا فتحعلی اخوندزاده( 1249- 1326)، جلال الدین میرزای قاجار ( 1289- 1246) و میرزااقا خان کرمانی ( 1314- 1270) در تبیین این عقب ماندگی تاریخی عوامل خارجی را موثر دانسته و با ساده سازی وقایع تاریخی و احساس دلتنگی برای میهن باستانی، بزرگداشت اساطیر ایرانی، دین زرتشت و تکریم زردشتیان، برتری ملیت بر دین و اریایی گرایی حمله اعراب به ایران و پیدایش اسلام و در مراحل بعدی ترکان را بطور مشخص عامل ناکامی و عقب ماندگی جامعه معرفی نمودند. وبدون اینکه مسئولیت خود را در بوجود اوردن این عقب ماندگی مشخص نمایند، ضعف و زبونی و ناتوانی خود را در برابر تمدن غربی با کین توزی نسبت به اسلام وعربها توجیه نمودند.

همچنین این کین توزی در دوره پهلوی اول تحت تاثیر ناسیونالیسم رومانتیک اروپائی و در جهت ساختن دولت – ملت و تشکیل دولت ملی بر اساس مفهوم نژاد، زبان، ملت و تاریخ واحد همراه با تاریخ نگاری گزینشی و گذشته گرایی غلو انگیز توسط برخی از روشنفکران ان دوره تحت عنوان گفتمان باستان گرایی تئوری پردازی گردید. دراین ناسیونالیسم نژادی اسلام، عربها وترکان به عنوان " دیگری " و " اغیار" برای ایرانیان تعریف می شوند. طرد اسلام و عربها جزو ذاتی این ناسیونالیسم نژادی است.

دردوره پهلوی دوم با تاکید بر وجه زبانی، فرهنگی وتاریخی این ناسیونالیسم رومانتیک شکل این کین توزی در قالب پاک سازی زبان فارسی از کلمات عرب ، نشان دادن چهره منفی از اسلام و عربها در ادبیات داستانی و سروده های شعری خود را بازتولید نمود.

امروزهم این گفتمان سراسر انباشته از " کین توزی " در قلب ناسیونالیسم هخامنشی، اسلام ایرانی و پروژه ایرانشهری و شاه ارمانی مبلغ و مروج دشمنی وستیزه جویی با عرب ها می باشد. در این گفتمان به دلیل حاکمیت اسلامی واجتناب از پرداخت هزینه حمله مستقیم به اسلام متوقف گردیده و به جای ان با حمله به عرب ها هر دو مقصود ( اسلام ستیزی وعرب ستیزی ) حاصل می گردد.

داریوش اشوری نویسنده و روشنفکر معاصر با وام گیری از مفهوم " کین توزی " نزد ماکس شلر به بررسی پدیده کین توزی در میان برخی از روشنفکران ایرانی در روایت تاریخ و چرایی حمله روشنفکرانی از قبیل اخوندزاده، میرزا اقا خان کرمانی و صادق هدایت به عرب ها و ترکان پرداخته است. اشوری کین توزی را " احساس دشمنی نسبت به انچه کسی به عنوان علت ناکامی خود می شناسد و به سرزنش ان می پردازد، احساس ضعف یا حقارت و چه بسا حسادت در برابر علت ناکامی خود که یک نظام ارزش های طردکننده از سویی و پذیرنده از سویی دیگر میافریند، که به منشا خیالی ناکامی خود حمله و یا ان را انکار می کند. " می خواند.

همچنین کین توزی از دیدگاه ایشان " غروری است که دشمنی می افریند تا خود را از احساس گناه رها کند با این اندیشه که باید دیگری وجود داشته باشد تا من بتوانم از این احساس حقارت ونفرت ازاد شوم. "

اشوری در خصوص مکانیسم این حالت کین توزی درفضای روشنفکری ایرانی چنین می گوید: " این حالت واکنشی درکل به این شکل بروز میکند که می پرسد من چرا این طور هستم ؟ چرا در مدارعقب ماندگی گرفتارم ؟ وبه دنبال علت این احساس می گردد ، به دنبال ان است که با ساختن و پرداختن تاریخ برای خود به تاریخ گذشته خود رجوع کند وعظمت تاریخ گذشته را به یاد اورد می بیند که در این سیر از یک جایی به بعد دربرابر شکوه وعظمت و قدرت اروپایی تاریخ بدبختی وحقارت ما شروع می شود ، اینجاست که به خیال خود علت درد رامی یابد.

می گوید اگر عرب ها نیامده بودند و مغول ها حمله نکرده بودند تاریخ شکوهمند ما همچنان تداوم داشت .... دنیای مدرن می بایست از دل تمدن وفرهنگ ما بیرون می امد. چرا چنین نشده ، بلکه دچار ضعف و حقارت شده ایم ؟ روشنفکری مدرن ما بیش ازصدسال است که به دنبال پاسخ این چرا می گردد . و با کین توزی دنبال علت درد می گردد و می خواهد مسئول درد خود را پیدا کند . از دل این علت جویی است که در برابر دستاوردهای خیره کننده دنیای مدرن رویدادهایی مانند حمله عرب ومغول علت بدبختی ودرماندگی ما می شود و کینتوزی نسبت به گذشته تاریخی پدید می اید . پیشگامان این کین توزی ( نفرت از اسلام ، عرب ومغول ) در تاریخ کشورمان در دوره مشروطه اخوندزاده و میرزااقا خان کرمانی بوده ودردوره رضا شاه که اوج این کین توزی است صادق هدایت پیشگام این احساس نفرت پراکنی است . "

داریوش اشوری معتقد است یکی از وجوه اساسی روانشناختی " کین توزی " همان نپذیرفتن مسئولیت در مقابل وضعیت " خود " است .

همچنین دکترمهرزاد بروجردی استاد علوم سیاسی در دانشگاه سیراکیوز در نیویورک از کین توزی و بیگانه ستیزی موجود در بخشی از فضای روشنفکری ایران به عنوان " یک راه حل ساده وابتدایی برای تبرئه وجدان جمعی " یاد میکند وبراین باوراست است که " ما به جای یافتن سهم خود در انحطاط فکری کنونی و زوال حکومت های افتخارامیز گذشته، همه ی تقصیرها رابه گردن بیگانه می اندازیم.

گستردگی تئوری توطئه در میان ما ایرانی ها نیز نشانه ی همین رویکرد فراافکنانه است " . به اعتقاد او این درواقع ادامه همان سنت تنبلی فکری است که از دیر باز با ان خو گرفته ایم . یاد نگرفته ایم که پوسته رابشکافیم و به عمق مسائل بنگریم . تمرین نکرده ایم که ازخود سوالهای سخت بپرسیم  وبه جای نشانه رفتن انگشت اتهام به طرف دیگری خودرا مورد عتاب قراردهیم و ببینیم که چه نقشی در بروزمشکل داشته ایم . " ایشلن همانند داریوش اشوری رهایی از کینتوزی در فضای فرهنگی ایران را با روی اوری به تاریخ نگاری انتقادی و نقد تاریخ گذشته میسرمی داند.

مهندس مهدی بازرگان سیاستمدار و روشنفکر ملی – مذهبی در کتاب خود به نام سازگاری ایرانی علت بیگانه ستیزی بخشی از روشنفکران جامعه را در نپذیرفتن مسئولیت خود در بوجود اوردن انحطاط فکری و اجتماعی ایران می داند: " خیلی از درس خوانده ها تقصیر نابسامانیها و عقب افتادگیها را به گردن اسکندر ، حمله اعراب ، چنگیز ، تیمور وبالاخره سیاست خارجی واستعمار قرن اخیر که تماما ازخارج وارد شده است ، می اندازند . در قدیم نیز پای قسمت و تقدیر یا فلک غدار را پیش می کشیدند . درحالیکه حوادث وعوامل خارجی ، چه اسمانی و چه انسانی ، اولا برای همه ملتهای دنیا بوده وهست و ثانیا با قبول اینکه موثر است تازه یک طرف قضیه راتشکیل می دهد . طرف دیگرقضیه که از تقابل و ترکیب یا عکس العمل ان با طرف اول، سرنوشت شخص یا ملت را تبیین می نماید خود مردماند.

با توجه به چند لایه بودن هویت ایرانی وررنگین کمان قومی ملت ایران ورلزوم همبستگی ملی اقوام ایرانی حول یکپارچگی سرزمینی وروحدت ملی همراه با منافع مشترک ضروریست که ان بخش ازرروشنفکری ما که با کین توزی به روایت ورتفسیر تاریخ می پردازد ازاین نگاه کین توزانه می باید خود راررهایی بخشد . وردر شرایطی که جغرافیای سیاسی منطقه خاورمیانه در اتش اختلافات قومی ومذهبی می سوزد ، انصاف ورعادلانه نیست که با باز تولید گفتمان کین توزانه ناسیونالیسم نژادی تخم کینه ، دشمنی ، نفرت وروحیه انتقام را درجامعه پراکنده وترویج کنیم . با محور قراردادن عقلانیت ، اخلاق ، عدالت ، عشق ورزیدن به انسانیت و دور شدن از گذشته گرایی احساسی ومخرب و ساختن مدلی از توسعه وپیشرفتمی توان جامعه را به سمت ارامش ، اعتدال ومیانه روی، صلح ومدارارهنمون نمود .
                                                                                                                          
                                                                                                                              

1-ماکس شلر ، کین توزی ، نشر ثالث ، 1392
2-داریوش اشوری ، مقاله کین توزیروسنفکری ایرانی ، اندیشه پویا ، ابان 94
3-داریوش اشوری ، مقاله رهیافتی به بحران ذهنی روشنفکری ایرانی ... ارائه شده دربخش مطالعات زبان وفرهنگ خاورمیانه دانشگاه لس انجلس
4-مهرزاد بروجردی ،مقاله هویت ایرانی درحسرت گذشته ، درتمنای اصالت ، 1389

ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۷:۴۶ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۱
خود این کتاب کین توزانه است و کین توزی را به طبقه یا جایگاه افراد نسبت می دهد. این اندیشه ای خظرناک است. خلاصه این کتاب در یک مثال از یک روباه که به باغی حمله می کند و نمی تواند انگورهایش را بخورد لذا شروع به بدگویی از باغ می کند و اینکه انگورهایش ترش است. همان گوشت و گربه و اخ و پیف خودمان.
این تحلیل کاملا جانبدارانه و ایدئولوژیک است. البته کین توزی واقعیتی است که هست اما تحلیل آن یه این شکل به کین توزی می افزاید یا دستکم آنرا تحلیل یا حل نمی کند. ماکس شلر اینجا در مقابل مارکس ایستاده است.
پرویز
Iran (Islamic Republic of)
۱۷:۲۸ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۱
سوال اینجاست:
آیا نظرات مطرح شده در این مقاله خود کین توزی به بعضی روشنفکران عرب ستیزی (همچون هدایت) نیست؟؟؟
بنده نیز با این ادعا که ما ملتی هستیم با توهمات شدید توطئه موافقم...ولی بسیاری از روشنفکران ما تنها یکی از عوامل را در افول تمدن ایران، حملات اعراب و مغول دانسته اند(که پر بی راه نیز نگفته اند) ولی در کنار آن به عوامل درونی نیز اشاره و چه بسا تاثیر آن را بسیار بیشتر از عوامل خارجی دانسته اند...فکر نکنم بتوان هر کسی را که با استناد به مدارک تاریخی و در بستر اندیشه ای روشن، پدیده ای را محکوم می کند متهم به کینه توزی کرد...
يك ايراني
Germany
۱۶:۵۰ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۱
باسلام متشكرم؛ خوب بود استفاده كردم؛ درود بر نويسنده محترم اين مقاله خوب
مجله خواندنی ها
انتشار یافته: ۳
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv