bato-adv
کد خبر: ۲۷۰۹۱۶

طلاق و مدرنیته

تاریخ انتشار: ۱۳:۱۶ - ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۵
یادداشت دریافتی- حسین عشیری؛ طلاق مساله‌ای است که چندگاهی است از آن به عنوان بحرانی بزرگ در جامعه صحبت می‌شود. آمار‌ها نشان از آن دارد که انتشار این پدیده در جامعه هر ساله شدت بیشتری می‌گیرد و میل به این کنش در میان جوانان بسیار زیاد شده است. فارغ از اینکه این امر چه عواقب سوءی در جامعه و بر روی کنشگران این عمل دارد، در اینجا به یکی از علل اصلی آن از نگاه یکی از افراد اینجامعه پرداخته می‌شود.

بی‌شک رشد روزافزون طلاق نیز مانند هزار ارمغان پسندیده و ناپسند دنیای مدرن، یکی از ارمغان‌های نامیمون دنیای مدرن است. نفوذ مدرنیته در لایه‌های مختلف اجتماع، هیچ طبقه‌ای از اجتماع را بی‌بهره نگذاشته است و در این میان نسل جوان که برآمده و رشد کرده در فضای مدرنیته هستند، بیش از دیگران از آن متاثر هستند.

یکی از اصول اصلی مدرنیته و دنیای مدرن، متوجه کردن افراد به حقوق شخصی خود بود. حق مفهومی است که تا قبل از طلوع فکر مدرنیته هیچ نمود بارزی در جامعه و بین کنشگران اجتماعی نداشت. افراد بیش از اینکه از ناحیهٔ اندیشه‌های مدرنیته تغذیه شوند، از جانب فکر دینی تغذیه می‌شدند و اندیشهٔ دینی بیش از اینکه پارادایم حق و حق طلبی را تبلیغ کند، بر وظایف و مسئولیت‌های انسان در قبال دین و پایگان‌های دین از جمله خانواده تاکید می‌کرد.

گسترش فکر مدرنیته انسان‌ها را متوجه رویهٔ دیگر شخصیت اجتماعی کرد و آن حقداری بود. اینکه افراد یک جامعه در کنار مسئولیتی که در قبال اجتماع دارند از یک سری حقوق نیز برخوردار هستند و این حقوق از سوی حاکمان جوامع باید به رسمیت شناخته شود.

این امر به تدریج در لایه‌های گوناگون زندگی انسان مدرن وارد شد، تا جایی که علاوه بر جامعه، در زیرگروه‌های اجتماعی و از جمله خانواده نیز این مفهوم وارد شد و افراد خانواده در قبال مسئولیتی که هر یک نسبت به دیگری داشتند، خود را صاحب حقی نیز می‌دانستند که در صورت نادیده گرفته شدن از سوی دیگران، به ایجاد مشکل منتج می‌شد.

مفهوم حق طلبی که تا قبل از طلوع مدرنیته کاملا رنگ باخته بود و به حاشیه رانده شده بود، با گذشت زمان و توسعه اندیشه‌های مدرن به حدی نفوذ پیدا کرد که توانست به تدریج نیمهٔ دیگر خود که‌‌ همان مسئولیت پذیری بود را به حاشیه براند و خود به عنوان ارزشی یکه و یگانه خود را در ذهن انسان مدرن نهادینه کند.

از آنجایی که رشد این مفهوم در جوامعی که مهد افکار مدرنیته هستند، به تدریج تکامل یافت و در لایه‌های مختلف زندگی نفوذ کرد، افراد این جوامع تا حدی توانستند خود را با این مساله وفق دهند. اما اوضاع در جوامع سنتی و از جمله جامعهٔ ما به طرز دیگری پیش رفت. جامعه‌ی مردسالاری که هنوز دل در گرو سنت‌های هزارسالهٔ خود داشت ناگاه با موجی از افکار و اندیشه‌ها رو‌به‌رو شد که نه تنها با منش و خصلت‌های افراد جامعه سر سازگاری نداشت، بلکه در بسیاری موارد به ضدیت با آن‌ها پرداخت.

زن که در جامعهٔ سنتی بیش از تاکید بر نقش زنانگی او، به وظیفهٔ او در کسوت مادری تاکید شده بود، با ورود اندیشهٔ مدرن خود را نه مادری مسئول که زنی دارای حق و حقوق می‌بیند که در بسیاری موارد این حق توسط مردان از او سلب می‌-شود.

پر رنگ کردن نقش فردیت در جامعهٔ مدرن نیز باعث می‌شود که زن، بیش از آنکه بر نقش خود در نهاد خانواده توجه داشته باشد، به حقوق فردی خود و چگونگی رسیدن به این حقوق توجه کند.

این امر در جامعهٔ مردسالاری که تلقی متفاوتی از زن داشته است، برای مردان چندان خوشایند نیست. مرد هنوز تصویر زنی آرمانی را در ذهن خود می‌پرورد که همواره در حال تلاش برای گرم نگه داشتن کانون خانوداه است و هرگونه ناملایمت را برای این امر به جان می‌خرد. غافل از اینکه زن آرمانی او سالهاست در احاطهٔ اندیشه‌هایی قرار گرفته است که هیچ‌کدام از ان‌ها سنخیتی با آن زن آرمانی ندارند.  
مردان جامعهٔ امروز ما با این تصور زن آرمانی، بر سر سفرهٔ عقد می‌نشینند و پس از گذشت تنها چندین ماه از زندگی مشترک، با سرخوردگی هرچه تمام‌تر، در راهروهای دادگاه‌های طلاق به دنبال جدایی از آرمان و ارزوی خویش هستند.

اینجا سوالی که پیش می‌آید این است که گناه این امر بر گردن کیست. بی‌شک گناه را برگردن دنیای مدرن و افکار مدرنیته نباید انداخت.

مشکل ان است که قبای مدرنیته بر قامت افراد جوامع سنتی تنگ است و افراد اندکی پس از پوشیدن این قبا در تلاشند تا آن را از تن خود درآورند و‌‌ همان ردای سنتی خود را بر تن کنند. در حالی که پذیرش قواعد دنیای مدرن واحترام به حقوق فردی افراد، امری ناگزیر در دنیای امروز است. تاکید بر وظایف و نادیده انگاشتن حقوق و بسی از آن بد‌تر عدم تفکیک حقوق فردی و اجتماعی به بروز مشکلات فراوانی منجر خواهد شد.

مردان جوامع سنتی باید بپذیرند که زن علاوه بر نقش همسری و مادری، دارای هویتی فردی است که شناخت صحیح آن واحترام به حقوق این هویت فردی امری اجتناب ناپذیر است. زن نیز در جامعهٔ سنتی باید بر این امر واقف باشد که او زن در ذهن مرد هنوز به عنوان کهن الگویی در نقش مادر به تصویر کشیده می‌شود و پاک کردن این تصور از ذهن مرد سال‌ها به طول خواهد انجامید.

برچسب ها: طلاق مدرنتیه زنان
مجله خواندنی ها
مجله فرارو