عبدالرضا داوری از یاران وفادار رئیسجمهور سابق، علت باخت اصولگرایان در انتخابات مجلس را نبود احمدینژاد در این انتخابات میداند.
به گزارش ایسنا، مشروح گفتوگوی داوری با «امید ایرانیان» در پی میآید:
آقای داوری تحلیل شما درباره اینکه اصولگرایان بخش زیادی از کرسیهای مجلس که در اختیارشان بود را از دست دادند، چیست؟ فکر میکنید که اصولگرایان شکست خوردهاند؟
دلیلش این است که اصولگرایان از سال 90 به بعد دچار اشتباهات محاسباتی شدند و با آقای احمدینژاد و دولت سابق مرزبندی کردند. سال 81 آقای احمدینژاد بهعنوان یک کنشگر سیاسی در انتخابات شورای شهر دوم وارد صحنه شدند که از آن سال تا سال 90 که اصولگرایان کنار آقای احمدینژاد بودند، طی این مدت جریان اصولگرا توانست از این همراهی استفاده کند و مناصب مهمی را در دستگاههای اجرایی از آن خودش کند. بعد از مرزبندی که بین اصولگرایان و جریان آقای احمدینژاد به درخواست خود اصولگرایان اتفاق افتاد، باعث شد که جریان اصولگرا از ظرفیت آقای احمدینژاد محروم شود و در دو انتخابات متوالی یعنی خرداد 92 و اسفند 94 شکست بخورد و اگر این رویه را اصلاح نکنند، دیگر امکان بازگشت این جریان به مناسبات قدرت با شیوه انتخابات وجود ندارد.
آقای داوری فکر نمیکنید که این مرزبندی از طرف خود آقای احمدینژاد کلید خورد و دلیلش این بود که او هیچوقت خودش را اصولگرا ندانست؟
اینطور نیست. یک همافزایی از سال 81 بین احمدینژاد و اصولگرایان ایجاد شده بود. آقای احمدینژاد بالقوه حدود 50درصد از آرای عمومی را باتوجه به ویژگیهای فردی، شخصی و گفتمانیشان در اختیار دارند و این کف آرایی است که آقای احمدینژاد در نظرسنجیهایش نشان داده است. اصولگرایان بهطور سنتی حدود 15 و نهایتا 20درصد رأی جامعه را دارند که وقتی این رأی در همافزایی با آقای احمدینژاد در مقابل اقبال عمومی قرار میگیرد، یک پایگاه رأی 65درصدی برای این ائتلاف شکل میگیرد. اما اصولگرایان با اشتباه راهبردیشان خودشان را از این ظرفیت رأی محروم کردند.
در لیست اصولگرایان و در ائتلاف اصولگرایان، افرادی که نزدیک به طیف آقای احمدینژاد بودند هم حضور داشتند مانند پایداریها. این مساله حتی مسبب این موضوع شد که آقای لاریجانی بهدلیل مرزبندیاش با آقای احمدینژاد از ائتلاف با اصولگرایان کنارهگیری کند. اگر قرار بود که مردم اقبالی داشته باشند، باید ظرفیت آقای احمدینژاد حداقل در لیست رأی میآورد.
اینطور نیست. اتفاقا لیست ائتلاف اصولگرایان بهشدت لیست ضداحمدینژادی بود و حضور خانم مرضیه وحیددستجردی، احمد توکلی، زاکانی و خود آقای ابوترابی این مساله را اثبات میکند. درباره حضور پایداریها هم این مساله را باید در نظر داشت که محور لیست جایی بسته شد که کانون جریانهای «نه به احمدینژاد بود» حتی آقای حدادعادل هم صراحتا اعلام کردند که مهمترین معیار ما مرزبندی با جریان انحرافی است که منظورشان با تیم آقای احمدینژاد بود. شما وقتی حرفهای لیست اصلاحطلبان را با اصولگرایان کنار هم میگذارید، میبینید که وزن ضدیت با احمدینژاد در لیست اصولگرایان به مراتب بیشتر از اصلاحطلبان بوده است.
اصلاحطلبان به برخی از رویههای اجرایی برخی افراد در دولت قبل نقد داشتند اما در لیست ائتلاف اصولگرایان، احمدینژاد و اطرافیانش را به انحراف متهم میکردند. معتقدم که اصولگرایان لیست ضداحمدینژادی بستند و حضور افرادی مثل نبویان اگر مواضع قبلیشان را ببینید، متوجه میشوید که بیشترین حملات را به احمدینژاد داشتهاند. اگر صحنه را واقعی ببینید، عدمحضور احمدینژاد و ضدیت اصولگرایان با احمدینژاد شکست اصولگرایان را رقم زد و باعث شد که تودههای محروم و مستضعف که بهطور کلاسیک در سبد رأی احمدینژاد بودهاند، به ائتلاف اصولگرایان رأی ندهند. حتی میبینید که لیست ائتلاف اصلاحطلبان در جذب آرای طبقات محروم موفق بود.
فکر نمیکنید که بهدلیل عملکرد اصولگرایان در دولت آقای احمدینژاد بود که اتفاقا مردم به اصلاحطلبان رأی دادند؟
نه. به نظرم در انتخابات 92 وقتی گفتمان آقای قالیباف را با آقای احمدینژاد بررسی میکنید، میبینید که بیش از 2.5برابر آقای قالیباف گفتمان ضداحمدینژادی بیشتری نسبت به آقای روحانی داشته است. من معتقدم که مرزبندی با احمدینژاد بود که زمینه شکست اصولگرایان را چه در 92 و چه الان فراهم کرد.
اگر آقای احمدینژاد اینقدر رأی داشت چرا کاندیدای او در سال 92 رأی نیاورد؟
آقای احمدینژاد کاندیدایی نداشت. آقای مشایی بود که رد شد. آقای جلیلی هم هرگز کاندیدای آقای احمدینژاد نبود. هیچ سندی هم در این راستا نبوده که آقای جلیلی کاندیدای آقای احمدینژاد بوده است. آقای جلیلی در همان انتخابات یکی از خطاهایشان این بود که با آقای احمدینژاد مرزبندی کردند. او حتی دیدگاه نزدیک به آقای احمدینژاد هم نداشت. موقعی ما تصویرسازی میکنیم بهعنوان نماینده آقای احمدینژاد که بحثش جداست اما واقعیت امر این نبوده است. ایام منتهی به انتخابات صراحتا آقای احمدینژاد اعلام کرد که من کاندیدایی را حمایت نمیکنم.
فارغ از این قضیه، اگر آقای احمدینژاد اینقدر رأی دارند، چرا او در انتخابات لیست ندارد یا چرا کاندیداهای نزدیک به طیف او لیست مستقل ندادند؟
به این دلیل که فضای سیاسی کشور مهیا نبود برای فعالیت انتخاباتی آقای احمدینژاد یا نزدیکان او. هنوز هم این فضا فراهم نیست.
فضا فراهم نیست یعنی چه؟ مگر دنبال چه فضایی برای فعالیت هستند؟
باید بدنه نیروهای انقلابی و حزباللهی به سطح آگاهی از تحولات کشور برسند و متوجه شوند که گفتمان آقای احمدینژاد میتواند گفتمان پیش برنده انقلاب و مقابله با تجدیدنظرطلبان باشد. در صحنه این رشد در حال اتفاق افتادن و شکلگیری است. اما هنوز به نقطهای نرسیدیم که منجر به یک سازمان سیاسی و یک ائتلاف سیاسی شود. اما این فضا در حال شکلگیری است. باوجود اینکه این فضا اکنون وجود ندارد اما فکر میکنم که در سال 95 با تحولاتی که در صحنه بینالمللی و ملی اتفاق میافتد، این ائتلاف و تفاهم شکل میگیرد.
فکر میکنید که در سال 95 کشور به چه سمتی میرود که فضا برای ورود آقای احمدینژاد مهیا میشود؟
معتقدم ائتلافی حول محور آقای هاشمی شکل گرفته است. یعنی آقای هاشمی بهعنوان یک محور دو بازوی خود را به صحنه آوردهاند. بازوی چپشان اصلاحطلبان هستند و بازوی راستشان هم کسانی هستند که خود را اصولگرا نامیدند. بهنظرم ما در صحنه سیاست در سال 95 با یک جغرافیای جدیدی روبهرو میشویم. یعنی اصولگرایی و اصلاحطلبی متعارف تبدیل میشود به طیفبندی جدید در صحنه سیاسی که یک طرف آقای هاشمی با تئوری بقا و ادغام سیاست همراهی با نظام جهانی را دنبال میکند و طرف دیگر هم جبههای که برنامه صیانت از انقلاب را دارد، طیف جدیدی را شکل میدهد.
آقای احمدینژاد کجای این دستهبندی هستند؟
بهنظرم مهمترین فردی که میتواند محوریت جبهه مقابل هاشمی را در دست بگیرد، شخص احمدینژاد است. یعنی فرد دیگری این جامعیت را ندارد که بهصورت همزمان هم در حوزه سیاست خارجی و هم عدالتخواهی منافع انقلاب را نمایندگی کند.
برنامه این روزهای آقای احمدینژاد چیست؟
هیچ برنامهای ندارد و علاقهای هم ندارد. حتی گاهی که در جلسات هم بحثهای انتخاباتی میشود او از اظهارنظر پرهیز میکند. الان او نزدیک به دو سال است که جلسات را در قالب گفتمان حضرت امام (ره) و در واقع تدوین دیدگاه حضرت امام در اداره کشور دنبال میکند. او احتراز دارد که درباره مسایل کشور اظهارنظر کند، معمولا هم اگر بحثی شود در سطح بینالمللی اظهارنظر میکند. یعنی درباره سیاستهای امریکا در منطقه نظرهایی دارد که در جلسات خصوصی مطرح میکند. بعضی از این دیدگاهها را در چند سفر اخیرشان هم مطرح کردند. اما فارغ از این موضوع او اکنون در زمینه مدیریت جهانی نقدهایی دارد که در قالب یک نظریه در حال تدوین آن است.