bato-adv
کد خبر: ۲۶۱۱۵۱

نگاهی بر رویکرد جدید اصلاح طلبان در انتخابات

فخرالدین حیدریان
تاریخ انتشار: ۱۳:۰۲ - ۱۵ بهمن ۱۳۹۴
فخرالدین حیدریان*؛ این روزها زمان بسرعت اما بسختی،  برای "اصلاح طلبان" در گذر است، متولیان و تشکل های مدعی این گفتمان در ضیافتی به دعوت نشسته اند، که امکان زیادی برای بهره بردن از آن ندارند. از این رو، قرار را  بر حضور در عرصه ایی گذاشته اند، که کمترین دشواری اش ابهام های زیاد آن است و البته بی امکان کافی برای بازیگر بودن، و بدون اسباب و وسایل بازی و حداقلی از قدرت طراحی و برنامه ریزی.

 از زمانی که گفتمان اصلاح طلبی، با این عنوان در جامعه ی ایرانی، شناسنامه دار و تثبیت شده و  تا اکنون، برای اصلاح طلبان، "انتخابات" ، تنها راه ابراز وجود و گام برداشتن در بازی و تاثیرگذاری در قدرت بوده است. گاه در بستری به نسبت آماده تر، مانند مجلس ششم و شورا های دوم، و گاه عرصه ایی تنگ مانند مجلس هفتم  و ریاست جمهوری یازدهم و ..

این وجه تمایز و البته نقطه قوت اصلاح طلبان، در شرایطی خاص که صرفا یک طرف ماجرا، تعیین کننده ی بستر و شرایط  ورود به این رقابت است و از قضا، گاه  در قامت داور و هم بازیگر، ظاهر می شود، به پاشنه ی آشیل اصلاح طلبان تبدیل می گردد.

کلیت انتخابات پیش رو نیز از این قاعده ی بازی که تاکنون بوده، مستثنی نیست و البته از جهاتی شاید سختگیرانه تر از پیش نیز شده باشد!  و اکنون این اصلاح طلبان هستند که با در نظر گرفتن تجربیات مختلف دو دهه اخیر در تعامل با قدرت، عزم کرده اند تا با سیاست ورزی هدفمند، از کمترین امکان، بیشترین بهره را بگیرند.

در وقوع و ایجاد تحولات اجتماعی،  مجموعه ایی از عوامل دخیل اند،  که برآیند آنها تصمیم و عینیت عزم آن جامعه  خواهد بود. برخلاف برخی تصورات رایج، در چنین شرایطی اراده قدرت غالب، شاید جدی ترین عامل باشد اما قطعا فقط یکی از این عوامل تاثیرگذار است و نه همه ی آن.

در واقع تجربیات تاریخی نشان داده است که، هیچگاه،  برآیند خواست عمومی جامعه، برای بروز و ظهور خود، منتظر اذن و اجازه نمانده است. در بحث انتخابات  نیز، قاعدتا بخشی از ماجرا، نحوه ی ورود دستگاههای مسئوول، در چگونگی و کم و کیف برگزاری انتخابات است و بخشی هم چگونگی کنش اصلاح طلبان و کنش گران سیاسی و نحوی مواجهه ی آنها با شرایطی است، که خود  نقشی در طراحی آن نداشته اند.

آنچه مهم است درک تحول و خواست تغییر در متن جامعه است و درک این واقعیت که  تحولات جامعه را هیچ جریانی به تنهایی خلق نمی کند، ولی هوشمندانه می توانند در بزنگاههای خاص، به آن جهت دهند، و این نقطه ی شروع اثر گذاری یک جریان سیاسی است.

مثال ملموس این مساله را، در سال 92 و در انتخابات ریاست جمهوری  شاهد بودیم، که جامعه این نیاز به تغییر را درآن سال، بخوبی نشان و بروز داد از این رو بود  که برآیندجامعه، علیرغم  محدودیت ها باز در میان گزینه های مطرح آن انتخابات، منتقد ترین آنها به وضع موجود را برگزید و به اعتبار این درک بود که امروز، گشایشی نسبی در داخل و خارج از کشور بوجود آمده است. در آن زمان نیز  اصلاح طلبان و عقلای عرصه ی سیاست بانی و بوجود آورنده ی آن پیروزی نبودند، بلکه با درک صحیح شرایط توانستند به درستی مطالبات شکل گرفته ی اجتماعی را جهت بدهند و این یعنی سیاست ورزی عقلانی و عملگرایانه.

قطعا مردم در گیر و دار روزانه های خود، درک و تحلیل خاص خود را پیدا می کنند هر چند شاید این درک و فهم وضعیت، در اقشار و صنوف مختلف، شکلهای بروز متنوعی، پیدا کنند، اما قطعا ماهیت و درون مایه ی یکسانی دارند. همه شواهد  نشان از آن دارد که جامعه ایران امروز، نیازمند برداشتن گامی مکمل و رو به جلو است و نگرانی های معیشتی و زیستی که حاصل تدبیرها و مدیریت ناصحیح و البته یکدست در سالیان گذشته بوده،  آنرا در تکاپوی پیدا کردن راهی جدید و چاره اندیشیی قرار داده است. اگر اصلاح طلبان بخواهند، بعنوان جریانی فکری و سیاسی که، مدعی است می توانند، این "خواست تغییر" را نمایندگی کنند، باید عملگرایانه چاره‌ایی بیندیشند، هرچند برای اینکار با مشکلات و سختی هایی روبرو باشند.

 در شرایط کنونی، اجماعی نسبی بر سر این موضوع شکل گرفته است که؛ تنها ابزار و امکان اصلاح طلبان، برای پیشبرد برنامه های خود "صندوق رای" است، و اگر قرار بر گشایش و معجزه ایی هست و راهی به مقصود برای آنان  قابل تصور است، لاجرم باید از عبورگاه تنگ و محدود انتخابات گذر کنند و با درک صحیح شرایط، کنشگرانه  به امید معجزه ی "صندوق رای" بنشینند.

قطعا  مشارکت بی چون و چرا، در امر انتخابات، با در نظر گرفتن  محدودیت های موجود، بی حاشیه و بی آسیب نخواهد بود، آنچه مشخص است اینکه اصلاح طلبی گفتمانی است که بر اساس شاخصه هایی شکل گرفته است و قاعدتا نقاط تمایز جدی با جریان مقابل دارد و اقبال نسبی جامعه به این جریان هم بخاطر همین نقاط تمایز است. پس اولین سوالی که پیش می آید، این است که؛ چه مقدار می توان از این شاخصه های فکری که لااقل برای بخشی از جامعه قابل احترام و مورد توجه است، عقب نشست؟ و این عقب نشستن دستاوردهای موجهی در پی خواهد داشت؟

 آیا اصلاح طلبان می توانند در زمان کوتاه و فرصت کم باقی مانده تا انتخابات مخاطبان اجتماعی خود را نسبت به این تاکتیک انتخاباتی توجیه و همراه کنند؟

با در نظر گرفتن احتمالات قابل وقوع در سه سطح بدترین، بهترین و بینابین حالات محتمل، چه میزان دستاورد در خزانه ی اصلاح طلبی به عنوان اعتبار اجتماعی جمع خواهد شد؟

آیا هزینه _ فایده این عقب نشینی تاکتیکی مورد سنجش قرار گرفته است؟

 آنچه تا حد زیادی توجیه عمل اصلاح طلبان، برای تاکتیک جدید انتخاباتی است، جدای از تجربیات  و نیز فراز و فرود های  این گفتمان در دو دهه ی گذشته،  تجربه ملموس و موفق انتخابات 92 است که با شبیه سازی شرایط امروز با سال 92، که علیرغم مشکلات و محدودیتها، با در پیش گرفتن و ایجاد وحدت رویه درعمل توانستند، به شکلی عملگرایانه سیاست ورزی کنند و موفق عمل نمایند به عبارتی تکرار رویکرد «بیشترین بهره، از کمترین امکان».

اما باید در نظر داشت که؛  مختصات انتخابات مجلس با ریاست جمهموری، تفاوت های محسوسی همچون؛ پراکندگی حوزه های انتخاباتی و گسترده گی آنها، و نیز خصوصیات این رقابت در جاهای مختلف، و نیز سلایق منطقه ایی و... داشته و از این رو،  این انتخابات را متمایز و حضور در این میدان را نیازمند مدیریت جدی تر می نماید.

حال که اصلاح طلبان بنا بر مشارکت جمعی در انتخابات دارند، باید شیوه های ورود به انتخابات آنها  هم کارآمد و عملیاتی باشد. صرف حمایت از افرادی که معتدل نامیده می شوند، نه ضامن موفقیت است و نه به اعتبار اجتماعی آنها می افزاید.

اصلاح طلبان ناگزیرند، علاوه بر حمایت از کاندیداهای منتسب به خود و سازماندهی سنجیده، به ترویج و طرح مطالبات و برنامه های اصلاح طلبانه ی خود در متن جامعه بپردازند،  تا شاید  کاندیدا های طیف عقلانی و معتدل تر اصولگرایان،  بنا به نیاز به رای، و برای پیروزی  در رقابت با اصولگرایان تندرو، شعارها و برنامه هایی ارائه دهند که قابلیت جذب و جلب آراء جمعیتی که  به ظاهر  کاندیدایی در عرصه رقابت ندارند و یا امکان انتخابشان محدود است (اصلاح طلبان)، و تمایل به مشارکت انتخاباتی دارند را داشته باشد.

 زمینه  اجتماعی چنان فراهم شود که، بنا به ضرورت ونیاز، اصولگرایان معتدل بیشترین همپوشانی ممکن را، در این مقطع زمانی، با  تفکر اصلاح طلبی و حامیان دولت داشته باشند و نه بلعکس.! به عبارتی در زمانی که اصلاح طلبان به شکل ملموس و مصداقی در عرصه ی انتخابات، حضورجدی ندارند. برنامه ها و افکارشان بصورتی غیر مستقیم اما  تاثیر گذار، وجود داشته باشد.

 اصلاح طلبان با چنین رویکردی و کنشگری فعال و نه منفعلانه، می توانند، علاوه بر تثبیت نهاد مهم انتخابات،باز به اتکا صندوق رای برای جامعه امیدواری ایجاد نمایند و به اندوخته ی اعتبار اجتماعی خود بیفزایند.

 تنها در این صورت خواهد بود که؛ مجلسی با کیفیتی بهتر نسبت به مجلس نهم، شکل می گیرد و اصلاح طلبان و حامیان دولت،  می توانند امیدوارانه تر به تداوم مسیر روبه همواری و انتخابات ریاست جمهوری  دوازدهم بیاندیشند.

*عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی جامعه پزشکی ایران
مجله خواندنی ها
مجله فرارو