bato-adv
کد خبر: ۲۵۴۴۳۹

چه کسی مقبول‌تر و بالنده‌تر است؟

اگر هدف یک جامعه کارآمدی و پیشرفت باشد، ضروری است که افزودن به عنوان عیاری برای بالندگی در جامع فرهنگ شود؛ به این ترتیب که هر کس ارزش افزوده بیشتری در جامعه تولید کند مقبول‌تر و بالنده‌تر است؛ و دانایی، تفکر، تیزهوشی، خلاقیت، تلاش، منصب دولتی، و ثروت تنها آنجا مورد توجه قرار می‌گیرند که به عنوان ابزار به ایجاد ارزش افزوده بیشتر منجر شود
تاریخ انتشار: ۱۲:۱۶ - ۱۰ آذر ۱۳۹۴
فرارو- دکتر رسول رمضانیان؛ بگذارید با این آرزوی خواجه شیراز شروع کنیم که

نقدها رو بود آیا که عیاری گیرند    تا همه صومعه داران پی کاری گیرند

و سپس این پرسش را مطرح کنیم که عیار سنجش اینکه فردی در جامعه مقبول‌تر و بالنده‌تر از فردی دیگر است چیست؟

پاسخ به این پرسش نحوه عملکرد و میزان کارآمدی یک جامعه را تعیین می‌کند، زیرا اعضای جامعه برای آنکه بالنده‌تر باشند از یکدیگر سبقت می‌گیرند و با توجه به اینکه چه عیاری برای بالندگی در جامعه فرهنگ شده است، یک جامعه به جامعه‌ای مصرف‌گرا، تولید کننده، قانون‌مند، درونگرا یا مفاهیمی دیگر از این دست تبدیل می‌شود.

در این یادداشت به این می‌پردازیم که اگر هدف جامعه رشد، پیشرفت و کارآمدی باشد آنگاه مفاهیمی چون دانایی، تفکر، تیزهوشی، خلاقیت، تلاش، مقام دولتی و ثروت نمی‌توانند عیاری برای مقبولیت و بالند‌گی افراد جامعه نسبت به یکدیگر باشد.

اگر هدف یک جامعه کارآمدی و پیشرفت باشد، ضروری است که افزودن به عنوان عیاری برای بالندگی در جامع فرهنگ شود؛ به این ترتیب که هر کس ارزش افزوده بیشتری در جامعه تولید کند مقبول‌تر و بالنده‌تر است؛ و دانایی، تفکر، تیزهوشی، خلاقیت، تلاش، منصب دولتی، و ثروت تنها آنجا مورد توجه قرار می‌گیرند که به عنوان ابزار به ایجاد ارزش افزوده بیشتر منجر شود. ارزش افزوده، آن ارزش نویی است که افزوده می‌شود و فرد با خلق آن ارزشی نو را به بازار اضافه می‌کند.

برای فهم معنا ارزش افزوده مثال کوچکی می‌زنیم. فرض کنید که در بازار یک کیلو پنبه را به 50 سکه، و یک کیلو نخ پنبه را به 70 سکه در بازار می‌خرند. حال اگر فردی یک کیلو پنبه از بازار بخرد و با هزینه کردن 15 سکه آن را به یک کیلو نخ تبدیل کند او 5 سکه ارزش افزوده ایجاد کرده است.

ارزش یک کیلو پنبه 50 سکه بوده است و با صرف 15 سکه آن یک کیلو 70 سکه ارزش پیدا کرده‌ است، ارزش اضافه خلق شده 5 سکه است که آن را ارزش افزوده می‌نامند.

الف: دانایی عیار نیست

آیا می‌توانیم بگوییم که کسی که داناتر است بالنده‌تر و مفیدتر برای جامعه است؟

اگر دانایی را به عنوان عیاری برای بالندگی بپذیریم باید قبول کنیم که گوگل بالنده‌ترین موجود در جامعه بشری است، زیرا کافیست با کمی وقت گذاشتن در گوگل پاسخ هر سوالی را که می‌خواهیم به دست آوریم.

به صرف دانا بودن، یک فرد نمی‌تواند ادعا کند که بالنده‌تر است و مصداق این ضرب المثل خواهد شد که عالم بی عمل به چه ماند به زنبور بی عسل.

کسی که دانش پزشکی می‌داند اما برای دیگران درمانگری نمی‌کند نمی‌تواند به دانش پزشکی خود ببالد. یا کسی که دانایی دارد اما بر پایه دانایی‌اش نمی‌تواند فناوریی بنا کند تا نیازی را برطرف کند، مشکلی را حل کند، و با افزودن کاستی را بکاهد، نمی‌تواند بالندگی کند.

دانایی نمی‌تواند کارآمدی و پیشرفت جامعه را بالا ببرد مگر اینکه فرد بتواند از دانایی خود ارزش افزوده به بار آورد.

اگر در مثالی که زدیم، ریسنده پنبه‌ها بتواند از دانایی خود استفاده کند و هزینه ریسندگی را از 15 سکه به 13 سکه کاهش دهد آنگاه 7 سکه ارزش اضافه تولید شده است و این دو سکه اضافی ارزش دانایی فرد حساب می‌شود.

به این ترتیب مادامیکه دانایی به ارزش افزوده منجر نشود، به هیچ نمی‌ارزد. در اینجا می‌توان پرسید که دانایی اعضای هیات علمی دانشگاه‌های کشور تا چه اندازه منجر به ایجاد ارزش افزوده می‌شود و متناسب با آن، میزان بالندگی این قشر را در جامعه محاسبه کرد.

ب: تفکر عیار نیست

اعضا و قشرهای جامعه تفکرات مختلفی دارند، نحله‌های روشنفکری مختلفی را می‌توان در یک جامعه یافت و باید پرسید که آیا تنها با ادعای روشنفکری، یک فرد می‌تواند بالندگی بیشتری در جامعه داشته باشد و از احترام اجتماعی بیشتری برخوردار باشد.

روشنفکران همراه با پراکندن اندیشه‌های خود، روان‌پریشی‌های شخصیتی خود را نیز به جامعه تزریق می‌کنند و چه بسا یک روشنفکر سبب شود که جامعه دچار بیماری شود. اینکه یک تفکر چون سازگاری درونی دارد، مقبولیت و بالندگی داشته باشد امر صحیحی نیست، و ضرورتا یک تفکر سازگار نمی‌تواند به کارآمدی و پیشرفت جامعه منجر شود.

می‌توان پرسید که آیا تفکر پراکنده شده در جامعه، سبب تولید ارزش افزوده بیشتری توسط افراد جامعه شده است یا نه؟ چه بسا تفکر سبب سرخوردگی، هرج و مرج، خودخواهی و مواردی از این دست شده باشد و ارزش افزوده آحاد جامعه را کاسته باشد.

ج: تیزهوشی عیار نیست
تیزهوشی نمی‌تواند عیاری برای بالندگی افراد جامعه نسبت به یکدیگر باشد. اگر اینگونه بود می‌توانستیم از کودکان 5 ساله تست هوش بگیریم و از هر کودکی که ضریب هوشی او بیش از 140 بود می‌پرسیدم که جایزه نوبل اقتصاد می‌خواهد یا جایزه نوبل فیزیک؟ و بعد با توجه به نظر کودک به او جایزه نوبل می‌دادیم. این در حالی است که جایزه نوبل را نه به میزان هوش فرد و نه تلاش او، بلکه با توجه به ارزش افزوده‌ای که کار او برای جامعه ایجاد کرده است به او می‌دهند.

چه بسا پژوهشگری کار علمی بسیار سختی را که ریاضیات بسیار پیچیده‌ای داشته است با سالها تلاش به ثمر رسانده باشد ولی نتواند برنده جایزه نوبل شود، زیرا که کار او به ارزش افزوده قابل توجهی برای جامعه منجر نشده باشد، در حالیکه یک پژوهشگر دیگر با هوش کمتر، تلاشی کمتر، و مساله‌ای بدون فرمولهای سخت ریاضی کار علمی را عرضه کرده باشد که به نجات تعداد زیادی از بیماران کلیوی در بازار خرید و فروش کلیه منجر شده باشد و برنده جایزه نوبل شود.

ارزش یک کار به سختی آن نیست و واقعا تیزهوشی عیاری برای بالیدن نیست، فرد تیزهوشی که سربار جامعه است و ارزش افزوده تولید نمی‌کند نه تنها مایه بالندگی نیست بلکه مایه شرمساری است.

د: خلاقیت عیار نیست
خلاق بودن و توانمندیِ اینکه بتوان رابطه بین موضوعات را متفاوت با نظم عرف دید، سرگرم کننده است. اما فرد خلاقی که نتواند ارزش افزوده تولید کند ابتر است.

ریاضیدانی که با نمادها بازی می‌کند اما فعالیت او در حوزه بازی با نمادها محدود ‌شود، تنها از این نماد‌بازی و سرگرمی لذت می‌برد و با ترکیب نمادها در دنیایِ همانگویی خود خلاقیت کند، نمی‌تواند بالندگی کند؛ زیرا بازی شخصی و لذت فردی او به کارآمدی و پیشرفت جامعه کمکی نرسانده است.

اما ریسنده پنبه اگر بتواند با خلاقیت از نخ‌های خود پارچه‌ای نو ببافد که انسان را برانگیزد و بازار رقابتی قیمتی بالاتر بر آن بگذارد انگاه توانسته است از خلاقیت خود ارزش افزوده ایجاد کند.

و: تلاش و زحمت‌کشی عیار نیست

فردی را در نظر بگیرید که هر روز صبح به بیابان می‌رود و با تلاش فراوان تعداد شن‌های بیابان را می‌شمارد. او پس از یکسال پیش حاکم شهر می‌رود و می‌گوید تا امروز فهمیده است که تعداد شن‌های بیابان از 124364285204 بیشتر است و از حاکم می‌خواهد به خاطر زحمتی که کشیده است و دانشی که تولید کرده است، به او به عنوان دستمزد سکه بدهد.

حاکم در پاسخ می‌گوید دستمزد تو صفر است زیرا که من دستمزد را بر اساس میزان ارزش افزوده‌ای که ایجاد کرده‌ای پرداخت می‌کنم. تلاش نمی‌تواند عیاری برای بالندگی باشد، تلاشی که به ارزش افزوده منجر نشود عبث است و یک فرد نمی‌تواند به خاطر زحمت بیشتری که کشیده است مدعی حق و حقوق بیشتری باشد.

ز: مقام دولتی عیار نیست
آیا به دست آوردن پست و مقام دولتی می‌تواند عیاری برای بالندگی باشد؟

اینکه یک فرد توانسته است به مقام دولتی بالاتری دست پیدا کند چه تاثیری در  پیشرفت و کارآمدی جامعه دارد؟

نگارنده خواننده را دعوت می‌کند که یادداشت "تفاوت رئیس با رئیس" را بخواند تا پاسخ این پرسش را که آیا مقام دولتی می‌تواند عیار بالندگی باشد، در آنجا ببیند.

از نگاه نگارنده، که عیار را افزودن می‌داند صاحب شیرینی‌پزی معروف یزد که به صادرات شیرینی یزدی و فروش آن به جهانگردان می‌پردازد می‌تواند بالنده‌تر از وزیر علوم و فناوری باشد، اگر مشخص شود که ارزش افزوده بیشتری در طول عمر خود نسبت به وزیر علوم ایجاد کرده است.

ح: ثروت عیار نیست
آیا به صرف اینکه یک فرد ثروتمند است، ثروت او جامعه را کارآمد و پیشرفته می‌کند؟

فرض کنید دو نفر هر کدام 200 سکه دارند. نفر اول با 200 سکه‌ی خود یک خودرو گران قیمت خریده است و نفر دوم با 200 سکه‌ی خود یک کسب و کار راه انداخته است که پنبه را به پارچه تبدیل می‌کند.

نفر دوم سالانه 50 سکه ارزش افزوده از کسب و کار خود ایجاد می‌کند، 10 نفر برای او کار می‌کنند و بیکاری را به اندازه 10 نفر کاهش داده است. ولی نفر اول تنها از راندن خودرو گرانقیمت خود لذت فردی می‌برد. با این شرایط، نفر دوم با ایجاد ارزش افزوده به کارآمدی و پیشرفت جامعه کمک می‌کند.

بی‌معنی است که عیار بالندگی را در جامعه ثروت بدانیم و برای فرد اول (که دارد از راندن خودرو گرانقیمتِ خود لذت شخصی می‌برد) مقبولیت بیشتری از فرد دوم (که به تعداد 10 نفر بیکاری را کاهش داده است و ارزش افزوده ایجاد می‌کند) قائل شویم.

دانایی، تفکر، خلاقیت، ثروت، تیزهوشی، پست و مقام، و تلاش تنها آنجا عبث نیست که به ارزش افزوده منجر شود و حقوق و دستمزد هر فرد در جامعه نمی‌تواند از میزان ارزش افزوده‌ای که تولید کرده است بیشتر باشد.

اینکه بتوان در جامعه، افزودگی را به عنوان عیار بالندگی فرهنگ کرد، سبب خواهد شد هر روز افزوده بیشتری در جامعه فراهم آید و جامعه به اصلاح مکانیسم‌های اجتماعی به منظور کارآمدی و پیشرفت روی آورد.

با این نگاه به جای گزاره دکارت که می‌گفت: "من فکر می‌کنم پس هستم" باید گفت: "من می‌افزایم پس هستم"، و ادراک بودن را با فزودن و ارزش اضافه ایجاد کردن گره زد.

ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۴:۴۰ - ۱۳۹۴/۰۹/۱۰
امروز سرگذشت دکتر مرتضی شیخ را می خواندم. مردی بزرگوار که ارزش افزوده بسیاری برای اطرافیان خود تولید کرد. مردی که ارزش افزوده تولید می کرد و از خداوند برکت می گرفت.
بيژن
Iran, Islamic Republic of
۱۴:۱۴ - ۱۳۹۴/۰۹/۱۰
بعد از مدت ها متني خواندم كه ارزش خواندن داشت.
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۳:۴۶ - ۱۳۹۴/۰۹/۱۰
دکترجان برعکس تحلیلای قبلیت، این یکی که خیلی ضعیف بود!!!چرا؟؟
مجله خواندنی ها
انتشار یافته: ۳
مجله فرارو