bato-adv
کد خبر: ۲۴۸۹۱۱

حکایت نامه چهار وزیر

مالک رضایی
تاریخ انتشار: ۱۵:۰۱ - ۱۴ مهر ۱۳۹۴
یادداشت دریافتی- مالک رضایی؛ نامه چهار وزیر کابینه به رییس جمهوری محترم، حکایت آن طبیبی است که بیمار بد حالی روی تخت مطبش دراز کشیده بود و او با سراسیمگی، نهیب می‌زد که هر چه زود‌تر او را به دکتر برسانید.

صاحب بیمار عاج و واج مانده بود و می‌گفت:
مگر دکتر، شما نیستید؟!
 
اما چو نیک بنگریم آن هم نیست بلکه حکایت آنانی است که به بدنۀ کار‌شناسی و صاحب نظران اقتصادی کشور گاهی به چشم بهلول داننده و گاهی بهلول دیوانه می‌نگرند.
 
روزی، نظر آن‌ها را با صد‌ها تجلیل و تکریم در گذر از رقابت‌ها و انتخابات‌ها صائب می‌دانند اما بعد از آنکه کاروانشان از پیچ رقابت‌ها گذشت، به چنان استغنایی از تئوری و عمل می‌رسند که آدام اسمیت و جان مینارد کینز از تبحرشان انگشت به دهان می‌مانند.

روزگاری نامۀ ده‌ها تن از اقتصاددانان کشور را درپیش بینی رکود وتورم وحشتناک و قریب الوقوع به کج فهمی آنان از واقعیت‌ها تعبیر کردند و زمانی که غول گرانی چهرۀ کریه خود را به اقتصاد و زندگی مردم نشان داد. دوباره با آنان مهر مصلحتی ورزیدند و از سر عطوفت و صمیمیت به گفتگو نشستند.

آیا درب اقتصاد کشور با تفاوتی کم وبیش از گذشته بر‌‌ همان پاشنه می‌چرخد؟

مگر اقتصاد دانان کشور به صد دلیل وبرهان چندین سال است که نمی‌گویند، وزن دولت سنگین است، تصدی‌گری آن بالاست، عرصه برای رقابت بخش خصوصی وسرمایه گذاری تنگ است. بهره وری در نظام اداری و دولتی ما پایین است. هزینه‌های جاری و اجرایی ما بالاست. نظام بانکی ما پر هزینه و کم بازده است. فساد و رانت، غوغا می‌کند. معیارهای حاکم بر اقتصاد کشور تعریفی نو می‌طلبد و...
.
 
 واقعیت اینست که اقتصاد متکی به نفت این ویژگی را دارد که با بالا رفتن قیمت نفت، تب می‌کند و با پایین آمدن آن لرز، می‌گیرد و بیماری هلندی به سراغش می‌آید.

از طرفی تحولی در جهان جدید در حال وقوع است که در میان علمای مختلف، «عصر فراصنعتی» و نیز جهانی شدن نام گرفته است.

این تمدن که در تمام ابعاد رندگی و ساختار اجتماعی تأثیرات مستقیم خود را دارد. اقتصاد را نیز بی‌بهره از تأثیر خود نگذاشته است. سرعت حرکت آن هم برخلاف تمدن صنعتی فوق العاده پرشتاب است.

 مدیریت و اقتصاد نوین، فضا و زمان و مکان را لحظه به لحظه فشرده‌تر می‌کند تا بهره وری بیشتری در تولید حاصل آید.

عرصة اقتصاد، حکمی فرا‌تر از دیدگاه‌های سیاسی دارد. و فردایی که در راه است به درمانی خارج از تئوری‌ها و اندیشه‌های گذشته و قدیمی ما نیاز دارد.

آنچه که امروز در عرصه اقتصاد و در سطح جهان با آن مواجه هستیم فقط یک انقلاب سادۀ اقتصادی نیست. بلکه تحولی عمیق‌تر و جابجایی یک تمدن است که با معیارهای قدیمی و حتی تئوری‌های «جان مینارد کینز» قابل درک نیست.

نمی‌شود که ما در درون گفتمان موج سوم و فرا صنعتی با ریه‌های موج دومی وموج اولی تنفس کنیم.

مدیری که واقعیت‌های اقتصادی جهان پیرامون خود را به رسمیت نشناسد و صرفا با اتکا بر تئوری‌های انبساط و انقباض پولی قرن بیستمی حرکت کند قطعا با چالش‌های جدی مواجه خواهد شد.

 در قواعد امروز جهانی شاید با انبساط پولی کینزی، رونق مورد انتظار در آنسوی مرز‌ها ایجاد شود و صنعت و اقتصاد دولتی و غیررقابتی که به رویه‌های حمایتی خو کرده است از رونق مورد انتظار عقب بماند.

بقای ما در اقتصاد، مستلزم قابل رقابت نمودن تولیداتمان درعرصۀ جهانی است. کسانی که این سخن را می‌گویند نه خائن هستند نه ضد انقلاب.

اگر دیگران بتوانند ارزان‌تر تولید کنند و ما نتوانیم، طبیعی است که از گردونۀ رقابت خارج می‌شویم. و نه تنها در بازار جهانی حضور نمی‌یابیم بلکه بازار داخلیمان نیز تسلیم دیگران می‌شود. آیا این سخن پیچیده‌ای است؟

بورو کراسی پر هزینه و مهلک دولتی در همه جای جهان، لحظه به لحظه در حال کوچک شدن است. ما نباید در عرصه‌ای فربه شویم که دیگران درصدد ترک آن عرصه هستند.

چرا بر ماندن بر این بستر بیماری مهلک و کشندۀ دیوانسالارانه، اینهمه اصرار می‌کنید؟ چرا از فربهی دولت نمی‌کاهید و بر چابکی آن نمی‌افزایید؟
 
 اقتصاد دانایی محور و غیر دولتی در جهان به گونه‌ای عمل می‌کند که هر مقاومتی را که متکی بر دانایی و شیوه‌های نوین تولیدی نباشد در مقابل خود در هم می‌شکند.

کار آنان در فضای رقابتی همانند بیماری ایدز است که سیستم دفاعی اقتصاد رقیب را از کار می‌اندازد. قواعد این رقابت هولناک با شیوه‌های بسته، دولتی، غیر مشارکتی، اسرافکار و گران، ابدا میانۀ خوبی ندارد.

بدنۀ تصمیم گیری ما نباید اجازه دهد که تحولات پرشتاب. سریع‌تر از قابلیت مدیریت ما حرکت کند.

اقتصاد امر شوخی بردار و تابع دستور و بخشنامه نیست که با نامه نگاری‌های بوروکراتیک حل و فصل شود.

چه معنایی دارد که مدیری با شیوه‌های پوپولیستی مدیریتی بگوید که شب و روز ندارد و در خدمت به مردم روزانه ۱۸ ساعت کار فشرده اداری و شبانه روزی انجام می‌دهد. غافل از آنکه بهره وری نظام اداری او کمتر از نیم ساعت است؟

با این میزان از نرخ بهره‌وری او باید بداند که به ازای کار ۱۸ ساعت وی عملاً ۳۵ نفر در مجموعۀ اداری وی بیکار هستند و علت آن، جز یکی از دو حالت زیر نیست.

یا او قادر به بهره برداری از تمام توان نیروهای کارآمد موجود در سیستم اداری خود نبوده است یا اینکه در جذب نیروهای کارآمد، توفیق کمتری داشته است.

و در هر دو صورت، بر اوست که با بازبینی در نرخ بهره وری، سیستم خود را سبک، چابک و کم هزینه بکند. وگرنه با چنین روش کاری مرسوم، توسعه ورونقی حاصل نخواهد شد.

هیچ، بانگ کف زدن، ناید بدر، از یکی دست تو بی‌دست دگر.
 
این سئوالی از روی نگرانی است.

آیا با این بدنه سنگین و پر هزینه دولتی احتمال نمی‌دهید که ما از تجارت جهانی عقب بمانیم؟ صنایع و کارخانجاتمان توان رقابت با دیگران را از دست بدهند؟ بازار ما تسلیم کالاهای دیگران بشود؟

تا کی می‌توان به مدد تعرفه و بستن حقوق گمرکی سنگین، تزریق مُسَکِّن‌ها به تولید و چاپ بی‌رویه و افسار گسیختۀ اسکناس و تحمیل قیمت‌های بالا بر خریدار داخلی و غفلت از زیر ساخت‌ها، تاوان ضعف مدیریت‌ها را در صنایعی از قبیل خودرو سازی و... پرداخت و بر اقتصاد و کسب و کار مردم رکود مضاعف تحمیل کرد؟

تا کی باید آفت دولت سنگین از جناحی به جناح دیگر منتقل شود و در پشت صف آرایی‌های سیاسی پنهان بشود؟

سخن از راست وچپ نیست این مباحث، در مقایسه با معضلات اقتصادی، به درد غنی سازی اوقات فراغت هم نمی‌خورد.

سرایندگان اولیه این شعر هم، اکنون در تکمیل قافیه‌های آن مانده‌اند.

 اگر بازی برسر اسم و واژه است هیچ دعوایی نیست. «قیمه» را با هر «ق» و «غ» که می‌خواهید بنویسید. فقط اندکی گوشت بدهید تا خورشت آن درست شود. کسی با نام ونوس زیبا نخواهد شد. و با نام فروردین خاصیت بهاری نخواهد یافت.
 
 نام فروردین نیارد گل به باغ، شب نگردد روشن از اسم چراغ

 
حال که چنین هشداری در نامه دیده می‌شود، بیایید بجای بازی با اسامی و واژه‌ها همه توانمندی‌های خود را به عرصه اقتصاد ببریم دعوای اصلی آنجاست.

آنجا گرانی، بیکاری، بحران اشتغال و... غوغا می‌کند و هر روز زندگی جوانان را تهدید می‌کند.
 آنجا به جد تهدید می‌شویم. هر لحظه یک دهک از طبقات جامعه از گردونۀ زندگی آبرومندانه خارج و در معرض شغل‌های کاذب و نا‌سالم قرار می‌گیرند.

نگران بشویم از اینکه شیوع مواد مخدر صد‌ها هزار خانواده را از بیخ و بن متلاشی می‌کند.
 
دیپلماسی برای ما یک عرصه از صد‌ها عرصه مدیریتی است تمام آن نیست. آن به تنهایی برای اقتصاد ما معجزه نخواهد کرد. مدیریت پساتحریم حساستر و مشکل‌تر از فضای تحریم است.
 
اگر ثروت حقیقی عبارت از زمان و سرمایه ایی است که آنرا در اختیار داریم. اگر کار مفید با زمانی سنجیده می‌شود که ما برای انجامش بکار می‌گیریم؟ بیایید از تصدی‌گری دولت پرهزینه بکاهیم.

بوروکراسی و کاغذ بازی قرن نوزدهمی، دردنیای جدید، در حال حذف شدن است. الان چه زمانی است که بگویند کاری که دولت‌های توسعه یافته با یک نفر انجام می‌دهند، دولت ایران به دلیل سنگینی در سیستم اداری و شرکت‌های دولتی خود آنرا با پنج نفر انجام می‌دهد و هزینه آنرا بر اقتصاد ملی تحمیل می‌کند!؟

 به هر حال شفا و لذتی در نفی انتقاد‌ها و فاصله گرفتن از واقعیت‌های اقتصادی جامعه نیست. درمان واقعی فارغ از گرایش‌ها و سلیقه‌های سیاسی نگاه عمیق و همه جانبه می‌طلبد. در این عرصه فداکاری‌هایی لازم است که فقط چشم به صندوق ندوزد، به مصالح ملی بدوزد.

مجله خواندنی ها
مجله فرارو