یادداشت دریافتی- محمد ماکویی؛ از اکبر عبدی انتظار نمیرفت؟! واقعا؟! چرا؟! مگر همین اکبر آقای عبدی نبود که در فیلم اخراجیها گزینش را جوری ادا کرد که بسیاری از تماشاگران فیلم از خنده ریسه رفتند! پس چرا دوباره او نخواهد در یک برنامه زنده تلویزیونی همان گونه که خیلیها میپسندند رفتار نموده و به همان شیوه در خنداندن مردم بکوشد!
راستش را بخواهید اکبر عبدی و طنز متفاوتش را دوست دارم! و اینکه او بیشتر وقتها خودش نیست را بیشتر! اینکه میگویم خودش نیست را منباب احترام به هنرمندی او میگویم زیرا هستند هنرمندان زیادی که بازیشان چون عین زندگی واقعیشان است طبیعی جلوه میکند اما انصافا باید پذیرفت که در طبیعی جلوه کردن بازی آنها کار اصلی را فیلم نامه نویس و کارگردان میکنند که وفق زندگی معمول آنها فیلمنامه مینویسند و آنگاه از روی فیلمنامه فیلم میسازند! و سپس و سر بزنگاه از آقا یا خانم بازیگر میخواهند که دقیقا همانطور که زندگی میکند ایفای نقش نماید!
با این وصف باید پذیرفت که اکبر عبدی از آنهایش نیست چرا که هم میتواند وقتی ازش سن و سالی سپری شد و یا دست کم از سنین نوجوانی گذر کرد نقش یک پسر بچه را که مدام مدرسهاش دیر میشود کاملا باور پذیر بازی کند و «بازم مدرسهام دیر شد» را ماندگار و جاودانه نماید و هم قادر است در شاهکارهایی همانند «آدم برفی» و یا «خوابم میاد» آنچنان نقش «زن جوان» و «زن میانسال» را خوب بازی کند که منتقدان را در مانده اینکه جایزه بهترین بازیگر نقش اول یا دوم مرد یا زن را به او پیشکش نمایند، نماید!
با اینحال چون بازی اکبر عبدی را دوست داریم، نباید نپذیریم که خاطره او از سفر حج از آن خاطرههایی بود که بهتر بود هرگز گفته و شنیده نشود!
در این باره بد نیست مختصر اشارهای به این موضوع داشته باشیم که متاسفانه اکبر عبدی و خیلی از هنرپیشگان دیگر فراموش میکنند که الزامات حضور در یک برنامه زنده تلویزیونی تومنی صنار با نیازمندیهای حاضر شدن در یک جشن تولد و عروسی که در آنها لطیفهای گفته میشود و یا خاطرهای تعریف میگردد که مدعوین بشنوند و شاد شوند و بخندند و فراموش کنند که چه شنیدهاند توفیر دارد!
هر چند امروزه با شیوع و وفور شبکههای گسترده اجتماعی ووسایل ارتباط جمعی مثل وایبر و تلگرام و فیس بوک و... اطلاع عموم مردم از آنچه در یک جشن تولد و یا مجلس عروسی کاملا خصوصی پیش آمده کم از آن آگاهی نیست که ایشان از مشاهده یک برنامه زنده تلویزیونی دشت مینمایند!
علیرغم این موضوع، شایسته نیست به این موضوع فکر کنیم که حال که امروزه نه تنها خبرها که شنیدهها و دیدههای یک محفل خصوصی به راحتی آب خوردن به بیرون درز میکنند، میباید به استقبال از گفتن و شنیدن لطیفهها و یا بیان خاطراتی کشیده شویم که بهتر است جایشان حتی در میهمانیهای خانوادگی و جشن تولدها و مجالس عروسی هم برای همیشه خالی باقی بماند!
از سوی دیگر اکبر عبدی باید بداند که اگر در فیلم «اخراجیها» میتواند آنچه ناگفتنی است را بگوید و در نهایت مثلا «کارگردان حرف توی دهن من گذاشت» را یاد آور شود، در برنامه زنده تلویزیونی چارهای جز این ندارد که مسئولیت هر آنچه گفته است را تمام و کمال بپذیرد و این تازه در حالی است که نخواهد مخالفین و منتقدینی که منتظرند از هر آب گل آلودی ماهی و از هر هنرپیشه محبوبی آتو بگیرند را به خیال این بیندازد که حرفهای مگوی فیلمها و سریالهایی که اکبر عبدی در تمامشان بخوبی ایفای نقش کرده است را در میان مردم حرفهایی معرفی نمایند که نه توسط فیلمنامه نویسان و کارگردانان که توسط اکبر آقای عبدی خودمان توی دهان سایر بازیگران گذاشته شده است!
با همه این حرفها و در حالی که بسیار دوست داریم که «سادگی» و «خودش بودن» و «بیریایی» اکبر عبدی را باعث و بانی حرفی که ناغافل از دهانش در رفته است معرفی نماییم، نمیتوانیم بیخیال این شویم که «عبدی» در دنباله سخنان خود به اینکه صدا و سیما روی حرف زده او بوق خواهد گذارد؟! در یک برنامه زنده؟!
اشاره نماییم! موضوعی که متاسفانه این نکته را به بینندگان تلویزیون القا مینماید که یا حرف زده شده خیلی هم ناغافل از دهان «آقای عبدی» خارج نشده و یا صدا و سیما قبل از ضبط و پخش زنده خیلی هم از جریان حرفی که قرار نبوده زده شود خارج نبوده است؟! به ویژه اینکه اوضاع و احوال امروز جامعه و «بسیار خوب» مجری برنامه در تایید فرمایشات آقای عبدی، فرضیههای عنوان شده را همچون فیلمهای «اکبر عبدی» کاملا باور پذیر جلوه میدهد!