فرارو- چرا دول جدید (قدیمی) در اسرائیل و بریتانیا که زمانی مهمترین متحدان واشنگتن به شمار میرفتند، بدیمن شدهاند.
به گزارش سرویس بین الملل فرارو به نقل از فارن پالسی، اکثر آمریکاییها هرگز نام ادوارد میلیبند را نشنیدهاند. و با توجه به نتایج انتخابات این هفته بریتانیا، شاید هرگز این نام را در آینده نشنوند. استعفای وی از رهبری حزب کارگر پس از شکست در انتخابات این احتمال را تقویت میکند. شکست انتخاباتی وی و حزبش بار دیگر تاییدی بود بر این ضرب المثل انتخاباتی قدیمی که سران نچسب و کمپینهای بیکفایت، اغلب نتیجهای بد به دنبال دارند.
پیروزی دیوید کامرون و حزب محافظه کار چنان قابل توجه و شگفت انگیز بود که نه تنها باعث شد میلیبند از کار بیکار شود، بلکه به احتمال زیاد تعداد قابل توجهی از ناظران انتخاباتی انگلیس را هم با خود همراه کرده است. کامرون صاحب نظران را همانقدر مبهوت کرد که پیروزی انتخاباتی اخیر بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل در انتخابات این رژیم. اسرائیل در کنار بریتانیا از نظر تاریخی بیشترین ادعای برخورداری از روابط ویژه با آمریکا را داشتهاند.
با این حال هر دو انتخابات برگزار شده، از چندین بعد نشان میدهد که این روابط ویژه- که در طول چند سال اخیر به هیچ وجه مانند گذشته نبوده- در آستانه یک دوره نزولی قرار گرفته است.
افت این روابط تا اندازهای به دلایل تاریخی است که هم بریتانیا و هم اسرائیل را برای آمریکا کم اهمیت کرده است. بریتانیا نسبت به گذشته ضعیف شده، دانش آموزان بریتانیایی دیگر نقشههایی را مطالعه نمیکنند که در آنها یک چهارم جهان به رنگ قرمز یا صورتی درآمده تا سرزمینهای وفادار به پادشاهی آنها را نشان دهد.
شاید آنچه باعث میشود این افت به وضوح دیده شود، کاهش سریع حجم ارتش بریتانیا است. با توجه به تصمیماتی که قرار است پرسنل ارتش بریتانیا را از ۱۰۲ هزار نفر به ۸۲ هزار نفر کاهش دهد و گزارشهایی که حاکی از کوچک شدن حجم این ارتش تا ۵۰ هزار نفر طی چند سال آینده است، در آیندهای نه چندان دور شاهد خواهیم بود ارتشی که روزی جهان را تسخر کرد، با حجمی برابر با اداره پلیس نیویورک به کار خود ادامه خواهد داد. (کامرون و محافظه کاران وعده ممانعت از اجرایی شدن این تصمیم را دادهاند اما آیا بهداشت مالی بریتانیا اجازه چنین اقدامی را به آنها میدهد؟)
این در حالی است که اسرائیل نیز که یک نسل پیش مرکز سیاست خاورمیانهای آمریکا بود و با وجود آنکه هنوز هم مهمترین متحد آمریکا در منطقه محسوب میشود، حال تحت تاثیر وقایع رخ داده دیگر در بعد عملی اهمیت سابق را ندارد. زمانی اسرائیل کلیدی در استراتژی جنگ سرد آمریکا در منطقه به شمار میآمد اما جنگ سرد خاتمه یافته است. زمانی خاورمیانه از نظر منبع انرژی اهمیت بیشتری برای آمریکا داشت اما امروز این اهمیت به پائینترین سطح از جنگ جهانی دوم تاکنون رسیده است. زمانی درگیری فسطین-اسرائیل در مرکز تمامی مشکلات و مسائل ژئوپلتیک منطقهای قرار داشت، اما حال چندان مورد توجه نیست. در واقع این مسئله که زمانی در صدر اولویتهای منطقهای آمریکا بود، حال (پس از عراق، سوریه، افغانستان، مهار ایران، توافق هستهای ایران، گسترش افراطیگری، بحران فعلی یمن، بحران لیبی، ثبات مصر، حفظ حمایت رو به کاهش در میان متحدان عرب سنتی و مجموعهای از دیگر مسائل) به سختی در ۱۰ اولویت اول آمریکا جای میگیرد.
دلیل دیگری که باعث زوال این روابط شده، تصمیمات سیاسی است که توسط دولتهایی اتخاذ شده که با پیروزی در دور دوم انتخابات همچنان بر سر قدرت ماندهاند. زمانیکه نخست وزیر اسرائیل سعی میکند در عالم سیاست در مقابل رئیس جمهور آمریکا جا خالی بدهد، مطمئنا روابط آمریکا-اسرائیل دیگر چندان ویژه نخواهد بود. این روابط زمانی بیارزش میشود که نخست وزیر اسرائیل با انتخاب یک جناح سیاسی در آمریکا، ترجیح میدهد ویژه بودن اسرائیل را برای دوستان جمهوری خواهش حفظ کند.
در مورد بریتانیا، روابط تا این اندازه صدمه ندیده است. اما این واقعیت که با توجه به برگزاری همه پرسی آتی در مورد ماندن یا رفتن این کشور از اتحادیه اروپا، نقش بریتانیا در اروپا فعلا مبهم است، احتمال افت روابط نیز افزایش مییابد. خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا احمقانه است چراکه تنها باعث میشود این کشور از یک بازیگر مهم در بزرگترین بازار جهان به یک بازیگر مستقل پیرامونی تبدیل شود. ضمن اینکه اگر اسکاتلند بار دیگر تلاشهای خود برای جدایی از بریتانیا را تجدید کند، احتمال اینکه با یک بریتانیای نه چندان کبیر روبرو باشیم، بیشتر میشود.
ضمن اینکه با توجه به احتمال نهایی شدن توافق هستهای ایران که البته دولت اوباما خود را متعهد به نهایی کردن آن میداند، دورنمای روابط بدتر میان نتانیاهو و کاخ سفید بیشتر و بیشتر میشود.
فارن پالسی در پاسخ به این سوال که آیا رئیس جمهور بعدی آمریکا ممکن است به دنبال تغییر این شرایط باشد، مینویسد: با توجه به عوامل تاریخی و روندهای ژئوپلتیکی که به آن اشاره شد، بازسازی این روابط و رساندنشان به جایگاه ویژهای که در گذشته داشتند، برای هر کسی بسیار دشوار خواهد بود.
سلام بر اعتدال. روابط با دنيا بهترين گزينه است
بابا جان امریکا ابرقدرت دنیا هست
یه کشوری بخواد جاشو بگیره باید تو خیلی از چیزا قدرت داشته باشه این قدرت امریکا نتیجه چند دهه نفوذ بوده