bato-adv
bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۲۳۱۱۶۴

پراکسیسِ پورشه‌سواری!

گاز میدهی و ماشین گاز میخورد؛ بازهم گاز میدهی و ماشین بازهم گاز میخورد. بیشتر گاز میدهی بیشتر گاز میخورد. این در طبیعت ماشین پورشه است. حساب و کتاب ندارد؛ زبان نفهم است و یک دنده؛ یعنی به گمانم یک دنده بیشتر ندارد؛ همان که میگذاری روی اتومات.
تاریخ انتشار: ۱۱:۵۲ - ۰۵ ارديبهشت ۱۳۹۴
فرارو - آرمان شهرکی؛ "فرقی نمیکند که کاربرِ یک فراتکنولوژی بغرنج کیست. پریوش است یا/با پرویز، پشت مو دارد یا فُکل، زن است یا مرد، جین به پا کرده یا تومبون، مهم، مجهز بودن به عنصر آگاهی و علوم مدرن است. حفظ احتیاط است در نوع مواجهه با تکنولوژی و پرسشگری از ماهیت آن."

اول: متن عامیانه

گاز میدهی و ماشین گاز میخورد؛ بازهم گاز میدهی و ماشین باز هم گاز میخورد. بیشتر گاز میدهی بیشتر گاز میخورد. این در طبیعت ماشین پورشه است. حساب و کتاب ندارد؛ زبان نفهم است و یک دنده؛ یعنی به گمانم یک دنده بیشتر ندارد؛ همان که می‌گذاری روی اتومات. خیالت هم راحت است که اگر لایی کشیدی و مالیدی جایی خسارتش را بی آنکه از پشت رُل بیایی پایین میدهی و میروی پی کارت. تازه، نسبت میان پریوشِ خدابیامرز و پورشه اش نسبت میان مش حسن و گاو مش حسن هم که نیست؛ یعنی خدا کند که اینطور نباشد؛ حسود هرگز نیاسود. ایشالا که همگیِ این ملت که هنر تنها نزد ایشان است و بس، یه روزی پورشه سوار شوند.

البته این چه آفت و ویروسی است که ما همه دچارش شده ایم حتی منِ اصطلاحن فرهیخته ی دانشگاهی، همین که مدام به خودمان که مردم ایران باشیم طعنه می‌دهیم. "هنر نزد ایرانیان است و بس" شایدم که روزی روزگاری بوده؛ شاید که نه، حتمن بوده همین الانشم هست؛ مگر پورشه را صد و نود تا تازاندن هنر نیست- این بار طعنه نبود واقعیت است دیگر، قبول کنید که از پس هر راننده نُمایی بر نمیآید- بس است دیگر مطالب دارد عامیانه و پیش پا افتاده میشود. بیایید قدری راجع به این سانحه ی سنگین و دلخراش حرفهای سنگین بزنیم. بیایید تا از زیست-جهان تکنولوژیک پریوش سخن بگوییم از پراکسیس {praxis} خاص او در لحظات آخر زندگی.

دوم: متن نخبه گون

دن آیدی {Don Ihde}، در توضیح ارتباط میان تکنولوژی و علم، در ابتدا دو تعبیر متعارف را یادآوری و تشریح میکند. تعبیر "ایده آلیستی" و دیدگاه ماتریالیستی. در تعبیر ایده آلیستی، علم به لحاظ هستی شناختی و تاریخی بر تکنولوژی مقدم است؛ به عبارتی شما در وهله نخست نسبت به نظام صوری و مفهومی طبیعت، ادراک و بصیرتی حاصل می‌کنید (یونان باستان و رنسانس) و آنگاه آن را در قلمرو مادی بکار می‌برید (انقلاب صنعتی).

آیدی معتقد است که تکنولوژیِ ماحصل چنین بصیرتی یک تکنولوژی "پیشرفته است". یعنی ساخت و نحوه ی کار آن مبتنی بر نظریه های علمی و دارای اجزاء ساده و مرکب بوده و در ساخت آن یک طرح یا نقشه بکار رفته است. یعنی همین پورشه ی مورد بحث ما که به لحاظ پیچیدگی هرجور که حساب کنی با چرخ چاه که خود آیدی مثال میزند یا پرایدی که زیر پای بنده و شمای هم وطن است؛ زمین تا آسمان که نه ولی یه جورایی توفیر دارد. آیدی آنگاه به دیدگاه ماتریالیستی از نوع تاریخی اش اشاره می‌کند که هایدگر در سخنرانی اش: "پرش تکنولوژیک" بدان اشاره دارد. هایدگر معتقد است که تکنولوژی تنها از لحاظ هستی شناختی بر علم مقدم است و نه تاریخی. اما راز اینکه چگونه می‌شود که هایدگر، تکنولوژی را به لحاظ هستی شناختی بر علم مقدم می‌شمارد؛ در تعبیر هایدگر از تکنولوژی نهفته است.

مراد هایدگر گونه ای نسبت برقرار کردن با جهان- همان منبع لایزال- و کشف حقیقت است. پس اگر تکنولوژی چیزی نیست جز سیر آدمی در قلمرو حقیقت و ادراک آن، پس بر بسیاری از علوم دقیقه ی جدید فی المثل فیزیک جدید به لحاظ حتی تاریخی نیز مقدم است. بسیاری از آزمایشگاههای کنونی بدون ابزار آلاتی که نمونه های اولیه آن قرنها پیش از انقلاب صنعتی تکوین یافته و اختراع شده اند؛ پیش نمی‌روند. "تفکر محاسباتی" از دیدگاه هایدگر جزء لاینفک ماهیت تکنولوژی قلمداد می‌گردد.

در دوران گذشته این تفکر محاسباتی یا بر اساس تکنولوژیهای ساده مانند عدسی و ساعت، تراکم ابرها در افق، حرکت ستارگان، مسیر وزش بادها و حرکت پرندگان و... عملی میشد؛ پس در هرحال "تفکری محاسباتی بود اما تکنولوژیک خیر، اما اکنون با تفکری تکنولوژیک و محاسباتی روبروییم که بواسطه ابزارهای دقیقه صورت میپذیرد.

خلاصه کنیم؛ اینکه نحوه تفکر و ادراک ما نسبت به جهان بر پراکسیس ما نیز تاثیر میگذارد. و همین پراکسیس است که زیست-جهان ما را شکل میدهد. وقتی میگوییم پراکسیس یا عمل یا کردار، خواهی نخواهی پای عامل یا کننده ی کار به میان میآید البته در نسبتش با طبیعت یا جهانی که آن را به کار میبرد و احیانن قصد تسلط بر آن را دارد. اکنون بیاید تا بر اساس نظریه ی آیدی یعنی تقدم تاریخی و هستی شناختی تکنولوژی بر علم. ماجرای پورشه و پریوش را تحلیل کنیم. قدم به قدم:

سوم: تحلیلی در فلسفه ی علم

1- این ماجرا را نمیتوان در حوزه جامعه شناسی بخصوص جامعه شناسی فرهنگ حلّاجی کرد. فرهنگ واژه ی کشداری است و این روزها قصّاب محله ی ما هم که به دلیل گرانی گوشت بازارش کساد است از نبود "فرهنگ تغذیه" در میان ایرانیان می نالد و حرفهای صد من یه غاز میزند. صحبت بر سر "شکاف (تحلیل) طبقاتی" هم نیست این دیگر خیلی نخ نماست. چطور میشود که وقتی جوانکی با پاشنه های قیصری و پشت موی بالیوودی با پیکانِ (پرایدِ) جوانان ( کمک خوابیده) که روی شیشه عقبش برچسب "حسود هرگز نیاسود" یا "خدا خیلی غریبه بخدا" حک کرده برای دخترهای سانتی مانتال (متفاوت) بالاشهر ویراژ میدهد و فحش نثار میکند و کیف قاپی، کسی موضوع را زیر تیغ تحلیل طبقاتی نمی برد.

مرادم این است که این همه تمرکز بر تیپیک انسانی و تکنولوژیکِ "پریوش و پورشه" یک جور تبعیضِ طبقاتیِ تحلیل است نه تحلیلِ تبعیض طبقاتی. نشون به او نشون یا اگر بیشتر میپسندید نشان به آن نشان که وقتی شادروان پاشایی که آثارش از حداقل همین لیدی گاگای خودمان  که بهتر بود؛ بدرود حیات گفت؛ جامعه شناسان ما در اثر فقر قوه ی تحلیل که فی نفسه برکتی است؛  به سوگیریها و تبعیض های زننده، و به بدگویی و یاوه گویی متوسل شدند-چه تفاوت ذاتی میان مجلس ختم پاشایی و نلسون ماندلا هست جز کثرت مدعوین؟!- بگذریم.

2- بحث بر سر نسبت آدمی است در دوران مدرن و پسا مدرن و پسا پسا مدرن با تکنولوژیی. این بهتر جواب میدهد.

3- اگر بخواهیم مسیر استدلالی آیدی را دنبال و مشخص کنیم اینچنین است. بشر در همان قرون اولیه نیز از تکنولوژی در معنای هستی شناختیِ هایدگری اش- تفکر محاسباتی و انکشاف حقیقت در جهان- برخوردار بوده؛ گونه ای دانش بومی که پراکسیس و بالنتیجه زیست جهان آدمیان را متاثر میساخته. سپس تکنولوژیهایی ساده خود را آشکار میسازند؛ ساده اما بسیار مهم و اساسی یا هرچه که میخواهید اسمش را بگذارید؛ مثلن عدسی و ساعت و چرخ چاه و از این قبیل چیزها که خود زمینه را برای بروز علم نوین آماده میکنند.

سپس نوبت به تکنولوژیهای متاخر و "پیشرفته" می‌رسد با تمام ویژگیهایی که در ابتدای نوشتار ذکر "خیرشان" بود. و اینجاست که کَم کَمک پای "زرد قناریِ" داستان ما که با آن زرد قناری ای که مهدی هاشمی راننده اش بود و چندان با چرخ چاه هایدگر تفاوتی نداشت؛ کلی توفیر دارد؛ به میان میآید. زرد قناری های امروزی در زمره ی تکنولوژیهای پیشرفته هستند و این امر کاملن مسجّل است اما ادراک این موضوع ظاهرا هنوز برای بسیاری از ما مردم دشوار. آنچنانکه این حقیر از نظریه ی  آیدی برداشت میکند؛ تفاوت میان تکنولوژیهای امروز با آن قدیمیها در این است که "کاربردشان" سخت و دشوار است؛ و دیالکتیکی. توضیح میدهم. دشوار است چراکه بر علومی تکیه دارند که آن علوم دیریاب شده اند.

مثلا در ماشینهای هوشمند کنونی تکنولوژیهای به کار رفته اند که بلحاظ ماهیت و هدف متنوع هستند و چند رشته ای. در اتومبیلها سیستمهای صوتی و تصویری و جی پی اس کار میگذارند که بنحوی، اگر نگوییم از اساس، با آن هدف اتومبیل که راه رفتن و شکلی از "خودرو" بوده متفاوت است. این امر بر واقعیت تکنولوژی چیزی میافزاید و آن را بغرنج میکند. پروسه ای که هنگام فیلمبرداری از یک واقعیت طی میشود یعنی بر واقعیت ناب چیزی افزوده می‌شود. بسیاری از آنچه که در وطن خودمان تحت عنوان "آپشن" میشناسیم و باید پول خون بابای فروشنده را هم بدهیم تا در اتومبیلمان تعبیه شود – و در فرنگ، جزءِ اساسی محصول است- آنگاه و به وقت "کاربرد"، خون آدمی را در شیشه میکنند که مرادم همان پدیده ی بغرنجی است. ما با گونه ای از "فراتکنولوژی" روبرو هستیم.

مثال دیگر از پدیده بغرنجی ظاهر ماشینهاست. یک اِلمان هنری و زیباشناختی در همه ی تکنولوژیهای پیچیده ی امروزی هست که بازهم فراتکنولوژی را دیریاب و سخت میکند. پدیده "اتومبیلهای اسپرت" یا "اسپرت کردن اتومبیل" که در ایران بیشتر از آن با عنوان "جمع کردن" اتومبیل یاد میشود؛ مثالی است از اضافه شده این اِلمان هنری به تکنولوژیِ ذاتن ساده. برگردیم به ردیابی ادامه ی خط سیر استدلالی آیدی.

در روزگار گذشته و جهان-زیست مختص به خودش، تکنولوژی آنچنان بدیهی و دَمِ دست بوده که انگار عینکی به چشم شما بوده و از فرط عادت و تکرار در کاربرد، دیگر عینک را نمیدیدید. یا فی المثل اینقدر بر درختان تمرکز کرده اید که دیگر جنگل را نمیبینید. مساله این است که چنین چیزی در گذشته هیچ مشکلی ایجاد نمیکرده؛ حتی تا همین اوایل قرن گذشته و با اختراع اتومبیل (خوردو)، رانندگی به "عادت رانندگی" بدل میشد؛ یعنی هم "سادگی" در کاربرد و هم "یک سویگی" در ارتباط میان تکنولوژی و انسان. عادت رانندگی یعنی ندیدن و در نآخوداگاه بودن یا بردنِ تمامی آن اقداماتی که برای بروز "رفتار رانندگی" لازم است؛  ایضن ندیدن عینک هنگام فرایند دیدن و نگاه کردن. این را، یعنی همین عادات و ندیدن ها را هر مربیِ آموزشگاه رانندگی در ایران زمانی که شما را با پیکانها و پرایدهای ساخت داخل (چرخ چاه های وطنی) آموزش میدهد یادآور میشود. شاید که هدف غایی- در فلسفه اصولن از اهداف غایی سخن میگویند- افزارها و تکنولوژیهای ساده نخستین، تسلط بر  جهان (طبیعت) نبوده بلکه گونه ای رفع نیازهای ابتدایی بشر بوده است و لذا به پراکسیسها و جهان-زیستهایی ساده و غیر تکنولوژیک نیز دامن میزده. اما تکنولوژیِ پیشرفته ی امروزی، که علوم بغرنج و پیچیده را در کنار و همراه خویش دارند؛ نه به دنبال رفع نیازها بلکه بدنبال تسلط و سرکوب آن و ارضای حس کنجکاویِ افسارگسیخته ی انسان، ابداع میشوند. مثال میزنم؛ بسیاری از تحقیقات فضایی مثلن اینکه سطح نپتون یا پلوتون از چه چیزی پوشیده شده یا اینکه مشتری یا ماه را میتوان قابل سکونت کرد با تمامی تکنولوژی های مربوط به آنها تنها برای تسلط و سرکوب طبیعت است و ارضاء کنجکاوی.

یا برخی از تحقیقات ژنتیکی جهت خلق گونه های عجیب و غریب از حیات. در چنین وضعیتهایی هست که پای مفاهیمِ "کاربرد تکنولوژی"، "کاربر تکنولوژی" و "دیالکتیک میان کاربر و تکنولوژی" به میان کشیده میشود. انسان در کشاکش رابطه ای بازتابی {reflexive} با تکنولوژی قرار گرفته و این دو بر هم تاثیر و تاثر دارند. "جسم نوک تیز" بعنوان یک ابزار اختراع بشر چه میشده! که دست صاحبش (شکارچی) را بببرد. اما چاقوی امروزی به کرّات دست صاحبش (قاتل، آشپز حرفه ای رستورانهای گران قیمت، کدبانوی بی حوصله و مصرفگرای خانه) و حتی دست خود را میبّرد. مراد اینکه دیگر داستان، داستان قدیمیِ شمشیر و زنگی مست نیست. مثال بارز و جدیدش، جریان کمک خلبان جرمن وینگز و تکنولوژی قفل درب کابین خلبان. اصولن "نیازی" به پسوورد گذاشتن بر روی این درب نیست اما پیچیده بودن نسبت میان انسان و تکنولوژی (هواپیما) چنین چیزی را ایجاب میکند. صنعت و علم هوانوردی نو ظهور و پیشرفته است و  قفل درب کابین خلبان نه از سر رفع نیازی حاد که صرفن با معیار "نوآوری" در چنین صنعتی و نیز گاهن رفع خطر نفوذ "تروریستها" (گونه ای نادر و خطرناک و مدرن از انسانها) طراحی شده است.

تکنولوژیهای نظامی و چرخه ی خشونت ایجاد شده و تنیده شده در آنها، تکنولوژیهای بکار رفته در کشتیهای صید نهنگ در ژاپن و... نمونه های دیگر ی هستند. پورشه ی داستان/تراژدی غم انگیز ما ازحدّی از سرعت بالاتر هیچ نیازی را از راننده رفع نمیکند. بلکه تنها برای تفنن و این ابهام که در سرعتهای بالا "چه اتفاقی" میافتد؛ تعبیه شده. این جاست که تکرار در فرایند دیدن سبب نمیشود تا از وجود عینک غافل شویم. بغرنجیِ کاربر (ما در واقع با گونه ای "پساانسان" روبرو هستیم)، تکنولوژی و رابطه ی دیالکتیکی و بازتابی میان آنها، فرایند تفکر و اندیشه را به مرحله ای حادّ و خطرناک رسانده که باید از وجود عینک، خواص آن، انواع آن و تاثیرات آن آگاه باشیم. اگر بخواهیم بواسطه ی تکنولوژی بر جهان مسلط شویم و ان را در جهت ارضای تمایلات پیچیده ی –علمی و غیر علمی- خویش بکار بریم؛ گلوگاههایی هست که آنجا جهت رابطه معکوس میشود و تکنولوژی انسان را مصرف کرده و بکار خواهد برد. ختم کلام اینکه:

-راندن پورشه به مثابه" فراتکنولوژی ای بغرنج" گو اینکه عملی چندان دشوار نیست اما از سر "عادت رانندگی" نیز نیست چرا که واجد جهان-زیست مختص به خود است.

-این جهان زیست ماحصل پراکسیسهایی است که دربردارنده روابط و مناسبات دیالکتیکی میان کاربر و تکنولوژی و محیط پیرامونی است.

-کاربر (انسانِ مدرن/ پسا انسان/پریوش/ پرویز/...) باید واجد ادراک و بینشی مدرن و تفکری تکنولوژیک باشد. این تفکر تکنولوژیک به تمامی خود را در پروسه ی کاربرد تکنولوژی بروز داده و عیان میسازد. تفکر تکنولوژیک چند قدم از تفکر محاسباتی که هایدگر مراد کرده است؛ جلوتر است. تفکر محاسباتی یعنی اینکه "چاقوی آشپزی برای کشتن نیست بلکه برای آشپزی است" یا اینکه "دست بردن در چرخ گوشت؛ دستت را قیمه قیمه میکند". تفکر تکنولوژیک یعنی اینکه  "پورشه در سرعتهای بالا چه میدانم حدودن 200در ترکیبی با موسیقی هوی متال، یعنی اسپورت، یعنی راننده ی اسپورت و فرمول وان، یعنی اتفاقاتی هورمونی در کاربر (راننده)، یعنی جنون سرعت، یعنی علم روان شناسی (هم برای مهندسین سازنده و هم برای راننده) یعنی علم مهندسی راه و ساختمان برای مهندسی شهری و...."

- پورشه یک خودرو نیست؛ یک فراتکنولوژیِ چند رشته ای است. که تنها شما را از نقطه ی الف به نقطه ی ب نبرده و حمل نمیکند. تصحیح میکنم زبان نفهم هم نیست؛ با شما ارتباط برقرار کرده و اگر بخواهید بر اساس جهان-زیست دریانوردان ماژلان یا ملوانان کریستف کلمب با آن مواجه شوید شما را سرکوب و لِه و لورده میکند. هم روحی و هم جسمی.

و در نهایت چند توصیه به متولیان امر، هر امری که میخواهد باشد:

-فرقی نمیکند که کاربرِ یک فراتکنولوژی بغرنج کیست. پریوش است یا/با پرویز، پشت مو دارد یا فُکل، زن است یا مرد، جین به پا کرده یا تومبون، مهم، مجهز بودن به عنصر آگاهی و علوم مدرن است. حفظ احتیاط است در نوع مواجهه با تکنولوژی و پرسشگری از ماهیت آن.

-مرگ یک انسان آنهم در اثر سانحه ی تصادف خوشحالی ندارد. این یعنی نزول اخلاقیّات.

-دیدن فیلمهای هِر Her، 2001 یک اودیسه ی فضایی، سری فیلمهای ترمیناتور، بیگانه و ترنسفورمرها  به آحاد مردم و مسئولین توصیه میشود.

در نوشتن این مطلب از مقاله ی «تقدم تاریخی و وجودی تکنولوژی بر علم» نوشته ی دن آیدی برگردان آقای شاپور اعتماد که در سایت موسسه حکمت و فلسفه ایران قابل دستیابی است بهره برده ام.
bato-adv
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۲:۲۳ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۷
مقاله بسیار ارزشمند و قابل توجهی بود
سيمين
Iran, Islamic Republic of
۱۲:۱۸ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۷
حالا چه بد چه خوب بنده خداها مردن. خدا رحمتشون كنه. بي خودي قضاوت نابجا نكنيد خدا ميدونه اگه هركدوم از ماها پشت اون ماشين نشسته بوديم چه كارا كه نميكرديم. خدا جاي حق نشسته . واسه شادي روحشون صلوات بفرستيد.
آیدا
Iran, Islamic Republic of
۱۱:۰۶ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۷
نویسنده محترم 1-بهتر متن صحبتهای آقای ابذری رو مطالعه بکنید بعد در مورد حرفهاشون قضاوت بکنید 2-منم با شما موافقم با مرگ انسان نباید شوخی کرد و بدتر از اون احساس شادی این طرز برخوردها کاملا غلط هستن 3- اما یه مساله ای رو فراموش کردین اون هم اینه که تضاد طبقاتی تو جامعه آن قدر زیاده که گریزی از این برخوردها نیست مشکل رو ریشه ای کاش میشد درست کرد. جز آرزوهای محاله که تضاد طبقاتی کمتر بشه
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۶:۵۸ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۶
من يك سوال دارم
خداوكيلي آيا هيچ مامور راهنمايي و رانندگي جرات دارد جلوي يك پورشه را بگيرد ؟؟؟
میلاد
Iran, Islamic Republic of
۱۶:۱۳ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۶
به نظر من ما افراد ثروتمند رو افرادی تلاش گر و کارآ،رین نمی بینیم و اعتقاد داریم اگر ثروتی دارند ناشی از رانت دولتی و مسیرهایی از این قبیل هست که برای افراد معمولی جامعه قابل دسترسی نیست.
پس همین تفکر باعث میشه واکنش هایی بد و قهرآمیز با این اتفاقات داشته باشیم.
مجله خواندنی ها
انتشار یافته: ۳۷
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۲:۰۳ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۵
توکه اینقدرقلمت خوبه دوکلمه راجع به حقوق شهروندی بنویس
محمدرضا مجد
Iran, Islamic Republic of
۱۲:۰۴ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۵
ه دليل اينكه ذهنيت عمومي ثروتمندی را ناشي از استفاده از رانت می‌داند، موجب می‌شود كه فقرا یا افکارعمومی، فرد ثروتمند را دزد يا فاسد بداند، .....
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۵:۲۱ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۵
خوب درستش هم همین است این پولدار شدن ها در نتیجه بی پول شدن ادم های دیگر اتفاق فتاده است البته بوده اند کسانی که در این میان رانتی نداشته اند بلکه ادم های خوش شانسی بوده اند
به هر حال موضوع شخصی نیست اگر اقایان به علت انجام اختراع یا اکتشافی پولدار شده باشند به ادم های دیگر ربطی ندارد اما اینگونه پول دار شدن حتما به همه ربط دارد
حامد
Romania
۱۲:۰۷ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۵
با دقت خواندم و2 نکنه : 1- اکنون آنچه در جامعه ایرانی به نظر میرسد بیش تر ازهمه رخ می نماید تقدم ثروت و پول چه به لحاظ هستی شناسی وچه تاریخی هم از علم بیش تر است هم از تکنولوژی. 2- در پاراگراف ماقبل پایان،چرا گفته می شود که فیلم های ترمیناتور،ترنسفورمرها و... دیده شود که البته شاید شوخی است. ما باید فیلم های این ژانر را برای خیلی از مردم، به نمایش نگذاریم.
بیش تر فیلم هایی مثل رخ دیوانه پیشنهاد من است که البته این هم یک شوخی به حساب می آید.
احمد
Iran, Islamic Republic of
۱۲:۱۰ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۵
از مردمی که درصحنه هایی که یه عده نیاز به کمک دارن مثل تصادفات تعداد موبایل به دست فیلم بردارش از تعداد کمک کننده هاش بیشتره از این بیشتر توقع نداشته باشین
علی
Iran, Islamic Republic of
۱۲:۲۳ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۵
والا من هدف نویسنده رو از نوشتن این متن مطول که از اولش معلوم بوئ آخرش چه نتیجه ای می خواهد بگیرد چه بوده است ... شاید نشان دادن تسلطش به علم جامعه شناسی یا تعنه زدن به آن استادی که پدیده پاشایی رو بی رحمانه نقد کرده ... البته در آخر خودش هم بر درستی نظر ایشان اذعان دارند !!! مردم ما به حدی بی تفاوت شده اند که واکنششان نسبت به کنشهای اجتماعی محدود شده به شرکت در مراسم مرحوم پاشایی یا نوشتن در باره مرگ آقازاده های پروشه سوار!!! با این ملاحظه که تفریح آن آقازادگان در براساس موازین اجتماعی وضع شده از طرف پدران آن آقازادگان ، برای مردم عادی غیر قانونی ست !!!
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۲:۲۴ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۵
صرف نظر از محتوای مطلب، چنین متن تخصصی، مناسب با سایتی که بیشترین مراجعه کننده آن عامه جامعه می باشند، به نظر مناسب نمی رسد.
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۵:۰۹ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۵
طنز نوشته جانم! طنز! خیلی باحالید امثال شما‌:))
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۵:۲۵ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۵
طنز!!!!!!
یا معنی طنز رو نمی دونی یا راجع به یه نوشته دیگه صحبت می کنی عزیزم!
عسل
Iran, Islamic Republic of
۱۲:۳۸ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۵
با سلام ، با فرض براینکه مطالب نوشته شده درست و صحیح میباشد شایان ذکراست که هیچ کدام آنها در به اصطلاح جامعه ی ما صحت ندارد ; در جامعهوای که ارزشها به ضد ارزش متمایل شده و و مادی گرایی بیداد میکند تا جاییکه جان که با ارزش ترین است بی ارزش شده و تحت الشعاع آهنی چون ماشین قرارمیگیرد و همگان بجای اندوه از جان از دست رفته به نوع ماشین و مدل آن توجه میکنند !!!البته شاید تک تک خود مانیز در این نوع تفکر سهیم باشیم ;کافیست کمی تعمق کرده و به ارزشها و معیارهای ارزشی که در ذهنمان میپرورانیم بیاندیشیم; ما تاجایی به انحطاط معیارهای اخلاقی و معنویت پیش رفته ایم که حتی در انتخاب همسر نیز کاملا مادی و ظاهری عمل میکنیم و صورت با تعداد جراحی بیشتر را برای همسری انتخاب میکنیم بدون اینکه سیرت و درون زیبا را جستجو کنیم و نتیجتا یک چنین معیار پوچی بیش از چندماه دوام نخواهد داشت و منجر به جدایی میگردد; بنابراین متاسفانه در یک چنین به اصطلاح جامعه ی انسانی چه انتظار بیش از اینی که هم اکنون حاکم است میتوان داشت....
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۲:۵۱ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۵
ای بابا
چرا اصل موضوع رو گم می کنید؟
این خانم هر جور بود و هر چی باور داشت به خودش مربوطه
این آقا هم هر چی بود و باور داشت به خودش مربوطه
اما اون چیزی که واقعا مشهود شد از این تصادف اینه که

مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس.
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می‌کنند

این نشون داد این قوانین برا ماست و از ما بهترون هر کاری می خوان می کنن. این از نظر رفتار شناسی و اما از نظر مالی هم باز این اتفاق ها ثروت باد آورده آقازاده ها
رو اثبات کرد

آیا دو مورد بالا باعث عذاب امثال من نشنه؟ تا حالا سه بار من رو با همسرم تو ماشین گرفتن. ازم پرسیدن که ایشون کیه با شما. تازه به حدی ساده لباس پوشیم که نگو و ماشین هم یه پژو دویست و شش داغون! رفیق من کنار همسرش تو پارک نشسته بود اومدن بهش گیر دادن

ولی این قوانین برا ماست. آقازاده ها سوار پورشه ساعت چهار صبح می تونن هر کاری بکنن

از وضعیت مالی من هم نگو که دیگه همه می دونیم چه بدبختی داریم می کشیم. با اون همه درس خوندن ببین من کجام اینا کجان

یه آیتم دیگه هست اگه اجازه بدی
واقعا عقده شده برام
لحظه لحظه زندگیم رو مدیریت کردم تا بر اساس باور های مذهبی خانواده زندگی کنم. وقتی بر اساس نظر اونها زندگی نمی کردم به جز فشار روانی که واقعا اعذاب آور بود مانند گریه و ... آنها انواع اقسام فشارهای مالی رو هم بهم وارد کردن
این باعث شده که شخیصیت من از چرخ گوشت رد بشه و در ظاهر فقط بشم همونی که اونا گفتن. در حقیقت من یه جنازه زنده هستم. کالبدی تو خالی

انوقت این آقازاده اینطوری آزاد هست و پدر مادر مذهبیش هم به آزادیش احترام گذاشتن. از این نظر خوش به حالش. البته این آقا پسر سوء استفاده کرد.

رانندگی هم که به فرهنگ بر می گرده که ماشاالله اگه دقت کنید تو خیابون خیلی کم پیدا میشه از پرایدش بگیر تا پورشه

امیدوارم چاپ کنی
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۳:۱۵ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۵
کلا اختلاف طبقاتی در کشور داره زیاد میشه و مردم تا چند وقت دیگه کلا میشن دو دسته : پولدار و فقیر !!!
عواقب خیلی بدی داره و از مردم ایران بعید نیست تا چند وقت دیگه به منازل این پولدارا هجوم ببرن و اموالشون رو غارت کنن , چون در کشور ما پولدار شدن کار راحتی نیست و فعلا چرخه مالی دست یک عده خاص است و ملت هم برای گرفتن حقشون و کم شدن ناراحتی هاشون فعلا این حرفها رو در فضای مجازی میزنن و بعد از یک مدت با جنگ و حمله و غارت کارشون رو پیش میبرن !!!
من فکر کنم اختلاف طبقاتی یک روزی کشور مارو دچار آسیب های شدیدا جدی میکنه ....
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۶:۱۰ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۷
کلا اختلاف طبقاتی در کشور داره زیاد میشه و مردم تا چند وقت دیگه کلا میشن دو دسته : پولدار و فقیر !!!
شما توکدوم جامعه و کشوری هستی که نمیدونی سالهاست شده و خبر نداری
مهدی صفوت
Netherlands
۱۳:۲۵ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۵
اون پسری که همراهشون بود کی بودن؟
ناشناس
Croatia
۱۳:۳۶ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۵
اگه بجای درخت، رفتگر شهرداری بود و یا من و شما بودیم چه؟ با سرعت 200 کیلومتر به یک انسان برخورد میکرد چه؟ من دلم به حال این جماعت از خود راضی نمی سوزه
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۴:۰۷ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۵
منم دلم برا اينا نميسوزه
علی
Iran, Islamic Republic of
۱۴:۲۳ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۵
فرارو چرا گیر دادی به پریوش ... مشکل پریوش و پورشه سواری اش نیس مشکل دولتمردان دلسوزه نظامه
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۵:۲۳ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۵
شکی نیست که دولت قبل این وضع فاجعه بار را ایجاد کرده و دولت فعلی هم اصرار بر بقای چنین سیستم مسخره دارد
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۵:۲۲ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۵
اگه بخوایم در مورد آقازاده 21 ساله پورشه سوار نظر بدیم سانسور میشه؛نه؟!
خیلی سعی کردم بی تفاوت باشم؛ ولی ته دلم خوشحالم.
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۵:۳۱ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۵
اين حرفا كه گفتي يعني چه ... ؟
سروش
Iran, Islamic Republic of
۱۵:۳۱ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۵
ای بابا پورشه سوار شدنم تو ایران جرمه ! هر کسیم که پولدار مجرمه !
امید
Iran, Islamic Republic of
۰۳:۰۲ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۶
خطاب به پورشه سواران عزیز !
÷ورشه داری! پولشو دادی؟ مال بابایه؟ دوستته؟ دزدی کردی؟ خودت کار کردی در آوردی؟ خدا بیشتر بده نوشت جونت! ولی بی شعور نفهم خیابون ارث بابات نیست! یابو! خودت به درک! جون مردم چرک کف دست نیست با 200 تا گاز میدی توی خیابونا بزنی بگی پولشو میدم! حیوون ! بی فرهنگ! بفهم پولدار نفهم! یکم خرج فرهنگت کن!
رضا
Iran, Islamic Republic of
۱۳:۴۴ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۷
درساخت سیاسی واقتصادی رانت جویانه ی جامعه ی ما که تخصص نقش چندانی در کسب ثروت ندارد ، داشتن ثروت زیاد به احتمال زیاد....حتی قشر متخصصی مانند پزشکان هم که از تخصصشان استفاده میکنند اغلب درامد های سالمی ندارند.بنابراین بله ،احتمالا در پس این ثروت هنگفت جرمی مرتکب شده است
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۶:۱۰ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۵
ایرانم را چه شده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۶:۲۵ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۵
تونل رسالت يارو (قانونگذار)نوشته حداكثر مجاز 60كيلومتر خسته و كوفته از ترافيك يه مسافرت برگشتي احمق تازه بدوران رسيده جلو چشم دوربين هاي متعدد پليس با 120 ميره چراغ هم ميزنه از راهم بروكنار آخرش هم بسلامت و بدون مزاحمت از اون سر تونل مياد بيرون .حالا پريوش يا شهين .اينها خودشونو بمردم ثابت كردن .شما فكر ميكني مردم اين اراذل و اوباش رو به چشم نخبه لايق تكنولوژي ميبينه ؟ اتفاقا مردم نظرشونو راجع به اين طبقه نوظهور بسيار نجيبانه دادند .
Geev
United States
۲۳:۱۰ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۵
تو اکثر کشورهای دنیا پول داران کار آفرینانی هستند که موجب ایجاد هزاران شغل میشند ولی‌ در ایران یک عدّه آقازاده یا دلال هستند که نه تنها شغلی‌ ایجاد نمیکنند بلکه سرمایه گذاریهایشان هم در خارج از کشور است. پیش خودشون میگند تو کشوری که من بی‌سواد پولدار شدم جای سرمایه گذاری نیست.
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۶:۵۰ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۶
پولي كه از راه صحيح به دست نيامده باشد نمي شود سرمايه گذاري صحيح كرد ، اگر هم سرمايه گذاري شود نتيجه نخواهد داد.
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۰۱:۰۰ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۶
وقتي اعدام ها جاي تاتر خياباني را با انبوه تماشاگر ميگيرد جاي خالي يك حقوقدان و يك سرهنگ احساس ميشود
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۰۹:۴۳ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۶
جالب بود .
ولی ای کاش قبل از اینکه عزیزی از دست بره تا ما همه دست به قلم بشیم از الان برای حوادث بعدی فرهنگ سازی کنیم بیایم برای یک بارم که شده بدون استفاده از جریمه تحدید توقیف حسادت کل کل چشم هم چشم از شخص خودمون شروع به فرهنگ سازی کنیم .
کسما
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۲۲ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۶
آی آدما چرا از چیزی که خبر ندارید اینقدر فلسفه بافی می کنید ، اسم عزیز مردم و دست آویز به رخ کشیدن خودتون به دیگران نکنید، خدا هر دو نفرشون رو رحمت کنه جوان بودند عزیز خانواده ها شون بودند، بیاید یک جمله بگوئیم سهل انگاری و بی دقتی در هر کاری عواقب بد و جبران ناپذیری دارد، خدا به خانواده هایشان صبر دهد، آمین
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۳:۰۴ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۷
1 - اينكه شما خبر نداريد دليل نميشه كه ديگران هم خبر نداشته باشند
2 - اينكه فكر كني همه مي خواهند خودشان را به رخ بكشند فكر غلطي است
3 - همه آدمها عزيز خانواده يا دوستانشان هستند اين دليل نمي شود كه به هيچ كس نگوييم بالاي چشمت ابروست
4 - با گفتن يك جمله "سهل انگاري و ...." هيچ كاري درست نمي شود
5 - مطمئن باش هيچكدام از كساني كه اينجا كامنت گذاشته اند با اين دو نفر خصومت شخصي ندارند!
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۱:۵۹ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۶
26 تا انتشار 27 تا غیرقابل انتشار. شما هر چی به تیریجه قبا تون بر بخوره رو سانسور می کنید.
با تمام ادعاهای لیبرالیستی تون هیچ کاری به جز بازتولید سیستم نمی کنید.
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv