احمد شیرزاد در روزنامه شرق نوشت: ماجراهای معاوناول دولت سابق، موضوعی نبود که در بین «اصولگرایان»، فردی از آن بیخبر باشد. اگرچه آنها نسبتبه تبار خود در جناح راست، تفاوتهایی کرده و طیفبندیهای جدیدی درون آنها شکل گرفته است اما کلیت این جریان سیاسی در این مساله، امتحان خوبی پس نداده و شیوه عمل آنان بهگونهای بود که زوایای پنهان دولت اصولگرا اساسا موردبررسی قرار نگرفت. البته اگر منصفانه به ماجرا نگریسته شود، چند نماینده اصولگرای مجلس روی این موردخاص پافشاری کردند و البته امکان آن نیز برایشان فراهم شد.
فساد و تخلف از قانون، درست در همان نقطهای واقع شده که تهدیدات طیف احمدینژاد بر آن استوار بود و رییس دولت صراحتا تهدید میکرد: «اگر بگویید من هم میگویم.» عمده فعالیتهای تخریبی اعضای دولت گذشته که تا ماجرای یکشنبهسیاه در استیضاح وزیر کار دولت دهم گسترده شد، موضوع «افشاگری» را دنبال میکرد. سکوت در برابر همین رفتارها بود که علاوهبر تقویت بیپروایی در دستگاه اجرایی برای انجام تخلف، جریان اصولگرا را آسیبپذیرتر کرد. مساله مطرحشده از سوی محمدرضا رحیمی درباره پرداخت پول به ١٧٠کاندیدای مجلس هشتم نیز از همین جنس رفتارهاست. توجیه برای چنین ولخرجیهایی نیز انذاردادن از حضور اصلاحطلبان در انتخابات بود و با همین ترفند پولها را به ستاد کاندیداهای خود سرازیر کردند. از فردای انتخابات خرداد٩٢ که اصولگرایان، هزینه مماشات خود در قبال کاستیهای هشتسال پیش از آن را پرداخت کردند
همان سیاست قدیمی فرار به جلو و آلودهجلوهدادن دامن رسانهها و فعالان سیاسی مستقل و اصلاحطلب بهخیال پاککردن دامن خود، در دستورکار آنها قرار گرفته است. آنچه مربوطبه اصلاحطلبان است، استقبال از هر نوع شفافیت در حوزه سیاست و فساد مالی و اقتصادی است چون بهجرات میتوان گفت اکثریت این جریان سیاسی از این آسیب مبرا هستند. اتفاقا همین امر سبب توانایی اصلاحطلبان برای بیان انتقادات در طول هشتسال احمدینژاد است. این در حالی است که مردم با آگاهی و بینش امروز خود نیک میدانند امثال معاوناول دولت سابق با صدمنسریش هم به اصلاحطلبان نمیچسبند.
وی حدود سهدهه، نیرویمیانی جناح راست بوده است. اکثر مسوولان بهویژه در دولت دوم آقای هاشمیرفسنجانی از نیروهای موسوم به راست میانه و حتی برخی چهرههای شاخص آن جناح انتخاب شدند؛ آنانیکه و امروز در سوی مقابل خط فکری آقای هاشمی قرار دارند. درعینحال در بسیاری از مراسمها، شخصیتها و فعالان سیاسی دو جناح، میتوان چهرههایی با گرایشهای مختلف دید و بهطور طبیعی روابط خارج از دیدگاه سیاسی میان آنها وجود دارد. درعینحال رسانههای مستقل که برای سلامتماندن، دشواریها و مرارتهای بسیاری را برای خود و کارکنان خود پذیرفتهاند، روش متفاوتی در مقایسه با اصولگرایان در پرداخت به مسایل کشور دارند. آنان براساس مشی رهبران اصلاحات، از جنجال، افشاگری و پردهدری استقبال نمیکنند. اگر نسبتبه مجرمدانستن افراد پیش از اثبات جرم، منتقد بوده و هستیم، تاکید بر این اخلاقمداری صرفا در مورد اتهامزنی به نیروهای همفکر نیست. قانون به صراحت میگوید تا جرم احراز نشده کسی حق ندارد نام آن فرد را بیان کند.
پس از اعلام اولیه و اظهارات مسوولان قضایی بود که رسانههای مستقل صرفا به بازنشر این سخنان پرداختند و سبب شد تا حد زیادی، متهم پرونده مشخص شود. کار یک رسانه یا فرد نخبه، تنویر افکار عمومی در عین پایبندی به ضوابط قانونی و آبروی افراد است و رسانههای اصلاحطلب نیز با اصلقراردادن همین مساله، در ماههای گذشته با قدرت به پیگیری موضوع فساد پرداخته و میپردازند. در خاتمه، توجه به یک بعد مهم دیگر ضروری است. در هشتسال احمدینژاد، جریان اصولگرا به شکل مستقیم و غیرمستقیم، از دلاوری رییس دولت در حمایت از نیروهای خود سخن گفت.امروز میتوان نتیجه روشنی گرفت و آن اینکه این رشادت تا جایی است که عنوان ریاستجمهوری در پی اسم آن فرد بیاید.
اینکه با یک بیانیه، نفردوم دولت دهم را بیارتباط با دستگاه اجرایی بخوانند و بهجای پذیرش مسوولیت و عذرخواهی از مردم، از پشت به او خنجر بزنند، نکتهای است که حتما مدنظر عموم جامعه قرار خواهد داشت.ایکاش آن زمان که از «خطقرمز»بودن کابینه دهم سخن گفته میشد، اندکی مسوولیتپذیری هم چاشنی آن میشد تا امروز یک جریان سیاسی ناگزیر نباشد، نیروهای کادر خود را به جناح رقیب نسبت دهد.