bato-adv
کد خبر: ۲۰۰۱۵۵

خاطرات یک روز در غزه

محمدحیدر عید، استاد دانشگاه الاقصی در غزه در الجزیره نوشت:
تاریخ انتشار: ۰۷:۵۶ - ۰۵ مرداد ۱۳۹۳
محمدحیدر عید، استاد دانشگاه الاقصی در غزه در الجزیره نوشت:

روزها و شب‌های متمادی در آپارتمانم در غزه نشسته‎ام و به آسمانی چشم دوخته‎ام که روزها از دود ناشی از انفجار، خاکستری و در تاریکی شب‌ زرد و نارنجی می‎شود. این رنگ‎ها حسن نیت بمب‌ها، موشک‎ها و هواپیماهای بدون سرنشین اسراییلی است که از طرف آمریکا به مردم غزه هدیه می‌شود! ما هدایای شما را نمی‎خواهیم. ما سرزمین‎ خود و حقوق مربوط به موطن خود را می‎خواهیم و از آنجایی که اسراییل هم همین را می‎خواهد پس ما باید در زندانی بدون حصار زندگی کنیم، توسط بهترین خلبانان شما مورد حمله قرار بگیریم و با غیرانسانی‎ترین روش‌ها کشته شویم و در پایان به‌دلیل اینکه کشته می‎شویم، گوش انتقادپذیری هم داشته باشیم!


شنبه، 19جولای، 6 بعدازظهر
در غزه تابستان است و ماه رمضان. خانواده‎ها باید دور هم جمع شوند، زیراندازی روی پشت‌بام پهن کنند و با هندوانه‎ای آبدار و قرمز افطار کنند. آجیل و تخم کدو بخورند. به مسجد بروند و تا پاسی از شب به دعا و نیایش بنشینند. اکنون زمانی است که باید کودکان را به سواحل دریا برد و به دیدار اقوام و خویشان در رفح و خان‌یونس رفت؛ میهمانی افطاری با حضور برادران و خواهران، عموزادگان و عمه‎زادگان. اما ما باید برای کودکانمان اعتراف کنیم که ماه رمضانی چون همگان نداریم. ما فلسطینی هستیم پس زندگی‌مان متفاوت است. باید متفاوت باشد. فلسطینی‎ها سرزمینی دارند که اسراییلی‌ها آن را می‎خواهند. فلسطینی‌ها متفاوت هستند. آنها اسراییلی‎ها را در زندگی خود دارند.

شنبه، 19جولای، شش‌ونیم بعدازظهر
مقاومت فلسطین از مصری‎ها خواسته‎ تا گذرگاه رفح را برای همیشه باز کنند. در اینجا داستانی برای نقل‌کردن کودکان وجود دارد: چرا گذرگاه رفح امروز بسته است؟ چرا این گذرگاه از سال 2006میلادی در بیشتر مواقع بسته بوده است؟ آیا مصر کشوری عربی نیست؟ آیا فلسطینی‎ها یا مردم غزه عرب نیستند؟ چطور این مساله را برای کودکان غزه توضیح دهیم؟ برای دختربچه پنج‌ساله‌ای که حین نوشتن این مطلب پاهایش قطع شده است: آیا او هیچ‌گاه خواهد فهمید گذرگاه رفح از پیش از تولد او بسته بوده است؟ آیا او هیچ‌گاه خواهد فهمید پاهایش را تنها به این علت از دست داده که یک فلسطینی است و در غزه زندگی می‎کند و اسراییلی‎ها از او به‌شدت وحشت دارند؟ به قدری می‏ترسند که خانه‎اش را در عملیات واکنش سریع 10بار بمباران می‌کنند؟

شنبه، 19جولای، 8 ‌شب
بیش از صد فلسطینی ظرف 48ساعت در غزه کشته شدند! جمعیت ما فلسطینی‎ها تنها یک‌میلیون‌و800هزارنفر است و کشته‌شدن صد نفر در دوروز یعنی قتل‌عام. این یک پاکسازی قومی است. جهان بیدار شو!

شنبه، 19جولای، 9شب
اوا مورالس، رییس‌جمهوری بولیوی گفته آنچه در غزه می‎گذرد، یک قتل‌عام تمام‌عیار است. برخی معتقدند تحقیقات جامعی باید در این‌باره انجام شود. اگر قرار است اسراییلی‎ها به‌عنوان عاملان این نسل‌کشی مجازات نشوند، نیازی به تحقیقات نیست. پیش‌تر هم تحقیقاتی از این دست انجام شده و هیچ‎کسی تنبیه و مجازات نشده است. وقتی 60 نفر در یک روز کشته می‎شوند، وقتی کودکان دست‎ها و پاهایشان قطع می‎شود، وقتی در کنجی تاریک در کنار اجساد والدینشان نشسته‎اند و گریه می‎کنند، کلمات، دیگر مفاهیم خود را از دست می‌دهند.

شنبه، 19جولای، 10شب
مخالفان جنگ در لندن در حمایت از غزه دست به تظاهرات زده‌اند. به دوستم در آنجا می‌گویم حداقل درخواست معترضان باید اخراج سفیر اسراییل از انگلیس و اعمال تحریم علیه تل‎آویو باشد. این تنها راهی است که می‎شود جلو قتل‎عام‎های بعدی فلسطینی‎ها را گرفت و از هولوکاستی دیگر در قرن 21 جلوگیری کرد.

شنبه، 19جولای، نیمه‌شب
یک شب تاریک تابستانی است. از برق خبری نیست. بوی دود، ترس و وحشت شب را پر کرده است. صدای بمباران بی‌امان بلند می‎شود. شب تمامی ندارد. انفجارهای عظیم منطقه شجاعیه را می‎لرزاند. تنها گناه مردم شجاعیه این است که در نزدیکی مرزهای اسراییل (سرزمین اشغالی) زندگی می‎کنند پس باید انفجارهایی که در تمام طول شب ادامه دارد را تحمل کنند. آمبولانس‎ها اجازه ورود به منطقه را ندارند. نیروهای صلیب‌سرخ هم وارد عمل نمی‎شوند، می‌گویند خیلی خطرناک است. پس ساکنان این منطقه چه خواهند کرد؟ با جراحت‎هایشان و مردگانشان چه خواهند کرد؟ این صدای ممتد انفجارها، خشم، ترس و ناامیدی ما را به مرز جنون می‎رساند. چه تعداد کشته شده‌اند؟ چه تعداد مجروح شده و درد می‎کشند؟ جامعه جهانی کجاست؟ به مردم اینجا گفته شده خانه‎های خود را ترک کنند چراکه قرار است به اینجا حمله کنند. اما نگفته‎اند در غزه به کجا می‌شود فرار کرد، وقتی مرزها بسته است. این اسراییلی‎ها هستند که می‎خواهند مرزها بسته بماند اما همین اسراییلی‎ها هستند که می‎گویند فرار کنید!

یکشنبه، 20جولای، 2 بامداد
در غزه تابستان است. حالا که از گرمای روز خبری نیست باید در سواحل زیبای مدیترانه‎ای قدم بزنیم و از خنکی شن‌های ساحل لذت ببریم. جوان‎ترها باید فوتبال شبانه بازی کنند. طرفداران تیم‎های فوتبال در جام‌جهانی باید برای هم کری بخوانند و برای هواداران تیم اسپانیا (که در مرحله نخست جام حذف شد) جوک بسازند. اما در عوض، غزه زیر بمباران شدید اسراییل می‎سوزد. جوانان خواهران و برادران کوچک‌تر خود را محکم در آغوش گرفته و مراقب هستند که جاده و آسمان امن باشد و موشک یا خمپاره‎ای آنان را هدف قرار ندهد. گاهی مجبور هستند که مادر، مادربزرگ یا کودکی را در آغوش بگیرند و تا جایی که می‌توانند بدوند؛ بدوند پیش از اینکه یک هواپیمای بدون سرنشین آنها را رویت کند.

یکشنبه، 20جولای، 4صبح
فکر مردمی که مورد حمله قرار گرفته‌اند خواب را از چشمانت می‌گیرد. جنگنده‌های اف16 در نزدیکی پنجره اتاقم پرواز می‎کنند. با هر انفجار فکر می‎کنم چه کسی؟ چند نفر؟ این قایله کی به پایان می‎رسد؟ من حالا دیگر می‎دانم که مرگ چه طعمی دارد.

یکشنبه، 20جولای، 8 ‌صبح

یک شب بی‌خواب دیگر! اسراییلی‎ها اجازه نخواهند داد که نیروهای صلیب‌سرخ به شجاعیه بیایند و بمباران همچنان ادامه دارد بدون اینکه کسی جسدهای بر زمین‌افتاده خیابان‌ها را جمع کند. هیچ‌کسی نیست که به مجروحان کمک کند... به اعتقاد اسراییلی‎ها کشتن صدها و حتی هزارفلسطینی بهای کوچکی است که باید برای تصاحب 20متر دیگر از سرزمین‎های فلسطینی پرداخت شود. اسراییلی‎ها سرزمین ما را دوست دارند ولی از ما متنفرند. پس چرا به اینجا آمده‌اند؟ پس چرا در همان غربی که این‌همه برایشان ارزشمند است، باقی نماندند؟ چرا به سرزمینی آمدند که از نظر آنان سرزمین تاریک عرب است؟

یکشنبه، 20جولای، 10صبح

پرسش رسانه‎ها از فلسطینیان این است: اسراییل می‎گوید همواره تلاش کرده تا مانع کشته‌شدن غیرنظامیان شود(!) بر همین اساس پیش از هر حمله به مناطق مسکونی به ساکنان آن هشدار می‎دهد که منطقه را تخلیه کنند. پاسخ ما فلسطینی‎ها این است: اینجا منهتن یا لندن نیست که قطارهای شهری، اتوبوس‎ یا هواپیماها بتوانند هر زمان که اراده کردیم ما را به هرجایی که دوست داریم، منتقل کنند. اینجا غزه است. ما از سال 2006 تاکنون با حمایت کامل آمریکا، انگلیس، فرانسه و حتی سازمان‌ملل به‌دلیل اینکه به بمباران‎های اسراییل اعتراض می‎کنیم در محاصره هستیم. آنها حتی اجازه نمی‎دهند پزشکان ترکیه‎ای، مالزیایی یا انگلیسی وارد غزه شوند. آنها اجازه نمی‌دهند کسانی که به حکم انسانیت با ما همدردی می‎کنند، برای درمان جراحت‎های ما وارد غزه شوند.

یکشنبه، 20جولای، 12ظهر

از مجموع 60 قربانی شجاعیه 17نفر کودک، 20نفر زن و 14نفر کهنسال بودند. امروز ماشین کشتار اسراییل 104نفر دیگر را قصابی کرد. تعداد مجروحان در غزه به بیش از سه‌هزارنفر رسیده است. بیمارستان‎ها هیچ امکاناتی ندارند؛ هیچ مسکنی و دارویی نیست. مجروحان حتی از داشتن سکوت و آرامش هم محروم هستند.

یکشنبه، 20جولای، 3 بعدازظهر

موشک‎پراکنی‎ها و حملات هوایی بی‎هدف در سراسر نوارغزه دیده می‎شود. هشت‌نفر در همسایگی من در رمال کشته شدند.

یکشنبه، 20جولای، 8 شب

یک عصر دیگر، ساعتی دیگر برای بمباران نوارغزه. آیا گوشه و کنار غزه امشب شاهد قتل‌‎عامی دیگر خواهد بود؟ رسانه‎ها قصد ندارند آنچه روی می‌دهد را قتل‌عام بخوانند؟ چه تعداد فلسطینی باید کشته شود تا سردبیران غول‎های رسانه‎ای متقاعد شوند آنچه در غزه می‌گذرد، قتل‌عامی تمام‌عیار است؟ چه اتفاقی می‎افتاد اگر فرزندان آنان امروز در میان قربانیان جنایت‎های نژادپرستانه اسراییل بودند؟ آیا این مساله باعث می‎شد تا سیاست بی‎طرفی آنان تغییر کند؟ آیا ما باید پیشنهاد آتش‌بس مصر را می‌پذیرفتیم؟ آتش‌بسی که نتیجه‎اش ادامه محاصره غزه بود؟ چرا مردم می‎میرند؟ برای اینکه وضع موجود ادامه پیدا کند؟
مجله خواندنی ها
مجله فرارو