محمدحیدر عید، استاد دانشگاه الاقصی در غزه در الجزیره نوشت:
روزها و شبهای متمادی در آپارتمانم در غزه نشستهام و به آسمانی چشم
دوختهام که روزها از دود ناشی از انفجار، خاکستری و در تاریکی شب زرد و
نارنجی میشود. این رنگها حسن نیت بمبها، موشکها و هواپیماهای بدون
سرنشین اسراییلی است که از طرف آمریکا به مردم غزه هدیه میشود! ما هدایای
شما را نمیخواهیم. ما سرزمین خود و حقوق مربوط به موطن خود را میخواهیم و
از آنجایی که اسراییل هم همین را میخواهد پس ما باید در زندانی بدون حصار
زندگی کنیم، توسط بهترین خلبانان شما مورد حمله قرار بگیریم و با
غیرانسانیترین روشها کشته شویم و در پایان بهدلیل اینکه کشته میشویم،
گوش انتقادپذیری هم داشته باشیم!
شنبه، 19جولای، 6 بعدازظهر
در غزه تابستان است و ماه رمضان. خانوادهها باید دور هم جمع شوند،
زیراندازی روی پشتبام پهن کنند و با هندوانهای آبدار و قرمز افطار کنند.
آجیل و تخم کدو بخورند. به مسجد بروند و تا پاسی از شب به دعا و نیایش
بنشینند. اکنون زمانی است که باید کودکان را به سواحل دریا برد و به دیدار
اقوام و خویشان در رفح و خانیونس رفت؛ میهمانی افطاری با حضور برادران و
خواهران، عموزادگان و عمهزادگان. اما ما باید برای کودکانمان اعتراف کنیم
که ماه رمضانی چون همگان نداریم. ما فلسطینی هستیم پس زندگیمان متفاوت
است. باید متفاوت باشد. فلسطینیها سرزمینی دارند که اسراییلیها آن را
میخواهند. فلسطینیها متفاوت هستند. آنها اسراییلیها را در زندگی خود
دارند.
شنبه، 19جولای، ششونیم بعدازظهر
مقاومت فلسطین از مصریها خواسته تا گذرگاه رفح را برای همیشه باز کنند.
در اینجا داستانی برای نقلکردن کودکان وجود دارد: چرا گذرگاه رفح امروز
بسته است؟ چرا این گذرگاه از سال 2006میلادی در بیشتر مواقع بسته بوده است؟
آیا مصر کشوری عربی نیست؟ آیا فلسطینیها یا مردم غزه عرب نیستند؟ چطور
این مساله را برای کودکان غزه توضیح دهیم؟ برای دختربچه پنجسالهای که حین
نوشتن این مطلب پاهایش قطع شده است: آیا او هیچگاه خواهد فهمید گذرگاه
رفح از پیش از تولد او بسته بوده است؟ آیا او هیچگاه خواهد فهمید پاهایش
را تنها به این علت از دست داده که یک فلسطینی است و در غزه زندگی میکند و
اسراییلیها از او بهشدت وحشت دارند؟ به قدری میترسند که خانهاش را در
عملیات واکنش سریع 10بار بمباران میکنند؟
شنبه، 19جولای، 8 شب
بیش از صد فلسطینی ظرف 48ساعت در غزه کشته شدند! جمعیت ما فلسطینیها تنها
یکمیلیونو800هزارنفر است و کشتهشدن صد نفر در دوروز یعنی قتلعام. این
یک پاکسازی قومی است. جهان بیدار شو!
شنبه، 19جولای، 9شب
اوا مورالس، رییسجمهوری بولیوی گفته آنچه در غزه میگذرد، یک قتلعام
تمامعیار است. برخی معتقدند تحقیقات جامعی باید در اینباره انجام شود.
اگر قرار است اسراییلیها بهعنوان عاملان این نسلکشی مجازات نشوند، نیازی
به تحقیقات نیست. پیشتر هم تحقیقاتی از این دست انجام شده و هیچکسی
تنبیه و مجازات نشده است. وقتی 60 نفر در یک روز کشته میشوند، وقتی کودکان
دستها و پاهایشان قطع میشود، وقتی در کنجی تاریک در کنار اجساد
والدینشان نشستهاند و گریه میکنند، کلمات، دیگر مفاهیم خود را از دست
میدهند.
شنبه، 19جولای، 10شب
مخالفان جنگ در لندن در حمایت از غزه دست به تظاهرات زدهاند. به دوستم در
آنجا میگویم حداقل درخواست معترضان باید اخراج سفیر اسراییل از انگلیس و
اعمال تحریم علیه تلآویو باشد. این تنها راهی است که میشود جلو
قتلعامهای بعدی فلسطینیها را گرفت و از هولوکاستی دیگر در قرن 21
جلوگیری کرد.
شنبه، 19جولای، نیمهشب
یک شب تاریک تابستانی است. از برق خبری نیست. بوی دود، ترس و وحشت شب را
پر کرده است. صدای بمباران بیامان بلند میشود. شب تمامی ندارد. انفجارهای
عظیم منطقه شجاعیه را میلرزاند. تنها گناه مردم شجاعیه این است که در
نزدیکی مرزهای اسراییل (سرزمین اشغالی) زندگی میکنند پس باید انفجارهایی
که در تمام طول شب ادامه دارد را تحمل کنند. آمبولانسها اجازه ورود به
منطقه را ندارند. نیروهای صلیبسرخ هم وارد عمل نمیشوند، میگویند خیلی
خطرناک است. پس ساکنان این منطقه چه خواهند کرد؟ با جراحتهایشان و
مردگانشان چه خواهند کرد؟ این صدای ممتد انفجارها، خشم، ترس و ناامیدی ما
را به مرز جنون میرساند. چه تعداد کشته شدهاند؟ چه تعداد مجروح شده و درد
میکشند؟ جامعه جهانی کجاست؟ به مردم اینجا گفته شده خانههای خود را ترک
کنند چراکه قرار است به اینجا حمله کنند. اما نگفتهاند در غزه به کجا
میشود فرار کرد، وقتی مرزها بسته است. این اسراییلیها هستند که میخواهند
مرزها بسته بماند اما همین اسراییلیها هستند که میگویند فرار کنید!
یکشنبه، 20جولای، 2 بامداد
در غزه تابستان است. حالا که از گرمای روز خبری نیست باید در سواحل زیبای
مدیترانهای قدم بزنیم و از خنکی شنهای ساحل لذت ببریم. جوانترها باید
فوتبال شبانه بازی کنند. طرفداران تیمهای فوتبال در جامجهانی باید برای
هم کری بخوانند و برای هواداران تیم اسپانیا (که در مرحله نخست جام حذف شد)
جوک بسازند. اما در عوض، غزه زیر بمباران شدید اسراییل میسوزد. جوانان
خواهران و برادران کوچکتر خود را محکم در آغوش گرفته و مراقب هستند که
جاده و آسمان امن باشد و موشک یا خمپارهای آنان را هدف قرار ندهد. گاهی
مجبور هستند که مادر، مادربزرگ یا کودکی را در آغوش بگیرند و تا جایی که
میتوانند بدوند؛ بدوند پیش از اینکه یک هواپیمای بدون سرنشین آنها را رویت
کند.
یکشنبه، 20جولای، 4صبح
فکر مردمی که مورد حمله قرار گرفتهاند خواب را از چشمانت میگیرد.
جنگندههای اف16 در نزدیکی پنجره اتاقم پرواز میکنند. با هر انفجار فکر
میکنم چه کسی؟ چند نفر؟ این قایله کی به پایان میرسد؟ من حالا دیگر
میدانم که مرگ چه طعمی دارد.
یکشنبه، 20جولای، 8 صبح
یک شب بیخواب دیگر! اسراییلیها اجازه نخواهند داد که نیروهای صلیبسرخ
به شجاعیه بیایند و بمباران همچنان ادامه دارد بدون اینکه کسی جسدهای بر
زمینافتاده خیابانها را جمع کند. هیچکسی نیست که به مجروحان کمک کند...
به اعتقاد اسراییلیها کشتن صدها و حتی هزارفلسطینی بهای کوچکی است که باید
برای تصاحب 20متر دیگر از سرزمینهای فلسطینی پرداخت شود. اسراییلیها
سرزمین ما را دوست دارند ولی از ما متنفرند. پس چرا به اینجا آمدهاند؟ پس
چرا در همان غربی که اینهمه برایشان ارزشمند است، باقی نماندند؟ چرا به
سرزمینی آمدند که از نظر آنان سرزمین تاریک عرب است؟
یکشنبه، 20جولای، 10صبح
پرسش رسانهها از فلسطینیان این است: اسراییل میگوید همواره تلاش کرده تا
مانع کشتهشدن غیرنظامیان شود(!) بر همین اساس پیش از هر حمله به مناطق
مسکونی به ساکنان آن هشدار میدهد که منطقه را تخلیه کنند. پاسخ ما
فلسطینیها این است: اینجا منهتن یا لندن نیست که قطارهای شهری، اتوبوس یا
هواپیماها بتوانند هر زمان که اراده کردیم ما را به هرجایی که دوست داریم،
منتقل کنند. اینجا غزه است. ما از سال 2006 تاکنون با حمایت کامل آمریکا،
انگلیس، فرانسه و حتی سازمانملل بهدلیل اینکه به بمبارانهای اسراییل
اعتراض میکنیم در محاصره هستیم. آنها حتی اجازه نمیدهند پزشکان ترکیهای،
مالزیایی یا انگلیسی وارد غزه شوند. آنها اجازه نمیدهند کسانی که به حکم
انسانیت با ما همدردی میکنند، برای درمان جراحتهای ما وارد غزه شوند.
یکشنبه، 20جولای، 12ظهر
از مجموع 60 قربانی شجاعیه 17نفر کودک، 20نفر زن و 14نفر کهنسال بودند.
امروز ماشین کشتار اسراییل 104نفر دیگر را قصابی کرد. تعداد مجروحان در غزه
به بیش از سههزارنفر رسیده است. بیمارستانها هیچ امکاناتی ندارند؛ هیچ
مسکنی و دارویی نیست. مجروحان حتی از داشتن سکوت و آرامش هم محروم هستند.
یکشنبه، 20جولای، 3 بعدازظهر
موشکپراکنیها و حملات هوایی بیهدف در سراسر نوارغزه دیده میشود. هشتنفر در همسایگی من در رمال کشته شدند.
یکشنبه، 20جولای، 8 شب
یک عصر دیگر، ساعتی دیگر برای بمباران نوارغزه. آیا گوشه و کنار غزه امشب
شاهد قتلعامی دیگر خواهد بود؟ رسانهها قصد ندارند آنچه روی میدهد را
قتلعام بخوانند؟ چه تعداد فلسطینی باید کشته شود تا سردبیران غولهای
رسانهای متقاعد شوند آنچه در غزه میگذرد، قتلعامی تمامعیار است؟ چه
اتفاقی میافتاد اگر فرزندان آنان امروز در میان قربانیان جنایتهای
نژادپرستانه اسراییل بودند؟ آیا این مساله باعث میشد تا سیاست بیطرفی
آنان تغییر کند؟ آیا ما باید پیشنهاد آتشبس مصر را میپذیرفتیم؟ آتشبسی
که نتیجهاش ادامه محاصره غزه بود؟ چرا مردم میمیرند؟ برای اینکه وضع
موجود ادامه پیدا کند؟