bato-adv
کد خبر: ۱۹۳۷۱۰

آیا فاشیست‌ها به اروپا بازمی‌گردند؟

تاریخ انتشار: ۱۰:۰۳ - ۲۱ خرداد ۱۳۹۳
پیروزی جبهه ملی فرانسه در انتخابات پارلمانی اخیر اروپا که بزرگترین پیروزی انتخاباتی این حزب راست افراطی است، محصول سیاست "سم زدایی" مارین لوپن از زمان رسیدن او به رهبری این حزب در سال ۲۰۱۱ تلقی می شود.

منظور کارشناسان از"سم زدایی" حذف و یا کم رنگ تر کردن سیاست های افراطی این حزب در زمینه مسائل نژادی است.

اما مخالفان این حزب معتقدند که با تمام این تغییرات جبهه ملی فرانسه هنوز هم یک نیروی سیاسی متعارف و قابل پذیرش نیست.

احزاب سیاسی متعارف، جبهه ملی فرانسه را یک نیروی ملی‌گرای افراطی می دانند که از پیامدهای منفی بحران اقتصادی برای تشدید تنفر علیه غریبه ها و مهاجران استفاده می کند.

وولفگانگ شویبله، وزیر دارایی آلمان در واکنش به نتایج انتخابات پارلمانی اروپا و پیروزی احزابی نظیر جبهه ملی فرانسه گفت هیچ تردیدی وجود ندارد که این حزب "فاشیست و افراطی" است.

حتی نایجل فاراژ رهبر حزب استقلال بریتانیا که مثل جبهه ملی فرانسه خواستار خروج از اتحادیه اروپا است، اعلام کرده که به خاطر"گذشته کریه و ضد یهودی" جبهه ملی فرانسه هیچگاه با آن ائتلاف و همکاری نخواهد کرد.

تغییر تدریجی هویت
نحوه قضاوت در مورد جبهه ملی فرانسه و تعیین جایگاه آن در پهنه سیاست کشور به یک موضوع بسیار حساس بدل شده است. اگر کسی جنبه های افراطی سیاست این حزب را کم اهمیت بداند و در مقابل فقط از نوسازی آن و از جمله بازتر شدن درهای حزب به روی مردم و گرایش بیشتر عموم به آن صحبت کند، حتما به افتادن در دام تبلیغات این حزب متهم خواهد شد.

در مقابل اگر کسی فقط به گذشته و حتی سیاست های نژادپرستانه و خارجی ستیزی این حزب اشاره کند حتما متهم خواهد شد که یک چپ گرای از مد افتاده است.

مهمترین عامل در جلب حمایت مردم توسط این حزب احساس نارضایتی افراد از بی عدالتی و فشارهای اقتصادی و اجتماعی است که در سالهای اخیر به آنها تحمیل شده و با توجه به شدت بیزاری از این شرایط آنها می دانند که با رای دادن به جبهه ملی گمراه نشده اند.

عامل اصلی که تعیین هویت سیاسی جبهه ملی فرانسه را دشوار می کند این واقعیت است که برخی از مواضع و سیاست های این حزب به مرور تغییر کرده، در صفوف درونی آن سیاست و دیدگاههای واحدی وجود ندارد و هر بخشی از حامیان آن نگاه متفاوتی به این حزب دارند.

در عین حال آن بخشی از فرانسه که به این حزب رای داده‌اند، توده ای از مردم این کشور هستند که خود در حال تغییرند و در مورد هویت و احساسات خود کاملا مطمئن نیستند.

یک جوشکار بیکار اهل شهر روون با تعداد زیادی از مهاجران اهل شمال آفریقا آشنا است و حتی روابط خوبی با آنها دارد و شاید حتی بهتر از یک روشنفکر طبقه متوسط ساکن پاریس. اما این قرابت مانع از آن نمی شود که او به خاطر هراس از"اسلامی شدن" به راست افراطی رای ندهد.

برنامه سیاسی جبهه ملی از نگاه بسیاری بیشتر یک فانتزی است ولی حداقل در روی کاغذ برنامه های این حزب را نمی توان نئو نازی و یا فاشیست محسوب کرد.

این حزب طرفدار کنترل مهاجرت است ولی در شرایط امروزی تقریبا تمام احزاب اروپایی چنین سیاستی دارند و تفاوت در این است که هر یک چه حدی از کنترل را لازم می دانند.

سایه گذشته
جبهه ملی فرانسه طرفدار این است که سقف پذیرش مهاجر در هر سال از ۲۰۰ هزار نفر به ۱۰ هزار نفر کاهش یابد، حق ورود مهاجران براساس مقررات پیوستن به خانواده لغو شود، مهاجران غیرقانونی از کشور اخراج شده و پیمان شنگن یعنی حق تردد آزاد افراد در محدوده اتحادیه اروپا معلق شود.

این حزب در عین حال طرفدار سیاست های موسوم به "ارجحیت ملی" است که براساس آن شهروندان فرانسوی در زمینه اشتغال باید اولویت داشته باشند. البته تصریح می کند که منظور از شهروند فرانسوی همه افرادی است که فارغ از اصل و نصب خود تابعیت این کشور را دارند.

همه این موارد سیاست های بسیار سختگیرانه ای هستند و مسلما استدلالهای فراوانی در مخالفت و یا رد آنها وجود دارد. ولی این سیاست ها به شدت بیرحمانه و یا فریبکارانه نیستند. می توان آنها را راست ترین گرایش در جناح راست سیاست فرانسه تلقی کرد.

مشکل جبهه ملی فرانسه این است که با تمام تلاش هایی که برای امروزی کردن خود انجام داده ولی گذشته آن درست به اندازه حال آن اهمیت دارد. این حزب یکباره ظهور نکرده است و آن را باید محصول دوره های بی ثباتی در تاریخ فرانسه دانست.

ریشه های قدیمی این حزب به بخش های کاتولیک و سلطنت طلب جناح راست فرانسه برمی گردد که هیچگاه نظام جمهوری لائیک فرانسه را نپذیرفت. همین گرایش سیاسی کارزار یهودی ستیزی علیه سروان آلفرد دریفوس را رهبری کرد که به محاکمه ناعادلانه این افسر یهودی به جرم خیانت در پایان قرن نوزدهم منجر شد.

همین گرایش در دهه ۱۹۳۰ با کمونیست ها و سوسیالیست های فرانسه می جنگید و علیه فراماسون ها و یهودیان به شدت فعالیت می کرد. در دوران اشغال فرانسه توسط ارتش هیتلر به حکومت ویشی پیوست که زیر نظر آلمان نازی کار می کرد و در جریان استقلال الجزایر علیه استقلال طلبان می جنگید.

در کشوری مثل فرانسه که هنوز هم حوادث وحشتناک قرن بیستم بسیار مهم هستند یک چنین سابقه ای می تواند اعتبار نیروی راست افراطی را لکه دار کند.

منتقدان آن به درستی می گویند که جبهه ملی فرانسه هنوز یک تناقض بنیادی و کلیدی را در هویت خود حل نکرده است. شاید این حزب تلاش می کند که به یک نیروی سیاسی متعارف بدل شود ولی اعتقاد عمیق آن به یک رجعت انقلابی به آنچه که "ارزش های ملی" می نامد هیچگاه از هویت این حزب پاک نشده است.

مارین لوپن رهبر فعلی جبهه ملی می داند که دیدگاههای ایدئولوژیک ناسیونالیستی، فقط تعداد معدودی از رای دهندگان فرانسوی را جلب می کند. به همین خاطر او این دیدگاهها را به کنار گذاشته و روی نگرانی ها و خواست های امروزی مردم تمرکز کرده است. در نتیجه امروزه نقطه اصلی تمرکز این حزب نه مسئله مهاجرت بلکه اوضاع اقتصادی است.

فرانسه نامرئی
فرانسوی ها می دانند که مدل اقتصادی آنها ناکارآمد و حتی شکست خورده است. ناامیدی به آینده بسیار گسترده است. رقم بیکاری بالا است. فعالیت های اقتصادی به خاطر مالیات شدید و مقررات سختیگرانه دولت به شدت تحت فشار هستند. نیروی کار ارزان لهستانی و بلغاری معدود مشاغلی را که باقی مانده تصاحب می کنند.

پاسخ جبهه ملی فرانسه به این مشکلات دقیقا همان سیاست های چپ تندرو فرانسه است و می گوید که کنترل اتحادیه اروپا به دست نیروهای طرفدار نئولیبرالیسم افتاده است و این مردان و زنان کارگر و زحمتکش هستند که زیر فشار سرمایه های بین المللی و کاپیتالیسم بی مهار خورد می شوند.

به اعتقاد آنها فرانسه باید قدرت مستقل خود را بازیابد و ازحقوق مردمی که ضامن استقلال و قدرت این کشور هستند یعنی فرانسوی ها دفاع کند. از روی نتایج انتخابات پارلمانی اروپا می توان دید که این دیدگاهها در میان رای دهندگان فرانسوی از حمایت فراوانی برخوردار هستند.

کریستوفر گولوی کارشناس جغرافیایی اجتماعی معتقد است که یک شکاف جدیدی در فرانسه بین ساکنان شهرهای بزرگ و ساکنان نواحی حاشیه ای به وجود آمده است و رای دهندگان جبهه ملی فرانسه به نواحی حاشیه ای و یا به حاشیه رانده شده تعلق دارند.

این افراد ساکنان مناطق روستایی و یا شهرهای کوچک و یا مجموعه های مسکونی دولتی هستند که در دهه های اخیر در مدار شهرهای بزرگ مثل پاریس ساخته شده اند.

به گفته کریستوفر گولوی هر ساله به تعداد کارگران و شاغلان متخصص و یا مهاجران در شهرهای بزرگ افزوده می شود و هر دو قشر اجتماعی از جهانی شدن اقتصاد کشور سود می برند.

در مقابل بازندگان این روند ساکنان نواحی حاشیه ای هستند که "در حیات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ملت فرانسه ادغام نشده اند و شمار آنها حدود ۶۵ درصد از جمعیت کشور است."

کریستوفر گولوی می افزاید:"برخلاف آنچه که نخبگان مرتب به آنها می گویند مردم فرانسه به خوبی می دانند که چه اتفاقاتی در این کشور افتاده چون همه این تغییرات را در زندگی خود لمس می کنند. در تمام ۳۰ سال گذشته مرتب همان شعارهای همیشگی تکرار شده که مردم از منافع جهانی شدن اقتصاد و چند فرهنگی شدن جامعه سود خواهند برد. اما اکثریت مردم چنین سودی نبرده اند. تحلیل مردم ازاین تحولات منطقی است و مهمتر از همه اینکه دیدگاه اکثریت است."

مارین لوپن با مهارت همین احساسات "فرانسه نامرئی" را بیان می کند و آنها نیز به او به چشم یکی از خودشان نگاه می کنند. رای این بخش از جامعه فرانسه جبهه ملی را به پارلمان اروپا فرستاد ولی آیا مارین لوپن و حزب او را در پاریس به قدرت خواهند نشاند؟

میدان ویرانی

در حال حاضر به نظر می رسد که تمام عوامل دست به دست هم داده اند تا راه قدرت گیری جبهه ملی در فرانسه هموار شود. حزب سوسیالیست فرانسه تاکنون هیچگاه به این حد مورد نفرت نبوده است. وعده های مکرر فرانسوا اولاند دیگر کسی را قانع نمی کند. او گاهی به چپ می زند و گاهی به راست ولی در نهایت کسی را جلب نمی کند. همزمان آمار و ارقام مربوط به وضع اقتصادی کشور هولناک تر می شوند.

حزب راست میانه فرانسه قاعدتا در یک چنین شرایطی می توانست تقویت شود ولی این نیرو به جای جلب حمایت مردم درگیر یک جدال درونی و خودکشی است. رهبران ارشد این حزب از یکدیگر متنفرند و اکنون افشای یک رسوایی دیگر در نحوه جمع آوری منابع مالی این حزب حتی بازگشت نیکولا سارکوزی را هم به خطر انداخته است.

ژرارد کورتوا ستون نویس روزنامه متمایل به چپ لوموند اخیرا در مطلبی نوشت:"در برابر میدان ویرانی که در حقیقت جناح چپ فرانسه است و میدان مینی که جناح راست است، تنها حزبی که تاکنون در اداره امور کشور دخالت نداشته و بنابراین مثل دیگران از بی اعتباری ضربه نخورده است جبهه ملی فرانسه است. در یک چنین فضای مخوفی، بی تجربگی جبهه ملی در اداره کشور نقطه قوت و بکارتش دلیل جذابیت آن است."

به عبارتی دیگر نباید چنین تصور کرد که پیروزی در انتخابات پارلمانی اروپا آخرین خیرش و موفقیت جبهه ملی خواهد بود. بارها و بارها از زبان دنیا دیده‌ها شنیده بودیم که جبهه ملی فرانسه فقط تا یک حدی پیش خواهد رفت. ولی بارها و بارها شاهد بودیم که این ارزیابی غلظت از آب درآمد.
منبع: بی بی سی
مجله خواندنی ها
مجله فرارو