به گزارش خبرنگار ما، ماموران پلیس تهران تابستان سال 89 در جریان قتل زنی
تنها در خانهاش قرار گرفتند وقتی ماموران در محل حاضر شدند جسد زن تنها
را در حالیکه خفه شده بود، پیدا کردند. وضعیت خانه این زن نشان میداد
او قربانی سرقت شده است. از آنجایی که این زن تنها زندگی میکرد سرنخی از
عامل یا عاملان قتل وجود نداشت تا اینکه یکی از همسایهها به پلیس گفت روز
حادثه زن و دختری را دیده که هراسان از خانه مقتول خارج و با کرایهکردن
تاکسی از محل دور شدند.
وی گفت: «آنها خیلی ترسیده بودند و با سرعت میرفتند. من آنها را
نمیشناختم اما یکی از آنها را که زنی حدودا 30ساله است قبلا در محل در
حال خرید مواد دیده بودم.» ماموران با توجه به سرنخی که به دست آمد محل را
تحت نظر گرفتند و زن 30ساله را که فریبا نام دارد، بازداشت کردند. این
زن بعد از چندین جلسه بازجویی اتهام قتل را پذیرفت و گفت: «من مقتول را
نمیشناختم. روز حادثه با دخترم به سمت باشگاهی که در محل بود میرفتیم تا
او را ثبتنام کنم که این زن سر راهمان قرار گرفت. او از دخترم رکسانا
درخواست کمک کرد. زن مسن گفت کمرش درد میکند. او از دخترم خواست او را تا
خانهاش همراهی کند. ما آن زن را کمک کردیم وقتی مقابل در خانهاش رسید
برای اینکه از ما تشکر کند اصرار کرد به خانهاش برویم و چیزی بخوریم؛ ما
هم قبول کردیم. وارد خانه که شدیم دیدم او تنها زندگی میکند و کسی هم در
خانه نیست وسوسه شدم سرقت کنم به همین خاطر هم با کمک دخترم او را روی زمین
خواباندیم. دخترم پاهایش را گرفت و من هم با روسری خفهاش کردم. خانهاش
را گشتیم و هرچه را که به دردمان میخورد و میتوانستیم ببریم از خانه خارج
کردیم.»
فریبا درباره اینکه چرا سرقت کرد، گفت: «چند سال بود که اعتیاد پیدا کرده
بودم و برای تامین هزینه مواد مشکل داشتم به همین دلیل وسوسه شدم و سرقت
کردم.»
پرونده پس از تکمیل تحقیقات به شعبه 113 دادگاه کیفری استان تهران ارسال
شد و مادر و دختر پای میز محاکمه رفتند. فریبا با درخواست اولیایدم به
قصاص و شلاق و دختر نوجوانش هم به حبس و شلاق محکوم شد. با اعتراض متهمان،
پرونده به دیوانعالی کشور رفت اما اعتراض وارد دانسته نشد و رای صادره
موردتایید قرار گرفت.