فرارو- اندک زمانی پس از بروز بحران اوکراین و کریمه، بسیاری از ناظران سوالاتی را مطرح کردند. از جمله اینکه تجدید تنش ها میان روسیه و غرب چه تاثیری بر سرنوشت مذاکرات هسته ای ایران خواهد داشت؟ آیا روس ها ایران را به تغییر رویکرد فعلی در مذاکرات با گروه 1+5 (آمریکا، انگلیس، فرانسه، چین، روسیه و آلمان) که منعطف تر از گذشته است، ترغیب خواهند کرد و به موافقت با تحریم ایران پایان خواهند داد، یا حتی کمک های مالی و نظامی به ایران خواهند داشت و برای مثال سامانه دفاع موشکی اس 300 را به ایران تحویل خواهند داد؟
به گزارش سرویس بین الملل فرارو به نقل از آی.دی.ان-ایندپت نیوز، سوالات مهم دیگری هم مطرح می شوند. از همه مهمتر اینکه رفتار غرب در قبال ایران چه تاثیری بر توانایی روسیه برای فشار بر اوکراین و به طور کلی بازیابی نفوذ خود بر کشورهای مستقل شوروی سابق شامل قفقاز و آسیای مرکزی داشته است؟ در واقع سیاست غرب برای مهار ایران و ممانعت از دسترسی این کشور به بسیاری از منابع منطقه ای و فراملی انرژی باعث تسهیل سیاست تثبیت جایگاه روسیه در اتحاد جماهیر شوروی سابق شده است.
یکی از ابزارهای مهم روسیه برای بازیابی نفوذ خود بر دارایی های سابقش، درآمدهای گسترده نفتی و گازی این کشور بوده است. این مسئله در مورد اوکراین کاملا مشخص شد، جایی که روسیه از دستکاری جریان ورود گاز به اوکراین در جهت فشار به کیف استفاده کرد. ایران از نظر درآمد گازی در رتبه دوم و پس از روسیه قرار دارد و به همین دلیل می توانست جایگزین خوبی برای روسیه در بسیاری از کشورهای شوروی سابق از جمله اوکراین باشد.
اما سیاست غرب در ممانعت از سرمایه گذاری خارجی در بخش انرژی ایران به همراه ممانعت از انتقال نفت و گاز ایران به غرب از طریق خطوط مختلف باعث شده روسیه بخش بزرگی از بازار انرژی اروپا را از آن خود کند. این امکان وجود داشت که گاز ایران به آسانی به اروپا منتقل شود، به خصوص به کشورهای شرق اروپا از طریق ترکیه، بلغارستان و چند کشور دیگر. حتی اوکراین می توانست برخی نیازهای خود در بخش انرژی را از طریق ایران تامین کند.
این مسئله بر قفقاز هم دلالت می کند. گرجستان و ارمنستان خواستار همکاری بیشتر با ایران در بخش انرژی بوده اند. با این حال از سوی غرب دلسرد شدند و در مورد ارمنستان، این کشور حتی از سوی روسیه تحت فشار قرار گرفت. نتیجه چنین اقداماتی، افزایش آسیب پذیری آنها در مقابل فشارهای روسیه بوده است.
ضمن اینکه ممانعت از عبور هرگونه منبع انرژی آسیای مرکزی از ایران -تنها کشور با مرزهای مشترک آبی و خاکی با این کشورها (بجز ازبکستان که یک کشور محصور در خشکی است)- دریافت انرژی برای این کشورها را دشوار کرده، برای مثال کشوری مانند گرجستان برای دریافت گاز ترکمنستان با مشکل روبرو شده است. در دیگر مناطق نیز دور کردن ایران از طرح های انرژی منطقه ای و دلسرد کردن کشورهای قفقاز و آسیای مرکزی از همکاری با ایران، یا به نفع روسیه بوده یا فرصت هایی را برای چین فراهم کرده است.
حتی محروم کردن ایران از امور امنیتی و موارد مربوط به حل منازعات و اقدامات غرب در تشویق کشورها به اتخاذ سیاست های ضد ایران، تاثیرات منفی داشته است. این مسئله باعث بروز تنش ها و مشکلات جدید، برای مثال میان ایران و آذربایجان و همچنین تشدید تنش های فرقه ای شده است.
درس های مهم
مواردی که در بالا ذکر شد، درس های مهمی برای سیاست غرب در مقابل ایران و مسائل منطقه ای در آسیای مرکزی، قفقاز و آسیای مرکزی دارند. نخستین درس این است که اجرای سیاست مهار در چندین جبهه، دست کم در دراز مدت عملی نیست. طی 20 سال گذشته آمریکا تلاش کرده هم روسیه و هم ایران را در این مناطق محدود کند و مانع تقابل ایران با این مناطق شود و در عین نیم نگاهی به فرآیند چین دارد.
درس دوم این است که ممانعت از ورود نفت و گاز ایران از بازارهای جهانی، به طور اجتناب ناپذیری گزینه ای انرژی اروپا و آسیای مرکزی را محدود کرده و آنها را در مقابل فشارهای روسیه آسیب پذیر کرده زیرا بجز قطر، دیگر غول های نفتی خلیج فارس بازیگر مهمی در بازار گاز محسوب نمی شوند.
آخرین و مهمترین درس نیز این است که غرب باید مذاکرات با ایران در مورد مناقشات هسته ای را به نتیجه رضایت بخشی برساند. این مسئله باید با لغو تحریم ها، تشویق شرکت های انرژی غربی به بازگشت به ایران و طراحی شبکه های جدید انتقال انرژی که شامل ایران شود، همراه باشد. این نوع مشارکت در دراز مدت منجر به روابط سیاسی بهتر میان ایران و غرب می شود و تاثیری مثبت بر تحولات سیاسی ایران و در نتیجه مسائل حقوق بشر و دیگر آزادی ها در ایران خواهد داشت.
غرب باید با توجه به مسائل امنیتی منطقه ای گسترده تر، به صورت مورد به مورد با ایران کار کند. همانطور که در مورد افغانستان- جایی که ایران در سرنگونی طالبان از منافع آمریکا حمایت کرد- شاهد بودیم، منزوی و دور کردن ایران، بیش از آنکه به ایران ضربه بزند، غرب را تهدید می کند. در حال حاضر تنها برنده واقعی، ولادیمیر پوتین از روسیه است.