bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۱۷۵
تحلیلی متفاوت از پرونده هسته ای ایران:

لیبرال دموکراسی غرب، تئوکراسی شرقی را دست کم گرفته بود!

بهمن هدایتی
تاریخ انتشار: ۱۶:۱۶ - ۰۳ تير ۱۳۸۶
کمتر صاحب نظری از آغاز شکل گیری پرونده هسته ای ایران از سال 1382 گمان می کرد که این رویارویی ابعادی چنین گسترده به خود بگیرد،واقعیت این است که موضوع هسته ای در طول چهار سال اخیر بهانه یک رویارویی تمام عیار حقوقی-سیاسی-امنیتی میان ایران و غرب شده است.

صحنه اولیه این رویارویی (که بلافاصله بعد از سقوط و فروپاشی برق آسای رژیم صدام در آوریل 2003 در مقابل ارتش ائتلاف صورت گرفت) طوری نمود یافت که هر ناظری با نگاه به قرائن و شواهد به این نتیجه می رسید که ایران در یک معادله سخت و پیچیده و دام خطرناک گرفتار شده است. 

آمریکا و اسرائیل به عنوان دو بازیگر اصلی آن سوی این بازی، یه غلط گمان می کردند که رفتار ایران در این معادله "کلاسیک " پیش خواهد رفت، اما بازی کلاسیک ایران فقط در دوسال ابتدایی بحران هسته ای که در دولت سیدمحمد خاتمی قرار داشت، انجام شد. 

ایران در این سالها(82-84)محتاطانه و با سرعت تمام فعالیت های هسته ای خود را "تعلیق" کرد و پروتکل الحاقی را اجرا نمود، این گمانه را در بین تحلیلگران غربی قوت می بخشید که فرجام پرونده هسته ای ایران، الگویی مثل لیبی(انهدام کامل تاسیسات هسته ای) یا نهایتا کره شمالی(انزوای شدید سیاسی-اقتصادی) خواهد بود.
مدلهایی که قدرت های غربی برای فرجام برنامه هسته ای ایران با استفاده از ریل قطعنامه های شورای امنیت، طراحی کرده بودند، اما غرب ایران را نشناخته بود، بازی" کلاسیک" همه بازی ایرانی ها نبود... 

رویارویی غافلگیر کننده
با آغاز فصل جدید در موضوع هسته ای که از سال 2005 و با شکستن تعلیق در کارخانه یو.سی.اف شروع شد، که عکس العمل شدید رسانه ای –تبلیغاتی غرب و اسرائیل را در پی داشت، بازی غیرکلاسیک ایران در موضوع هسته ای آغاز شد، بازی غیرکلاسیک ایران با شکستن تعلیق ها و جهش فنی شروع شد، تکمیل زنجیره های سانتریفیوژ شدت گرفت، سطح و میزان غنی سازی اورانیوم( به عنوان کلیدی ترین بخش برنامه هسته ای) بدون توجه و بی اعتنا به هشدارها و مانع تراشی های غرب، مرتبا و به سرعت افزایش یافت تا نهایتا به نقطه به اصطلاح " آستانه" رسید، یعنی نقطه ای بین غنی سازی آزمایشگاهی و غنی سازی صنعتی، این توانمندی ایران به تایید آژانس بین المللی انرژی اتمی هم رسید،

غرب هم بالاخره "توپ بزرگ" خود را به میدان آورد: پرونده ایران در پایان همان سال به شورای امنیت ارجاع شد، دو قطعنامه 1737 و 1747 با اجماع جهانی علیه برنامه هسته ای صادر شد،

گفتمان غرب " تلاش ایران برای تولید سلاح اتمی" بود و گفتمان ایران " انرژی هسته ای به مثابه یک حق مسلم برای ایرانیان" و این دو گفتمان کاملا در برابر هم قرار گرفت.

به موازات این تحولات فنی-حقوقی، پرونده هسته ای ایران ناخودآگاه گستره وسیعی پیدا می کرد. 

هیبت و اقتدار نظامی و سیاسی آمریکا بعد از بروز مشکلات فراوان پس از ساقط کردن رژیم صدام به سرعت رو به نزول رفت، القاعده در عراق جان گرفت و آمریکا تحت تاثیر امواج تروریستی شدید در عراق، به مرور در این کشور، زمین گیر شد. 

از سوی دیگر جنگ سالاران طالبان در افغانستان مجددا ظهور کردند و امنیت و ثبات این کشور را برهم زدند، حزب الله لبنان که به عنوان عمق استراتژیک جمهوری اسلامی شناخته می شود، به تقویت بنیان نظامی و سیاسی خود پرداخت و ناگهان پنجه در روی اسرائیل انداخت، از سوی دیگر بخاطر سقوط صدام، شیعیان عراقی از حالت "اقلیتی سرکوب شده" به عنوان یک گروه فعال و پویا در صحنه خاورمیانه درآمدند و در حالی که ایران در موضوع هسته ای پنجه در پنجه غرب انداخته بود، شیعیان عراق، دولت و بخش اعظمی از مجلس عراق را به دست آوردند ، ظهور شیعیان (متحدان سنتی و استراتژیک ایران) منحصر به عراق نشد و تحرکات شیعیان در کشورهای دیگر منطقه به طبع این تحولات، اوج گرفت، شیعیان در کشورهای مثل بحرین، عربستان، یمن و ....هم سربرآوردند، رشد شیعیان در طول سالهای اخیر، به قدری سریع و عجیب بود که مساله "هلال شیعی" کابوس بسیاری از حکومت های عرب شد.

وجهه منفی آمریکا در افکار عمومی جهان اسلام و عرب از یک سو و تقابل ایران با این دشمن جهان اسلام و جهان عرب، از یک سو و اظهارنظرهای جنجالی و رادیکال محمود احمدی نژاد، از سوی دیگر در بعد منطقه ای ، برای ایران وجهه و پرستیژی قابل توجه ایجاد کرد،" ابعاد و پیامدهای فرعی موضوع هسته ای"، که غرب از آتها غافل بود، روز به روز در حال گسترش بود و این در حالی بود که غرب ، همچنان بر فشار و تلاش برای انزوای ایران، از طریق نهادهای بین المللی و سازوکارهای کلاسیک حقوق بین الملل می کوشید.

هرچه قدر که این رویارویی عمیق تر می شد، نقاط ضعف غرب آشکارتر و نقاط قوت ایران آشکارتر می شد، در واقع می توان گفت، این تمدن غرب بود که در خاورمیانه و به طور خاص در ایران، به چالش کشیده می شد و موضوع هسته ای ایران در حقیقت به صحنه تقابل فلسفی-سیاسی دو تمدن غرب و اسلام درآمد. 

شهروند به مثابه سرباز!
یکی از کلیدی ترین تفاوت های غرب و شرق به نوع نگاه و کارکرد شهروندان در هریک از این دو سپهر سیاسی-فرهنگی و فلسفی بازمی گردد، شهروندی در فرهنگ مدرن غرب مفهومی است که از دل دو اندیشه "فردگرایی" و "اومانیسم" برمی خیزد در حالی که شهروندی در میان مشرق زمین و به خصوص جوامع اسلامی مفهومی کاملا متفاوت دارد، می توان دقیق تر به این تفاوت و پیامدهای آن در رویارویی ایران و غرب اشاره کرد. 

در مقطع هایی از 4 سال اخیر و در جریان پرونده هسته ای ایران می توان به هزینه –فایده ها و پیامدهای این دو نگاه متفاوت پی برد. سربازان چشم آبی آمریکایی و انگلیسی، که با مالیات شهروندان غربی به خاورمیانه آمده اند، تفاوت بسیاری با شهروندان شرقی داشتند.

در نخستین روزهای سال نو ایرانی، سیزده ملوان انگلیسی در دهانه اروند رود دستگیر شدند، غرب با همه قدرت رسانه ای و سیاسی خود به میدان آمد و با صرف هزینه فراوان رسانه ای –سیاسی، سعی کرد ایران را مجبور به آزادی ملوانان انگلیسی کند، هرچند ملوانان در پایان تعطیلات ایرانی سال نو آزاد شدند، اما هزینه ای که این آزادی برای دولتمردان انگلیسی داشت، قابل تامل بود، بحران محبوبیت و مشروعیت دولت بلر، به عنوان متحد اصلی آمریکا، اوج گرفت و به اذعان بسیاری از رسانه های خارجی، ایران برنده نهایی بحران ملوانان شد.

اما در طرف مقابل، موارد بسیاری وجود دارد که دیپلمات های ایرانی کشته یا ربوده شدند( از جمله رجوع کنید به جریان ربوده شدن 4 دیپلمات ایرانی در لبنان در سال 1361)اما به دلیل همان تفاوت در نگاه به "شهروندان" و اصولا "مقوله دولت-ملت"، این حوادث کمترین هزینه ممکن را برای طرف ایرانی داشته است.بازداشت ماموران ایرانی در اربیل عراق می تواند نمونه ای از این جریان باشد. 

تسلط بر افکار عمومی
نکته دیگر در این رویارویی مفهوم و کارکرد "افکار عمومی" در دو سوی این میدان بود، به هرمیزان که افکار عمومی در غرب، شکننده و حساس و متکثر است، افکار عمومی ایرانیان در موضوع هسته ای، بخاطر شرایط ویژه فرهنگی-سیاسی-تاریخی و تسلط حاکمیت روی رسانه ها، کاملا منسجم و یکپارچه بود وهمین عاملی موثری برای پشبرد برنامه هسته ای ایران شد.

حتی می توان گفت پرونده هسته ای باعث جریحه دار شدن حس ناسیونالیسم ایرانیانی بود که سالها از لمس و چشیدن آن محروم بودند، این حس ناسیونالیستی به حدی ریشه دار شد که نه تنها مخالفان غربگرای برنامه هسته ای ایران را به حاشیه برد، بلکه بسیاری از گروههای اپوزسیون را هم عملا مجبور به پذیرش گفتمان رسمی جمهوری اسلامی در موضوع هسته ای(انرژی هسته ای ، حق مسلم ماست) و همراهی با نظام جمهوری اسلامی کرد. 

جدال دموکراسی و تئوکراسی
شاید بتوان ادعا کرد که در جریان پرونده هسته ای ایران، آمریکا و تکه های اروپایی لیبرال-دموکراسی غرب به مصاف یک حکومت دینی و نظام تئوکراتیک ایران آمدند و نتیجه این بازی تاکنون، قطعا غیر از آن چیزی است که غرب احتمال آن را می داد،

غرب نمی دانست که شهروندان و حتی "دیپلمات ها" در قاموس مشرق زمین" سربازانی" هستند که آماده هرگونه فداکاری و قربانی شدن و ورود در هر میدانی با کمترین هزینه ... لیبرال دموکراسی غرب، تئوکراسی شرقی را دست کم گرفته بود!

اینها فقط بخشی از نقاط پنهان و اسرار رویارویی ایران و غرب در معادله هسته ای است، بی شک هرچه قدر این تقابل شدت بگیرد، نقاط ضعف و قوت این "جنگ تمدن های واقعی " خود را بیشتر به چشم ناظران نشان می دهد، پرونده هسته ای ایران، هرچند چشم انداز سریعی برای حل واقعی ندارد، اما کم کم به سمت بایگانی شدن در کنار پرونده هایی چون "حقوق بشر" و تروریسم و ...می رود و این سئوال همچنان باقی می ماند که نهایتا برنده این جنگ تمدنها کدام سو خواهد بود؟
مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین