bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۱۶۲۶۱۰

ناگفته‌های "فریده" از قتل شوهرش

خودش را فریده معرفی می‌کند؛ دخترکی که از هفت‌سالگی به همراه خانواده از یاسوج به تهران آمد، در 15 سالگی به اولین خواستگارش بله گفت و راهی خانه بخت شد. او اکنون به جرم قتل در زندان به سر می‌برد، برای آنکه علت ارتکاب جرمش را بگوید، سال‌های نه چندان دور زندگی‌اش را ورق می‌زند.
تاریخ انتشار: ۱۲:۱۲ - ۲۶ شهريور ۱۳۹۲
خودش را فریده معرفی می‌کند؛ دخترکی که از هفت‌سالگی به همراه خانواده از یاسوج به تهران آمد، در 15 سالگی به اولین خواستگارش بله گفت و راهی خانه بخت شد. او اکنون به جرم قتل در زندان به سر می‌برد، برای آنکه علت ارتکاب جرمش را بگوید، سال‌های نه چندان دور زندگی‌اش را ورق می‌زند.

متن گفت و گوی روزنامه حمایت با «فریده» به این شرح است:

درباره خودت بگو.
تنها دختر خانواده‌ام هستم و سه برادر دارم. کلاس سوم راهنمایی بودم که علی به خواستگاری‌ام آمد. او اولین خواستگارم بود. دختر کمرویی بودم، آنقدر کمرو که نتوانستم به پدر و مادرم بگویم من اصلاً نمی خواهم ازدواج کنم.

شوهرت چه کاره بود؟
کار علی، آزاد بود. سواد خواندن و نوشتن در حد دوم ابتدایی داشت. در این سیزده سال زندگی با او هرگز به وی علاقه‌مند نشدم. در این مدت صاحب یک دختر و یک پسر شدیم. حالا دخترم مریم 17 سال دارد و پسرم متین 13 ساله است.

چرا او را دوست نداشتی؟
یکی از علت‌های آن نداشتن تفاهم اخلاقی بود. او یازده سال بزرگ‌تر از من بود، حرف همدیگر را نمی‌فهمیدیم. سیگار، مشروب و تریاک مصرف می‌کرد، نصف درآمدش صرف همین موارد می‌شد و وقتی به او اعتراض می‌کردم، با کمربند به جانم می‌افتاد یا با چاقو تهدیدم می‌کرد. فکر می‌کرد درآمد خودش است و ربطی به من ندارد! بالاخره آن قدر از یکدیگر دور شدیم که وقتی به کلاس خیاطی و آرایشگری می‌رفتم، نگاه‌های پسر جوانی به نام نادر مرا به طرف خود کشید. کم‌کم احساس کردم می‌توانم با او صحبت و درددل کنم. ارتباط ما بیشتر به صورت تلفنی بود و گاهی همدیگر را می‌دیدیم. او داستان زندگی‌ام را شنید و قول داد کمکم کند.

نادر هم جرمت است؟
نه، او هیچ دخالتی ندارد. هم جرم من فرد دیگری است. شوهرم علی در دفتر حمل و نقل فردی به اسم جلال مشغول به کار شده بود. مدتی بعد از رفتن به آن دفتر، جلال از او خواست زنی را برای منشی‌گری معرفی کند. او هم مرا معرفی کرد. وقتی به من پیشنهاد کرد خیلی خوشحال شدم. هرگز فکر نمی‌کردم که جلال برایم نقشه‌ای کشیده است! دو سه هفته بعد از شروع کارم، کم‌کم جلال به من ابراز علاقه کرد. وقتی در آن دفتر بودم ارتباطم با نادر کم و بعد از مدتی قطع شد. جلال می‌گفت که باید طلاق بگیری و با من ازدواج کنی.

چرا از شوهرت جدا نشدی؟
در فامیل ما هیچ‌کس طلاق نگرفته بود و من نمی‌خواستم اولین مطلقه فامیل باشم. نمی‌خواستم دخترم بعد از من تنها بماند. حدود سه ماه از استخدام من در آن دفتر حمل و نقل گذشته بود و من هنوز جواب مثبت به جلال نداده بودم و نمی‌خواستم طلاق بگیرم که او تهدید می‌کرد که شوهرم را می‌کشد اما من این حرف‌ها را به شوخی گرفتم. او گاهی به خانه ما می‌آمد و با شوهرم پای بساط مشروب می‌نشست.

چرا اینجایی؟
دو ماه حقوق‌طلب داشتم، حدود 800 هزار تومان می‌شد. وقتی حقوقم را خواستم، گفت به شرطی پولم را می‌دهد که یکسری قرص خواب‌آور را در غذای شوهرم بریزم و بعد تنها به دفتر او بروم! برای آنکه یک بار بدون ترس از آمدن شوهرم، حرف‌های آخرم را به او بزنم و بعد با استعفا دیگر در آن دفتر کار نکنم، با بی‌میلی، قرص‌ها را گرفتم. او مدعی بود قرص‌ها خواب‌آور است اما راست نمی‌گفت. من ساعت 5/11 شب، همراه شام، قرص‌ها را در غذای شوهرم ریختم. او آنها را خورد و من فکر می‌کردم می‌خوابد! جلال در همان دفتر حمل‌و‌نقل، خانه‌ای سرایداری به ما داده بود و محل کارم و خانه‌ام در یک مکان بود! جلال به در خانه آمد و گفت بالاخره شوهرت مرد.

واکنش تو بعد از شنیدن این جمله چه بود؟
خیلی ترسیدم. نمی‌خواستم این اتفاق بیفتد. گفتم تو باعث شدی من مرتکب قتل شوم! گفت همین حالا کار را تمام می‌کنم. بعد یک ظرف بنزین به خانه ما برد. چند روز قبل این ظرف را دیده بودم، او یک ماشین قدیمی و خراب داشت و نقشه‌اش را عملی کرد. طبق نقشه‌اش، من به خانه رفتم. شوهرم در اتاقش تنها خوابیده بود. وقتی خانه با بنزین و کبریت جلال، آتش گرفت، بچه‌ها را از خواب بیدار کردم، بیرون بردم و بعد به آتش نشانی زنگ زدم. در یک لحظه، تمام خانه سوخت. علی هم بی‌حرکت در میان آتش می‌سوخت. هنوز نمی‌دانم آن قرص‌ها چه بود! داروخانه هم تأیید کرد که جلال آن قرص‌ها را خریده است!

چه حکمی برایت صادر شده است؟
هنوز من و جلال بلاتکلیف هستیم.

بچه هایت کجا هستند؟
پیش خانواده شوهرم.
برچسب ها: زن کارفرما شوهر قتل
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۴۸ - ۱۳۹۲/۰۶/۲۶
خیلی از زنها بخاطر ازدواج های سنتی بدون علاقه زندگی می کنند ... چاره ای ندارند ...
نیما
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۴۱ - ۱۳۹۲/۰۶/۲۶
برای قتل توجیه میکنند...شرم آوره..اختلاف سنی..حتی اعتیاد..مجوز آدم کشی میشه...؟
ایشون زود ازدواج کرده و تازه رسیده بوده به سن عاشقی.
ايراني
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۳۱ - ۱۳۹۲/۰۶/۲۶
به نظر نمياد كه خيلي هم راست بگه.. احتمال داره از كتكهايي كه خورده نصفش مال جلب توجهاتي كه ميكرده بوده
کامران
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۲۶ - ۱۳۹۲/۰۶/۲۶
ببخشید، چطور پس از سیزده سال زندگی دخترش هفده سالشه ؟
من که متوجه نشدم هرکی فهمید یه + بده !
محمد
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۱۴ - ۱۳۹۲/۰۶/۲۶
زنکه ناقص عقل . جون یک انسان را گرفتی . او را آتش زدی .رابطه نامشروع داشتی . دیگه می خواستی چه جرمی مرتکب شوی؟؟؟
مجله خواندنی ها
انتشار یافته: ۱۳
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۲۶ - ۱۳۹۲/۰۶/۲۶
با سرنوشت انسانها چه راحت بازي ميشود
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۳۴ - ۱۳۹۲/۰۶/۲۶
به به ....واقعا که به به
رویا
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۳۸ - ۱۳۹۲/۰۶/۲۶
نمی خواستم اولین مطلقه فامیل باشم...اما اولین قاتل فامیل شدم...
من
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۳۱ - ۱۳۹۲/۰۶/۲۶
ببین چه قدر دخترای ما بینواها از طلاق می ترسن و باهاشون برخورد بدی میشه که این همه تحمل میکنن و گرفتار مصیبت های بدتر میشن ...
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۳۷ - ۱۳۹۲/۰۶/۲۶
این نگاهی که تو ایران به زن مطلقه هست واقعا اشتباهه. باعث می شه به جای طلاق ناهنجاری ها و آسیب های دیگه وارد جامعه بشه
زن ایرانی
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۱۸ - ۱۳۹۲/۰۶/۲۶
همه جا پر شده از این خبرها
واقعا این مردها چقدر کثیف شدن که زنهای بیچاره راهی برای خلاصی جز قتل شوهراشون نمیبینن...
مرد ایرنی
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۵۶ - ۱۳۹۲/۰۶/۲۶
زن بیچاره؟!!! البته مرده خیلی بد بوده اما زنی که با وجود بچه داشتن و شوهر داشتن دنبال دو تا مرد دیگه باشه بیچاره است؟ اگه مردی دنبال زن دیگه ای باشه (حالا به هر دلیلی) میشه شیطان اما همچین زنی میشه بیچاره؟!!! البته عنوان شما که "زن ایرانی" هست نباید چندان هم از شما انتظار انصاف داشت. توی اکثر خبرایی که این مدت توی این زمینه در فرارو خوندم مردها از طرف زن ها به قتل رسیدن و در اکثر آن ها پای یه مرد غریبه در میون بوده. یه سری به آرشیو فرارو بزنید.
عباسعلي
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۰۹ - ۱۳۹۲/۰۶/۲۶
وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسي‏ إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّي
هرگز خودم را تبرئه نمى‏كنم، كه نفس (سركش) بسيار به بدي ها امر مى‏كند مگر آنچه را پروردگارم رحم كند!
مجله فرارو