میثم قهوه چیان- اولین شکست اصلاحطلبان پس از پیروزیهای بزرگ اخیرشان رقم خورد. پس از انتخابات ریاست جمهوری و شورای شهر و روستا، چشمها به خیابان بهشت تهران دوخته شده بود. محمدباقر قالیباف اگر چه در انتخابات شکست خورد، اما برخی از اصلاحطلبان زمزمه باقی ماندن او را در سمت شهرداری تهران سردادند، زمزمهای که اصلاحطلبان بعدها نادیده گرفتند. حالا پس از پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری، شوراهای شهر و انتخاب رییس شورای شهر تهران آنها اولین شکست مهم خود را خوردهاند.
پیروزی یک جریان سیاسی در ایران همواره بازی سیاسی را بدل به موضع جنگی کرده است. معمولا جناح پیروز همه قدرت را برای خود خواسته و این بازی سیاسی را از پیش معلوم میکند، طرف بازنده به دنبال حذف رقیب خواهد بود. آنچه در پی در نقد آن کوشش شده است منطقی با نام «فتح سنگر به سنگر» است.
چنانچه از عنوان این استراتژی بر میآید، عرصه سیاست چون عرصه جنگ و مناصب و جایگاههای سیاسی چونان سنگر در نظر گرفته شده است از این رو فتح سنگر به سنگر نشاندهنده تبدیل بازی سیاست و جنگ سیاسی است. در تفاوت جنگ و بازی میتوان گفت در بازی اصل بر بقا بازیگران و استفاده از قواعد و فنون برای بیشترین امتیاز است اما در جنگ اصل بر حذف رقیب است، مبارزان به دنبال استفاده از فنونی برای فتح قلمروها هستند.
رفتار جناحهای سیاسی در ایران نه با یکدیگر که با خود نیز بر مدار جنگ شکل میگیرد. جریانهای سیاسی در ایران در فقدان نهادهای سیاسی و مدنی فرد محور بودهاند. از اینرو رقابت افراد درون جناح پس از پیروزی آن را متزلزل میسازد. یک نگاه به تاریخ جمهوری اسلامی ایران نشان میدهد که همواره پس از پیروزی یک جناح، سهمخواهیها و اختلافات فردی، زمینه شکست در انتخابات بعدی برای جناح پیروز را فراهم ساخته است.
منطق درونی این فرایند چنین رخ میدهد؛ اتحاد نیروهای ذیل یک جناح برای کسب قدرت، رسیدن به قدرت، توزیع ناعادلانه قدرت در بین اعضا جناح پیروز، رقابت درونی افراد برای کسب نمایندگی جناح در انتخابات، عدم رسیدن به اجماع در جناح پیروز و مطرح شدن چند نفر از یک جناح برای انتخابات، و در پایان، شکست جناح پیروز در انتخابات آتی. این منطق به طور مشخص بین سالهای 76 تا 84 در مورد اصلاحطلبان و بین سالهای 84-92 در مورد اصولگرایان تحقق یافت. حذف در درون جناح پیروز از سوی دیگر حذف رقیب است.
پیروزی یک جناح سیاسی اما فرصتی برای همافزایی و گسترش جناح پیروز است. جناح پیروز میتواند با استفاده از توزیع مناصب به دست آمده در میان برخی از نیروهای معتدل در جناح مقابل، آنها را به خود جذب کند. با این کار جناح پیروز نشان میدهد به دنبال حذف دیگری نیست و با شریک قرار دادن او، راه را برای همکاری باز کرده است. این کار باعث میشود که باقی ماندن جناح پیروز رقیبان معتدل را به نفع خود مصادره کرده و دایره حامیان حفظ قدرت را اضافه کند.
با این کار رقیب گزینههای کارآمد خود را از دست خواهد داد و از سویی دیگر کارشکنی در مقابل جناح پیروز کمتر خواهد شد. شاید این رفتار زیرکانه وقتی عملی باشد که به سیاست همچون بازی نگاه کرد، در نگاه به سیاست به مثابه میدان جنگ رویکرد دیگری در پی گرفته میشود، «فتح سنگر به سنگر».
پیروزی اصلاحطلبان در انتخابات ریاست جمهوری فرصتها زیادی را برای مشارکت با رقیب فراهم کرد. در این میان اما برخی از اصلاحطلبان به دنبال تکرار استراتژی «فتح سنگر به سنگر» هستند. این استراتژی توسط برخی از تندروهای اصلاحطلب پس از دوم خرداد 76 مطرح شده بود. پس از پیروزی اصلاحطلبان در آن سال و پیروزی دوسال بعد در مجلس ششم و سپس شوراها، آنها به این نتیجه رسیدند که میتوانند نهادهای دیگر را نیز فتح کنند و این یعنی رقیب را از دولت بیرون کنند. این تفکر در مقابل اخراج از حاکمیت را در پی داشت. هشت سال پس از دوم خرداد، اصلاحطلبان یکی پس از دیگری از دولت اخراج شدند و حالا نوبت اصولگرایان بود تا به فتح سنگر به سنگر بپردازند.
یکدست شدن حاکمیت در ایران چنانچه در هشت سال گذشته شاهد آن بودیم به نفع هیچ کس نیست. نه به نفع اصولگرایان و نه اصلاحطلبان، «فتح سنگر به سنگر» حاکمیت دوگانه را تشدید میکند و نتیجه این بازی از پیش معلوم است. با دوگانه شدن حاکمیت پیروزی از آن طرفی خواهد بود که قدرت بیشتری دارد.
اگر چه اصلاحطلبان میتوانستند در انتخابات شهردار تهران راهی برای خروج از منطق شکست خورده «فتح سنگر به سنگر» بیابند، اما شکست گزینه آنان، عملا و ناگزیر راه را برای خروج از این پروژه گشوده است. محمدباقر قالیباف حالا با اظهارنظرهایش راه را برای ادامه همکاری اصلاحطلبان و خود، به عنوان گزینه معقول اصولگرایان گشوده است. این همکاری میتواند موجبات جذب او باشد، چنانچه پیشتر میتوانست صورت گیرد. برای خروج از منطق پیش گفته باید جنگ سیاسی را به بازی سیاسی تبدیل کرد. عملکرد عقلای اصلاحطلب نشان میدهد که این کار پیشتر انجام دادهاند.
ائتلاف سیدمحمدخاتمی، اکبر هاشمی رفسنجانی و علی اکبر ناطق نوری خبر از تغییر این دیدگاه اساسی توسط اصلاحطلبان و اعتدالیون و اصولگرایان میداد. این ائتلاف اگر چه ناشی از ضرورت بود اما با تداومش میتواند بر روند پیروزیها بیافزاید. هرچند عملکرد دولت اعتدال در این میان بسیار مهم است و با ناکارآمدن شدن آن هر چه به نام اعتدال، تدبیر و امید رشته شده است، پنبه خواهد شد اما با تغییر دیدگاه نسبت به سیاست میتوان بر یکدستی حاکمیت دست یافت. این یکدستی با در دست داشتن سکان دولت در دست آنان، میتواند امکان تدبیر و امید را در ساختار دولت ایران فراهم آورد. از این رو به نظر میرسد باید در شهرداری ماندن قالیباف را به فال نیک گرفت و از فتح سنگر به سنگر دست برداشت و سیاست را چونان بازی دید.
اگر اون تعداد از مردم تهران که در ریاست جمهوری رای دادن همه در شورای شهر هم رای میدادن اونوقت اکثریت واقعی با اصلاح طلبها میشد و اونوقت معلوم میشد شکست خوردن یا نخوردن ضمنا وقتی اصولگراها با فریب مهره های خودشون رو وارد لیست اصلاح طلبها میکنن تکلیف چیه؟