عباس عبدی در اعتماد نوشت:
در حال حاضر انتظارات گوناگوني از دولت جديدي كه تا سه هفته آينده مستقر ميشود وجود دارد، ولي يكي از مهمترين مواردي كه به نحوي بر ساير انتظارات هم سايه افكنده، چگونگي حل پرونده هستهيي و مساله تحريمها است. حداقل اين انتظار وجود دارد كه اگر اين مساله به سرعت حل نميشود حداقل روند تعامل ايران با جهان خارج در مسير سازندهيي قرار گيرد.
در اين زمينه نامزدهاي رياستجمهوري و از جمله آقاي روحاني هم نظراتي را ابراز كردند و شايد در ميان مجموعه قولهاي داده شده وي، اين مورد از ساير موارد ظريفتر و حتي شكنندهتر باشد. فراموش نكنيم كه حل اين مشكل برخلاف حل برخي از مشكلات ديگر، فقط ناشي از اراده ايران نخواهد بود. به عبارت ديگر اگر هر دعوايي دو طرف دارند، اين چالش خاص چندين طرف دارد و در هر دعوا هرچه تعداد طرفهاي ذينفع بيشتر و تاحدي غيرمسوولتر هم باشند، حل آن چالش سختتر خواهد بود.
اظهارنظر درباره جزييات اين چالش از عهده بنده خارج است ولي درباره كليات آن، گمان ميكنم كه رعايت دو نكته ضروري است. نكته اول اينكه حل چالشهاي سياسي و به ويژه بينالملل اگرچه در قالب گفتوگو و رفت و آمد و... صورت ميگيرد، ولي ماهيت آن بر اساس اخلاق و منطق ديپلماتيك و گفتاري و حقوقي نيست، بلكه بر اساس موازنه قواست. تمامي گفتوگوها و استناد به حقوق و منطق گفتاري و ترفندهاي ديپلماتيك، وقتي موثر و مفيد است كه مستظهر به قدرت ملي باشد.
اجازه دهيد مثالي بزنم. اگر شما قصد خريد آپارتماني صد متري در نقاط مياني شهر تهران را داشته باشيد، با كمتر از 500 ميليون وارد بازار نميشويد. ولي اگر اين حد از پول را داشته باشيد، آنگاه بررسي خانهها، چانهزني، استدلال و... براي يافتن خانهيي بهتر يا تا حدي ارزانتر مفيد خواهد بود. به عبارتي تفاوت در اين ويژگيها ممكن است فقط در حد 10 درصد نتيجه را بالا يا پايين كند، ولي اگر از ابتدا براي خريد چنان خانهيي با صد ميليون وارد اين بازار شديد، جز اتلاف وقت، كار ديگري نخواهيد كرد. در چالش هستهيي هم همين قاعده برقرار است.
مهمترين مساله تامين قدرت لازم براي وارد شدن در گفتوگو و چانهزني است. مهمترين عاملي كه ميتواند قدرت چانهزني ايران در برابر طرق مقابل را به راحتي افزايش دهد، اتحاد سياسي در داخل و نيز حفظ و بسط مردمسالاري و نيز تكيه دادن به مفهوم و واقعيت نتيجه انتخابات اخير است. به هر ميزاني كه بتوان تنشهاي سياسي داخل را كم كرد و مدار جامعه را بر رعايت حقوق و حاكميت قانون و اراده و خواست مردم استوار ساخت و تصويري اميدواركننده از عرصه سياست ايران نشان داد، قدرت ايران براي موازنه و رسيدن به تفاهمي نسبي با جهان وجود خواهد داشت، تفاهمي كه بر اساس آن هم نگرانيهاي ديگران برطرف و هم حقوق ايران تامين شود. از اين رو به گمان بنده اولويت اصلي دولت آقاي روحاني توجه كردن به بسط پايه وحدت و قدرت سياسي داخل كشور است. اين مولفه نهتنها براي مذاكره قدرتمندانه با غرب ضروري است، بلكه براي انجام اصلاحات اقتصادي و اجتماعي داخلي نيز مفيد و لازم خواهد بود.
نكته دوم اين است كه ايالات متحده عنصر اصلي در تحريمهاي موجود عليه ايران است. به همين دليل شايد بسياري بر اين گمان باشند كه مساله را بايد با ايالات متحده حل كرد. اين ايده در روي كاغذ نادرست نيست، ولي در عمل با بنبست مواجه خواهد شد. زيرا بسياري از اين تحريمها از سوي كنگره و مراجع قانونگذاري امريكا تصويب شده و چندان در اختيار رييسجمهور امريكا نيست. لابي قوي اسراييليها در كنگره هم پديده ناشناختهيي نيست.
ضمن اينكه رفتارهاي چند هفته اخير دولت و مجلس امريكا نشان داد كه درهاي سياست ايالات متحده در برابر ايران همچنان بر همان پاشنه سابق ميچرخد. بيانيه اعضاي كميته روابط خارجي مجلس امريكا كه عليه انتخابات ايران صادر شد، بدترين رفتاري بود كه ميتوانست از يك مجمع رسمي دولتي غربي سر بزند و به طور واضح دخالت در امور ايران نيز محسوب ميشد. آن هم اعضاي كنگرهيي كه از بدترين و غيردموكراتيكترين رژيمهاي منطقه حمايت و با اخذ پول از لابي اين رژيمها، در برابر اقدامات آنها سكوت ميكنند.
اوباما نشان داد كه آمادگي چنداني براي تغيير سياست ندارد و تا وقتي كه نخستوزير كنوني اسراييل در تلآويو قدرت دارد، احتمال اينكه امريكاييها تغيير جهت دهند و براي تعامل سازنده قدم بردارند بسيار كم، اگر نگوييم هيچ است. بنابراين دولت آقاي روحاني چارهيي ندارد جز آنكه مسير ديگري را بپيمايد. هرچند در ابتداي اين مسير ميتوان به گونهيي حركت كرد كه راه را براي برداشتن ديوار بياعتماديها با ايالات متحده باز نگهداشت، ولي در اين راه نبايد آن قدر معطل شد كه فرصت را از دست داد. به همين دليل در ابتدا ميتوان با اتحاديه اروپا در مسير سازندهيي قرار گرفت، به ويژه آنكه تجربيات مفيدي هم با اروپاييها در چند دهه اخير وجود داشته است.
همزمان ميتوان با روسيه و چين و به طور مشخص روسيه مذاكرات جديتري را در زمينه تعامل طرفيني در همه زمينهها حتي در سطح منطقه آغاز كرد، تا راهي براي خروج از وضع موجود به دست آورد. سياست امريكاييها نسبت به ايران، گروگان سياست داخلي خودشان و روابط آنان با اسراييل است و ايران نميتواند حل مشكلات خارجي خود را به اين مساله پيوند بزند و اگر چنين كند عملا به نتيجهيي نخواهد رسيد و شانسهاي ديگر را هم از دست خواهد داد.
به همين دليل و با تكيه بر آنچه در انتخابات خرداد ماه رخ داده، بايد براي بهبود روابط با ساير طرفهاي منازعه كوشيد و فرصتي را فراهم كرد تا مسائل داخلي امريكا و تغيير كابينه در اسراييل در آينده، زمينه لازم را چنان فراهم كند كه چالشهاي موجود ميان ايران و امريكا نيز قابل ترميم و تا حدي حل شود.