bato-adv
کد خبر: ۱۵۶۰۸۷

از راز جنایت دختر عاشق پیشه تا...

تاریخ انتشار: ۱۷:۱۴ - ۲۲ تير ۱۳۹۲
فرارو- قتل، دزدی و جنایت. گاهی تمامی صفحات یک روزنامه را هم به خود اختصاص می دهند. کم نیستند اتفاقاتی که رنگ خون و جنایت به خود می گیرد و ثبت می شود. فارغ از واکاوی جامعه و علل بروز چنین رفتارهایی، هر روز گزیده ای از آنچه در دنیای حوادث می گذرد را در این صفحه می‌خوانید.


راز جنایت دختر عاشق پیشه
کارآگاهان پلیس آگاهی تهران بزرگ با دستگیری خواستگار جوان، پرده از راز جنایت دخترعاشق پیشه برداشتند.

درشهریورماه 91، دختر جوانی به نام "مرجان" گم شد. خانواده به پلیس خبر داد.  به رسیدن پرونده به پلیس، کارآگاهان در تحقیقاتشان دریافتند که "مرجان" از چند سال پیش با جوانی به نام "یاسر" (32 ساله) آشنا شده و بنا بر اظهارات دوستان وی به آنها عنوان داشته که قصد ازدواج با یاسر را دارد. با شناسایی یاسر به عنوان نزدیک‌ترین فرد به "مرجان"، یاسر در چندین نوبت به اداره پلیس دعوت اما در تحقیقات اولیه منکر هرگونه اطلاع از سرنوشت "مرجان" شد.

یاسر نحوه آشایی خود با مرجان را اینگونه روایت کرد: حدود چهار سال پیش، در اتوبان شهید ستاری در حال تردد بودم که متوجه شدم یک دستگاه خودرو 206 و به رانندگی یک خانم جوان دچار نقص فنی شده است؛ با توجه به آشنایی به مکانیکی ماشین، به قصد کمک توقف کرده و پس از گذشت حدودا یک ساعت موفق به برطرف کردن نقص فنی خودرو 206 شدم؛ از آن زمان بود که آشنایی من و مرجان آغاز و بتدریج بیشتر شد بگونه‌ای که پس از گذشت مدتی، پدر و مادر مرجان نیز در جریان آشنایی من با دخترشان قرار گرفتند.

یاسر همچنان منکرِ اطلاع از سرنوشت مرجان شد؛ اما زمانی که با دلایل غیر قابل انکار از سوی کارآگاهان روبرو شد، لب به بیان حقیقت گشود و در اظهارات اولیه مدعی شد که مرجان در چندین نوبت پیشنهاد ازدواج آن دو را مطرح کرده، اما او مخالف این ازدواج بوده است.

یاسر گفت: به همراه مرجان به سمت جاده چالوس رفتیم؛ در حدود 20 کیلومتر پس از شهر کرج، مرجان مجددا پیشنهادش درباره ازدواج را مطرح و من نیز همچون دفعات گذشته دلایل خود مبنی بر سن بیشتر وی و ... را به عنوان دلایل مخالفت خود با پیبشنهاد ازدواج مطرح کردم، زمانی که با اصرار مرجان روبرو شدم، این بار مخالفت خود را بگونه‌ای نشان دادم تا مرجان همه چیز را درباره ازدواجمان تمام شده بداند.

یاسر در خصوص نحوه مرگ مرجان، به گفت: پس از طی مسافتی کوتاه، مرجان از من درخواست توقف ماشین را کرد و من نیز در کنار جاده توقف کردم اما ناگهان وی خود را از بالای دره به پایین پرتاب کرد! بسیار ترسیده بودم و هوا نیز تاریک شده بود؛ کاری از دستم بر نمی آمد؛ تصمیم گرفتم تا به تهران برگشته و در این باره با کسی صحبت نکنم؛ اما سرانجام دستگیر شدم.

با توجه به اعترافات یاسر، کارآگاهان به اوایل جاده چالوس در نزدیکی سد امیرکبیر مراجعه و در بررسی‌های میدانی اطلاع پیدا کردند که جسد "مرجان" در حاشیه رودخانه و توسط اهالی روستای «خوزنکلا» کشف و به کلانتری روستا اطلاع داده شده است.


آدم ربایان به دام افتادند
فرمانده انتظامی شهرستان چناران خراسان رضوی از دستگیری اعضای باند آدم ربایی در کمتر از 6 ساعت و بازگشت پسر بچه هفت ساله به آغوش خانواده‌اش خبر داد. 

ساعت 13:30 بیستم تیرماه در پی اعلام ربوده شدن کودکی 7 ساله در شهر جدید گلبهار، پدر متهم در اظهاراتش به پلیس گفت که محل کار بودم که همسرم با من تماس گرفت و گفت محمد امین که همراه بردارش و بچه همسایه مشغول بازی در خیابان بوده، توسط سه نفر ناشناس با خودرو پراید ربوده شده و به محل نامعلومی انتقال داده شده است.

مأموران مشغول به بررسی موضوع و انگیزه آدم‌ربایان بودند که پس از گذشت سه ساعت از زمان وقوع حادثه، یکی از آدم‌ربایان با پدر کودک تماس گرفت و تقاضای مبلغ 100 میلیون ریال وجه نقد کرد.

بالاخره یکی از آدم ربایان حین مکالمه تلفنی با پدر کودک شناسایی و در عملیاتی غافلگیرانه دستگیر و مورد بازجویی قرار گرفت که به محل اختفاء کودک ربوده شده اعتراف و مأموران بلافاصله در محل حاضر و کودک را آزاد کردند.

در ادامه با اعترافات متهم مخفیگاه دوهمدست دیگر او نیز شناسایی و تیم‌های عملیاتی به محل اعزام و با استفاده از شگردهای پلیسی و عملیاتی هر دو متهم دستگیر و به پلیس آگاهی منتقل شدند.

متهمان دستگیر شده که بین 19 تا 22 سال سن دارند در تحقیقات اولیه پلیس آگاهی، انگیزه خود از آدم ربایی را صرفاً مالی عنوان و اظهار کرداشتند کودک را نیز اتفاقی ربوده و شماره همراه پدرش را نیز از خود او گرفته اند. 

حمله شبانه شیاطین به خانه زن جوان
سه مرد‌‌ تبهکار که با حمله شبانه به خانه زن جوان او را مورد‌‌ آزار و اذیت قرار د‌‌اد‌‌ه بود‌‌ند‌‌، پس از محاکمه د‌‌ر د‌‌اد‌‌گاه کیفری استان البرز به اعد‌‌ام د‌‌ر ملاء عام محکوم شد‌‌ند.

سحرگاه 31 خرد‌‌اد‌‌ ماه سال گذشته زن جوانی از شهرک بعثت کرج، به کلانتری 29 مشکین د‌شت رفت و د‌‌ر حالی که گریه مي‌کرد‌‌ گفت از سوی مرد‌‌ جواني مورد‌‌ آزار جنسی قرار گرفته است.

سیمین 29ساله با پریشان حالی اد‌‌امه د‌‌اد‌‌: ساعاتی قبل د‌‌ر خانه ام خواب بود‌‌م. شوهرم نیز که به مواد‌‌ مخد‌‌ر اعتیاد‌‌ د‌‌ارد‌‌ د‌‌ر گوشه ای از اتاق خوابید‌‌ه بود‌‌. ناگهان سر و صد‌‌ایی از د‌‌اخل حیاط به گوشم رسید‌‌. چند‌‌  بار شوهرم را صد‌‌ا کرد‌‌م تا برای سرکشی به حیاط برود‌‌ اما او آنقد‌‌ر خمار بود‌‌ که صد‌‌ای مرا نمي‌شند.

لحظاتی بعد‌‌ سایه چند‌‌ مرد‌‌ را از د‌‌اخل حیاط د‌‌ید‌‌م و سپس صد‌‌ایشان به گوشم رسید‌‌ که به آهستگی با هم حرف مي‌زد‌‌ند‌‌. به د‌‌لشوره افتاد‌‌م. برق اتاق را روشن کرد‌‌م تا اگر د‌‌زد‌‌ وارد‌‌ خانه ام شد‌‌ه فرارکند. د‌وباره شوهرم را صد‌‌ا زد‌‌م اما او غرق د‌‌ر خواب بود‌‌ و صد‌‌ای مرا نمي‌شنید‌‌. د‌‌ر حالی که هر لحظه به وحشت من اضافه مي‌شد، ناگهان یکی از کارگر‌ها را که ساعاتی پیش برای بازد‌‌ید‌‌ و تعمیر خانه مان د‌‌ر منزلم بود‌‌ند‌‌ د‌‌ید‌‌م. او گفت هر چه د‌‌ر زد‌‌م متوجه نشد‌‌ی تا اینکه از بالای د‌ر وارد‌‌ خانه شد‌‌م. سپس د‌ر  حیاط را باز کرد‌‌ و 2 د‌‌وست د‌‌یگرش  نیز د‌‌اخل شد‌‌ند‌‌. آن سه نفر سپس مرا تهد‌‌ید‌‌ کرد‌‌ند‌‌ و از من خواستند‌‌ سکوت کنم. من سرو صد‌‌ا کرد‌‌م اما شوهرم نای  بلند‌‌ شد‌‌ن ند‌‌اشت و صد‌‌ای مرا نمي‌شنید‌‌. سپس هر  سه نفر آنها با تهد‌‌ید‌‌ به من تجاوز کرد‌‌ند.

در اد‌امه بررسی‌ها زن جوان گفت: مرد‌ی که این سه نفر را برای اذیت کرد‌ن او اجیر کرد‌ه مي‌شناسد.

زن جوان در ادامه ماجرای را تعریف کرد: مد‌‌تی قبل با مرد‌‌ میانسالی به نام سلمان آشنا شد‌‌م. او خود‌‌ش را فرد‌‌ با نفوذی معرفی کرد‌‌ و گفت به افراد‌‌ نیازمند‌‌ کمک مي‌کند‌‌. من هم ماجرای زند‌‌گی و اعتیاد‌‌ شوهرم به مواد‌‌ مخد‌‌ر را به او گفتم و برای نجات شوهرم از او کمک خواستم. یک روز که شوهرم بیمار بود‌‌ سلمان برای عیاد‌‌ت او به خانه مان آمد‌‌. سلمان بعد‌‌ از د‌‌ید‌‌ن وضعیت خانه مان که مخروبه بود‌‌ گفت برای بازسازی خانه مان به ما کمک مي‌کند‌‌. اما  تا چند‌‌ روز بعد‌‌ از او خبری نشد‌‌ تا اینکه د‌‌وباره تماس گرفت و به من پیشنهاد‌‌ د‌‌اد‌‌ تا ازشوهرم طلاق بگیرم و صیغه او شوم. من هم عصبانی شد‌‌م و پیشنهاد‌‌ او را رد‌‌ کرد‌‌م. سلمان هر روز به من زنگ مي‌زد‌‌ و خواسته اش را تکرار مي‌کرد‌‌. مي‌گفت من نباید‌‌ زند‌‌گی ام را فد‌‌ای یک مرد‌‌ معتاد‌‌ کنم، اما من مخالفت مي‌کرد‌‌م. سلمان برای د‌‌لجویی از من گفت سه نفر را برای تعمیر خانه مان مي‌فرستد‌‌.

زن جوان اد‌‌امه د‌‌اد: بعد‌‌ از ظهرروز گذشته د‌‌اشتم کارهای خانه را انجام مي‌د‌‌اد‌‌م که سه مرد‌‌ جوان به خانه مان آمد‌‌ند‌‌. گفتند‌‌ از طرف سلمان برای تعمیر خانه مان آمد‌‌ه‌ا‌ند‌‌ اما هیچ ابزاری ند‌‌اشتند‌‌. هر سه نفر آنها بعد‌‌ از د‌ید‌‌ن وضعیت خانه رفتند‌‌ و گفتند‌‌ برای تعمیر  خانه باز خواهند‌‌ گشت. اما نیمه‌های شب پنهانی  به خانه ام  آمد‌‌ند‌‌ و ...   

مأموران بلافاصله سلمان را د‌‌ستگیر کرد‌‌ند‌‌. او اد‌‌عای سیمین را رد‌‌ کرد‌‌ و گفت: من قصد‌‌ کمک کرد‌‌ن به سیمین را د‌اشتم. من آن سه کارگر را برای تعمیر به خانه اش فرستاد‌‌م اما نمي‌د‌‌انستم نیت شومي‌ د‌‌ر سر د‌‌ارند.

سرانجام کارگرها دستگیر شدند. اکبر 23ساله، فرید‌‌ون27 ساله و قد‌‌رت 35 ساله در مخفیگاه‌هایشان د‌‌ستگیر شد‌‌ند.

سه متهم د‌‌ر تجسس‌های اولیه به ارتکاب جنایت اعتراف کرد‌‌ند‌‌. بعد‌‌ از اعترافات متهمان و انجام تحقیقات اولیه پروند‌‌ه برای رسید‌‌گی نهایی به شعبه اول د‌‌اد‌‌گاه کیفری البرز فرستاد‌‌ه شد‌‌ و سه متهم مقابل هیات قضایی به ریاست قاضی هد‌‌ایت رنجبر پای میز محاکمه حاضر شد‌‌ند‌‌. د‌‌ر ابتد‌‌ا سیمین با حضور د‌‌ر جایگاه شکایتش را د‌‌وباره مطرح و از قاضی خواست هر سه متهم را به سزای اعمال خود‌‌ برساند‌‌.

سپس اکبر، فرید‌‌ون و قد‌‌رت د‌‌ر جایگاه حاضر شد‌‌ند‌‌ اما اتهام را به گرد‌‌ن هم اند‌‌اختند‌‌. فرید‌‌ون گفت: نیمه‌های شب  به  خانه سیمین رفتیم و هر چه د‌‌ر را زد‌‌یم باز نکرد‌‌. سپس از بالای د‌‌ر وارد‌‌ خانه شد‌‌م و د‌‌ر را باز کرد‌‌م تا اکبر و قد‌‌رت هم وارد‌‌ شوند‌‌. فرید‌‌ون اد‌‌امه د‌‌اد: من د‌‌اشتم د‌‌ست‌هایم را د‌‌ر حیاط مي‌شستم که اکبر و قد‌‌رت به سراغ سیمین رفتند‌‌  و به او تجاوز کرد‌‌ند‌‌ اما د‌‌فاعیات متهمان مورد‌‌ قبول هیات قضایی نگرفت و د‌‌ر د‌‌ومین جلسه د‌‌اد‌‌گاه رسید‌‌گی به این پروند‌‌ه هر سه متهم به اعد‌‌ام د‌‌ر ملاء عام محکوم شد‌‌ند.

عامل قتل مادر و فرزند پای چوبه دار
مرد جوان که متهم به قتل همسر و دختر 5 ساله اش است با تائید حکم اعدامش در یک قدمی چوبه دار قرار گرفت. 

عصر روز چهارم بهمن ماه سال 84، ماموران پلیس آگاهی رباط کریم در جریان قتل زن جوان و دختر 5 ساله اش قرار گرفتند. تیم جنایی پس از حضور در محل دریافتند زن 37 ساله به نام شهلا و دختر 5 ساله اش به نامه مبینا با ضربه های چاقو به قتل رسیده اند.

پدر خانواده که موضوع را به پلیس قرار داده بود در جریان تحقیقات گفت: عصر امروز وقتی از محل کارم به خانه بازگشتم با جسد همسر و دخترم روبرو شدم. قاتل پس از کشتن شهلا طلاهای او را سرقت کرده بود. در ادامه تحقیقات چند بار پدر خانواده به عنوان مظنون دستگیر شد که در بازجویی ها منکر قتل همسر و فرزندش شد اما 6 سال پس از این جنایت در تاریخ 20 مهر سال 90 لب به اعتراف گشود و به قتل هسمر و دخترش اعتراف کرد.

او درباره انگیزه اش گفت: شب حادثه همسرم می خواست به خانه پدرش برود که سر این موضوع با همدیگر بحث کرده و من با ضربه چاقو او را کشتم. در این لحظه دخترم از خواب بیدار شد که او را هم با ضربه ای کشته و از خانه خارج شدم. برای صحنه سازی قبل از فرار النگوهای همسرم را سرقت کردم.

با تکمیل تحقیقات پرونده با صدور کیفرخواست برای محاکمه به شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.در جلسه محاکمه که به ریاست قاضی عزیزمحمدی برگزار شد اولیاء دم خواستار قصاص داماد خود شدند.

متهم نیز با رد اتهام خود مدعی شد تحت فشار بازجویی ها به قتل همسر و دخترش اعتراف کرده و هیچ نقشی در این جنایت نداشته است.

پس از آخرین دفاعیات متهم و وکیل مدافعش قضات دادگاه برای صدور حکم وارد شور شده و مرد جنایتکار را به قصاص، 10 سال زندان و جریمه نقدی محکوم کردند.

با اعتراض متهم پرونده به دیوان عالی کشور فرستاده شد که قضات دیوان عالی کشور حکم مجازات مرد جنایتکار را تائید کردند.

دستگیری سارق تک رو با تیزهوشی زن جوان
سارق تک رو که با یکدستگاه پراید از زنان کیف قاپی می کرد، با تیزهوشی یکی از قزبانیانش شناسایی و دستگیر شد.

چهارم خرداد امسال زن جوانی با مراجعه به کلانتری 101 تجریش به مأموران اعلام کرد که کیف دستی اش از سوی سرنشین یک دستگاه خودرو پراید خاکستری رنگ به سرقت رفته است.

با تشکیل پرونده مقدماتی با موضوع "کیف قاپی" و به دستور شعبه پنجم بازپرسی دادسرای ناحیه یک (شمیرانات)، پرونده برای رسیدگی تخصصی در اختیار پایگاه یکم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.

با ارجاع پرونده به پایگاه یکم پلیس آگاهی، مالباخته در اظهاراتش به کارآگاهان گفت: ساعت هفت بعد از ظهر چهارم خردادماه، در خیابان دربندي در حال تردد بودم كه يک نفر با يك دستگاه خودرو پرايد خاکستري  اقدام به سرقت كيف دستي حاوي مدارک شناسایی، دو فقره دسته چک بانک ، يک سکه بهار آزادي و وجه نقد از دستم کرده و متواري شد.

با آغاز رسیدگی به پرونده، کارآگاهان در تحقیقات خود و با شناسایی تعدادی از مالباختگان زن متوجه شدند که تمامی سرقت ها از سوی راننده خودرو پراید خاکستری و در زمان توقف خودرو مالباختگان انجام شده است.

مالباختگان در اظهاراتشان عنوان کردند که سرقت ها زمانی صورت گرفته که آنها به قصد ورود و یا خروج از پارکینگ لحظه ای توقف کرده و در همین زمان، سرنشین خودرو پراید خاکستری با باز کردن در سمت شاگرد اقدام به سرقت کیف دستی کرده است. یکی از این مالباختگان در تشریح نحوه سرقت به کارآگاهان گفت: 28 اسفند سال گذشته در خیابان مقصود بیک در حال خروج از پارکینگِ منزل بودم که ناگهان فرد ناشناسی با باز کردن در شاگرد، اقدام به سرقت کیف دستی حاوی مدارک، وجه نقد، گوشی تلفن همراه و عابر بانک کرد و با یک دستکاه پراید خاکستری رنگ از محل متواری شد ".

در حالیکه کارآگاهان پایگاه یکم پلیس آگاهی با جمع بندی اظهارات مالباختگان، انجام چهره نگاری و دیگر اقدامات پلیسی، سعی در شناسایی متهم پرونده داشتند، یکی از شکات که زن جوانی بود  22 خرداد و طی تماس تلفنی خود با پایگاه یکم اظهار داشت که سارق کیف خود را با همان پراید خاکستری رنگ در خیابان حسابی مشاهده کرده است. بلافاصله آموزش های لازم به این شاکی ارائه و همزمان، کارآگاهان به خیابان حسابی مراجعه و پس از شناسایی خودرو پراید خاکستری رنگ، ساعت 21 و 30 دقیقه موفق به دستگیری علیرضا 47 ساله شدند.

با دستگیری و انتقال "علیرضا" به پایگاه یکم، وی به عنوان یکی از مجرمان سابقه دار در زمینه سرقت و موادمخدر مورد شناسایی قرار گرفت. در ادامه  هماهنگی های لازم با مقام قضایی انجام و متهم برای انجام تحقیقات و شناسایی جرایم ارتکابی و مالباختگان در اختیار کارآگاهان پایگاه یکم پلیس آگاهی قرار گرفت. 

با دعوت صورت گرفته از شکات به ویژه شکات زن که اموال آنها از سوی سرنشین خودرو پراید به سرقت رفته بود، تعداد زیادی از آنها اقدام به شناسایی متهم کردند. "علیرضا" که پس از مواجهه حضوری با مالباختگان و همچنین کشف تعدادی از اموال و مدارک مالباختگان در مخفیگاهش چاره ای جز بیان حقیقت نداشت، به دهها فقره کیف قاپی در مناطق شمال و شمال شرق تهران اعتراف کرد.

سرهنگ کارآگاه رحیم  فرزام، رئیس پایگاه یکم  پلیس آگاهی تهران بزرگ، در ادامه اعلام این خبر گفت: نظر به شناسایی دقیق متهم از سوی دهها مالباخته و کشف مقادیر زیادی از اموال مسروقه از مخفیگاه این شخص و با توجه به احتمال افزایش تعداد مالباختگان و دیگر جرایم ارتکابی از سوی متهم، دستور انتشار بدون پوشش تصویر متهم از سوی مقام قضایی صادر شده است. به همین خاطر از تمام شکات و مالباختگانی که موفق به شناسایی تصویر متهم شدند دعوت می شود تا برای طرح و پیگیری شکایات خود به نشانی پایگاه یکم پلیس آگاهی تهران بزرگ واقع در خیابان نیاوران ـ سه راه یاسر مراجعه کنند.

قتل مادر با شمشیر!
پسر جوان که به خاطر سوءظن مادرش را با شمشیر به قتل رسانده بود، با رضایت اولیای دم از مجازات قصاص نجات یافت.

اوایل آبان سال گذشته کارآگاهان پلیس آگاهی شهرستان داراب در جریان قتل زن میانسالی قرار گرفتند. تیم جنائی پس از حضور در محل، با جسد زن میانسال به نام اکرم روبرو شدند که آثار ضربه های چاقو بر روی بدنش مشخص بود.

پسر مقتول که موضوع را به پلیس اطلاع داده بود در بازجویی ها گفت: پدر و مادرم چند سال قبل از هم جدا شدند. مادرم در شیراز زندگی می کرد و من و خواهر و برادرم به داراب آمدیم. مادرم هر از گاهی به ما سرکشی می کرد. او دیروز به داراب آمد. ساعتی قبل برادرم به نام مرتضی با من تماس گرفت و از من خواست که به خانه بروم. وقتی به خانه آمدم با جسد مادرمان روبرو شدم. 

در ادامه دستگیری مرتضی در دستور کار ماموران قرار گرفت و کارآگاهان پس از چند ساعت تجسس او را دستگیر کردند.

متهم در همان بازجویی های اولیه لب به اعتراف گشود و گفت: مدتی بود با مادرم اختلاف داشتم. تصور می کردم او به خاطر اینکه با مردان غریبه ارتباط داشته باشد ما را رها کرده است. این موضع خیلی آزارم می داد. به همین خاطر روزحادثه تصمیم به انتقام گرفتم. ابتدا گلوی مادرم را با دست گرفته و فشار دادم، بعد هم با شمشیر چند ضربه به بدنش زدم.

متهم پس از اعتراف به قتل با قرار قانونی روانه زندان شد. در حالی که تحقیقات در این زمینه ادامه داشت اولیای دم مقتول با مراجعه به دادسرا از خون مادرشان گذشتند.

با رضایت اولیای دم پرونده برای رسیدگی از جنبه عمومی جرم به شعبه دوم دادگاه کیفری استان فارس فرستاده شد.

انفجار در غرب تهران
انفجار گاز در شهرک ولیعصر تهران به دهها خانه آسیب رساند و 12 نفر را مجروح کرد.

ساعت 18:17 روز جمعه انفجار گاز در یک ساختمان مسکونی در شهرک ولیعصر خیابان بنایی به سازمان آتش نشانی اطلاع داده شد. با توجه به حساسیت موضوع آتش نشانان سه ایستگاه به محل حادثه اعزام شدند.

در بررسیهای اولیه مشخص شد در یک ساختمان 4 طبقه 4 واحدی انفجار رخ داده و یک واحد مسکونی در طبقه دوم کانون این حادثه بوده است. بر اثر شدت این انفجار دیوارها و سقف خانه های اطراف فرو ریخته و شیشه های تمام منازل این کوچه شکسته شده بود.

بر اثر این حادثه 12 نفر دچار جراحت شده بودند که آتش نشانان با ایمن سازی محل تعدادی از آنها را از داخل ساختمان خارج کرده و 4 نفر برای درمان به مراکز درمانی منتقل شدند. مجروح شدگان 6 مرد، 2 دختر بچه و 3 زن بودند.

بر اثر این انفجار همچنین به 3 دستگاه خودرو که در محل حادثه پارک بود، آسیب جدی رسیده و یک تیر چراغ برق از وسط شکسته بود. آتش نشانان پس از ایمن سازی محل ساعت 20 به عملیات خود پایان داده و به ایستگاههایشان بازگشتند.






* مطالب فوق از خبرگزاری رسمی کشور استخراج شده است.
برچسب ها: جنایت قتل
مجله خواندنی ها
مجله فرارو