bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۱۵۵۶۵۶
اندیشکده بروکینگز بررسی کرد

کلید اتمام جنگ سرد جدید خاورمیانه در دستان روحانی

گریگوری گاوس، استاد روابط بین الملل دانشگاه ورموث و کارشناس سیاست داخلی و روابط بین الملل کشورهای خلیج فارس با تخصص در امور عربستان طی یادداشتی برای اندیشکده «بروکینگز»، یکی از سه اندیشکده‌ برتر و تاثیرگذار آمریکایی به انتخاب حسن روحانی به عنوان رئیس جمهوری جدید ایران و چگونگی تاثیر آن بر روابط ایران در منطقه، به خصوص با عربستان پرداخته است.
تاریخ انتشار: ۱۳:۱۲ - ۱۸ تير ۱۳۹۲

فرارو- گریگوری گاوس، استاد روابط بین الملل دانشگاه ورموث و کارشناس سیاست داخلی و روابط بین الملل کشورهای خلیج فارس با تخصص در امور عربستان طی یادداشتی برای اندیشکده «بروکینگز»، یکی از سه اندیشکده‌ برتر و تاثیرگذار آمریکایی به انتخاب حسن روحانی به عنوان رئیس جمهوری جدید ایران و چگونگی تاثیر آن بر روابط ایران در منطقه، به خصوص با عربستان پرداخته است.

 به گزارش سرویس بین الملل فرارو به نقل از بروکینگز، گاوس در یادداشت خود می نویسد: انتخاب حسن روحانی به عنوان رئیس جمهور ایران موجی از خوشبینی را نه تنها در مورد دورنمای توافق هسته ای ایجاد کرده بلکه می تواند فرصتی برای ایجاد روابط حسنه میان ایران و عربستان باشد، آنهم در شرایطی که کشمکش های فرقه ای منطقه ای برای نفوذ بیشتر رو به افزایش است. حسن روحانی در ابراز تمایل برای ایجاد روابط جدید با ریاض از مسیر خود خارج شد. حتی عربستان که در مورد نیات ایران تردید دارد، نیز با ورود رئیس جمهور جدید ترغیب شده است.

 یکی از عواملی که باعث ایجاد این موج خوشبینی شد، مشارکت روحانی در تلاش های موفقیت آمیز گذشته برای بهبود روابط ایران-عربستان بوده است. روحانی به عنوان یکی از دستیاران ارشد هاشمی رفسنجانی در نیمه دهه 1990 میلادی به طور مستقیم با مقامات سعودی مذاکره کرد تا روابط را بعد از جنگ ایران- عراق که با حمایت ریاض از صدام حسین علیه ایران همراه بود، بهبود بخشد. این تلاش تا دوره محمد خاتمی که در سال 1997 به عنوان رئیس جمهور ایران انتخاب شد، ادامه داشت و با سفر شاهزاده نایف، وزیر کشور عربستان به تهران در آوریل 2001 و امضای توافقنامه همکاری در مسائل جنایی مانند قاچاق و مواد مخدر میان دو کشور به اوج رسید. باید توجه داشت که این یک توافق دوجانبه در مورد مسائل جنایی بود، نه یک اتحاد امنیتی یا حتی درک مشترک از سیاست های بین المللی منطقه. این توافق باعث پیشرفت روابط دوجانبه شد اما درک مشترک طرف ها از سیاست خارجی را شامل نمی شد.

 در حالیکه انتخاب روحانی مطمئناً باعث ایجاد خوشبینی هایی است، مهم است که بدانیم شرایط ژئوپلتیک منطقه ای روابط اواخر دهه  1990 ایران و عربستان به طور قابل ملاحظه ای تغییر کرده است. دستکم در آن دوره ایران و عربستان هر دو می توانستند به این نتیجه برسند که صدام حسین فرد خوبی نیست. کاهش قیمت نفت در اواخر دهه 1990 این دو کشور را به یکدیگر نزدیک کرده و در کنار دیگر تولیدکنندگان عضو و غیرعضو اوپک قرار داد تا تولید نفت را کاهش دهند و قیمت ها را به سطوح سابق بازگردانند. ریاض و تهران در مورد مسائل بسیاری اختلاف داشتند اما از منافع مشترک اندکی نیز برخوردار بودند. امروز اما یافتن این منافع مشترک بسیار سخت شده است.

 یکی از مهمترین تفاوت های ژئوپلتیکی امروز  و آن زمان، سقوط قدرت ها در سوریه و عراق است. اواخر دهه 1990 میلادی صدام هنوز بر عراق عرب حکومت می کرد، البته نه به درستی و به شیوه مدنی اما کنترل این کشور را در دست داشت. حافظ اسد نیز در سوریه شرایط مشابهی داشت. آنها مخالفان داخلی را سرکوب می کردند و سیاست های داخلی خود را چنان محفوظ می داشتند که مقامات خارجی نمی توانستند هیچ مداخله ای در سیاست های داخلی شان داشته باشند. حمله سال 2003 آمریکا این حفاظ را از مقابل سیاست های داخلی عراق برداشت. اصلا لازم نبود که آنها خود را به زور وارد صحنه داخلی عراق کنند، احزاب محلی این کشور در تلاش برای سلطه بر عراق جدید، حامیان خارجی را به داخل دعوت کردند. امروز همین اتفاقات در سوریه جریان دارد. هم عراق و هم سوریه که زمانی بازیگران منطقه ای بودند حال در زمین خود بازی می کنند.

 جنگ سرد جدید خاورمیانه در سیاست داخلی این کشورهای تازه ضعیف شده عربی آغاز شده و آنها به کشورهای ضعیفی که در میان کشورهای عرب کمتر استراتژیک هستند – مانند لبنان و یمن که چند دهه گرفتار مداخله نیروهای خارجی بوده اند- می پیوندند. درگیری ایران و عربستان در این کشورها نه فقط به خواست خود دولت ها، بلکه به دلیل ساختار روابط بین المللی منطقه ای بروز می کند. دور ماندن از این اختلافات داخلی، واگذاری صحنه به رقیب و به جان خریدن یک زیان خطرناک را به دنبال دارد. مهم نیست که دید روحانی تا چه اندازه در مورد ایجاد روابط بهتر با عربستان باز است، غیرمحتمل است که وی منافع ایران در عراق را واگذار کند. مهم نیست که عربستان تا چه اندازه خواهان آغاز فصل جدیدی با روحانی است، این کشور برای نشان دادن حسن نیت خود، صحنه سوریه را ترک نخواهد کرد.

 از آنجایی که امید کوتاه مدت و میان مدت به استحکام قدرت در عراق و سوریه و در نتیجه بسته شدن درهای این دو کشور به روی مداخلات خارجی بسیار اندک است، فرصت برای شکل گیری واقعی روابط حسنه میان ایران و عربستان نیز ناچیز است. با این حال دلایل مهمی برای امیدواری، حتی در این شرایط ساختاری بدبینانه وجود دارد که روحانی و عربستان شاید بتوانند ماهیت فرقه ای شدید رقابت شان را کاهش دهند.

 بی شک فرقه گرایی واقعیت زندگی در اختلافات داخلی عراق و سوریه است. اما عربستان و ایران نیز به روش خود به این امر دامن می زنند تا حامیان خود را گردهم آورند و دشمنان خود را بی اعتبار کنند و روش آنها باعث مسمومیت سیاست تمام منطقه می شود. فرقه گرا شدن منطقه علیه منافع دراز مدت ایران و عربستان است. این شرایط درعربستان باعث منحرف شدن اقلیت شیعه در این کشور می شود و شیعیان عرب را به سمت ایران می کشد و مانند گذشته باعث چرخش جهادی های سنی به سمت ریاض می شود. این شرایط در ایران نیز باعث تاکید بر جایگاه اقلیتی آنها در جهان اسلام و محدودیت نفوذشان می شود. آمریکا نیز از این روند رو به رشد فرقه گرایی در خاورمیانه زیان می بیند چراکه از یک سو این امر بی ثبای منطقه ای بیشتر را به دنبال دارد و از سوی دیگر اختلافات فرقه ای زمینه فعالیت و دزدی سازمان هایی مانند القاعده را فراهم می کند. اگر روحانی بتواند باعث بهبود جو روابط ایران- عربستان شود، ماهیت فرقه ای رقابت دو طرف برای نفوذ بیشتر نیز تعدیل می شود و در دراز مدت به سود همه خواهد بود.

 
مجله خواندنی ها
مجله فرارو