bato-adv
کد خبر: ۱۳۹۸۲۵

او، شریف‌ترین رسول رستگاری

محمد اگر پای به عرصه گیتی نمی‌گذاشت، خلق آسمان ها و زمین، عبث می نمود؛ خلق جن و انس هم.
تاریخ انتشار: ۱۳:۳۸ - ۰۹ بهمن ۱۳۹۱
محمد حسین خوشوقت: هفدهم ربیع الاول، سالگشت میلاد سرور پیامبران خداست. محمد اگر پای به عرصه گیتی نمی‌گذاشت، خلق آسمان ها و زمین، عبث می نمود؛ خلق جن و انس هم. حضرت پروردگار، خود فرمود که "و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون". این عبودیت و بندگی حضرت رب العالمین، جز از راهی که خاتم المرسلین به ما نشان دهد، مقدور نیست.

میلاد مظهر بندگی خدای بزرگ، می تواند بهانه‌ای مبارک برای شناخت بیشتر آن شریف‌ترین عضو  جهان ممکن‌الوجود باشد.

به عنوان مقدمه، برای آن که بدانیم محمد(ص) در چه زمانه و در میان چه جامعه ای پا به عرصه عالم خاکی گذارد و سپس، رسالت او، آدمیان را از کجا به کجا رسانید، نگاهی به ویژگی های عصر جاهلی بیفکنیم.

1- ویژگی های عصر جاهلیت
قرآن، دوران متصل به ظهور اسلام را عصر جاهلیت نامیده است. عصری که از نظر زمانی تا 150 سال قبل از اسلام را در بر می­گیرد.  دورانی که سراسر شرک و تاریک اندیشی بر آن غلبه داشته است.
  
بخش عمده مناطق شمالی شبه جزیره عربستان، به ویژه منطقه حجاز را صحراهای خشک و سوزان تشکیل داده است و بیشتر اعراب در پیش از اسلام، بادیه نشین و صحراگرد بوده اند و به دنبال باران، بدین سو و آن سو می رفتند. این  ویژگی ها، تمایلات خاصی را در آنان ایجاد کرده بود.
 
نظام قبیلگی
اساس چنین جامعه ای بر نظام قبیلگی قرار داشت، که ریاست آن را بزرگی از اهل قبیله با ویژگی هایی شاخص، بر عهده می­گرفت. تواضع، حلم، صبر، سخا و شجاعت از جمله آنها به شمار می رود.

به طور کلی، در این نظام اجتماعی، هر فرد قبیله حاضر است هر نوع فداکاری و ایثار را در راه قبیله بپذیرد. از این‌ روست که حفظ نسب و اصالت قبیلگی از ارزش خاصی نزد اعراب بهره مند است. آنان برای حفظ این ارزش ناچارند "نسب" خود را حفظ کنند. برای عرب جاهلی هر قدر افراد قبیله زیادتر باشد، افتخار آن بیشتر است؛ چرا که قدرت زیادتری دارد. افتخار به این موضوع به حدی است که حتی برخی از قبایل، برای افزایش تعداد افراد قبیله، مردگان خود را نیز بر می شمردند.
 
روحیات عرب جاهلی
در بررسی قبيله و تاریخ جاهلیت باید به «تعصب» اشاره کرد، مؤلفه ای که نقطه مشترک و قوام همبستگی قبیله را تشکیل می داد. بسیاری از ویژگی‌ها و خصوصیات این گروه از انسان ها در دوران جاهلیت را می توان در پرتو این مقوله مورد مطالعه قرار داد. آنان حتی حاضر بودند در این راه جان خود را نیز فدا کنند. اگر کسی از افراد قبیله مورد ظلم و یا ستمی قرار می گرفت، برای خود حق انتقام قائل بود. افراد قبیله نیز وظیفه داشتند وی را یاری کنند، آنان معتقد بودند «خون را جز خون نمی شوید» و حتی حاضر بودند به جهنم بروند؛ ولی انتقام را بگیرند.(1)

روح نظام قبیله‌ای بدوی در دوران جاهلیت، نزاع و جنگ بر سر ماندن بود. آنان بر سر کوچک ترین مسائل جنگ هایی بزرگی به راه می انداختند که شاید سال‌ها به طول می‌انجامید. این جنگ­ها را «ایام العرب» نامیده اند که برخی از آنان تا چهل سال نیز ادامه می یافت.(2)

اعراب در دوران جاهلیت به سرزمین­های مختلفی حمله و آنها را غارت  می‌کردند. در دست درازی به اموال مردم و غارت، حدّ و مرزی نمی شناختند و جز زبان شمشیر، زبان دیگری نمی­دانستند.

آنان چیزی جز قدرت و زور را نمی شناختند و جز در برابر آن خضوع نمی کردند. اعراب جاهلی بر همین پایه، حق را تعیین کرده و عدالت را بر همان اساس قرار می دادند

در نظر عرب جاهلی اخلاق به صورت دیگری تفسیر می‌شد، به عنوان مثال غیرت و شجاعت و مروت را می‌ستودند، ولی مفهوم شجاعت در نظر آنها قتل، جنگ و غارت بود که هر چه به تعداد كشته‌ها اضافه می‌شد، آن را نشانه شجاعت و افتخار می‌پنداشتند. (3) 

رفتارشان هم از این لغزش‌ها خالی نبود و دارای تعادل نبود مثلاً اگر کسانی پدرشان را از دست می‌دادند، ارث نمی‌بردند و ارث ويژه فرزندان بزرگ بود. البته اگر فرزندان بزرگ در میان نبودند، اولاد كوچك ارث می‌بردند و لیکن باز خویشاوندان نیرومند، ولیّ و سرپرست یتیم می‌شدند و اموال او را می‌خوردند و در این عمل نه تنها رعایت عدالت را نمی‌کردند بلکه اگر یتیم دختر بود با او ازدواج می‌کردند و بعد از تمام شدن اموالشان آنان را طلاق می‌دادند و گرسنه و برهنه رهایشان می‌کردند. خلاصه آنكه از ديدگاه مردان عرب، فضیلت و برتری در خون‌ریزی، غيرت جاهلی، کبر و غرور، پیروی از ستمگران و از بین بردن حقوق مظلومان، دشمنی و ستیز با دیگران، قمار، شراب، زنا، خوردن میته، خون و خرمای گندیده و فاسد بود.
 
عرب جاهلی و خرافات
جهل و خرافه سراسر زندگی آنان را فرا گرفته بود، که علت آن را  می توان در دوری از فرهنگ و تمدن­های پیشرفته بررسی کرد.

اعراب دوران جاهلیت از چنان عقل و فکری برخوردار بودند که روابط بسیاری از پدیده ها را درک نمی کردند و نمی توانستند رابطه منطقی بین آنها ایجاد کنند. اگر گاو ماده ای آب نمی خورد، علت را وجود دیوی میان شاخ های گاو نر می دانستند و آن را می زدند.(4) 

هنگامی که شتر ماده ای مریض می شد، شتر نر سالمی را داغ می کردند. زمانی که شخص بزرگی از دنیا می رفت، در کنار قبرش گودالی حفر كرده و شتری را در آن حبس می نمودند تا از گرسنگی و تشنگی بمیرد، تصور بر آن بود که میت در روز حشر بدون وسیله نماند! معتقد بودند شخص مار و عقرب‌ گزیده، اگر فلز مس همراهش باشد، می میرد، برای همین گردن بندی از طلا یا نقره به او آویزان می کردند. آنان بر این باور بودند که اگر شخصی به وسیله سگ وحشی و هار گزیده شود، مقداری از خون رئیس قبیله می تواند شفای او باشد. برای طرد ارواح شریر به استخوان های اموات و پارچه های آلوده به کثافت و مدفوع پناه می بردند و آن را بر گردن بیمار می آویختند. هنگامی که مادری در دهان فرزندش دمل یا زخم هایی می دید، طبقی بر سر می نهاد و در میان قبیله به جمع آوری نان و خرما می پرداخت. آنها را برای سگها می‌ریخت، شاید فرزندش شفا يابد.

آنان به هنگام ورود در محلی جدید برای دوری از شر اجنه و طاعون، ده مرتبه صدای الاغ در می آوردند و هنگام گم شدن در صحرا لباس هایشان را وارونه به تن می کردند تا پیدا شوند! و... . خرافه های جاهلی در میان آنان به گونه ای بود، که قرآن از آن به غل و زنجیر بر اعضایشان تعبیر می کند.

بیان قرآن ناظر به این نکته است که در آن زمان جهل و ناعدالتی سراسر زندگی عرب جاهلی را فرا گرفته بود.

عرب جاهلی و زنان
اعراب جاهلی همچنین هیچ ارزشی برای زن قائل نبودند. وجود زن و دختر را مایه ننگ و سرافکندگی می دانستند. آنان زنان را شایسته ارث نمی دانستند و بر آن بودند که تنها کسانی که شمشیر می زنند و از قبیله دفاع می کنند از حق ارث برخوردارند.

 آنان نه تنها به زنان ارث نمی دادند، بلکه اگر شوهرش از دنیا می رفت، خود زن را نیز به ارث می بردند. زنان و دختران را بدون هیچ  گونه محدودیتی به نکاح در می آوردند و یا طلاق می دادند و کوچک ترین ارزشی برای آنان قائل نبودند. در بین آنان حتی گزارش هایی از زنده به گور کردن دختران نیز وجود دارد.

خداوند در قرآن کریم در این‌باره می‌فرمايد: «هرگاه به یکی از آنان بشارت می دادند که دختر نصیب او شده، از فرط ناراحتی صورتش سیاه می شد و خشم خود را فرو می خورد و از قوم و قبیله خود متواری می گردید؛ آیا ننگ را بپذیرد و او را به خواری نگه دارد، یا در خاک پنهانش کند.» (5)

همچنین می فرماید: «و آن گاه که از دختران زنده به گور شده سؤال می شود که به چه جرمی کشته شده اند؟»(6)

عرب جاهلی و آداب و رسوم
در پایان باید به این نکته اشاره شود که با تمام سیاهی ها و زشتی هایی که زندگی عرب جاهلی را فرا گرفته بود، برخی از آداب و آیین انسانی نیز در بین آنها گزارش شده است.

پیش از بیان این قسمت باید گفت، درست است که کلمه «جاهلیت» از جهل گرفته شده؛ اما این بدان معنا نیست که عرب جاهلی از هیچ گونه علم و فضلی برخوردار نباشد و کلمه «جهل» در برابر «علم» معنا شود. همان گونه که برخی از محققین این چنین تصور کرده اند.

در میان عرب، شعر و خطابه اهمیت و رواج فوق‌العاده ای داشته است، به گونه ای که حتی شاعران ماهر هر قبیله از افتخارات آن قبیله به شمار می‌رفتند. آنان شعر را وسیله ای برای ثبت اوضاع و اخبار مهم خود قرار می دادند.

از رسوم اجتماعی آنان نیز می توان به جوار (پناه دادن) و حلف (هم‌پیمانی) و بیعت نام برد. و از آداب فردی آنان هم باید به اکرام به مهمان، جود، سخا و حلم و مروت اشاره کرد.

همچنان که پیامبر(ص) در حدیثی فرموده اند: «در اسلام به فضایل عصر جاهلیت [نیز] عمل می شود.»

مذهب در عصر جاهلیت
در شهر مکّه پيروان مذاهب مختلفی سکونت داشته‌اند، گذشته از یهود و نصاری اکثریت ساکنین مکه را مشرکین تشکیل می‌دادند كه داراي بت‌ها و خدايان متعددي بودند. البته ترديدي نیست که اعراب پیش از ظهور اسلام با لفظ «الله» آشنا بودند، زیرا لفظ «الله» در اشعار شعرای جاهلیت موجود است. 

و حتی در قرآن هم آیاتی موجود است كه مؤيد چنين مدعايي است:

«و لَئنِ سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ  قُلِ الحَْمْدُ لِلَّهِ  بَلْ أَكْثرَُهُمْ لَا يَعْلَمُون‏»... و هر گاه از آنان سؤال كنى «چه كسى آسمان ها و زمين را آفريده است؟» مسلّماً می گويند: «اللَّه»، بگو: «الحمد للَّه (كه خود شما معترفيد)!» ولى بيشتر آنان نمی دانند!»(7)

از این رو باید گفت آشنائی مردم آن زمان جاهلیت با لفظ «الله» مسلّم و محرز است؛ ولی اینان در معتقدات خود با هم مخالف بودند. عده‌ای از مشرکین، وجود خدا را منکر بودند. دسته‌ای خدا را رازق و خالق می‌دانستند، ولی برخی برای خدا شریک قائل بودند. برخی هم خدایان دیگر را شفیع خود می‌پنداشتند. آنها برای خدا همسر و فرزند قایل بودند و فرشتگان را دختران خدا می‌ پنداشتند. خداوند در اين باره می‌فرماید: «إِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالاَْخِرَةِ لَيُسَمُّونَ المَْلَئكَةَ تَسْمِيَةَ الْأُنثى‏»... «كسانى كه به آخرت ايمان ندارند، فرشتگان را دختر (خدا) نامگذارى مى‏كنند!» 

دسته‌ای از اعراب جاهلي هم جن را می‌پرستیدند، که قرآن کریم در آیه 41 سوره‌ی سباء این را متذکّر می‌شود:

«قَالُواْ سُبْحَانَكَ أَنتَ وَلِيُّنَا مِن دُونِهِم  بَلْ كاَنُواْ يَعْبُدُونَ الْجِنَّ أَكْثرَُهُم بهِِم مُّؤْمِنُون‏»... آنها می‌گویند: «منزهی و از اینکه همتایی داشته باشی! تنها تو ولیّ مایی، نه آنها؛ (آنها ما را پرستش نمی‌کردند) بلکه جن را پرستش می‌نمودند؛ و اکثرشان به آنها ایمان داشتند.» 

2-  ولادت محمد(ص)
در چنان زمانه ای، حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم، در سال عام الفیل (570 میلادی) در ماه ربیع الاول دیده به جهان گشود. مورخان شیعی، ولادت رسول گرامی اسلام را در صبح جمعه روز هفدهم ربیع الاول و اکثر علمای تسنن دوازدهم همان ماه می دانند.

شجره نامه پیامبراسلام (ص)
پدر بزرگوار رسول خدا، عبدالله ابن عبدالمطلب، و مادر ارجمندش، آمنه بنت وهب است.

نسب او به این گونه است: عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف بن قصی بن کلاب بن مرة بن کعب بن لؤی بن غالب بن فهر بن مالک بن نضر بن کنانه بن خزیمة بن مدرکة بن الیاس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان، که  همگی موحد و از مردان نیک روزگار خویش بوده اند.

سرپرست محمد(ص)
حضرت محمد صلی الله علیه و آله، هنوز به دنیا نیامده بود (یا در گهواره بود) که پدرش در بازگشت از شام (سوریه) در مدینه درگذشت. از آن پس سرپرستی کودک به عبدالمطلب، بزرگ خاندان قریش رسید و او نیز کودک را به دایه ای به نام حلیمه سعدیه از قبیله بنی سعد سپرد.

حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم پنج سال در قبیله بنی سعد نزد حلیمه بود و پس از آن به دامان خانواده خویش بازگشت. پس از مدتی، آمنه برای زیارت قبر همسر خویش، عبدالله، و دیدار خویشاوندان راهی مدینه شد. او در این سفر فرزند خود را نیز همراه برد، یک ماه در شهر مدینه درنگ کرد و هنگام بازگشت در محلی به نام ابواء از دنیا رفت.

عبدالمطلب پس از درگذشت آمنه، بیش از پیش از محمد محافظت می کرد؛ هر گاه در کنار کعبه با سران قریش و پسران خویش می نشست، همین که چشمش به محمد می‌افتاد او را در کنار خود می نشاند و می گفت: « به خدا سوگند، او دارای منزلتی بزرگ خواهد بود».

در هشتمین بهار زندگی حضرت محمد صلی الله علیه و آله، عبدالمطلب نیز درگذشت و بنا به سفارش او ابوطالب سرپرستی حضرت وی را به عهده گرفت. ابوطالب که مردی با ایمان، موحد و نیز از شخصیت های برجسته قریش بود، در نگهبانی و دفاع از محمد  از هیچ کوششی فرو گذار نکرد و در سالی که محمد دوازده ساله شد، او را همراه خود به سفر سالیانه خود برای تجارت به شام (سوریه) برد. دراین سفر، کاروان قریش در مسیر خود در محلی به نام بصری توقف نمود. بحیرا، راهب مسیحی، که دراین مکان اقامت داشت، محمد را دید و خبر از آینده او و دین جهان گستر او داد.

دوران نوجوانی
حضرت محمد صلی الله علیه و آله در بیست (یا پانزده) سالگی همراه عموهای خود در چهارمین جنگ از جنگ های فجار شرکت کرد. این نبرد بین طایفه قریش و قبیله هوازن واقع شد. رسول خدا فرموده است: « من در این جنگ به عموهایم تیر می دادم تا آنان پرتاب کنند». پس از پایان نبرد فجار، پیمانی به نام «حلف الفضول» بین طایفه هایی از قریش بسته شد که بر اساس آن می بایست برای یاری هر مظلومی در مکه و باز گرفتن حق او از ستمکار، متحد شوند و اجازه ندهند در مکه بر کسی ستم رود. 

رسول خدا بیست ساله بود که در خانه عبدالله بن جدعان در این پیمان شرکت کرد و با قریشیان هم پیمان گردید تا یاور ستمدیدگان باشد. آن حضرت سال ها پس از حلف الفضول در زمان بسط اسلام فرمود: «در سرای عبدالله بن جدعان در پیمانی شرکت کردم که اگر در اسلام هم به مانند آن دعوت می شدم اجابت می کردم و اسلام جز استحکام، چیزی بر آن نیفزوده است».

حضرت محمد در سن 35 سالگی با تدبیر خود در نصب حجرالاسود (در ماجرای تجدید بنای کعبه) مانع جنگ و نزاع بین طوایف قریش گردید. آوازه امانت داری و راست گفتاری محمد صلی الله علیه و آله باعث شد تا حضرت خدیجه علیهاسلام، دختر خویلد، زن برجسته و ثروتمند قریش که برای تجارت، از مردان یاری می گرفت او را به همکاری دعوت نماید و آن حضرت را در قالب قراردادی برای تجارت عازم شام «سوریه» کند.

محمد، پس از بازگشت، سود فراوانی را که به دست آورده بود به خدیجه سپرد. خدیجه که شیفته ی حسن خلق و صفات برجسته او شده بود، به آن حضرت پیشنهاد ازدواج داد که مورد پذیرش او قرار گرفت. ازدواج آن ها دو ماه و بیست و پنج روز پس از بازگشت او از شام «سوریه» بوده است. سن خدیجه را هنگام ازدواج با پیامبر از 25 تا 40، متفاوت، نقل کرده اند.

همسران و فرزندان
خدیجه، اولین همسر  محمد صلی الله علیه و آله بود و تا زمانی که زنده بود رسول خدا همسر دیگری اختیار نکرد. پیامبر از خدیجه دارای سه پسر و چهار دختر شد: قاسم (که کنیه پیامبر صلی الله علیه و آله به همین خاطر ابوالقاسم است)، عبدالله، طاهر، رقیه، ام‌الکلثوم، زینب و حضرت فاطمه زهرا علیهاسلام. پیامبر از دیگر همسران خود فرزندی نداشت جز از ماریه قبطیه که صاحب پسری به نام ابراهیم گردید.

امام علی علیه السلام در دامن پیامبر
حضرت محمد برای کمک به عمویش ابوطالب که در تنگدستی قرار گرفته بود، فرزند او علی را همراه برد و تحت سرپرستی خود قرار داد و عباس ابن عبدالمطلب، عموی پیامبر، هم فرزند دیگر ابوطالب، جعفر بن ابیطالب را به همراه برد. آنگاه رسول خدا فرمود: « من همان را برگزیدم که خدا او را برای من برگزیده است».

بعثت پیامبر اکرم(ص)
پیامبر اکرم هر سال مدتی را در غار حرا به اعتکاف می نشست. در این مدت که دور از مردم، تنها به عبادت خداوند می پرداخت کسی جز علی علیه السلام او را نمی دید. پس از پایان اعتکاف به مکه باز می گشت، گرد خانه خدا طواف می کرد و سپس به خانه می رفت.

محمد در بامداد بیست و هفتم ماه رجب سیزده سال قبل از هجرت، در غار حراء با نزول جبرئیل (فرشته وحی) و تلاوت آیات ابتدای سوره علق از جانب خداوند به پیامبری مبعوث گردید. پیامبر پس از نزول وحی از حرا پاپین آمد و به سوی خانه خدیجه رهسپار شد. اولین بانویی که به محمد صلی الله علیه و آله ایمان آورد و رسالت او را تصدیق کرد همسرش خدیجه و اولین مرد، علی علیه السلام بود؛ چنانکه خودش در نهج البلاغه می فرماید: «در آن زمان، اسلام درخانه ای نیامده بود مگر خانه ی رسول خدا و خدیجه، و من سوم ایشان بودم. نور وحی و رسالت را می دیدم و بوی نبوت را استشمام می کردم».

3- ویژگی‏های رسول گرامی اسلام (ص)

خلق عظیم
از ابعاد شخصیتی ایشان که در سوره مبارکه قلم به آن اشاره شده است داشتن فضایل اخلاقی والا  است. اخلاق متعالی پیامبر اکرم (ص)، امواج انقلاب مقدس اسلام را نخست در جامعه عرب و سپس در جهان پدید آورد و در سایه این رستاخیز عظیم معنوی، پراکندگی به یگانگی، بیکارگی به تلاش و خودخواهی به دوستی و ایثار تبدیل شد و در این میان، از میان اعراب منحط جاهلی، انسان‏ هایی بزرگوار و الاهی، پر شمار تربیت شدند که آثار وجودی هر یک، انسان هایی را دگرگون ساخته است.

خداوند متعال، خطاب به پیامبر می فرماید: «و انک لعلی خلق عظیم» (9)... به درستی که تو از اخلاقی عظیم، برخوردار شده ای!

یکی از اهداف والای رسالت پیامبران الهی، استقرار فضایل اخلاقی است تا انسان در پرتو آن، در مسیر کمال که علت غایی آفرینش است قرار گیرد.

 پیامبر عظیم‏ الشان اسلام با اشاره به فلسفه بعثت خویش در حدیث معروف «انما بعثت لا تمم مکارم الاخلاق» بدان تصریح فرموده‏ اند. تعلیمات اخلاقی پیامبران و رفتار ایشان بهترین وسیله است تا بشر را به زندگی مطلوب برسانند و به فلاح و رستگاری، رهنمون.

 گرچه پیامبر اکرم (ص) مربی کل افراد بشر است، اما میزان بهره‏ مندی ازاین کانون نور و هدایت، یکسان نیست. علی (ع) نخستین شاگرد مکتب اسلام در خصوص تاثیر تربیت رسول اکرم (ص) در شکل‏ گیری شخصیت اخلاقی خود، می ‏فرمایند: «من از پیامبر (ص) به طور کامل پیروی می‏کردم و هر روز برای من از اخلاق خود نشانه ‏ای بر پا می ‏داشت و مرا به پیروی آن فرمان می‏ داد.» (10)
 
قطعا یکی از علل اصلی پیروزی پیامبر(ص) در عرصه‏ های مختلف، قدرت جاذبه اخلاقی ایشان بود که حتی دشمنان سرسخت او را نیز  تحت تأثیر قرار می‏ داد. از مجموع روایات به خوبی استفاده می‏ شود که حسن خلق، کلید بهشت، وسیله جلب رضایت خدا، نشانه قدرت ایمان و همتراز عبادت‏ های شبانه و روزانه است. (11)

مرحوم فیض کاشانی در کتاب «محجة‏البیضاء» روایت کرده که رسول خدا(ص) به درگاه خداوند متعال بسیار تضرع و زاری می‏ فرمود و همیشه از خدا می‏ خواست که او را به آداب خوب و اخلاق نیک زینت دهد. حضرتش در دعای خود می ‏گفت: «خدایا اخلاق مرا نیکو گردان و  از اخلاق بد دورم ساز.» (12)

 رحمت برای جهانیان
خداوند بزرگ، خطاب به او می فرماید: «و ما ارسلناک الا رحمة للعالمین)» (13)

در این آیه شریفه، قلمرو رسالت پیامبر(ص) مشخص شده است. به زبان دیگر، می‏ توان گفت که ای پیامبر(ص) تو برای تمام جوامع بشری در پهنه زمین و در سینه زمان تا روز قیامت مبعوث شدی و هیچ عصری از حیطه رسالت و قلمرو بعثت تو مستثنی نیست.

از سوی دیگر، آیه اشاره به این دارد که پیامبر اسلام (ص) محور رحمت خاصه برای تمام انسانهای زمان خود و پس از خود است؛ البته آنانی که بخواهند هدایت شوند. 

نرمش و مدارا در برابر مخالفان 

از دیدگاه قرآن، شاخص‏ ترین ویژگی اخلاقی آن حضرت، رفتار و گفتار نرم و زیبا و برخورد شفقت‏ آمیز آن حضرت با دیگران بود. او با داشتن این خصلت، دل‏ های بسیاری را به خود شیفته کرد. 

خدای مهربان خطاب به او می فرماید: «فبما رحمة من الله لنت لهم و لو کنت فظاً غلیظ القلب لانفضوا من حولک )...».(14)...ای رسول ما، به یمن رحمت ما، نرم خو شدی و اگر سخت دل و تند خو می بودی، مردمان از اطرافت پراکنده می شدند....

رحمت الهی شامل حال پیامبر(ص) شد که بتواند نسبت به مردم، مهربان باشد.این آیه اشاره به یکی از صفات خاص رهبری دارد و آن این که هر رهبری برای هدایت مردمش، نیاز به نرم خویی دارد بخصوص نرمخویی در برابر کسانی که تخلفی از آنان سر زده و بعداً پشیمان شده‏ اند.

حضرت مولای متقیان، علی(ع) درباره اخلاق آن حضرت و نرمخویی ایشان، می‏ فرمایند: «پیامبر(ص) سخاوتمندترین مردم و شجاع ترین آن ها و راستگوترین آن ها و وفادارترین نسبت به وعده و نرمترین از نظر خوی و کریم ‏ترین مردم در برخورد و معاشرت بود....»(15)

حریص در ایمان آوردن و هدایت مردم
خدا در قرآن می فرماید که پیامبر اکرم (ص)، رهبری است که اگر به سختی گرفتار شوید برایش سنگین است و نسبت به ایمان شما آزمند. پیامبری برای شما آمده که از جانتان برخاسته، انحراف شما برای او سخت است. باحرص و شوق کوشش می‏ کند تا شما موءمن شوید، او مظهر رأفت و رحمت خدا برای مومنان است؛ «لقد جاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم علیکم بالموءمنین روءف رحیم»(16) 
 

در یکی دیگر از آیات الهی، خداوند به او می فرماید: ای پیامبر گویا به خاطر ایمان نیاوردنشان به قرآن، داری از شدت اندوه جان می‏ سپاری .. «فلعلک باخع نفسک علی آثارهم ان لم یومنوا بهذالحدیث اسفا» (17)... 

مانع نزول عذاب الهی
از دیگر ویژگی های این آخرین و کامل ترین پیامبر الاهی آن بود که تا زمانی که در میان مردم می زیست، خدای بزرگ، عذابی بر مخالفانش نازل نمی فرمود... «و ما کان‏ الله لیعذبهم و انت فیهم...»(18)

الگوی جهانیان
خدایش می فرماید: «لقد کان لکم فی رسول‏ الله اسوة حسنه لمن کان یرجو لله و الیوم الاخر و ذکرالله کثیرا» (19)... به راستی که رسول ما الگویی نیکوست برای آنان که امید رحمت خدا و روز جزا را دارند...

بدین ترتیب، خداوند خالق حکیم، برای سعادت آدمیان، رسولش را گسیل داشت، کتاب هدایت همراهش کرد و او را الگو قرار داد تا پا جای پای او بگذاریم و بندگی را از او بیاموزیم تا به هدف خویش از خلقت، برسیم. جز این، راه به دوزخ خواهیم برد.

 ----------------------------------

1- نویری، شهاب الدین احمد؛ نهایة الارب فی فنون الادب، مصر، وزارة الثقافه و الارشاد القومی، 1985م.، الطبعه الاولی، ج6، ص67
2- جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بغداد، جامعه بغداد، 1413هـ.ق.، الطبعه الاولی، ج1، ص73
3- ابن خلدون، عبد الرحمان بن محمد؛ مقدمه ابن خلدون، قاهره، ناشر مصطفی محمد، بی‌تا، ص149.4]
4- آلوسی، ابو الفضل شهاب الدین محمود؛ بلوغ الارب، تحقیق محمد بهجة الاثری، قاهره، دارالکتب الحدیثة، 1992م.، الطبعه الاولی، ج3، ص187
5- قرآن کریم، سوره نحل، آیه 58 ـ 59
6-قرآن کریم، سوره تکویر، آیه 8 ـ 9
7- سوره اعراف، آیه 157 
8- برای زندگینامه کامل آن حضرت ر.ک به  رسولی محلاتی،تاریخ تحلیلی اسلام
9- سوره قلم، آیه4
10- نهج‏ البلاغه، خطبه 192، ص399
11- تفسیر نمونه، ج24، ص371
12- علامه طباطبایی، سنن‏ النبی، ص59
13- سوره انبیاء، آیه107
14- سوره آل عمران، آیه159
15- مکارم‏ الاخلاق، ج1، ص51، حدیث20
16- سوره توبه، آیه 128
17- سوره کهف، آیه6
18- سوره انفال، آیه 33
19- سوره احزاب، آیه 21
برچسب ها: پیامبر اسلام
دانشجوی تهران
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۲۲:۵۵ - ۱۳۹۱/۱۱/۱۰
خیلی بهره بردم خدا جناب نویسنده را بیش از پیش موفق بدارد!
ملت
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۰۱:۴۸ - ۱۳۹۱/۱۱/۱۰
التماس دعا
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۲۱:۲۴ - ۱۳۹۱/۱۱/۰۹
انشاالله بیش از پیش از این پیامبر الگو بگیریم
مجله خواندنی ها
انتشار یافته: ۳
مجله فرارو