شادی تنها سرخوش بودن نیست ویا لبخند به لب داشتن؛ شادی معیارهایی دارد که برخی از کشورها به دلیل داشتم این معیارها شادترین کشور های دنیا محسوب می شوند.
معیارهای "شاد بودن" جمعیت یک کشور در چیست؟! چه عواملی در شکل گیری یک جامعه شاد موثرتر هستند؟! آیا داشتن سرمایه ملی یا داشتن پول و درآمد سرشار به تنهایی می تواند گویای شادی باشد یا عوامل دیگری هم باید لحاظ شوند؟! آیا نرخ تورم و بیکاری می توانند به تنهایی شاخص های ارزیابی شادی ملی باشند؟!
در اوایل ماه ژانویه سال 2011 میلادی، مجله مشهور آمریکایی فوربس Forbes فهرست 110 کشور دارای شادترین مردم دنیا را منتشر کرد که در آن کشور "نروژ" شادترین کشور جهان قلمداد شده بود.
در این تحقیق جامع که توسط انستیتوی تحقیقاتی LEGATUM انجام شده است، به ترتیب کشورهای نروژ، دانمارک، فنلاند، استرالیا، نیوزیلند، سوئد، کانادا، سوئیس، هلندو آمریکا شادترین مردم دنیا را دارند و بعد از آنها، کشورهای ایرلند، ایسلند، انگلستان، اتریش، آلمان و بلژیک در ردههای 11 تا 16 کشورهای شاد دنیا قرار دارند.
این تحقیقات کشورهای جهان را در سال 2010 در 110 رتبه طبقهبندی کرده است که این میزان 90 درصد جمعیت کل جهان را پوشش میدهد.
معیارهای انتخاب شادترین کشورها
معیارهای مختلفی از جمله رضایت از کسب و کار، میزان سطح سلامت جامعه، وضعیت تأمین و امنیت اجتماعی، وضعیت اقتصادی، داشتن دموکراسی، داشتن وقت آزاد، نداشتن درد و رنج، داشتن توانایی مراقبت از خود، بودن در کنار دوستان و خانواده و بیان نظرات شخصی در خانه و جامعه بدون ترس و بدون احساس ناامنی، داشتن فرصت تحصیل رایگان و همچنین امکان بروز خلاقیت و کارآفرینی جزو معیارهایی بود که این مجله برای ارزیابی خود جهت معرفی شادترین کشورها مد نظر قرار داده بود.
بدیهی است برای "شاد" قلمداد نمودن جمعیت یک کشور مجموعه کاملی از این معیارها هستند که تاثیرگذار هستند و نه لزوما یک یا چندتا از آنها! هرچقدر تحقق این معیارها بیشتر باشد، ارزیابی ما از شاد بودن افراد آن جامعه نیز منطقی تر و به واقعیت نزدیک تر خواهد بود.
جدول زیر نشان دهنده کشورهای برتر در زمینه این شاخصه هاست:
چشمانتان را باز کنید
عامل اول بر می گردد به آشنایی مردم با حقوق اجتماعی و فردی خود .
---------------------------
عامل دوم این است که دولت این کشورها به شعور و شخصیت مردم و خواسته های آنان ارزش می دهد.
-----------------------------
عامل سوم: هیچ کدام از عامل مردم و دولت ، در جهت کسب اهداف خود شعار نمی دهند بلکه عمل می کنند.
حال اگر ما در این جدول جایی نداریم قاعدتا در یک یا دو یا هر سه عامل مذکور ، دچار مشکل هستیم
هر چند چیزی که واضح است ما ملتی هستیم که بیش از آن که عمل کنیم شعار می دهیم .
اینکه بنشینیم و منتظر باشیم تا از آسمان خوشبختی بسرمان نازل شود خیال و تصور واهی و باطل است اگر می خواهیم شایسته ی زندگی مناسب و مرفه باشیم باید شعار دادن را کنار بگذاریم و با توجه به حقوق مسلم خود موانع پیشرفت را از سرمان برداریم نه اینکه آب را گل آلود بکنیم و این و آن را متهم جلوه دهیم تا کم کاری های خودمان را توجیه کرده باشیم.
اين هم آخر و عاقبت و نتيجه عملكرد دولتي كه كارشناس نبود و مديريت صحيح در اقتصاد نداشت و خود را بي نياز از نظر متخصصان فن اقتصاد مي دانست و وزارتخانه ها و سازمانها را از مديران خبره تنها به دلايل سياسي كنار گذاشت و حتي اقتصاددانان همسو و هم جناح خود در مجلس را به كم اطلاعي در اقتصاد متهم كرد و به نامه بيش از 60 اقتصاددان خبره اين كشور در همان اوايل كار . توجهي نكرد و انتقادها را سياه نمايي و كاري سياسي براي ضربه به دولت اعلام مي كرد و هنوز هم اين كار را مي كند. اما يك سال ديگر اين دولت مي رود و كشوري مي ماند با اقتصادي فرتوت تر از گذشته و بالاترين درآمدهاي نفتي اين مملكت كه معلوم نشد صرف چي شد كه سودي به حال مردم و اقتصاد نكرد و تورم و بيكاري گسترده و پروژه هاي نيمه تمام عمراني و اقتصادي و صنعتي بيشمار كه پولهاي هنفگت و بادآورده نفتي هم آنها را تكميل نكرد و پروژه هايي كه چند بار افتتاح شد اما خبري از بهره برداري درست و حسابي از آنها نيست....
چه كساني يا نهادهايي مقصرند؟!... سوالي كه در اين وانفسا بعيد است جوابي براي آن يافت شود!