جامعه روحانيت مبارز به دلايل مختلفي تصميم بر افزايش اعضاي شوراي مركزي خود با هدف جوانگرايي و تجديد قوا گزفته است.
جامعه روحانيت مبارز به دلايل مختلفي از جمله كهنسال بودن تعدادي زيادي از شوراي مركزي آن، عدم برقراري رابطه مطلوب آنان با قشرجوان، سنتي بودن روشهاي برقراري ارتباط با مردم از جمله بهرهگيري صرف از بيانيه، اطلاعيه و نداشتن ارگان و نشريه رسمي و انجام فعاليتهاي موسمي در هنگام انتخابات، تصميم بر افزايش اعضاي شوراي مركزي خود با هدف جوانگرايي و تجديد قوا گزفته است چنانكه ويژگي بارز اكثرچهرههاي مطرح در اين زمينه جوان بودن و داشتن پايگاه اجتماعي در بين اين قشر است.
اين تشكل روحاني به رياست آيتالله مهدوي كني در حال حاضر يكي از مهمترين و تاثيرگذارترين تشكلهاي سياسي جريان اصولگراست به نحوي كه در جريان انتخابات مجلس نهم نقش موثر و تاثيرگذاري در راستاي ايجاد وحدت و همدلي در جريان اصولگرا داشت و در راستاي تحقق اين هدف به يك توفيق نسبي دست يافت.
پس از اتفاقات رخ داده در 15 خرداد 1342، روحانيون فعال در عرصه سياست و مبارزه با رژيم طاغوت تصميم بر انسجام بيشتر فعاليتهاي خود گرفتند و در اين راستا بر اهميت داشتن تشكيلات منسجم تاكيد كردند.
آنان با توجه به تجربيات مبارزه و با هدف حركت سازمان يافتهتر، تشكيلات جامعه روحانيت مبارز را در سال 52 بنيان نهادند و در سال 56 در حالي كه بسياري از اعضاي جامعه روحانيت از سوي رژيم پهلوي با بازداشت، زندان، شكنجه، ممنوعالمنبر شدن، تبعيض و مانند آنها روبهرو بودند، به همت شهيد مطهري و تاكيد امام خميني(ره) بر انسجام هرچه بيشتر نيروهاي مبارز با حكومت شاه به تشكل خود رسميت دادند.
اعضاي موسس اين تشكل عبارت بودند از شهيد بهشتي، شهيد مطهري، شهيد باهنر، آيتالله سيدعلي خامنهاي، آيتالله هاشمي رفسنجاني، آيتالله سيدعبدالكريم موسوي اردبيلي، آيتالله محمدرضا مهدوي و آيتالله محمدعلي موحدي كرماني.گرچه بر اساس شواهد تاريخي بيانيههاي اين تشكل در زمان قبل از انقلاب با امضاي حدود 60 روحاني منتشر ميشد.
با پيروزي انقلاب اسلامي اعضاي اين جامعه در قواي قضاييه، مقننه و مجريه وارد شدند و مسووليتهاي مهمي را بر عهده گرفتند به نحوي كه اين تشكل در تثبيت نظام نوپاي اسلامي فعاليت و نقش گستردهاي داشت.
از زمان پيروزي انقلاب اسلامي تاكنون در چهار نوبت اين تشكل روحاني براي خود اساسنامه تدوين كرده و قلمرو فعاليت آن تغيير يافت. طبق اولين اساسنامه جامعه روحانيت، در زماني كه هنوز قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران تهيه و تدوين نشده بود، قلمروي فعاليتش كل كشور بود و اساسنامه اين تشكل به گونهاي تنظيم شده بود كه كاركرد بسياري از دستگاههاي دولتي در ساختار تشكيلاتي آن در نظر گرفته شده بود.
اساسنامه اول جامعه روحانيت به تصويب مجمع عمومي جامعه روحانيت متشكل از علماي مبارز تهران نرسيده بود و جنبه موقتي داشت، اما قلمرو فعاليت آن همانطور كه ذكر شد كل ايران اسلامي را شامل ميشد.
با تدوين قانون اساسي جمهوري اسلامي، شكلگيري اولين مجلس شوراي اسلامي و برگزاري اولين دوره انتخابات رياستجمهوري، دومين اساسنامه جامعه روحانيت با عنوان اساسنامه جامعه روحانيت تهران تهيه و تنظيم شد و حوزه فعاليت اين تشكل روحاني به شهر تهران محدود شد.
اين امر به درخواست امام خميني(ره) انجام شد و پيشنويس اين اساسنامه توسط آيتالله دكتر بهشتي و آيتالله عميد زنجاني تهيه شد و به تصويب شوراي مركزي جامعه روحانيت رسيد، البته بر اساس اسناد تاريخي، اين اساسنامه نيز موقتي بود و به تصويب مجمع عمومي جامعه روحانيت نرسيد.
اساسنامه سوم جامعه روحانيت مبارز در 29 مرداد 1375 نوشته شد و قلمروي فعاليت اين تشكل از سطح شهر تهران به سطح استان تهران گسترش يافت. بر اساس اين اساسنامه، جامعه روحانيت تنها در استان تهران فعاليت رسمي و تشكيلاتي داشت و اين فعاليتها توسط دفتر مركزي و چند دفتر فرعي در مناطق مختلف تهران هدايت و اداره ميشد.
اين تشكل در سطح شهرستانهاي تهران شعبه و دفتري نداشت اما ارتباط آن با شهرستانهاي استان تهران از طريق روحانيون موجه، حوزههاي علميه و ائمه جمعه صورت ميگرفت و به طور مشخص و دقيقتر در سطح شهرستانهاي استان تهران، امام جمعه هر شهرستان به صورت غيررسمي در حكم رابط جامعه روحانيت با آن شهرستان به حساب ميآمد.
در سال 1386 بار ديگر اساسنامه جامعه روحانيت مبارز تغيير كرد؛ طبق ماده 2 اين اساسنامه كه به تصويب شوراي مركزي آن رسيده، مركز جامعه در تهران است و در مراكز استانها و شهرستانها ميتواند شعبه داشته باشد. مكانهاي فعاليت جامعه روحانيت عمدتا در مساجد، حوزههاي علميه و دانشگاهها متمركز است ؛ طبق ماده 10 و 11 اساسنامه چهارم اين تشكل، شوراي مركزي اين جامعه از بين علما و روحانيوني كه داراي شرايط مشخصي باشند انتخاب ميشوند.
گذراندن حداقل پنج سال درس خارج از فقه، داشتن حداقل 30 سال سن، مردمي و داراي حسن شهرت بودن، اعتقاد و التزام عملي به انقلاب اسلامي، ولايت فقيه و داشتن روحيه انقلابي، عدم سوء پيشينه، داشتن شم سياسي، اعتقاد به كار تشكيلاتي، انضباط و مسووليتپذيري از جمله اين شرايط است؛ در واقع اين شورا بالاترين ركن تصميمگيري جامعه روحانيت مبارز است كه از جمله وظايف آن انتخاب دبيركل اين تشكل روحاني به صورت هر پنج سال يك بار است.
در حال حاضر دبيركلي جامعه روحانيت مبارز بر عهده آيتالله مهدويكني است وي پس از پيروزي انقلاب اسلامي علاوه بر مسووليت كميتههاي انقلاب اسلامي، مدتي نيز پست نخستوزيري و وزارت كشور را بر عهده داشت.
آيتالله مهدوي كني كه از اعضاي موسس اين تشكل روحاني است در تاريخ 10 آبان 1360 به عنوان دبيركل اين تشكل انتخاب شد و تا سال 1375 عهدهدار اين مسووليت بود ولي در اين سال بنا به دلايلي از جمله بالا رفتن سن از اين سمت استعفا داد و آيتالله امامي كاشاني دبيركل اين تشكل روحاني شد اما با عدم پذيرش استعفا آيتالله مهدوي كني و اصرار شوراي مركزي، مجددا وي در اين سمت ابقا شد البته همانطور كه گفته شد بر اساس ماده 12 اساسنامه چهارم جامعه روحانيت، دبيركل جامعه روحانيت به مدت پنج سال از سوي شوراي مركزي انتخاب ميشود و داراي اختيارات وسيعي است.
بر طبق اين اساسنامه دبيركل ميتواند با پيشنهاد خود و تصويب شوراي مركزي براي خود قائم مقام تعيين كند و تمام يا قسمتي از اختيارات و وظايف خود را به وي تفويض كند.
جلسات شوراي مركزي جامعه روحانيت طبق اساسنامه با حضور يك دوم اعضا رسميت مييابد و مصوبات آن با دو سوم اعضاي حاضر تصويب ميگردد. در حال حاضر اين تشكل روحاني داراي 32 عضو است كه اين افراد عبارتند از آيات مهدوي كني، امامي كاشاني، محمدي يزدي، محيالدين انواري، علياكبر هاشمي رفسنجاني، محمدعلي موحدي كرماني، محسن مجتهد شبستري، سيدعلياكبر غيوري، سيدهاشم حميدي،محمدعلي تسخيري و حجج الاسلام علياكبر ناطقنوري، حسن روحاني، سيدمحسن هزاواي همداني، سيدرضا تقوي، عبدالحسين معزي، عبدالمقيم ناصحي، سيدمهدي طباطبايي، پورمحمدي، محمدتقي عبدوست، رضا مطلبي، غلامرضا مصباحيمقدم، سيدرضا اكرمي، سيداحمد علمالهدي، احمد سالك، حسين ابراهيمي، سيدابراهيم رييسي، جعفر شجوني، سيدابوالحسن نواب، محسن كازروني، محسن دعاگو، سيدمحمد ابوترابيفرد و احمد مروي.
قريب به اتفاق اعضاي موسس جامعه روحانيت مبارز در اوايل انقلاب به شهادت رسيدند كه از آن ميان ميتوان به علامه استاد آيتالله مرتضي مطهري، آيتالله بهشتي، حجتالاسلام و المسلمين باهنر اشاره كرد، تعداد ديگري از اعضاي شوراي مركزي جامعه روحانيت مبارز نيز در طول سال هاي پس از انقلاب به شهادت رسيدند كه از جمله ميتوان به حجتالاسلام و المسلمين شاهآبادي، آيتالله دكتر مفتح، حجتالاسلام شيخفضلالله محلاتي اشاره كرد.
تعدادي از اعضاي شوراي مركزي اين تشكل نيز به دلايل مختلف از عضويت در اين تشكل استعفا دادند كه از جمله ميتوان به آيتالله علي خامنهاي رهبر معظم انقلاب اشاره كرد كه در سال 68 به صورت رسمي از جامعه روحانيت مبارز كنارهگيري كرد، آيتالله موسوي اردبيلي و حجتالاسلام و المسلمين علي سعيدي نيز از جمله اين افراد هستند؛ علي سعيدي پس از اينكه از سوي مقام معظم رهبري در نيمه دوم سال 84 به سمت نمايندگي ولي فقيه در سپاه پاسداران منصوب شد از عضويت در اين جامعه كنارهگيري كرد و اين افراد غير از كساني هستند كه در سال 1367 با كسب مجوز و تاييد حضرت امام خميني(ره) ضمن انشعاب از جامعه روحانيت، تشكل روحاني ديگري به نام مجمع روحانيون مبارز را تشكيل دادند.
به گزارش ايسنا، جامعه روحانيت مبارز از ابتداي فعاليت خود تاكنون با دو انشعاب روبرو شده كه انشعاب اول آن، تاسيس حزب جمهوري اسلامي ايران و تحتالشعاع قرار گرفتن فعاليتهاي آن بود. پس از پيروزي انقلاب اسلامي تعدادي از بزرگان و اعضاي جامعه روحانيت مبارز تهران ضمن هماهنگي و مشورت با امام راحل، تشكيلات سياسي گستردهاي را به نام حزب جمهوري اسلامي را به منظور پاسداري از دستاوردهاي انقلاب، مبارزه با ضدانقلاب و ... ايجاد كردند؛ تئوريسين، مغز تفكر و طراح اصلي اين تشكل كه ميتوان از آن به عنوان بزرگترين و گستردهترين حزب در تاريخ احزاب سياسي ايران بعد از انقلاب نام برد، مرحوم شهيد آيتالله دكتر بهشتي بود. ايشان در مورد زمان، علت نامگذاري و بنيانگذاري اين حزب گفته است «با تاكيد امام راحل هفت يا هشت روز پس از انقلاب اسلامي تاسيس حزب را اعلام كرديم چون به جمهوري اسلامي و حكومت اسلامي ميانديشيديم نام آن را حزب جمهوري اسلامي گذاشتيم و پس از انقلاب ما پنج نفر (بهشتي، خامنهاي، رفسنجاني، باهنر، موسوي اردبيلي) موجوديت حزب را اعلام كرديم البته به آقاي مهدوي كني هم گفته بوديم وليكن استقبال نكرد.»
پس از تاسيس حزب جمهوري اسلامي با آنكه جامعه روحانيت در عمل تعطيل نشد اما به دليل آنكه فعاليت نخبگان و عناصر محوري آن در حزب جمهوري اسلامي متمركز گرديد، همراه با اين حزب و يا تحت شعاع آن به ايفاي نقش پرداخت و به جز در چند مورد خاص از جمله بحث انتخابات رياستجمهوري اول پس از استعفاي دولت موقت، موضع جداگانهاي اتخاذ نكرد.
يكي از اين موضعگيريها كه به عنوان عملكرد منفي جامعه روحانيت به حساب ميآيد و موجب شد كه برخي از اعضاي جامعه روحانيت تا حد جدايي و انشعاب از اين تشكل روحاني پيش بروند حمايت جامعه روحانيت مبارز از كانديداتوري بنيصدر در اولين دوره انتخابات رياستجمهوري بود.
در آن دوره به دليل منع امام شخصيتهاي روحاني نظير شهيد بهشتي نميتوانستند كانديداي رياستجمهوري شوند؛ از سوي ديگر نامزدي جلالالدين فارسي نيز با طرح مساله افغانيالاصل بودن او امكانپذير نبود؛ بنابراين حزب جمهوري اسلامي از دكتر حسن حبيبي حمايت كرد اما جامعه روحانيت مبارز با رايگيري در شوراي مركزي خود در شرايطي كه دبيركلي آن را شهيد محلاتي بر عهده داشت از 21 راي، 17 راي به بني صدر اختصاص يافت و او به عنوان نامزد جامعه روحانيت معرفي شد.
بنابر اعتقاد برخي از تحليلگران، فعاليت حزب جمهوري اسلامي باعث تحتالشعاع قرار گرفتن فعاليتهاي جامعه روحانيت مبارز شد ولي بعد از ايجاد اختلافاتي در درون حزب جمهوري اسلامي و درخواست آيتالله خامنهاي و آيتالله هاشمي رفسنجاني دو عضو برجسته حزب جمهوري، از امام مبني بر موافقت ايشان با تعطيلي موقت حزب، اين حزب با موافقت ايشان در تاريخ 11 خرداد 1366 تعطيل شد؛ با تعطيل شدن آن، جامعه روحانيت مبارز فعالتر شد اما باز هم به مرور زمان با چالش ديگري از جمله اختلافات ناشي از مباحث نظري و اجرايي و اختلاف نظر بر سر معرفي نامزدهاي مجلس در درون خود مواجه شد و اين باعث انشعاب ديگري در آن شد.
60 نفري كه اعلاميههاي جامعه روحانيت مبارز را قبل از پيروزي انقلاب اسلامي امضا ميكردند داراي يك سليقه و روش نبودند و اختلاف بر سر چگونگي تحقق اسلام در جامعه با برداشتهاي متفاوتي در اين تشكل روبرو بود.
به موازات تشديد اختلافات در درون جامعه روحانيت مبارز، سه تن از اعضاي شوراي مركزي آن يعني حجتالاسلام و المسلمين كروبي، دعايي و حيدرعلي جلالي خميني احساس كردند كه امكان فعاليت با ديگر اعضاي جامعه روحانيت تحت يك تشكل واحد را ندارند به همين دليل در آستانه انتخابات سومين دوره مجلس شوراي اسلامي در فروردين ماه 1367 اين افراد ضمن انشعاب از تشكل قبلي خود به همراه تعداد ديگري از اعضاي روحانيون كه عمدتا از اعضاي دفتر حضرت امام بودند و با موافقت حضرت امام تشكل جديد روحاني به نام روحانيون مبارز تهران را كه به بعدها به عنوان مجمع روحانيون مبارز معروف شد ايجاد كردند.
آنچه كه باعث انشعاب شد ظاهرا اختلاف نظر در مورد ليست نامزدها براي انتخابات مجلس سوم بود ولي اين روحانيون در زمينههاي مختلف از جمله ديدگاههاي اقتصادي، قوانين كار، اصلاحات ارزي و اختيارات ولايت فقيه با يكديگر اختلاف نظر داشتند.
گرچه پس از اعلام اين موجوديت تعدادي از شخصيتهاي روحاني كه بعضا عضو جامعه روحانيت مبارز نيز نبودند با اعتقاد بر اينكه اين انشعاب ممكن است آثار منفي را ايجاد كند اقداماتي براي جلوگيري از شكلگيري آن انجام دادند ولي به نتيجه نرسيدند و مجمع روحانيون مبارز برخلاف جامعه روحانيت مبارز كه اعتقاد داشت يك حزب سياسي نيست، پس از تنظيم اساسنامه از وزارت كشور مجوز فعاليت گرفت؛ در جريان انتخابات مجلس سوم ليست جداگانهاي در حوزه انتخابيه تهران داد و توانست به پيروزي نسبي برسد.
در جريان انتخابات مجلس پنجم نيز پس از اينكه جامعه روحانيت مبارز به گفته هاشمي رفسنجاني حاضر نشد پنج تن از افراد پيشنهادي مديران اجرايي دولت هاشمي رفسنجاني را در ليست انتخاباتي خود بگذارد هاشمي رفسنجاني منع خود را از مديران اجراييش براي ارائه ليست جداگانه برداشت.
وي در اين ارتباط ميگويد «من از همان اول مخالف انشعاب بودم ولي دوستان ترجيح دادند مديران اجرايي ليست جداگانهاي براي كانديداتوري داشته باشند؛ لذا من هم نهي خود را از روي دوستان برداشتم» در همين ارتباط شانزده تن از اعضاي دولت هاشمي رفسنجاني شامل 10 وزير، چهار معاون، رييس بانك مركزي و شهردار تهران با صدور اطلاعيهاي به عنوان كارگزاران اجرايي سازندگي براي شركت در انتخابات اعلام آمادگي كردند و اين امر با واكنشهايي از جمله بيانيه اعتراضي 150 تن از نمايندگان روبرو شد. به دنبال گسترش دامنه اين مباحث، از حزب كارگزاران خواسته شد كه وزرا در اين تشكل عضو نباشند و به اين ترتيب اعضاي كارگزاران به شش تن تقليل يافتند؛ گرچه در مورد اين موضوع دو طرف ديدگاههاي مختلفي را مطرح مي كنند.
جامعه روحانيت مبارز در انتخابات مجلس ششم نيز حضوري فعال داشت گرچه نتوانست به موفقيت چنداني برسد و با دولت هفتم و هشتم نيز در ارتباط با مسائل مختلف از جمله مسائل فرهنگي چالش و اختلاف زيادي داشت.
بعد از اينكه اصولگرايان با تشكيل شوراي هماهنگي ،تلاشهاي ناطق نوري و ديگر اعضاي جامعه روحانيت توانستند در مجلس هفتم به اكثريت برسند و در انتخابات رياستجمهوري نهم نيز عليرغم تعدد كانديداهاي اصولگرا به پيروزي دست يابند، جامعه روحانيت مبارز به همراه جامعه مدرسين حوزه علميه قم نقش فعالتري را در عرصه سياست ايران ايفا كرد و تلاش كرد كه با همسويي با جامعه مدرسين به نحوي نقش پدر معنوي جريان اصولگرا را ايفا كند. در اين راستا منشور اصولگرايي را منتتشر كرد و در جريان انتخابات مجلس نهم نقش محوري را در راستاي وحدت اصولگرايان به رياست آيتالله مهدوي كني ايفا كرد.گرچه فرزندان آيتالله مهدوي كني بعضا فرزندان ناخلفي بودند و در ظاهر بر پيروي از آيتالله مهدوي كني و نقش او در جريان اصولگرا تاكيد ميكردند ولي در عمل به نحو ديگري عمل كردند كه بعضا اين باعث گله و شكايتهايي نيز شد. حال با توجه به در پيش بودن انتخابات رياستجمهوري يازدهم بايد منتظر نقش فعال تر جامعه روحانيت و مكانيزم اين تشكل براي انتخابات باشيم به نحوي كه دبيركل اين تشكل در دو هفته پيش خطاب به گروههاي اصولگرا توصيه کرد که با پايان يافتن انتخابات دعواهاي سياسي را تمام و به اتحاد و همدلي فکر کنند.
آيتالله مهدوي کني رييس مجلس خبرگان رهبري در اين مورد گفته است: خداوند دوست ندارد ما بعد از انتخابات دعواهاي خود را ادامه بدهيم. عليرغم همه تفاوتهايي که وجود داشت انتخابات تمام شد ما بايد دور هم جمع شويم و کار کنيم.
وي در توصيه به اصولگرايان گفت: توصيه من هميشه به ائتلاف و اتحاد است. هميشه دعوت به ائتلاف ميکنم چون اتحاد امري شدني نيست بلکه همه بايد با هم باشند و گاهي ائتلاف در نهايت به يک نفر ميرسد و گاهي بيشتر اما مهم اين است که با هم جنگ نکنند، چون دعوا خوب نيست و صلح بهتر از دعواست.
وي همچنين در رابطه با برخي تکرويها از سوي عدهاي از اصولگرايان و برگزاري جلسات انتخاباتي از سوي آنها اظهار کرد: جلسات انتخاباتي اشکال ندارد و تکروي به حساب نميآيد بلکه مقدمات کار است و بايد با هم بنشينند و مذاکره کننده تا به نتيجه برسند.
شايد جامعه روحانيت مبارز براي اينكه بتواند نقشي فعالتري در عرصه سياست كشور به ويژه انتخابات رياستجمهوري ايفا كند اقدام به افزودن افراد جديدي به شوراي مركزي خود كرده است؛ گرچه برخي از رسانهها اعلام كردند نام بيست نفر در اين ارتباط مطرح شده ولي نام آقايان پناهيان، نقويان، علياكبري و اختري بيش از همه در اين ارتباط ذكر شده است.
برخي از تحليلگران معتقدند با توجه به اضافه شدن اين افراد بايد ديد وزن سياسي كدام لايه در جامعه روحانيت مبارز بيشتر ميشود؛ چراكه آنها معتقدند در حال حاضر چهار لايه عمده در جامعه روحانيت مبارز فعاليت ميكنند؛ نخست لايه غيرسياسي است كه عمدا غيرفعال و حاشيهنشين ميباشد، لايه دوم را ميتوان متمايل به هاشمي رفسنجاني دانست كه گاهي همفكريهاي نزديكي نيز به جريان اصلاحات دارند كه از افرادي چون سيدرضا اكرمي، دعاگو، علياكبر ناطق نوري، حسن روحاني، ابوالحسن نواب در اين ازتباط نام برده ميشود. لايه سوم لايه اكثريت را شامل ميشود كه از اصولگرايان ميانهرو تشكيل شده است كه ميتوان به افرادي چون سيدرضا تقوي، مصباحيمقدم، ابوترابيفرد، پورمحمدي، موحدي كرماني و .. نام برد. لايه چهارم نيز افرادي هستند كه بعضا ديدگاههاي نزديك به جبهه پايداري دارند كه تحليلگران در اين ارتباط اسامي افرادي چون احمد سالك و شجوني ذكر ميكنند كه البته در انتخابات مجلس نهم اين افراد همسو با ديگر اعضاي جامعه روحانيت از ليست جبهه متحد اصولگرايان حمايت كردند.
با توجه به اين موضوع و در نظر گرفتن اين نكته كه برخي از افراد لايه دوم در جامعه روحانيت مبارز از جمله علياكبر ناطق نوري، حسن روحاني، هاشمي رفسنجاني، عبدالحسن نواب به دلايل مختلفي پس از انتخابات رياستجمهوري دهم در جلسات اين تشكل روحاني حضور پيدا نميكنند و افرادي نيز كه براي عضويت در اين تشكل كانديدا هستند بعضا داراي ديدگاههاي نزديك به لايه چهارم جامعه روحانيت مبارز ميباشند اين تحليل وجود دارد كه بر وزن اين لايه در آينده افزوده شده و بر تصميمهاي جامعه روحانيت تاثير بيشتري بگذارند؛ گرچه نبايد اين نكته را نيز فراموش كرد كه در عالم سياست مسائل آنچنان قابل پيشبيني نيستند.
از جمله شاخصههاي كساني كه نام آنها براي عضويت در جامعه روحانيت مطرح شده است، جوان بودن، اجتماعي بودن و رسانهاي بودن آنهاست:
حجتالاسلام و المسلمين پناهيان از جمله خطباي مشهور است كه در هنگام تاسيس جبهه پايداري در مراسم افتتاحيه آن حضور پيدا كرد؛ گرچه در جريان انتخابات مجلس نهم از آيتالله مهدوي كني و مواضع او حمايت كرد و از ديگر افراد مطرح شده داراي وجههاي سياسيتري است و از موسسين قرارگاه فرهنگي عمار محسوب ميشود.
حجت الاسلام و المسلمين نقويان ديگر فرد كانديدا شده در اين عرصه، نيز شخصيت رسانهاي و اجتماعي دارد و با حضور خود در تلويزيون و برنامههاي مذهبي توانسته است جايگاهي خوبي را در بين افكار عمومي پيدا كند گرچه چندان اهل سياست نيست.
حجتالاسلام و المسلمين علياكبري كه در زمان دولت نهم رييس سازمان ملي جوانان بود پس از خروج از كابينه با حكم آيتالله مهدوي كني رييس مركز رسيدگي به امور مساجد شد. او نيز داراي شخصيتي اجتماعي و خوش سخن است به نحوي كه ميتواند افكار عمومي را به سمت خود جلب كند.
حجتالاسلام و المسلمين محمد حسن اختري نيز كه بيشتر در اين سالها شخصيتي ديپلماتيك داشت قبلا مسووليت سفارت ايران در سوريه را بر عهده داشت و اكنون نيز دبيركل مجمع جهاني اهل بيت است.
با توجه به تمام سخنان گفته شده بايد منتظر جلسه روز چهارشنبه جامعه روحانيت مبارز در هفته جاري بود كه آيا اين تشكل در ارتباط با عضويت افراد جديد تصميمگيري خواهد كرد يا نه؟ و سپس تحليل كرد كه خط مشي جامعه روحانيت مبارز توسط چه لايهاي تبيين و به چه سمتي سوق پيدا خواهد كرد؟ آيا اين تشكل يا انجام اقداماتي از جمله ايجاد رسانه قدمهاي اصوليتري براي ارتباط هرچه بيشتر با قشرجوان و نخبه بر خواهد داشت يا نه؟ و در آخر سخنگوي جديد اين تشكل روحاني چه كسي خواهد بود با توجه به اين موضوع كه گفته ميشود سخنگوي جديد ممكن است از ميان اعضاي تازه پيوسته انتخاب شود.