علیرضا پناهیان، منبری جوانی که سخنان ذوقی و نیش دار و گزنده اش موجب شهرت اش شده است، اخیرا در مراسم مرحوم حاج احمد قدیریان، سید جمال الدین اسدآبادی را مورد اهانت قرار داده است.
گزارش وبلاگ نویس "عروه الوثقی" را در این خصوص بخوانید:
ابتدا به جملاتی از مقام معظم رهبری درباره سید جمال الدین اسدآبادی توجه کنید:
"سیدجمال کسی بود که برای اولین بار بازگشت به اسلام را مطرح کرد کسی بود که مساله حاکمیت را و خیزش و بعثت جدید اسلام را اولین بار در فضای عالم بوجود آورد....او مطرح کننده، به وجود آورنده و آغازگر بازگشت به حاکمیت اسلام و نظام اسلام است. این را نمیشود دست کم گرفت و سیدجمال را نمیشود با کس دیگری مقایسه کرد. در عالم مبارزات سیاسی، او اولین کسی است که سلطه استعماری را برای مردم مسلمان آن زمان معنا کرد قبل از سیدجمال چیزی به نام سلطه استعماری برای مردم مسلمان حتی شناخته شده نبود. او کسی بود که در ایران، در مصر، در ترکیه، در هند، در اروپا کلا در خاورمیانه در آسیا و در آفریقا سلطه سیاسی مغرب زمین را مطرح کرد و معنا کرد و مردم را به این فکر انداخت که چنین واقعیتی وجود دارد و شما میدانید آن زمان، آغاز عمر استعمار بود چون استعمار در اول نشرش در این منطقه اصلا شناخته شده نبود و سیدجمال اولین کسی بود که آن را شناساند. اینها را نمیشود دست کم گرفت. مبارزات سیاسی سیدجمال چیزی است که قابل مقایسه با هیچیک از مبارزات سیاسی افرادی که حول و حوش کار سیدجمال حرکت کردند نیست."
(مصاحبه حضرت آیت الله خامنه ای با روزنامه جمهوری اسلامی درتاریخ 30خرداد1360)
این جملات برای آشنا شدن اولیه ذهن خوانندگان عزیزی که شاید شناخت زیادی از سید جمال نداشته باشند عرض شد و اینک اصل ماجرا :
امروز(پنج شنبه یک تیر91) در حسینیه سیدالشهدای خیابان ملک الشعرای بهار تهران مراسم شب هفت مرحوم حاج احمد قدیریان برگزار شده بود واینجانب نیز به اتفاق دوستان توفیق حضور در مراسم را یافته بودم.سخنران مجلس حجت الاسلام پناهیان بود که سخنرانی خود را شروع کرد.
موضوع بحث او بر سر این بود که "عده ای میگویند غربی ها نظم دارند ما باید امور خوب مثل نظم را از غربی ها بیاموزیم ، نه! این حرف غلط است و مگر ما در دینمان نظم نداریم که بخواهیم از غربی ها و اروپایی ها استفاده کنیم و ..."
بنای پرداختن به اصل سخنرانی او و نحوه بیان و نتیجه گیری های او ندارم. فقط همین که به نظرم اساسا طرح بحث غلط و اشتباهی بود چرا که آموختن سازوکارهای غربی ها برای برخی پیشرفتها که داشته اند به هیچ وجه نفی دین و دیانت نیست و با این مطلب که نظم خود یکی از امور مهم توصیه شده درمکتب ما و توسط بزرگان دین ماست ، مانعة الجمع نیست.چرا که اثبات شیء نفی ماعدا نمیکند.
اما تمام مشکل از آنجا شروع شد که پناهیان در خلال همین صحبتهایش گفت(فیلم و صدای مراسم توسط دست اندرکاران ضبط شد):
".....یه آدم ندید بدید هم مثل سید جمال الدین اسدآبادی پیدا میشه میگه من تو غرب اسلام دیدم مسلمون ندیدم تو شرق مسلمون دیدم اسلام ندیدم...."
همگی ما این جمله معروف سیدجمال که البته گاهاً به شاگرد خاص سید جمال یعنی محمدعبده هم نسبت داده میشود را شنیده ایم.
او میگوید:
رفتم به غرب اسلام را دیدم ولی مسلمان ندیدم. برگشتم به شرق مسلمان دیدم اما اسلام ندیدم.
سید این جملات را در سیاه ترین زمانها از حیث ضعف و عقب ماندگی جهان اسلام و شروع حرکت وحشیانه استعمار به سمت بلاد مسلمین گفت.سید این جمله را در دنباله سلسله برنامه های گسترده و عظیم خود برای بیداری امت غفلت زده و خواب زده گفت و هدف وی از این نوع جملات به خودآمدن این امت بود که در ابتدایی ترین مسائل نظم و بهداشت و تشکیل ارتش و نحوه رابطه دولت و ملت و هزاران مساله دیگر نقایص گسترده ای داشتند و غربی ها با رعایت بسیاری از همین مسائل ، جوامعی قوی تر تشکیل داده و به راحتی مسلمین را مغلوب و سپس مقهور اراده خویش میساختند.
نهیب مصلح بیدار گری مانند سید، آغاز بیداری و خودباوری مسلمانان در جهان معاصر شد و زحمات سید اندک اندک شروع به بارنشستن کرد.
برگردیم به سراغ آقای پناهیان.
پس از ادای آن کلمات توهین آمیز به سید از سوی او به شدت دچار عصبانیت شده بودم ولی منتظر ماندم تا سخنرانیش تمام شدودر حیاط حسینیه به سراغش رفتم.
او که ابتدا فکر کرد من هم قصد گفتن یک خسته نباشید و التماس دعا دارم با لبخند از من استقبال کرد من هم محترمانه شروع به گفتن نظر خود کردم و گفتم نظر شما خلاف نظر مقام معظم رهبری ، شهید مطهری و هرفرد دیگری است که سیدجمال را درست شناخته باشد.
او که از این صحبتها اندکی جا خورده بود گفت: رهبری برای نقاط مثبت سید جمال آن فرمایشات را گفته اند ولی سیدجمال در کل یک فرد غرب زده است.
من با انکار این مطلب گفتم: حداقل این بود که شما از شیوه توهین و استهزاء برای سید استفاده نمیکردید.
او گفت: چون سید جمال را یک فرد غرب زده میدانم رسالت خود میدانم که به او توهین کنم!!! دقیقا همین جمله : رسالت خود میدانم که به او توهین کنم!!! و به سرعت خود افزود و رفت.
البته بنده منکر این نیستم که سید هم مانند هر انسان غیرمعصوم دیگر اشتباهاتی داشته است ولی آیا میتوان با چنین دیدگاهی این مرد بزرگ با این خدمات شایان را چنین مورد هجمه و توهین و استهزاء قرار داد؟!
مقام معظم رهبری در خطبه دوم نماز جمعه 15بهمن89 نیز به نقش بزرگ سید اشاره کردند و فرمودند:
"سيد جمالالدين بزرگ، آن مرد اسلامخواه، شجاع، مبارز، بزرگ، بهترين جائى را که براى مبارزات خود توانست پيدا کند، مصر بود؛ بعد هم شاگردان او، محمد عبده و ديگران و ديگران.حرکات اسلامخواهى در مصر يک چنين سابقهاى دارد. "
شهید مطهری نیز درباره سید در کتاب بررسی نهضت های اسلامی در صد ساله ی اخیر میفرمایند:
"بدون تردید سلسله جنبان نهضت های اصلاحی صد ساله ی اخیر، سید جمال الدین اسد آبادی معروف به افغانی است. او بود که بیدار سازی را در کشورهای اسلامی آغاز کرد، دردهای اجتماعی مسلمین را با واقع بینی خاصی بازگو نمود، راه اصلاح و چاره جویی را نشان داد... نهضت سید جمال، هم فکری بود و هم اجتماعی. او می خواست رستاخیزی هم در اندیشه ی مسلمانان به وجود آورد و هم در نظامات زندگی آنها... سید جمال در نتیجه ی تحرک و پویایی، هم زمان و جهان خود را شناخت و هم به دردهای کشورهای اسلامی – که داعیه ی علاج آنها را داشت دقیقا آشنا شد. سید جمال مهمترین و مزمن ترین درد جامعه ی اسلامی را استبداد داخلی و استعمار خارجی تشخیص داد و با این دو به شدت مبارزه کرد. آخر کار هم جان خود را در همین راه از دست داد. او برای مبارزه با این دو عامل فلج کننده، آگاهی سیاسی و شرکت فعالانه ی مسلمانان را در سیاست واجب و لازم شمرد و برای تحصیل مجدد عظمت از دست رفته ی مسلمانان و به دست آوردن مقامی در جهان که شایسته ی آن هستند، بازگشت به اسلام نخستین و در حقیقت حلول مجدد روح اسلام واقعی را در کالبد نیمه مرده ی مسلمانان، فوری و حیاتی می دانست. بدعت زدایی و خرافه شویی را شرط آن بازگشت می شمرد، اتحاد اسلام را تبلیغ می کرد و دست های مرئی و نامرئی استعمارگران را در نفاق افکنی های مذهبی و غیر مذهبی می دید و رو می کرد."
اما ذکر این نکته را لازم میدانم که بنده با وجود شخصیت بزرگ سیدجمال الدین که بدان عشق می ورزم بازهم راه اعلام نظرهای مختلف پیرامون سید را ، حتی با وجود نظرات روشن امثال شهید مطهری و مقام معظم رهبری بسته نمیبینم وبسا که خلاف این، یعنی نبود آزادی بیان را در تضاد با اندیشه های متعالی سیدجمال الدین و شهید مطهری و مقام معظم رهبری وحضرت امام خمینی میدانم و راه درست دفاع از سیدجمال پاسخ به شبهات و نظریه هاست.اما در مورد حجت الاسلام پناهیان مشکل کار اینجاست که:
اولا ایشان همه جا خصوصا در جمع های دانشجویی و بسیجی و مسجدی وخصوصا در میان بسیج دانشجویی به عنوان یک مروج اندیشه های مقام معظم رهبری شناخته شده اند و دوستان قرارگاه عمار که جناب پناهیان از اعضای اصلی آن است خود را عمار ولایت و رهبری میدانند و حداقل در این عنوان و جایگاه باید اعلام کنند فلان نظر ما برخلاف نظر رهبری یا شهید مطهری است چرا که با توجه به جایگاه این عزیزان ، افراد کم اطلاع این نگرشهای خاص را نگرش رسمی نظام و ایدئولوگهای آن تلقی میکنند.
و ثانیا آقای پناهیان از شیوه استهزاء و توهین استفاده کرد واین روش را علیه سید جمال رسالت خود دانست که حقیقتا عملی زشت و غیرقابل قبول است.
پس حداقل از دومنظر فوق کار آقای پناهیان بر خلاف عدل و حق است و نمیتوان به عنوان آزادی بیان به راحتی از کنار آن گذشت و حداقل به روشنگری نپرداخت.
و در آخر باید بگویم جمال پرفروغ سیدجمال الدین اسدآبادی بر غشوه تاریک تاریخ معاصر جهان اسلام به سان خورشید فروزان میدرخشد و چهره نورانی سید با برخی حرکات و حرفها مشوه نخواهد شد.
سلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیا....