bato-adv
کد خبر: ۱۱۳۲۰۳

روایت نخستین عشق «صادق زیباکلام»/ پدرم می​فهمید تکه​تکه​ام می​کرد!

ستون «روایت نخستین عشق» جدیدترین شماره هفته نامه نگاه پنجشنبه را صادق زیباکلام روایت کرده که داستان عشق دوران نوجوانی اوست؛ عشق نافرجامی که همچنان در خاطر او باقی مانده!
تاریخ انتشار: ۱۰:۴۹ - ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۱

ستون «روایت نخستین عشق» جدیدترین شماره هفته نامه نگاه پنجشنبه را صادق زیباکلام روایت کرده که داستان عشق دوران نوجوانی اوست؛ عشق نافرجامی که همچنان در خاطر او باقی مانده!

هشتمین شماره کتاب هفته «نگاه پنجشنبه» همراه با یادداشت‌ها، نقدها و گفتارهایی از «داریوش پیرنیاکان، عزیز ساعتی، شهرام شکیبا، فرزاد موتمن، شیوا ارسطویی، مژگان اینانلو، بیژن عبدالکریمی، ابوالحسن مختاباد، احمدی طالبی‌نژاد، خسرو احتشامی و...» منتشر شد.

در این شماره علاوه بر پرونده ویژه‌ای درباره «پایان جهان» یک پرونده کوچک و جالبی هم درباره باجه‌های تلفن همگانی با سرکلیشه «نوستالوژی باجه» و عنوان «آن اتاقک زرد سرکوچه» منتشر شده است.

ستون «روایت نخستین عشق» این شماره به قلم صادق زیبا کلام است؛ در بخشی از این یادداشت خواندنی و بی‌ریا می‌خوانیم:

«اولین بار که عاشق شدم، فکر می‌کنم دوازده یا سیزده سالم بود. عاشق فریده دختر همسایه‌مان. آن زمان خانه ما توی کوچه فریدون، خیابان مخصوص بود(خیابانی شمالی جنوبی که از شمال به چهارراه لشکر و از جنوب به خیابان قزوین منتهی می‌شد.) فریده تقریبا همسن و سال خودم بود، و دو تا مشکل اساسی وجود داشت؛ یکی اینکه اگر پدرومادرم متوجه این اتفاق می‌شدند من را تکه و پاره می‌کردند و دو اینکه فریده هیچ حسی به من نداشت. فقط تنها جای خوشبختی این بود که پدرش خیلی لیبرال مسلک بود و من توی همان سن و سال مطمئن بودم که اگر او بفهمد بلایی سر من نمی‌آورد.

در عین حال بابت فرشید، برادر فریده هم آسوده خاطر بودم چرا که سه چهار سالی از من کوچکتر بود و دستش به جایی نمی‌رسید. ولی مشکل اصلی خود فریده بود. نه من را جدی می‌گرفت و نه به من نگاه می‌کرد و نه اصلا متوجه نگاه معنادار من می‌شد. من البته سعی می‌کردم به اشکال مختلف به خانه فریده راه پیدا کنم.

آن زمان خیلی از خانواده‌ها یخچال نداشتند. از جمله خانواده فریده اینا. در روزهای گرم تابستان هر روز یک کاسه بزرگ یخ از یخچال خانه‌مان در می آوردم و خیلی وقت‌ها کشیک می‌کشیدم تا فریده به خانه بیاید، بعد بلافاصله زنگ در خانه‌شان را می‌زدم و منتظر این می‌شدم که فریده بیاید و در را باز کند و کاسه یخ را به دستش بدهم تا با آب شدن آن یخ، یخ دلش هم آب بشود. نمی‌دانم چرا هیچ‌وقت نشد...

بعدها که بزرگتر شدم فکر می‌کردم اگر روزی برای فریده خواستگار بیاید من احتمالا دق می‌کنم یا تخم چشم‌های خواستگار و همراهانش را از حدقه در می‌آورم ولی اینطور هم نشد. فریده ازدواج کرد و من خیلی ناراحت نشدم...

بچه‌دار و متاسفانه از همسرش جدا شد؛ این را تا به حال به کسی نگفتم: روزی که فریده جدا شد برخلاف رسم معهود من خوشحال نشدم و ...»

ساکنان تهران برای تهیه این هفته نامه خواندنی و جمع و جور که با قیمت 2هزارتومان منتشر شده، می توانند به روزنامه فروشی ها و کتاب فروشی های معتبر پایتخت مراجعه و یا با شماره 20- 88557016 سامانه اشتراک محصولات فرهنگی؛ سام تماس بگیرند و آن را در محل کار یا منزل _ بدون هزینه ارسال _ دریافت کنند. باقی هموطنان نیز با پرداخت هزینه پستی می توانند این کتاب ها را تلفنی سفارش بدهند.

ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۳:۲۵ - ۱۳۹۱/۰۳/۰۴
صداقت کلام بدون ترس از نتیجه گیری بقیه از ویژگی ایشونه
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۰۹:۳۲ - ۱۳۹۱/۰۳/۰۴
اون عشق نبوده صادق جوون!! توصیه میکنم داستان سگ ولگرد صادق هدایتو یه بار دیگه بخونی
احسان
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۹:۱۵ - ۱۳۹۱/۰۳/۰۲
خاطرات دكتر زيباكلام، همچون تحليل هاي سياسي شان خواندني و شنيدني هستند... دوستت داريم دكتر عزيز
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۲:۲۴ - ۱۳۹۱/۰۳/۰۱
این الان تبلیغ مجله بود؟ یا خاطره؟
مجله خواندنی ها
انتشار یافته: ۴
مجله فرارو