فرارو- یک استاد دانشگاه گفت: «مدیریت در کشور ما انتصابی است و مدیریت های انتصابی لزوما روی شایسته محوری انجام نمی شود و وقتی کارکنان مدیر را شایسته نمی بینند مسلما همکاری لازم را نخواهند داشت و این موضوع باعث پایین آمدن میزان کار مفید در ایران می شود.»
مركز پژوهشهاي مجلس اعلام كرد كه در خوشبينانهترين حالت ساعات كار مفيد در ايران در هر روز حداکثر 2 ساعت است كه ميزان هفتگي آن به بيشتر از 11 ساعت نميرسد. البته برخي آمارهاي ديگر نيز اين ميزان را 6 تا 7 ساعت در هفته برآورد كرده است. با اين حال ميزان ساعات كار مفيد هفتگي در ژاپن 40 تا 60 ساعت و در كره جنوبي نيز 54 تا 72 ساعت برآورد ميشود.
با این حال باید گفت متاسفانه آمارهاي ارائه شده در مورد ميزان ساعات كار مفيد كاركنان شاغل در بخش دولتي كشور به هيچ وجه قابل قبول نيست؛ چرا كه برآورد شده است متوسط ساعت كار مفيد افراد در بخش دولتي در طول يك روز فقط 22 دقيقه است.
علل پایین بودن میزان کار مفید در ایران چیست؟
پروفسور حسین باهر استاد دانشگاه در گفتگو با فرارو گفت: «در اثر عوامل مختلفی که از گذشته در جامعه ما وجود داشته و در سال های اخیر بیشتر شده است به نظر می رسد راندمان کاری کاهش یافته است. این کاهش در سطح عموم کارها وجود دارد و در کارهای دولتی بیشتر است.»
وی ادامه داد: «به اعتقاد بنده عمده این عوامل عبارتند از اول ازدیاد کارمندان نسبت به کار. یعنی بدنه دولت بسیار فربه شده است در حالی که باید چابک باشد؛ به طوری که باید کار معینی را به افراد کمتری واگذار کرد.»
وی افزود: «بورکراسی در ایران به دلیل اشتغال گروهی بسیار زیاد شده است. یعنی هر مدیری که می آید تعداد زیادی از اطرافیان و قوم خویش های خود را با خود می آورد و زمانی که آن مدیر می رود آن افراد باقی می مانند و مدیر بعدی که می آید دوباره با خود عده ای را می آورد.»
این استاد دانشگاه اظهار داشت: «دوم اینکه نظام نامه کاری در ایران مدون نیست. بنابراین خیلی از کارها تحت دور باطلی از بروکراسی می چرخد. یعنی کار در دست کارمندان می چرخد و مثلا شما می بینید یک نامه ساده را باید چندین نفر امضاء کنند که این موضوع باعث کاهش میزان کار مفید می شود.»
باهر گفت: «مسئله دیگر این است که بعضی از کارمندان نسبت به کار خود راضی نیستند شاید به این دلیل که خود را بالاتر از آن پستی می بینند که اکنون در آن مشغول به کار هستند. بنابراین این عدم رضایت باعث می شود که با شوق و علاقه کار خود را انجام ندهند که این موضوع باعث کاهش میزان کار مفید می شود.»
وی ادامه داد: «عده ای دیگر هستند که به طور کلی فکر می کنند آن حقوقی که می گیرند سهم النفس آنها است و بالطبع در برابر حقوقی که می گیرند احساس مسئولیتی نمی کنند. این افراد به کم یا زیاد بودن حقوق کار ندارند و کل دستمزد را سهم النفس خود می دانند و اگر کاری هم می کنند به عبارتی خدمت خلق کرده اند که این موضوع یک نگرش کژتابانه ای است که به نظر می رسد بعضی افراد این نگرش را دارند.»
وی خاطرنشان ساخت: «در این بین افراد قلیلی را می بینیم که رابطه ای میان کار و حقوق آنها وجود ندارد و کار را واقعا عاشقانه دوست داشته و انجام می دهند؛ مانند آموزگاران که حقوق آنها چه کم و چه زیاد باشد از کار خود کم نمی گذارند.»
وی تاکید کرد: «اما در رشته های غیرفرهنگی معمولا با نوعی پدیده به نام کاردزدی مواجه هستیم که قبلا تحت عنوان اشتغال کاذب از آن صحبت می شد و بدتر از این موضوع پدیده کارپیچی است. یعنی زمانی افراد از کار سرپیچی می کنند اما زمانی دیگر کار را می پیچانند که منظور ما مورد اخیر است. یعنی افراد یک مسئله ساده را روی غلتک بسیار سختی می اندازند که بعد درآوردن آن چندین متخصص نیاز خواهد داشت.»
این استاد دانشگاه اظهار داشت: «مسئله دیگری که باید به آن توجه داشت این است که ما باید مدیریت منابع انسانی فرهیخته ای را در سازمان ها بگماریم. یعنی هم خود مدیر این شایستگی را داشته باشد و هم بتواند طرح هایی را ارائه کند که کارآمدی کارکنان به بالاترین درجه خود برسد.»
وی خاطرنشان ساخت: «بعضی از سازمان ها خصوصی می توانند چنین کمک هایی را به سایر سازمان ها و نهادهای دولتی بدهند. مانند سازمان مدیریت صنعتی و انجمن مدیریت ایران که سازمان های غیردولتی هستند و به صورت خصوصی کار می کنند که می توانند به عنوان مشاور طراحی سیستم منابع انسانی ارائه دهند.»
وی افزود: «دانشگاهها هم می توانند در این زمینه مفید باشند و من فکر می کنم افراد کارآمدی که ما در همه سطوح داریم و سازمان های کارآمدی که وجود دارد و لزوما دولتی هم نیستند (چرا که دولت نمی تواند علیه خود قیام و اقدام کند) می توانند در این زمینه مثمر ثمر باشند.»
باهر در پاسخ به این سوال که آیا می توان گفت یکی از علل کم کاری مسئله نژادی است؟، گفت: «البته از نظر نژادی می توان این موضوع را بررسی کرد کما اینکه عرب ها هم در این زمینه از ما مشکل بیشتری دارند. یعنی مردمان ساکن در آب و هوای گرم و مناطق حاره اصولا مقداری کندکاری و سرهم بندی را بیشتر پر و بال می دهند.»
وی ادامه داد: «ولی آنچه که در کشور ما اضافه بر این موضوعات وجود دارد این است که مدیریت در کشور ما انتصابی است و مدیریت های انتصابی لزوما روی شایسته محوری انجام نمی شود و وقتی کارکنان مدیر را شایسته نمی بینند مسلما همکاری لازم را نخواهند داشت. چنانکه گفته شده: اگر ز باغ رعيت ملك خورد سيبي برآورند غلامان او درخت از بيخ. بنابراین این موضوع نیز باعث پایین آمدن میزان کار مفید در ایران می شود.»
باهر در پاسخ به این سوال که به نظر شما عدم حمایت کافی از تولید ملی و اقدام به واردات گسترده تا چه میزان در کاهش میزان کار مفید تاثیرگذار است؟، گفت: «البته همه چیز به همه چیز مربوط است. وقتی ما می توانیم کفش چینی را با مبلغ پایینی وارد کنیم یک کارگر ایرانی علاقه ای به تولید کفش نخواهد داشت.»
وی ادامه داد: «اما بحث ما در اینجا پایین بودن راندمان کار کارکنان دولتی است. کارمند دولت حقوقی می گیرد و در ازای آن باید کاری انجام دهد مگر آنکه بگوید کاری وجود ندارد که اینطور نیست و شما به هر اداره دولتی که بروید باید در صف بایستید. یعنی کار وجود دارد ولی کارکن وجود ندارد. یعنی موجود است اما وجودیت ندارد.»
این استاد دانشگاه خاطرنشان ساخت: «امروز به ندرت کسی پیدا می شود که صرف نظر از اینکه حقوقش کافی است یا خیر برای کار دل بسوزاند.»
وی گفت: «به نظر من کافی نبودن حقوق نمی تواند دلیلی برای کم کاری باشد. اگر حقوق کسی کافی نیست می تواند کار را رها کند ولی نمی تواند کاری را بپذیرد ولی انجام ندهد. مانند پزشکی که بگوید به من پول خوبی ندادند بنابراین من تا نصف قلب مریض را باز می کنم.»
وی در پایان تاکید کرد: «بنابراین به اعتقاد من انتصابی بودن مدیران در ایران در کاهش میزان کار مفید بسیار نقش دارد به طوری که در همین دانشگاه هم وقتی یک نوجوانی از راه می رسد او را رئیس دانشکده می کنند مطمئنا من استاد دانشگاه دیگر دست و دلم به کار نمی رود و این موضوع مهمی است.»
باور نمیکنید سری به اصطلاح تحقیقاتی دانشگاه علوم پزشکی تهران بزنید