فرارو- چه این که شما یک کارشناس جامعه شناسی باشید و نباشید و یا حتی تخصصتان جرم شناسی و روانشناسی باشد و نباشد، حقوق خوانده باشید یا نخوانده باشید، فرقی نمیکند، مهم حق شهروندی است که به شما اجازه میدهد در باب یک پدیدهی ناهنجار شهر خودتان نظر دهید، خدا را چه دیدید شاید از دل همین بحثها و نظرها، به جای مثلا خشونت، گفتگو فراگیرتر شود.
به گزارش فرارو، اصلا میگویند فقدان گفتگو، تعاملات اجتماعی را به سمت خشونتهای فیزیکی سوق میدهد، از کجا معلوم، اگر آن مرد مثلا عاشق پیشهای که با پنجاه ضربهی چاقو، جان مهسا را به سادگی گرفت، پنج کلمه حرف حساب سرش میشد دست به چاقو میبرد و یا حتی ضارب داداشی...
چرا که نه، گفتگو حتی میتواند محدود به واگویههای مغشوش اتوبوسی باشد که مثلا یک مسافر با بغل دستیش سر گرمی هوا و گرانی شیریارانهای، گرم گرفته باشد، حتی میتواند مربوط به حرفهای معمول و غیرمعمول سلمانیها باشد...به هر حال همین حرفهاست که فضای دوستانهای در محیطی اجتماعی خلق میکند.
خشونت یک واکنش طبیعی است که دلایل بیشماری دارد، از منظر تفاوتهای فردی، آستانه خشونت افراد یک جامعه به ویژگیها و شرایط خاص هر یک از همان افراد بستگی دارد و روی همین حساب تفاوتهای فردی، نمی توان دلایل مشترکی از آن استخراج کرد ولی وقتی شعاع بروز خشونت گسترش پیدا میکند، میتوان در عوامل بروز آن به گفتگو نشست.
مثلا یک جامعه شناس معتقد است: «قاعدتا بروز خشونت در جامعه نیز ناشی از یک ناهنجاری بستری است که فضای کلی جامعه را دچار تنش کرده و به طبع آثار و تبعات آن از گوشه و کنار جامعه بیرون میزند، فضای کنونی جامعه همانند بیمار مبتلا به ایدزی است که آثار و نشانههای بیماری او از تمام اعضای بدنش همچون خونریزی از بینی و... بروز پیدا میکند. »
پروفسور حسین باهر استاد دانشگاه در گفتگو با فرارو، در باره عوامل دیگر موثر در بروز خشونتها، چنین ادامه داد: «عوامل دیگری در بروز خشونتها در جامعه تاثیر گذار است که از آن جمله میتوان به درگیریهای سیاسی و رسانهای و تعمیم آن به عموم جامعه، فقدان امنیت شغلی، در اختیار نداشتن محیط دل انگیز برای کار، فراهم نبودن امکان ازدواج جوانان و همینطور از بین رفتن هنجارهای اخلاقی و احتراماتی که پیش از این در جامعه ما ارزش بوده است، اشاره کرد.»
از طرفی، عباس عبدی هم بر این باور است که هنگامی که در جامعه ارزش انسان کم شود و به هر دلیل شأن انسانی نادیده گرفته شود؛ جان آدمها نیز بی ارزش انگاشته میشوند.
این کارشناس جامعهشناسی میگوید: «در چنین مسائل حیاتی بهتر آن است که نه فقط از چند کارشناس دولتی، بلکه از تمام متخصصین این امر کمک گرفته شود. شاید دلیل ادامه این اتفاقات ناخوشایند آن است که کارشناسانی که در حوزه قدرت جا دارند، به افراد خاصی محدود گشته و باقی کنار گذاشته شدهاند. بیشک فراموش کردهاند که مثلی قدیمی میگوید: هر سری، یک فکری دارد.»
به هر حال هر سری یک فکری دارد، درست مثل اینکه از شما بپرسند نظر شما در مورد خشونت چیست، یا چرا کسی مثل روح الله داداشی باید در خون خودش غرقه شود، نظرتان در مورد قتل مهسا و مهساها چیست؟ خلاصه از قتل مهسا تا دادشی؛ این دو حادثه را چگونه میبینید؟
در اولین نظری که ثبت شد چنین آمده بود: «وقتی نگاه غیر تکنیکال به مسایل امور انسانی داریم، وقتی در تصمیمات اجتماعی از متخصصین استفاده نمیکنیم، وقتی سریالهای تلوزیونی مملو از افراد بی اخلاق است، وقتی کتب و فیلمها و سریالها طعم مرگ و بدبختی دارند، وقتی ...»
خیلیها هم ریشهی خشونت را در معیشت و شرایط اقتصادی در نظر میگرفتند که به فقر فرهنگی منجر شده است، مثلا: «ریشه تمام این مشکلات معیشت اقتصادی مردمه...وقتی اقتصاد آسیب ببینه فرهنگ از بین میره...مردم هم به جون هم می افتند...عدم امید به آینده و هنجارشکنی باعث میشه جامعه رو به نابودی بره و به نظ من حالا حالا درست بشو نیست و سالها طول میکشه تا جامعه به شکل درستش در بیاد.»
بعضیها هم خطاب به مسئولين محترم نوشتند: «...اون زماني كه به اسم تعهد مراكز حساس جامعه مثل صدا و سيما كه وظيفه فرهنگ سازي رو به عهده داشتن رو از افراد متخصص خالي كرديد و با اقتصاد ضعيف و عدم مديريت بازار تورم و فشار روي مردم رو زياد كرديد تا خيليها محتاج نان شب بشن بايد فكر اين روزها رو هم ميكرديد. البته اگر براتون مهمه. فقر از هر دري بياد ايمان از در ديگه ميره بيرون! پيامبر فرمودند كه مسولين بايد در ميان مردم زندگي كنن تا مشكلات رو درك كنن ولي افسوس»
بعضیهای دیگر هم چنین راه کارهایی برای برونرفت از خشونت پیشنهاد دادند: «برگرداندن فضای نقد به جامعه (آزادسازی روزنامه ها، دانشگاهها، صدا سیما و از همه مهمتر مجلس به نفع مردم)؛ پرهیز از وعده و وعیدهای کمونیستی (باغ ویلای 1000 متری، مسکن مهر، حساب آتیه جوانان و ...)؛ اشتغال؛ جلوگیری از رواج تهمت، دروغ، رشوه و ربا( این امر با نهادهای مردمی مثل روزنامه و ... سرعت میگیرد)؛ آموزش مهارتهای زندگی در همه دوره ها...»
بعضیها هم به نظر میرسد از هرچه گفتگو و خیلی چیزهای دیگر به کلی ناامیدند که خلق فضایی شبیه به سینمای وسترن و تگزاس را پیشنهاد میکنند: «به نظر من چون ارگانهای مسئول قادر به تامین امنیت مردم نیستند، باید این کار به عهده خود شهروندان گذاشته شود. خرید، فروش و حمل سلاح گرم باید در کشور آزاد شود. وقتی همه به «موازنه قدرت» برسند آنگاه هیچ کس به دیگری حمله نخواهد کرد...»