bato-adv
کد خبر: ۸۰۲۰۳

پرویز تناولی: «هيچ» بايد در سرزمين خيام ساخته مي‌شد

تاریخ انتشار: ۱۷:۴۰ - ۱۸ خرداد ۱۳۹۰


پرويز تناولي در آستانه برپايي نمايشگاه انفرادي مجسمه‌هاي «هيچ» در گالري 10 ،گفت: بزرگترين شانس من مردمي شدن مجسمه‌هاي «هيچ»‌ و راه يافتن آنها به خانه مردم بود.

به گزارش ايسنا، پرويز تناولي ـ هنرمند مجسمه‌ساز ـ شامگاه گذشته ـ 17 خردادماه ـ و چند روز مانده به افتتاح نمايشگاه مجسمه‌هاي «هيچ»‌ش درباره زمينه‌هاي شكل‌گيري ساخت اين نوع آثار، توضيح داد: اگر روزنامه‌هاي دهه 40 و 50 را نگاه كنيد متوجه مي‌شويد كه آنجا گفته بودم مي‌خواهم دنيا را پر از «هيچ» كنم. نمي‌دانم چقدر آن ايده انجام شد و كاري هم به آن نداريم، زيرا اين «هيچ‌»ها ساخته شد و به خانه‌هاي مردم راه پيدا كرد.

او اضافه كرد: در يك دوره‌هايي از كارم فقط «هيچ» مي‌ساختم و كار ديگري انجام نمي‌دادم. گاه نيز مجسمه‌هاي «هيچ» را با تلفيق شاعر، عاشق و ديوارها كار كردم. در هر حال «هيچ» دوست قديمي بود كه با هم اخت شده‌ايم.

تناولي سپس به ايده اصلي شكل گيري مجسمه «هيچ» در پنج دهه گذشته اشاره كرد و افزود: آغاز ساخت «هيچ» همراه با يك نگاه اعتراضي بود ،زيرا محيط آن روزگار به دلم نمي‌نشست، گالري‌ها متاع دسته دوم غرب را عرضه مي‌كردند و كار هنرمنداني را به نمايش مي‌گذاشتند كه مفتخر به نمايش هنر غربي بودند؛آن هم بعد از پنجاه سال!

وي خاطر نشان كرد: در همان سالها يك عده نيز خطاط بودند و غافل از حضور خوشنويسي و تاريخ آن در خانه‌هاي تك تك ما ايرانيان، آن را روي بوم‌هاي بزرگ آورده بودند و ادعا مي‌كردند كه نقاشي‌است. تمام اين مسائل براي من جمع شده بود و باعث شد تا در آن سالها به يك اعتراض روشنفكرانه و نه بد و بيراه گفتن برسم. در نهايت فكر كردم كه يك كلمه را انتخاب كنم و زيبايي آن را نشان دهم. به نوعي مي‌خواستم در مقابل آن خطوط، بُعد ايجاد كنم و يك كار سه بعدي ارائه كنم تا اين مجسمه جايگزين آثار آن روزگار شود.

اين هنرمند مجسمه ساز با اعتقاد بر اين نكته كه آن روزها خوشبخت نبوده ، سخن خود را اينگونه ادامه داد: تازه از ايتاليا برگشته بودم. ناراضي بودم و احساس مي‌كردم فرهنگ آنجا را با خودم آورده‌ام در حالي كه نمي‌خواستم يك ايتاليايي درجه دو باشم كه به كشور خود بازگشته‌ است. من به اين وضعيت رضايت نمي‌دادم لذا دائما در فكر آن بودم تا كاري كنم كه اين فرهنگ پربار را به ايران بكشانم.

تناولي تصريح كرد: فرهنگ غني ايران در شعر نهفته بود، اما شعر بعد نداشت و من علاقمند بودم كه مجسمه سازي را در اين فرهنگ جايگزين كنم. لذا عوامل مختلفي باعث انتخاب كلمه «هيچ» در آن سالها شد و همه آنها عاملي شد تا اين واژه به زندگي من راه پيدا كند.

او در پاسخ به اين نكته كه ساخت «هيچ» توسط او با يك فلسفه آغاز شده بود در حالي كه در جهان غرب نيز اين فلسفه در آثار هنرمندان آن دوران رخنه كرده بود، عنوان كرد: به نوعي با رفتن اكسپرسيونيست‌ها از هنر غربي، مضامين سطحي و عاميانه در كار آنها رواج پيدا كرده بود و هنرمندان به هيچ نزديك شده بودند. به نوعي فلسفه «هيچ» آنجا نيز رخنه كرده بود ،اما عملا آنها به ساخت «هيچ» دست نيافتند در حالي كه من عملا دست به ساخت «هيچ» زدم.

نويسنده كتاب «آتليه كبود» تصريح كرد: همواره معتقد بودم كه «هيچ» بايد در سرزمين خيام ساخته مي‌شد و حيف بود اگر اين اتفاق نمي‌افتاد. خوشحالم كه امروز و بعد از گذر چند دهه شاهد انجام اين اتفاق هستم،چه‌بسا كه«هيچ» تاريخ بسيار كهني دارد.

او با مرور اين تاريخ و فلسفه وجودي «هيچ» عنوان كرد: بشر از آن زمان كه خودش را شناخت در مقابل هستي و نيستي به فكر مي‌افتاد اما همواره از نيستي گريزان بود. شايد بشر نيستي را در مرگ خلاصه مي‌كرد، در حالي كه در آن سالها فلاسفه يونان اين نكته را مطرح كردند كه همواره در مقابل «هست»، «نيست»ي هم وجود دارد و اين هست و نيست در دل هم خلاصه شده‌اند.

تناولي ادامه داد: اين تفكر در ايران به شكل ديگري بود. مردم ايران همواره با نيستي دمخور بودند و در طول حيات خود به آن سوي هستي نيز فكر مي‌كردند، لذا مردم اين سرزمين با «هيچ» غريبه نبودند در حالي كه در غرب يك پديده 100 يا 150 ساله بود كه با نيچه و هايدگر شروع شد و پربار گشت.

اين هنرمند در بخش ديگري از اين نشست در پاسخ به جايگاه فعلي مجسمه‌هاي «هيچ» بعد از چند دهه، گفت: من كار خود را انجام دادم و مي‌بينم كه مخاطب و مردم به اين «هيچ‌»ها علاقه دارند و آنرا دنبال مي‌كنند. شايد بزرگترين شانس من در اين بود كه «هيچ»‌هايم مردمي شدند. اين در حالي بود كه طبقه تحصيل كرده و روشنفكر «هيچ» را تحويل نگرفت ،اما در اين سالها مردم عادي قصيده‌هايي از «هيچ» برايم نوشتند كه نشان از استقبال آنها و علاقه‌شان مي‌داد. اين مردمي شدن «هيچ» براي من مهمترين نكته بود. نمي‌توانم بگويم كه «هيچ» در حد موناليزا مردمي شد اما در حد خودش موفق بود.

تناولي همچنين در مورد تنوع متريال و ابعاد ساخت مجسمه‌هاي «هيچ» توضيح داد: ماده برنز، سختي و زيبايي را نشان مي‌دهد اما رنگ ندارد در حالي كه فايبرگلاس آزادي عمل و رنگ را برايم تامين مي‌كرد. از سوي ديگر برنز متريال بسيار گراني است اما فايبرگلاس ارزان تر بود و براي هواي آزاد و يا داخل محوطه مطلوب مي‌نمود و با

«هيچ‌» هاي من همخوان بود. به همين دليل هم بعد از مدتي كه با برنز كار كردم به فايبرگلاس هم روي آوردم اما مي‌بينيد كه هيچ وقت نمي‌توانم «هيچ» سنگي بسازم زيرا مي‌شكند. گهگاه در سراميك هم آن‌را آورده‌ام اما اين اتفاق هم كم مي‌افتد.

او همچنين درباره نظر منتقدان نسبت به «هيچ‌»هاي فايبرگلاسي و نزديكي آن با هنر «پاپ» گفت: به نوعي اين تحليل درست است چه بسا كه ما ملت «پاپ» پرستي هستيم. مثلا در امامزاده‌ها كه نياز به آرامش و نور كم دارد از لامپ‌هاي نئون و يا چراغ هاي مهتابي استفاده مي‌كنيم. يعني دوست داريم رنگ، حركت و تنوع را همزمان داشته باشيم. ما سنت گراي «دگم» نيستيم و هميشه به روز كار مي‌كنيم، يعني اگر لازم باشد آن سنت 2 هزار ساله را انجام مي‌دهيم اما ابزار و وسايل آنرا امروزي مي‌كنيم.

تناولي با اعتقاد بر تاثير مسائل اجتماعي بر كارهايش ،توضيح داد: مسائل سياسي و مردمي همواره برايم مهم بوده اما اگر بتوانيم غير مستقيم و از طريق اثر هنري به وضعيت زمانه بپردازيم آنوقت موفق شده‌ايم به عنوان هنرمند حرف خود را بزنيم. براي كشور ما نيز اين اتفاق يك نوع سنت است كه حرف را در پرده و با نهايت ظرافت بزنيم.

او در بخش ديگري از اين نشست درباره علاقه خود به انتشار كتاب‌هاي مجموعه آثارش توضيح داد: متاسفانه ما در ايران كتابهاي بسياري منتشر مي‌كنيم شايد در طول يك سال ده‌ها كتاب به اشكال مختلف از حافظ و سعدي در بياوريم. اما چرا هيچ وقت كتاب هنرهاي تجسمي را منتشر نكرده و به آن توجه نمي كنيم؟ همواره‌ فرنگي‌ها درباره مينياتور، فرش و نقاشي ما نوشته‌اند در حالي كه ما ملت دست به قلمي بوده‌ايم، اما حاضريم اشعار حافظ را آناليز كنيم، اما درباره هنرهاي تجسمي ننويسيم.

تناولي گفت: اين وضعيت من را آزار مي داد و دلم مي‌خواست به هر شكلي اين خلاء پر شود . اين در حالي بود كه در اروپا برعكس ايران عمل مي‌شد. يعني براي كوچكترين هنرمند و هنري مي‌نوشتند و كتابهاي تحليلي متنوعي ارائه مي‌كردند. اين اشكال براي ما وجود دارد كه براي شناخت عرصه غني هنرهاي تجسمي كاري نكرده‌ايم و حيف بود كه اين وضعيت ناشناخته باقي بماند.

او ادامه داد: در سال‌هايي به بازار مي‌رفتم تا ببينم ما چه چيزهايي داريم. خريدن قفل و ابزار فولادي و طلسمات در اين سالها برايم اتفاق افتاد و بعدها اين وسايل به عنوان ماده اوليه كارهايم مورد استفاده قرار گرفت و تجمع آن باعث شكل گيري مجسمه‌هايم شد.

تناولي كه در اين سالها نمايشگاه انفرادي چندان برپا نكرده و شايد آخرين نمونه آن به برگزاري نمايشگاه زيورآلاتش در گالري 10 مربوط مي‌شود درباره برگزاري يك نمايشگاه انفرادي با موضوع «هيچ» و مجسمه‌هاي مربوط به آن گفت: زياد اهل نمايشگاه نيستم و به نظرم نمايشگاه برگزار كردن چندان معنايي ندارد. اگر زماني پديده نويي را بخواهيم عرضه كنيم تا مردم ببينند آن وقت لازم است نمايشگاه بگذاريم ،اما در ايران شيوه به اين شكل است كه كارها را از يك گالري به گالري ديگر مي‌برند، اما من علاقه‌اي ندارم كارهاي گذشته‌ام را چند باره مرور كنم.

اين هنرمند يادآور شد: آخرين نمايشگاه خوب و درستم مربوط به 8-9 سال پيش در موزه هنرهاي معاصر تهران مي‌شود كه مجموعه كامل و مفصلي را به نمايش گذاشتم، اما بعد از ان نمايشگاه به معني واقعي آن نداشتم. امروز هم برگزاري اين نمايشگاه انفرادي به معناي نمايشگاه نيست بلكه يك اتفاق به بهانه انتشار كتاب «هيچ» هايم است كه در كنارش نمونه‌هايي از اين آثار دوران مختلف را به نمايش مي‌گذارم تا نسل جواني كه كمتر آگاهي دارد به تماشاي آن بيايند.

تناولي درباره كارهاي انتخاب شده براي اين نمايشگاه نيز توضيح داد: كارهاي مختلفي از دوره‌هاي متفاوت انتخاب كردم كه حدود 20 اثر فايبرگلاس و برنز را شكل مي‌دهد. اين آثار از دهه 40 تا همين سه چهار سال پيش انتخاب شده‌اند و مخلوطي از دوره‌هاي مختلف «هيچ» را به نمايش مي‌گذارد.

اين هنرمند در بخش پاياني اين نشست درباره ايده راه‌اندازي كارخانه «هيچ» سازي گفت:خيلي كارهاي مي‌خواستم انجام دهم.15 سال پيش كارخانه در جاجرود اجاره كردم و طي چند نوبت فراخوان نمايندگي دادم تا «هيچ» ها را به شهرستان‌ها بفرستم،اما حتي يك نفر هم نيامد و اظهار علاقه نكرد.بسياري از آن پروژه‌هاي رويايي كه در سرم مي‌پروراندم عملي نشد و نهايتا خودم شروع به ساخت كردم. 

نمايشگاه «هيچ»‌هاي پرويز تناولي از 20 خرداد تا 2 تير 1390 در ساعتهاي 5 تا 8 بعدازظهر در گالري10 به نشاني ونک، خيابان خدامي، خيابان نيروي انتظامي، بن بست رياحي برپاست.

مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین