bato-adv
کد خبر: ۶۳۹۵۱

خیام، تایتانیک و نسخه‌ نفیس گم‌شده از فیتز جرالد

تاریخ انتشار: ۱۷:۳۱ - ۲۸ آذر ۱۳۸۹


دانستن این که گران‌بهاترین شیء داخل کشتی غرق‌شده‌ی تایتانیک نسخه‌ی بی‌نظیر صحافی‌شده‌ی ترجمه‌ی ادوارد فیتز جرالد از رباعیات عمر خیام بود، برای فرهیختگان ایرانی می‌تواند جذابیت خاصی داشته باشد. آگاهی از همین نکته، جرقه‌ی نخست ساخت فیلمی است مستند با نام «حقیقت گمشده»، به کارگردانی محمدعلی فارسی که نمایش و نقد آن، موضوع نشست هفتگی مرکز فرهنگی شهرکتاب بود.

محمدعلی فارسی، کارگردان مستند یاد شده، در تشریح فرآیند ساخت فیلم گفت: «وقتی تصمیم به تولید فیلم گرفتم، دیدم نمی‌شود از کنار حواشی مربوط به ترجمه‌ی فیتز جرالد با بی‌اعتنایی رد شد. این ترجمه که پیش از جنگ جهانی اول انجام گرفت، در سال‌های جنگ نخست جهانی، مثل انجیل به کتاب همراه سربازان و افسران تبدیل شد و نظامیان از خواندن آن احساس آرامش می‌کردند. این یک اتفاق ساده نیست. ماجرای کشتی تایتانیک هم جذابیت‌های خاص خود را دارد. ما بدون این‌که مقهور سایر ماجراهای تایتانیک شویم، روی نسخه‌ی صحافی از بین رفته‌ در این کشتی تمرکز کردیم. باید به زندگی مترجم هم می‌پرداختیم. زندگی فیتز جرالد، شباهت‌های بسیاری با زندگی خیام دارد و ضرورت داشت درباره‌ی عالم مترجم حرف بزنیم. حرف زدن از عالم یک انسان، نیازمند صحبت کردن از محیط زندگی اوست. از طرف دیگر نمی‌شد از فیتز جرالد سخن گفت، اما از کنار خیام و عالم او با بی‌اعتنایی گذشت. اطلاعات خام بسیاری گرد آوردیم. ما در این فیلم سه شخصیت داریم: صحاف که دو عکس از او به دست آوردیم، فیتز جرالد، که فقط یک قطعه از او تصویر وجود دارد و مربوط به سال‌های پایانی عمر اوست و خیام که در نیم قرن اخیر مجسمه‌ای از او ساخته شده و مقبره‌ای هم دارد که می‌شناسیم. این‌ها قهرمانان قصه‌ای بودند که باید روایتش می‌کردیم. داستان روی کاغذ نوشته شد و رسیدیم به مرحله‌ی تبدیل قصه به فیلم. تولید فیلم سه سال طول کشید و حالا می‌توانم بگویم که از ساختنش راضی هستم.»

حقیقت گم‌شده یک فیلم زنده است
دکتر هوشنگ رهنما، استاد زبان و ادبیات فارسی که ترجمه‌ی فتیز جرالد را به همراه متن اصلی رباعیات در ایران به چاپ رسانده، درباره‌ی فیلم تصریح کرد: «سرگئی آزنشتاین می‌گوید فیلم خوب یعنی فیلم «زنده» و فیلم بد یعنی فیلم «بی‌روح». با این معیار، به باور من «حقیقت گم‌شده» فیلم زنده‌ای است که به یاری عکس، مصاحبه، فیلم خبری و دانای کل، روایتی از سرگذشت رباعیات خیام، مترجم انگلیسی آن و نسخه‌ی تذهیب ‌شده‌ی ترجمه ارائه می‌دهد؛ نسخه‌ای که از بد حادثه سرنوشتش با سرنوشت کشتی تفریحی تایتانیک گره خورده است. فیلم از جنبه‌ی درون‌مایه‌ی روایی یا محتوایی داستان، از زیبایی شاعرانه‌ای برخوردار است و از همین رو تخیل خلاق روایت‌گر می‌تواند در بیننده تاثیری شاعرانه برجای بگذارد.»

رهنما در ادامه به گفتار راوی فیلم اشاره کرد و یادآور شد: «روای در روایت پیوند سرنوشت کشتی مجلل و باشکوه تایتانیک با سرنوشت نسخه‌ی نفیس طلاکوب و مرصع ترجمه‌ی رباعیات خیام، می‌گوید: «انگیزه‌ی سازندگان این‌ دو با هم تفاوت داشت: یکی در پی تسخیر اقیانوس‌ها و اثبات برتری انسان بر نیروهای طبیعی بود و دیگری در پی کرامت معنای نهفته در محتوای کتاب.» به عقیده‌ی من اگر این داوری درست هم باشد، تا حدودی مخدوش به نظر می‌رسد؛ چراکه انگیزه‌ی سازندگان تایتانیک در وهله‌ی نخست فراهم آوردن عرصه‌ای دلخواه برای مهاجران و مسافران تفریحی بود تا به تعبیر خیام خوش باشند و دمی به شادمانی بگذرانند. خیام هم تجلی کرامت انسانی را در توانایی لذت بردن از «اینجا و اکنون» یافته بود. شاید هیچ رویدادی مانند سفر کشتی در دل دریاها، نشانگر گذشت زمان نباشد. اگر رمانس «جک و رز» را در فیلم تایتانیک، محصول ۱۹۹۷، بر این مجموعه بیفزاییم، مفهوم لحظه‌ی حال به عنوان تجلی‌گاه واقعیت به گونه‌ای شفاف‌تر و برجسته‌تر نمایان خواهد شد. ماجرای عاشقانه‌ی آن دو با پاسخ «پیش میا»(go back) رز به جک آغاز می‌شود و با تمنای «بازآ»(come back)ی رز از جک جان‌باخته پایان می‌پذیرد. زندگی عاشقانه‌ی این دو، نمونه‌ی آرمانی از حیاتی خیامی است. آیا ضمنا نام رز در آن فیلم نمی‌تواند یادآور گل‌های سرخ آرامگاه خیام و گل‌های سرخ آرامگاه فیتز جرالد باشد؟»

ناظر کتاب‌های دوزبانه و آثار کلاسیک فارسی در نشر هرمس، در ادامه‌ی سخنان خود با نقل قولی از تئودور آدورنو که گفته است: «زیبایی‌شناسی در واقع همان تاریخ پنهان رنج است» افزود: «رنجی که خیام در شعر خود بازتاب داده، رنجی که فیتز جرالد در برگردان شعر خیام بر خود هموار کرده، رنجی که سن‌گورسکی صحاف در معماری کتاب فیتز جرالد تحمل کرده و رنجی که کشتی‌شکستان تایتانیک را به همراه خود به قعر آب‌ها فرو برده، همه، جلوه‌های زیبایی‌شناختی‌شان را در مستند «حقیقت گم‌شده» به خوبی بازتاب داده‌اند.»

رهنما به دو مورد از زیرنویس‌ها و متن روایت فیلم نیز اشاره کرد و خاطرنشان شد: «در زیرنویس فارسی عکس کارگاه صحافی «راپ شپرد» نوشته شده: «خیابان بنک سایر» که به گمان من و به احتمال زیاد شکل درست آن خیابان بنک ساید خواهد بود. در بخش دیگر فیلم، راوی به نام دوستان فیتز جرالد در کیمبریج اشاره کرده و از فردی به نام «کارل لایل» نام می‌برد که شکل درست آن «تاماس کارلایل» است.»

مستند امروزی از قصه جدا نیست
امیرعلی نجومیان، منتقد و مترجم، به مقوله‌ی اهمیت قصه در مستندهای امروزی اشاره کرد و گفت: «حقیقت گم‌شده از نظر ساخت، مستند کم‌نظیری است. امروز دیگر ایده‌ی مستندهای قدیمی، جایگاه و اعتبار خود را از دست داده است. مستندساز امروزین با نگاه قصه به کار خود نگاه می‌کند و کارش را از حوزه‌ی قصه جدا نمی‌داند. ما در حقیقت گم‌شده هم با داستان مواجه‌ایم؛ داستانی که با تایتانیک شروع می‌شود و با تایتانیک نیز به آخر می‌رسد. این درواقع چارچوبی است که فیلم‌ساز برای داستانش برگزیده است.»

وی به سطوح معنایی موجود در فیلم نیز پرداخت و یادآور شد: «در سطح اول ما با اتفاقی روبه‌رو هستیم که در واقعیت به وقوع پیوسته و از دیگرسو با توجه به عنوان فیلم، گویی صحبت از حقیقتی است در شعر خیام که فصل مشترک او و مترجم انگلیسی‌اش را تشکیل می‌دهد. همین وضعیت، مخاطب را به ادامه‌ی تماشای فیلم جلب می‌کند. اثر به آرامی پیش می‌رود و حین ترکیب موضوعات، بیننده را همراه می‌برد. کشش اصلی در نگاه روایتی فیلم نهفته و این همان کاری است که در داستان اتفاق می‌افتد.»

«فیتز جرالد در دوره‌ای دست به ترجمه‌ی رباعیات خیام زد که بهترین دوران برای ارائه‌ی چنین اثری بود. به باور من اگر این کتاب پنجاه سال قبل یا پنجاه سال بعد منتشر می‌شد، چنین استقبالی از آن صورت نمی‌گرفت.» نجومیان پس از بیان نکته‌ی فوق در تشریح دلایل دیدگاهش به خصایص دوران ویکتوریایی پرداخت و افزود: «تکلف، ریاکاری، محافظه‌کاری اجتماعی، خودنمایی، احساساتی‌گرایی بیمارگونه و سرکوب شدید جنسی از ویژگی‌های دوران ویکتوریایی انگلستان است و از ادبیات این مقطع با نام ادبیات زوال یاد می‌شود. در عین حال در برابر این دیدگاه، در دنیای هنر حرکتی به وقوع ‌پیوست که در نقطه‌ی مقابل زاهدمابی، تظاهر و ریا قرار داشت. کارهای اسکار وایلد از این دسته است و خیام نیز همواره به مقابله با ریاکاری پرداخته. خیام در اشعارش بسیار از مرگ سخن می‌گوید. دوره‌ی ویکتوریایی دوران پرداخت‌های وسواس‌آمیز به مرگ محسوب می‌شود. از این بابت نیز انسان ویکتوریایی رابطه‌ی ادراکی راحت‌تری با خیام برقرار می‌کند. خیام لحن جبرگرایانه‌ای دارد. در ادبیات انگلیسی دوران ویکتوریایی، توماس هاردی نماد این جبرگرایی است. لحن شکاکانه و مردد در دوره‌ی ویکتوریایی اوج می‌گیرد. انسان ویکتوریایی انسانی است شکاک که به سمت یقین علمی گرایش یافته. ادبایی در آن دوره کوشیدند تا علم‌زدگی مردم را به چالش بکشند. خیام هم شاعری است که در برابر علم‌زدگی سر خم نمی‌کند. لحن اشعار خیام متضاد است. او مدام از شادی و عیش سخن می‌گوید، اما لحن سخن گفتن او درباره‌ی شادی، سرشار از اندوه است. شعر دوره‌ی ویکتوریایی نیز دارای چنین خصیصه‌ای است.»

آیا وظیفه‌ی فیلم مستند بیان حقیقت است؟
علی‌رضا قاسم‌خان، مستندساز و مدیر سابق سینما تک موزه‌ی هنرهای معاصر، با بیان این‌که شیوه‌ی ساخت مستند حقیقت گمشده، «داکیودراما» یعنی استفاده از اسناد در جریان روایت قصه نام دارد، متذکر شد: «ما دو نوع فیلم مستند داریم. یکی بدون داشتن روایتی خاص فقط به عرضه‌ی اسناد می‌پردازد، ولی دیگری که طی پنج دهه‌ی اخیر رواج یافته، از زاویه‌ی قصه به موضوع می‌نگرد و حین روایت، به بررسی و ارائه‌ی اسناد اقدام می‌کند. اما من با نام فیلم مشکل دارم. فیلم، حقیقت گمشده نام دارد. آیا اساسا فیلم مستند می‌تواند در جایگاه بیان حقیقت قرار بگیرد؟ هدف فیلم مستند، مستند بودن است، نه حقیقت‌گویی. اگر به جای واژه‌ی حقیقت، واقعیت به کار می‌رفت، بحث دیگری بود؛ اما حقیقت معنای دیگری دارد. قصه‌های تشکیل‌دهنده‌ی فیلم استادانه به کار گرفته شده‌اند؛ ولی رفت‌وبرگشت بین قصه‌ها روایت را دچار نوعی سردرگمی می‌کند.»

قاسم خان در پایان سخنان خود به استفاده از صدای دو گوینده در فیلم پرداخت و گفت: «یکی از گوینده‌ها با لحنی خشک بخش‌های مربوط به اسناد را گویندگی می‌کند و دیگری با لحنی متفاوت بخش‌های مربوط به فضاهای شاعرانه و تخیل‌آمیز را. اما شاعرانگی را نمی‌شود با صدایی خاص و نشان دادن تصاویری از طبیعت القاء کرد؛ بلکه این حس باید در خود اثر موج بزند و مخاطب خود برداشتی شاعرانه داشته باشد. در کنار این انتقاد به نکته‌ی مثبتی هم اشاره می‌کنم و آن استفاده‌ی حداکثری از حداقل تصاویر موجود است.»

برچسب ها: جرالد
مجله خواندنی ها
مجله فرارو
پرطرفدارترین عناوین