bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۳۴۹۴۷۷
زندگی دختر ۱۲ ساله‌ای که زن سوم مرد ۴۸ ساله شد

برای زجر دادن شوهرم، با یک پسر رابطه برقرار کردم!

زن جوان در حالی که بیان می کرد هیچ وقت راهنمای درستی نداشتم و به همین دلیل زندگی ام متلاشی شد، ماجرای زندگی خود را به کارشناس و مشاور اجتماعی کلانتری شهرک ناجای مشهد توضیح داد.
تاریخ انتشار: ۱۰:۰۱ - ۳۰ بهمن ۱۳۹۶

روزنامه خراسان نوشت: زن جوان در حالی که بیان می کرد هیچ وقت راهنمای درستی نداشتم و به همین دلیل زندگی ام متلاشی شد، ماجرای زندگی خود را به کارشناس و مشاور اجتماعی کلانتری شهرک ناجای مشهد توضیح داد.

وی گفت: 10ساله بودم که پدرم کیف مدرسه ام را به گوشه اتاق پرت کرد و دیگر اجازه تحصیل به من نداد. او معتقد بود دختر نیازی به درس خواندن ندارد و باید راه و رسم شوهرداری و خانه داری را بیاموزد.

او می گفت دختر تا اندازه ای که بتواند بخواند و بنویسد باید تحصیل کند تا سیاه و سفید را از یکدیگر تشخیص بدهد. او با همین تفکر مانع از ادامه تحصیل دیگر خواهرانم شد چرا که معتقد بود دختر باید با چشم و گوش بسته ازدواج کند این گونه بود که من هم مانند دیگر خواهرانم در کلاس پنجم ابتدایی ترک تحصیل کردم و مشغول خانه داری شدم. این درحالی بود که مادرم نیز در برابر تفکرات پدرم همواره سر تعظیم فرود می آورد و هیچ گاه بر خلاف نظر او سخنی بر زبان نمی راند.

او هیچ وقت اجازه نمی داد به تنهایی بیرون از منزل برویم یا با افراد دیگری رفت و آمد کنیم خلاصه دو سال بعد از آن که درس و مدرسه را رها کردم (در سن 12سالگی)مرد 48 ساله ای به نام «قربان محمد» مرا از پدرم خواستگاری کرد. من زمانی در جریان موضوع قرار گرفتم که آن ها تاریخ مراسم عقد را نیز مشخص کرده بودند. مادرم می گفت «قربان محمد» شوهر خوبی است و تو را از مال دنیا بی نیاز می کند. مدتی بعد فهمیدم پدرم 600 هزار تومان به عنوان شیربها از قربان محمد گرفته و من قربانی مادیات زندگی شده ام.

با همان تصورات کودکانه تصمیم گرفتم قبل از جاری شدن خطبه عقد از خانه فرار کنم اما پدرم متوجه موضوع شد و بعد از زدن کتک مفصلی، مرا با چشمان اشک بار پای سفره عقد نشاند.

چند ماه بعد زمانی فهمیدم همسرم دو زن دیگر هم دارد که باردار شده بودم و چاره ای جز سکوت نداشتم با این وجود نفرت عجیبی از «قربان محمد» در سینه ام موج می زد و در پی فرصتی برای گرفتن انتقام از او بودم. در آن روزها راهنمای درستی نداشتم و از مراکز مشاوره در کلانتری هم چیزی نمی دانستم.

این بود که برای زجر دادن همسرم با دوست برادرم طرح دوستی ریختم. او هم که اطلاعی از وضعیت زندگی من نداشت با من همراه شد. این در حالی بود که من صاحب یک دختر و پسر نیز شده بودم.

در این میان، روزی با «نوید» طوری قرار ملاقات گذاشتم تا در دید شوهرم قرار بگیرم و او به همین خاطر مرا طلاق بدهد ولی وقتی همسرم در کنار مغازه اش من و نوید را با یکدیگر دید، در حالی که کتکم می زد مرا تحویل پلیس داد.

من هم به رابطه ام با نوید اعتراف کردم و برای مدت کوتاهی زندانی شدم. از آن روز به بعد خانواده ام مرا ترک کردند و همسرم نیز اجازه دیدن فرزندانم را نداد.

bato-adv
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۲:۳۷ - ۱۳۹۶/۱۱/۳۰
این یعنی عدم حق و حقوق زن در ایران
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۲:۲۹ - ۱۳۹۶/۱۱/۳۰
توف تو مملکتی که قانونش تو همچین کثافت کاری هایی حق رو به امثال اون مرد 48 ساله سه زنه می ده!
لجن کشیدیم به انسانیت
آرش
Iran, Islamic Republic of
۱۱:۲۰ - ۱۳۹۶/۱۱/۳۰
لعنت بر پدر و مادر بی وجدان او . آخه کسی دختر 12 سالش رو بابت پول به شخصی همسن پدرش میفروشه؟؟؟
حمید
Iran, Islamic Republic of
۱۱:۱۳ - ۱۳۹۶/۱۱/۳۰
فاجعه س این ابتذال
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۴۵ - ۱۳۹۶/۱۱/۳۰
اختلاف سني زياد باعث خيانت ميشه زيرا دختر جوان انتظاراتي داره كه مرد دو زنه انهم با 36 سال اختلاف سني نميتونه براورده كنه .
اظهارات عروس خانم كه جهت زجر دادن شوهرش عنوان شده كمي اغراق اميزه و بنظر بهانه است.
مجله خواندنی ها
انتشار یافته: ۷
پرتو
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۳۶ - ۱۳۹۶/۱۱/۳۰
این یعنی خرید و فروش کودکان.
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۳۷ - ۱۳۹۶/۱۱/۳۰
بچه فروشی در مشهد؟ محاله.
مجله فرارو