فرارو- «انتظار میرفت که در مراسم تحلیف و تنفیذ ریاست جمهوری یادی از آیتالله میشد و اسمی از وی برده میشد تا یاد آقای هاشمی هم زنده بماند، اما این کار نشد» این را محمد هاشمی برادر مرحوم آیت الله هاشمی میگوید وی با بیان این نکته که شرایط خانواده آیت الله بعد از ایشان تغییرات بسیاری کرده است به مناسبت سالگرد رحلت رئیس فقید مجمع تشخیص مصلحت نظام در گفتوگو با فرارو به بررسی اوضاع و رفتارها با خانواده وی پرداخته است که در ادامه میخوانید:
آیت الله هاشمی در بدترین زمان ممکن فوت کردند، نزدیک انتخابات بود و بعد از آن هم اغتشاشات و درگیریها به وجود آمد و مشکلات بین المللی ایجاد شد. به نظرشما جای خالی وی احساس میشد؟
اول باید به این نکته اشاره کنم که ما به عنوان خانواده هاشمی بیشتر دچار خلأ عاطفی شدیم و از این نظر به ما خیلی سخت گذشت. به هرحال ما بسیار به ایشان وابستگی عاطفی داشتیم. اما از نظر کشوری بالاخره شما بهتر میدانید بسیاری از صاحبنظران مطرح میکنند که جای خالی او احساس میشود وی تدبیر داشت و مرد بحرانها بودند و اگر در این شرایط بودند شاید وضعیت متفاوت بود. بدون شک ایشان در چنین شرایطی راهکارهایی داشتند میتوانستند در برون رفت از بحرانها دولت و نظام را یاری کنند. ایشان همواره در فضای سیاسی کشور به عنوان عامل تعادل عمل میکردند و جلوی افراط و تفریطها را میگرفتند.
همچنین ایشان با صحبتهایی که مطرح میکردند مانع از زیاده رویها در برخورد و واکنش میشدند. همچنین در بین گروههای سیاسی وقتی موضوعی را مطرح میکردند یا از لیستی انتخاباتی حمایت میکردند همه شاهدیم که آن لیست با اکثریت قاطع پیروز میدان رقابت میشد و این امر ناشی از محبوبیت ایشان در بین افراد و جایگاه آقای هاشمی در فضای سیاسی و اجتماعی کشور است. پس با از دست دادن چنین شخصیت تاثیرگذاری در این یک سال گذشته، شاهد ناملایمات و افراطی گریهایی بوده ایم که برخی خواسته یا ناخواسته آنها را کنترل نکردهاند. مثلا در این مدت شاهد اتفاقات خاصی از جمله رفتارهای احمدینژاد در فضای سیاسی کشور بوده ایم که نکاتی را مطرح و عرضاندام میکند. پس نبود آقای هاشمی در این شرایط کاملا مشهود است.
به نظر شما در چنین شرایطی حضور ایشان چه تاثیری میتوانست بر رویدادها و اوضاع فعلی داشته باشد؟
البته با توجه به فضا و بحرانی که پیش آمده است، نمیتوان پیش بینی کرد که در صورت زنده بودن چه واکنشی به این وقایع داشت. چرا که در زمان حیات ایشان اینگونه اتفاقات کمتر میافتاد و یا نمیافتاد، ولی درباره موضوعات اقتصادی تجربهای که از ایشان داریم مربوط به بحران زمان جنگ تحمیلی و توقعات مردم از ایشان بعد از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و پایان جنگ است. در زمان جنگ کمبودهای زیادی وجود داشت، جنگ اولویت داشت و مردم هم پذیرفته بودند که اولویت با تامین نیاز جنگ و جبهه است. ولی وقتی قطع نامه پذیرفته شد و آتش بس برقرار شد، مردم توقعات و خواستههای زیادی داشتند و میگفتند که دیگر شرایط جنگی نیست و خواستار توجه به موارد رفاهی و اقتصادی و اشتغال داشتند. آقای هاشمی در آن زمان به عنوان رئیس جمهوری انتخاب شد و در فاصله زمانی کوتاهی توانست نسبتا به همه خواستههای مردم پاسخ دهد. تولید و مراکز تولیدی فعال شدند و خدمات خوبی ارائه شد و اشتغال رونق گرفت و تورم به نسبت خوبی کاهش یافت.
مدیریتی که ایشان در سال ۶۸ به کار گرفت باعث شد نارضایتی مردم و کمبودهایی که در آن زمان بیشتر از زمان فعلی بود، با تدبیر و برنامهریزی مناسب به حداقل برسد و مردم را قانع کند و رضایت آنها را از شرایط آن زمان تا حد معقولی فراهم کند. به نظر من آن زمان از نظر تجربی، تجربه خوبی بود. با وجودی که ۲ میلیون نفر آواره جنگی داشتیم که در ۴۰۰ اردوگاه زندگی میکردند، آقای هاشمی در فاصله نسبتا کوتاهی توانستند به جنگ زدهها رسیدگی کنند و با کمک خود مردم منازلشان را بازسازی کنند؛ بنابراین ۲ میلیون نفر آواره به منازل خودشان برگشتند و دیگر در اردوگاه و کمپ زندگی نمیکردند؛ بنابراین چنین اقداماتی در زندگی سیاسی آقای هاشمی وجود دارد و اگر طبق این تجربه بخواهیم استناد کنیم، الان در این شرایط اگر ایشان زنده بودند و مسئولیتی داشتند، میتوانستند مثل گذشته در کنار مردم باشند و مثل قبل عمل کنند.
پس از درگذشت وی شرایط برای خانواده هم تغییراتی داشت و مسئله دانشگاه آزاد ایجاد شد، در خانواده چه صحبتهایی در این خصوص مطرح شد؟ اصلا در خانواده در خصوص چنین مسائلی مطرح میشود؟
به این صورت نیست که به عنوان یک موضوع مطرح کنیم، اما به هرحال بعضا در لابه لای صحبتها مسائلی مطرح میشود. در خصوص دانشگاه آزاد هم باید گفت: موضوعی در سطح جامعه مطرح بود که در حقیقت تفکر اعتدالگرایانه آقای هاشمی مدنظر بود ایشان در خصوص دانشگاه معتقد بودند که دانشگاه را نمیشود مدیریت پادگانی کرد و دانشجو و استاد قشر روشنفکر جامعه هستند و نمیتوان رفتاری که در یک پادگان با یک سرباز انجام میدهند، همان رفتار را داشته باشیم و تقابل دو فرهنگ بود یک تفکر پادگانی وجود داشت و دیگر آقای هاشمی که خلاف آن فکر میکرد. مسئلهای هم مطرح شد و در رسانهها تحت عنوان هاشمی زدایی مطرح شد این بود که میخواستند تفکر آقای هاشمی را از دانشگاه دور کنند، اما نام آقای هاشمی را نمیتوانند کاری کنند وی در قلب مردم حضور دارد. واقعیت این است که همین اتفاق در مجمع تشخیص مصلحت هم رخ داد و برخی تلاش کردند نامی از ایشان در این نهاد باقی نماند. ولی به نظر من اصلا موفقیت آمیز نبود. برای مردم آیتالله هاشمی صرفا رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام یا رئیس جمهور پیشین نبودند. به همین دلیل هم دیدیم که در مراسمهای ایشان ان جمعیت مردمی حضور داشتند.
آیا خانواده آقای هاشمی پس از فوت وی دچار مشکل شد؟
تا جایی که من در جریان هستم برخی از فرزندان وی ممنوع الخروج شده اند.
تنها در همین حد بود؟ شرایط این خانواده و دامنه حضور آنها تغییری نکرد؟
موارد این چنینی وجود دارد که مسئولیتی در گذشته داشتیم و دیگر نداریم این نوع مسائل در زمینه مسئولیتها وجود دارد و دوران بازنشستگی و پیری برای همه وجود دارد. من نمیگویم که در ارکان نظام همان جایگاه سابق را داریم، اما ما توقعی هم نداریم بالاخره ما هم قبول داریم که باید روزی کنار بکشیم و چیز عجیبی نیست و ممکن است برخی تعابیری داشته باشند، اما من از اینکه کسی پس از فوت آقای هاشمی مسئولیتی به من نداد ناراضی نیستم و زندگی ما وابسته به کار دولتی نیست و امرار معاش ما از این طریق نبود و تنها تاثیری که دارد این است که دیگر راحت شدیم و انتظار مردم هم کاهش پیدا کرده است. راستش زمانی که در مسئولیتهای دولتی بودیم مردم از ما درخواستهایی داشتند که بعضا نمیتوانستیم به آنها کمک کنیم و این برای ما شرمندگی بسیاری داشت. اما الان دیگر کسی از ما توقع ندارد.
پس از انتخابات ریاست جمهوری خانواده آقای هاشمی از دست آقای روحانی ناراحت بودند و گلایه داشتند. آیا در روزهای پایانی عمر آقای هاشمی اتفاقی میان این دوچهره سیاسی رخ داد؟
نه واقعا اتفاقی رخ نداده بود، اما باتوجه به حُسن روابطی که میان این دو بود و حُسن رابطهای که از آقای هاشمی و رهبری دیده بودیم و خود رهبری هم اعلام کردند که ما ۵۹ سال رفیق بودیم و یا آقای روحانی که در همان مجلس اول و پیش از آن با آقای هاشمی بودند و همکار وی محسوب میشدند، این مسائل ایجاد توقع میکند و این انتظار میرفت که در مراسم تحلیف و تنفیذ نامی هم از آقای هاشمی برده شود، اما در این مراسم هیچ کس اسمی از وی نبرد و مبنا بر فراموشی وی بود و این نوع رفتارها بر خلاف انتظاری که میرفت، بود. مورد دیگر اینکه آقای روحانی قول داده بود در مراسم چهلم وی سخنرانی کند، اما ناگهان گفت که نمیآید. سفر رفت و روز مراسم هم بود و چند دقیقه هم نشست و رفت و این رفتارها خلاف توقع است وگرنه چیز دیگری نیست که دلخوری ایجاد کند.