محمد ماکویی؛ 1-مدرسه دورافتاده روستایی، فاقد وسیله گرمایشی استاندارد و مناسب است و بچهها مجبورند زمستان را در حالی که از زور سوز سرما یخ کرده و به یکدیگر چسبیده اند سپری سازند. معلم دارای احساس مسئولیت دست به نگارش نامه زده و طی نامه نگاری از مدیر مدرسه میخواهد که فکری به حال بچهها نماید.
مدیر با پاسخ "بودجه نداریم" مشکل را به سادهترین شکل ممکن حل مینماید.
درست است که با ماجرای بالا میتوان یک جورهایی کنار آمد، اما اینکه مدیر مربوطه از مقام بالاتر نخواهد که خرید وسیله گرمایشی مناسب مدرسه روستا را در بودجه سال آینده لحاظ کند به هیچ عنوان پذیرفتنی نیست.
۲-آتش سوزی یک مرکز تجاری موجب شده که تعدادی از هموطنانمان جان به جان آفرین تسلیم کرده و شماری از ایشان دچار جراحات و صدمات حاد و جدی گردند.
بررسیها و پیگیریها نشان میدهد که اگر سازمان آتش نشانی بالگرد آبپاش داشت تعداد کشتهشدگان تا این اندازه فراتر از انتظار ظاهر نمیشد.
ریاست محترم سازمان دست به نگارش نامه زده و از مقام بالاتر بالگرد آب پاش تقاضا میکند.
اینکه مقام بالاتر در پاسخ "بودجه نداریم" بگوید را میتوان قبول کرد، اما اینکه ماجرا به همینجا خاتمه پیدا کند و مقام بالاتر پیگیر این نکته نباشد که در بودجه سال آینده، خرید یک فروند بالگرد دارای آب پاش گنجانیده شود را به هیچ عنوان نمیتوان از "وی" پذیرفت.
۳-زلزله کم ریشتر جان تعداد زیادی از اهالی غیر پایتخت نشین را گرفته و هول و ولای زلزلههای بعدی تن و بدن بسیاری از مردم ساکن در نقاط دور از مرکز را لرزانده است.
ستاد مدیریت بحران از مقام بالادست تقاضای تعداد مورد نیاز کانکس میکند که میباید جهت اسکان حادثه دیدگان مورد استفاده قرار گیرند.
اینکه مقام بالاتر در پاسخ "بودجه نداریم" بگوید را خیلیها قبول میکنند، اما اینکه "او" پیگیر این موضوع نباشد که در بودجه سال آینده "خرید تعداد کانکس لازم مورد استفاده در بحران بعدی" هم لحاظ شود، نمیتواند مورد پذیرش و قبول عموم مردم قرار گیرد.
بر خلاف تصور افراد معمولی، بستن بودجه سال آتی کار خیلی سختی نیست، اما شرط لازم و کافی برای بستن بودجه درست و حسابی این است که تقاضاها و نیازها از سوی پایین دستیها و کسانی که از نزدیک دستی بر آتش دارند عنوان گردد. در واقع جهت بستن بودجه، کار بالادستیها باید تنها این باشد که با پیگیریها و بررسیهای لازم، منطقی بودن خواستهها و زیاده طلبی متقاضیان را تعیین نمایند.
این نحوه بودجه بندی قطعا موجب میشود که در آینده رد پای پولهای تخصیص یافته راحتتر گرفته شده و حتی یک آدم عادی بتواند پیگیر این موضوع که فلان مبلغ در کجا هزینه شده است، باشد.
متاسفانه در حال حاضر اوضاع و احوال بودجه بندی "هرگز چنین نیست" و این بالادستیها هستند که با جواب "کار من را یادم نده! " سعی دارند نیازها و احتیاجات پایین دستیها را حدس زده و آنها را یک جورهایی جور نمایند.
با این حساب اصلا و ابدا نباید متعجب این بود که بودجه در اختیار، متعاقب "هر طور صلاح میدانی هزینه اش کن" تحویل "غیر متقاضی" گشته و "نگران کم و کسریش هم نباش" گیرنده را مطمئن "الاحسان بالاتمام" میسازد!
*از اصطلاح مردم معمولی استفاده شده است.