bato-adv
bato-adv
bato-adv

ماجرای درگیری دوجنسی‌ها با مرد بنزسوار

دوجنسی‌های متهم به قتل مرد ٤٥ساله در خیابان پاسداران صبح دیروز به دادسرای جنایی تهران منتقل شدند. این دو متهم در برابر بازپرس منافی آذر قرار گرفتند تا پرده از این جنایت بردارند.
تاریخ انتشار: ۰۰:۰۹ - ۰۲ آذر ۱۳۹۶
دوجنسی‌های متهم به قتل مرد ٤٥ساله در خیابان پاسداران صبح دیروز به دادسرای جنایی تهران منتقل شدند. این دو متهم در برابر بازپرس منافی آذر قرار گرفتند تا پرده از این جنایت بردارند.
 
به گزارش شهروند، مرجان و میترا دوشنبه هفته گذشته پس از درگیری با شهروز در یکی از خیابان‌های پاسداران از محل حادثه متواری شدند؛ اما چند ساعت بعد هم از سوی پلیس آگاهی شناسایی و دستگیر شدند. این دو متهم هر چند درگیری با شهروز را به دلیل اختلاف مالی قبول دارند، اما خودشان را در مرگ این دکترای مدیریت بی‌تقصیر می‌دانند.
 
ساعت ٤صبح روز ٢٢ آبان ‌ماه امسال، خبر این جنایت به ماموران کلانتری ١٠١ تجریش رسید. ماموران بلافاصله در محل حادثه در خیابان شریعتی، خیابان هدیه حضور یافتند و متوجه شدند که درگیری بین دو زن جوان و یک مرد منجر به قتل شده است. همانجا با انجام بررسی‌های نخست مشخص شد که در این درگیری مردی ۴۵ساله که از ناحیه گوش دچار خونریزی شدید شده، جان باخته است.
 
تحقیق از شاهدان صحنه درگیری مرحله نخست تجسس‌های پلیسی بود. شاهدان نیز در اظهارات خود از دو زن جوانی گفتند که مقتول را به زمین هل داده و پس از آن با یک خودرو پژوی ۲۰۷ سفید‌رنگ از محل متواری شدند.
 
بنابراین پرونده‌ای با موضوع «قتل عمـد» در این رابطه تشکیل شد و به دستور بازپرس شعبه سوم دادسرای ناحیه ٢٧تهران، برای رسیدگی در اختیار اداره دهم پلیس آگاهی تهران قرار گرفت. یکی از شاهدان صحنه درگیری در بیان جزییات ماجرایی که دیده بود، به کارآگاهان گفت: «ساعت ٣ و ٥٠ دقیقه روز ٢٢ آبان‌ماه با صدای درگیری از خواب بیدار شدم. از پنجره بیرون را نگاه کردم و صحنه درگیری دو زن با یک مرد را دیدم. این دو زن در حال کتک‌زدن مقتول بودند. یکی از این دو زن مقتول را هل داد که او هم روی زمین افتاد. در ادامه این دو نفر سوار یک دستگاه خودرو ٢٠٧ سفیدرنگ شده و از محل متواری شدند.»
 
همزمان با آغاز تحقیقات شاهد دیگری که دو زن متواری‌شده را برای دومین‌بار در صحنه جنایت مشاهده کرده بود، در اظهاراتش به کارآگاهان گفت: «دو زنی که سوار بر خودرو پژوي ۲۰۷ از محل متواری شده بودند را زمانی که اورژانس به محل رسیده بود، سوار بر خودرو ۲۰۷ مشاهده کردم که مجددا به محل درگیری برگشته بودند. این دو نفر با مشاهده ماشین اورژانس به‌سرعت از محل متواری شدند اما من در همان لحظه کوتاه توانستم قسمتی از شماره پلاک خودرو آنها را به خاطر بسپارم.»
 
بنابراین با اطلاعات به دست آمده از شماره پلاک خودرو دو زن متواری‌شده از صحنه، کارآگاهان اقدام به شناسایی مالک خودرو پژو ٢٠٧ در منطقه پاسداران کردند. بلافاصله کارآگاهان به این محل مراجعه و ساعت ١٤ روز ٢٣ آبان‌ماه اقدام به دستگیری دو زن به نام‌های مرجان ۲۸ساله و میترا ٢٥ساله کردند که در همان لحظه دستگیری مشخص شد این دو نفر دو جنسی هستند.
 
مرجان و میترا پس از انتقال به اداره دهم پلیس آگاهی تهران به درگیری با مقتول و همچنین ضرب و شتم وی با ضربات قفل فرمان اعتراف کردند و درباره نحوه آشنایی و انگیزه درگیری خود با مقتول، برقراری روابط غیراخلاقی را علت اصلی آشنایی خود با مقتول و در ادامه درگیری با او مطرح کردند.
 
بی‌گناهیم
میترا یکی از متهمان پرونده قتل خیابان پاسداران است. دوجنسی ٢٥ساله که خودش می‌گوید، چندین‌ سال است که ظاهر زنانه را برای خودش انتخاب کرده است. این متهم صبح دیروز در برابر بازپرس شعبه سوم دادسرای جنایی تهران قرار گرفت و به تشریح جزییات حادثه پرداخت.
 
اتهام قتل را قبول داری؟
نه ما کسی رو نکشتیم؛ اصلا قصد کشتن هم نداشتیم. فقط با او درگیر شدیم. بعد هم از پشت به زمین افتاد و ما هم فرار کردیم.
 
برای چی با مقتول درگیر شدید؟
به ‌خاطر این‌که او زیر قول و قرارش زد. او می‌خواست از دست ما فرار کند. من پیاده دنبال او می‌دویدم و مرجان هم با ماشین دنبال ما می‌آمد. وقتی به او رسیدیم، با قفل فرمان یک ضربه به پایش زدیم، او هم با ما درگیر شد. در حین درگیری او تعادلش را از دست داد و زمین خورد. وقتی روی زمین افتاد، ما ترسیدیم، سوار ماشین شدیم و از آن‌جا فرار کردیم.
 
بعضی از شاهدان می‌گویند شما مجددا به صحنه حادثه بازگشتید؟
می‌خواستیم ببینیم چه اتفاقی برای او افتاده. درست است که پول ما را نداده بود و از دست او خیلی عصبانی بودیم، اما دوست نداشتیم که او بمیرد. وقتی به آن‌جا رسیدیم حدود ١٥ دقیقه گذشته بود و هنوز خبری از پلیس و اورژانس نبود که من با خودرویم به سمت شهروز رفتم، قصد داشتم او را به بیمارستان ببریم اما ناگهان دو پسر جوان را دیدم که از انتهای خیابان به سمت ما می‌آیند، ما هم از آن‌جا فرار کردیم و به خانه مرجان رفتیم.
 
با مقتول کجا آشنا شدید؟
من و مرجان در خیابان پرسه می‌زدیم. با ماشین دور دور می‌کردیم که حوالی خیابان ولیعصر با شهروز آشنا شدیم. سر و وضع مرتبی داشت و ماشینش هم گرانقیمت بود. همانجا بود که با هم آشنا شدیم. شماره‌هایمان را رد و بدل کردیم و بعد هم به خانه او رفتیم.
 
شب حادثه دقیقا چه اتفاقی افتاد؟
ما به خانه شهروز رفتیم. آن شب او همه کاری کرد. کلی مواد زد. مشروب خورد و بعد از آنها چندتا قرص خورد. به نظرم خیلی زیاده‌روی کرد؛ بعد هم با هم ارتباط برقرار کردیم اما او پولی به ما نداد یعنی ادعا کرد که پول را به حساب مرجان واریز کرده ولي هیچ پیامی از بانک برای دوستم ارسال نشد. شهروز گفت که پول را واریز کرده و یک پیام بانکی را از گوشی‌اش به ما نشان می‌داد، اما او دروغ می‌گفت. بعد هم قرار شد که با هم از خانه خارج شویم و به عابربانک برویم.
 
بعدش چه شد؟
شهروز به ما گفت که با ماشین خودش می‌آید و ما هم با ٢٠٧خودمان، اما مرجان قبول نکرد و همان‌جا درگیر شدیم. او با سنگ شیشه‌های ماشین شهروز را شکست. شهروز وقتی دید که ما خیلی عصبانی هستیم از پارکینگ خانه فرار کرد. من دنبال او رفتم؛ مرجان هم با ٢٠٧ دنبال ما آمد. وقتی او را گرفتیم گفت که دوباره به خانه برویم تا پول ما را بدهد، اما مطمئن بودیم که او دروغ می‌گوید. او دستش به درِ صندوق عقب ماشین ما بود، وقتی در صندوق را بستیم، عقب‌عقب رفت و با پشت ‌سر به زمین خورد. وقتی به زمین افتاد از پشت ‌سرش خون جاری شد.
 
چند ‌سال داری؟
حدود ٢٥سال. من متولد ‌سال ٧١ هستم.
 
از کی متوجه گرایش متفاوتت شدی؟
تقریبا از وقتی خودم را شناختم، احساس تفاوت داشتم. اسم من مهدی بود ولی هیچ‌وقت این اسم را برای خودم قبول نداشتم. دوست‌های دوران کودکی من همه پسر بودند، اما من با آنها تفاوت داشتم. وقتی به سن بلوغ رسیدم دیگر نمی‌توانستم این شرایط را تحمل کنم. همیشه دنبال یک همزبان بودم تا شرایط من را درک کند تا این‌که با مرجان آشنا شدم.
 
خانواده‌ات در جریان مشکلات جنسی تو هستند؟
من تنها یک مادر دارم که او نمی‌تواند من را درک کند. مادر من دوبار ازدواج کرده و من دو برادر و یک خواهر ناتنی دارم، اما آنها هیچ مشکلی ندارند.
 
بی‌پاسپورتی مرا از جراحی بازداشت
 
مرجان یکی دیگر از متهمان به قتل شهروز است. نام اصلی او محمدعلی است، اما خودش می‌گوید از وقتی به سن بلوغ رسیده، متوجه تفاوت‌هایش با پسرهای هم‌سن‌وسالش شده است. مرجان هم مثل میترا منکر قتل شهروز است.
 
از چه زمانی با میترا آشنا شدی؟
حدود چندماه قبل در یک میهمانی میترا را دیدم، وقتی با او هم‌صحبت شدم، متوجه شدم او هم مثل من گرفتار آدم‌هایی است که درکش نمی‌کنند. دوستی ما از همان‌جا شکل گرفت.
 
چند‌سال داری؟
من متولد ٦٨ هستم.
 
تو هم مثل میترا مشکل جنسی داری؟
به‌نظر من مشکل نیست. من اصلا مرد نیستم. درست است که خانواده‌ام اسم من را محمدعلی گذاشتند و ظاهرم مردانه است اما هرچه سنم بیشتر شد، به همان اندازه متوجه شدم که همه‌چیز برای من جا‌به‌جا شده. من اصلا روحیات زنانه داشتم. این موضوع خیلی من را آزار می‌داد. هیچ‌کس هم نبود تا حرف من را بفهمد. چند بار سعی کردم برای جراحی به تایلند بروم. ٧٠‌میلیون تومان پول می‌خواست. پول را جور کردم، اما به من پاسپورت ندادند. به دادگاه شهید بهشتی رفتم، آن‌جا گفتند که باید به خدمت سربازی بروم. به نظام وظیفه رفتم اما آنها گفتند که شرایط رفتن به سربازی را ندارم.
 
چرا با خانواده‌ات مشکل را درمیان نگذاشتی؟
من الان چند‌سال است که تنها زندگی می‌کنم. من ٦ خواهر و برادر دارم که همگی آنها ازدواج کرده‌اند. مثل من هم نیستند. به همین دلیل صحبت‌های من را درک نمی‌کنند.
 
از شب حادثه تعریف کن؟
من و میترا با هم با شهروز آشنا شدیم و آن شب به خانه او در پاسداران رفتیم. زمانی که به خانه شهروز رفتیم قرار شد با هم روابط غیراخلاقی داشته باشیم و او به ما در قبال این روابط یک‌میلیون و ٥٠٠‌هزار تومان پرداخت کند که با یکدیگر ارتباط برقرار کردیم، اما شهروز پولی به ما نداد. یعنی مدعی شد که پول را به حساب ما واریز کرده است، اما دروغ می‌گفت. آن‌جا حرفمان شد. بعد قرار شد به اتفاق هم به یک عابربانک برویم، اما در پارکینگ خانه او دوباره درگیر شدیم. شهروز می‌خواست کلک بزند و از دست ما فرار کند. من هم شروع به داد و بیداد کردم. شهروز می‌گفت او با بنز خودش می‌آید و ما با ماشین خودمان برویم که من قبول نکردم و در پارکینگ با هم دعوایمان شد. شهروز می‌خواست که ما آرام باشیم و در پارکینگ سروصدا نکنیم. من هم با سنگ شیشه‌های بنز او را شکستم. او هم ناگهان پا به فرار گذاشت.
 
چرا از خانه‌اش فرار کرد؟
نمی‌دانم، اما خیلی ترسیده بود. شهروز آن شب ٨ بار کوکائین مصرف کرد. خیلی هم مشروب خورد، بعد از آن هم چند تا قرص خورده بود. تعادل نداشت. حتی وقتی در پارکینگ بود نفس‌نفس می‌زد. حال مناسبی نداشت.
 
در کوچه چه اتفاقی افتاد؟
من سوار ماشین شده بودم، اما میترا پیاده به دنبال شهروز بود. وقتی او را گرفتیم، دوباره شروع کرد به دروغ گفتن. می‌خواست ما را دوباره به خانه خودش ببرد. آن‌جا دوباره درگیر شدیم. میترا با مشت چند ضربه به او زد. من هم با قفل فرمان یک ضربه محکم به پای شهروز زدم. او روی صندوق عقب ٢٠٧ افتاد. با دستش در صندوق ‌عقب را گرفته بود تا زمین نخورد. من هم درِ صندوق عقب را بستم، زمین شیب داشت، او چند قدم به عقب رفت، تعادلش را از دست داد و زمین خورد. همان موقع با اورژانس و پلیس تماس گرفتم و به سر کوچه رفتم. سر خیابان یک کانکس نگهبانی بود. ماجرا را برای نگهبان تعریف کردم که او گفت حالا که با پلیس و اورژانس تماس گرفته‌ام از آن‌جا بروم، اما ما نرفتیم و دوباره به آن‌جا بازگشتیم تا به او کمک کنیم، ولی چند نفری به طرف ما آمدند و فرار کردیم.
 
با ادعاهای این دو متهم، بازپرس پرونده دستور قرار بازداشت موقت را صادر کرد و متهمان برای انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفتند.
برچسب ها: دوجنسی قتل
bato-adv
مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv