bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۳۰۵۴۲۲

۱۵ساعت جدال با مرگ زیر آوار بهمن

تاریخ انتشار: ۱۲:۲۵ - ۱۹ بهمن ۱۳۹۵
«من ۲۵ سال است که در همه فصول در جاده‌ها بوده‌ام. شرایط را خوب می‌شناسم. آن برف و کولاک نشانه خوبی نبود. به همین دلیل وقتی دیدم جاده را مسدود کرده‌اند، حس کردم شاید دیگر زنده نمانم و به همین دلیل سریع به یکی از دوستانم پیامک زدم و نوشتم: «من تا چند دقیقه دیگر زیر بهمن گیر می‌افتم» و از او خداحافظی کردم.»

به گزارش روزنامه ایران، «راننده کامیونت که در بهمن سهمگین جاده هراز ۱۵ ساعت با پیکر مجروح زیر برف و در میان آهن‌پاره‌ها مانده بود، پس از نجات معجزه‌آسا، ناگفته‌هایی تکان‌دهنده‌ از ساعت‌های پر دلهره‌اش را تشریح کرد. مجید رمضانعلی‌زاده که هم‌اکنون در بخش مراقبت‌های ویژه «آی سی یو» بیمارستانی بستری است در گفت‌و‌گو با خبرنگار حوادث «ایران» زنده ماندن معجزه‌آسایش را نشانه قدرت و اراده خدا دانست.

آخرین مأموریت قهرمان
مجید ۴۳ سال دارد و بعد از ۲۵ سال رفت و آمد در جاده‌ها، با برف و سرما غریبه نیست اما عصر پنجشنبه گذشته در جاده مبارک‌آباد شرایط فرق می‌کرد. او پس از سفر چند ساعته‌اش به تهران در حال بازگشت به آمل بود. برف سنگینی می‌بارید اما جاده مشکلی نداشت. تا نخستین راهدارخانه در امامزاده هاشم با احتیاط رانندگی کرد اما ناگهان گرفتار برف و کولاک شد. چشم، چشم را نمی‌دید. جاده کاملاً سفیدپوش شده و سرما، شلاق وار دل کوهستان را درمی‌نوردید. کمی جلوتر یک خودروی پلیس راهنمایی و رانندگی و یک خودروی راهداری مسیر را بسته بودند و کامیونت مجید و چهار خودروی دیگر در انتظار باز شدن راه متوقف شدند.

راننده کامیونت درباره لحظات هولناک به خبرنگار گروه حوادث «ایران» گفت: «من ۲۵ سال است که در همه فصول در جاده‌ها بوده‌ام. شرایط را خوب می‌شناسم. آن برف و کولاک نشانه خوبی نبود. به همین دلیل وقتی دیدم جاده را مسدود کرده‌اند، حس کردم شاید دیگر زنده نمانم و به همین دلیل سریع به یکی از دوستانم پیامک زدم و نوشتم: «من تا چند دقیقه دیگر زیر بهمن گیر می‌افتم» و از او خداحافظی کردم. باورش نمی‌شد. فکر می‌کرد با او شوخی می‌کنم اما فرصتی برای توضیح بیشتر نبود. همه چیز در چند ثانیه اتفاق افتاد. یک غرش سهمگین و ناگهان آوار سهمگین برف و... من آخرین لحظات رئیس راهداری - محمدعلی طلوعی - را دیدم که در آن سرمای استخوان‌سوز برای نگه داشتن یک تویوتا از ماشینش پیاده شد. از وقتی شنیدم جانش را از دست داده مدام آن صحنه مقابل چشمانم است... .»

راننده آملی ادامه داد: «شدت بهمن به قدری بود که همه چیز را سر راهش از زمین می‌کند و می‌برد. اگر دیده باشید کنار این جاده دیواره‌ای یک متری کشیده‌اند تا از سقوط خودروها جلوگیری شود. آن لحظه بهمن، کامیونت من و خودروهای دیگر را مثل قوطی کبریت به دیوار کوبید و چون ارتفاع کامیونت‌ام زیاد است، چندین معلق خورد و به دره سقوط کرد. همه این لحظات هشیار بودم و فقط امام حسین(ع) و حضرت ابوالفضل (ع) را صدا می‌کردم. اما لحظاتی بعد از هوش رفتم.»

کامیونت مجید رمضان علیزاده با سقف روی زمین سقوط کرده بود. برف هم خودروی باری را پوشانده بود اما فقط گوشه‌ای از چرخ‌هایش دیده می‌شد. اتاقک مچاله شده و ستون‌هایش تاب بهمن سهمگین را نداشتند. «وقتی چشمانم را باز کردم همه جا تاریک بود. برف همه بدنم را پوشانده بود و به پهلوی چپ روی زمین افتاده و پاهایم جایی گیر افتاده بود و نمی‌توانستم حرکتی کنم. شیشه‌ها در اثر ضربه بهمن و فشار شکسته و ستون اتاقک تا شده بود. شاید ۳۰، ۴۰ سانتیمتر جای نفس کشیدن داشتم. در آن لحظات باورم نمی‌شد زنده هستم و نفس می‌کشم. به خدا قسم در آن لحظات نور عجیبی در تاریکی نظرم را جلب کرد. فکر کردم اشتباه می‌بینم اما صدایی را شنیدم که گفت: «تو مرا صدا کردی و من هم جوابت را دادم.» تازه آنجا فهمیدم معجزه زنده ماندنم، محبت امام حسین(ع) بوده است. این اتفاق ۳ بعدازظهر پنجشنبه افتاد اما نمی‌دانم چند ساعت در ماشین مچاله شده‌ام زیر برف بودم. وقتی در بیمارستان به هوش آمدم، تازه فهمیدم ۱۵ ساعت در آن شرایط سخت بودم اما به لطف خدا نجات پیدا کردم.»

یادآوری آن لحظات سخت، چشمان مجید را خیس اشک کرده بود. این که در آن شرایط هیچ راه ارتباطی با دنیای بیرون نداشته باشی و بدن یخ زدهات نای فریاد زدن را نیز از تو گرفته باشد، به راستی دشوار و باورنکردنی است. «فضای بدی بود و جز خدا هیچکس صدایم را نمی‌شنید. تلفنم گم شده بود و هر لحظه سرما را بیشتر در بدنم حس می‌کردم. انگار به پاهایم وزنه‌های سنگینی بسته بودند و دست‌هایم هم نای تکان خوردن نداشتند. دمای بدنم به شدت افت کرده بود. وقتی امدادگران حجم انبوه برف را کنار زده و سعی کردند مرا بیرون بکشند توهم زده بودم و فکر می‌کردم آنها می‌خواهند بلایی سرم بیاورند. با اندک توانی که در بدنم مانده بود سرشان فریاد می‌زدم اما آنها با صبوری مرا آرام کردند و بالاخره نجاتم دادند. همین جا از نیروهای فداکار و زحمتکش هلال احمر، اورژانس، آتش‌نشانی و تیم بیمارستان تشکر می‌کنم که به لطف خدا نجاتم دادند. از روز جمعه که به بیمارستان منتقل شدم، تحت مراقبت‌های ویژه قرار گرفتم و پزشکان تشخیص دادند به دلیل سرمازدگی بدنم و به خصوص پاهایم باید چند روز بستری باشم. خدا را شکر می‌کنم که از این حادثه جان سالم به در بردم و می‌توانم دوباره خانواده‌ام و تنها دخترم را ببینم.»

عملیات هماهنگ برای نجات
مرتضی مرادی‌پور - معاون عملیات امداد و نجات هلال احمر استان تهران - نیز در این باره به خبرنگار حوادث «ایران» گفت: «صبح جمعه ۱۵ بهمن خبردار شدیم در محور آبعلی، امامزاده هاشم و در منطقه مبارک‌آباد سه خودروی سواری و یک کامیونت زیر بهمن مانده و ناپدید شده‌اند. با دریافت گزارش بلافاصله نیروهای امدادی به محل اعزام شدند. سرنشینان خودروها نجات داده شده بودند. اما یک کامیونت زیر بهمن مانده بود. عملیات رهاسازی پس از ساعت‌ها تلاش انجام شد و در کمال ناباوری راننده‌ای که نزدیک به ۱۵ ساعت در آن سرما و در لاشه خودرو مانده بود، زنده بیرون آمد. در این عملیات نیروهای اورژانس و آتش‌نشانی همکاری زیادی داشتند و مصدوم پس از رهاسازی به بیمارستان منتقل شد.»

بعد از این حادثه عملیات گروه‌های امدادی برای یافتن مفقودان احتمالی بار دیگر از سر گرفته و به شهروندان توصیه شد هشدارهای پلیس و امدادگران را جدی گرفته و از رفت و آمد در جاده‌های خطرناک خودداری کنند.»
مجله خواندنی ها