bato-adv
کد خبر: ۲۸۹۰۱۹
نشست موسسه واشنگتن درباره همکاری های احتمالی ایران و امریکا

آمریکایی‌ها جمهوری اسلامی را این گونه می‌بینند!

تاریخ انتشار: ۰۹:۵۱ - ۰۳ مهر ۱۳۹۵

فرارو- موسسه تحقیقاتی واشنگتن  نزدیک به جریان نو محافظه کار آمریکا  هفدهم شهریور سال جاری (هفتم سپتامبر 2016) نشستی را با عنوان "همکاري آمریکا-ايران: چشم اندازها و محدوديتهاي همکاري" با حضور "دنیس راس ، مشاور سابق باراک اوباما در امور مربوط به غرب آسيا و شمال آفريقا طی سال های 2009 تا 2011 میلادی؛ عضو سابق شوراي امنيت ملي آمريکا؛ مشاور ويژه هيلاري کلينتون در وزارت خارجه و مشاور و کارشناس ارشد فعلی موسسه مطالعاتی  واشنگتن، "جي سولومون"، خبرنگار ارشد بين المللي نشريه وال استريت ژورنال؛ "جيمز دابينز"، معاون سابق وزير امورخارجه آمريکا در حوزه مسائل اروپا، نماينده ويژه سابق آمريکا در افغانستان، پاکستان، کوزوو، هائيتي، بوسني، و سومالي در دولتهاي باراک اوباما، جرج بوش پسر و بيل کلينتون و کارشناس فعلی موسسه تحقيقاتي رند و رئيس بخش ديپلماسي و امنيت اين موسسه؛ "باربارا اسلاوين"، از روزنامه نگاران برجسته آمريکايي در حوزه مسایل ايران و کارشناس ارشد شوراي آتلانتيک؛ "مارک فيتزپاتريک"، مدير اجرايي موسسه بين المللي مطالعات راهبردي آمريکا و  معاون پيشين وزير امورخارجه این کشور، و " پاتريک کلاوسون"،مدير بخش پژوهشهاي موسسه  واشنگتن، برگزار کرد.

گروه بین الملل فرارو به منظور آشنایی هر چه بیشتر دستگاه سیاست خارجی ، نخبگان و نهادهای علاقمند به روابط خارجی  با نوع نگاه و برداشت کارشناسان امریکایی از اوضاع و رفتار سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، مشروح گزارش این نشست را بدون دخل و تصرف معنادار، منتشر می سازد.


گزارش مشروح این نشست را در زیر بخوانید:


چرا روابط ایران و آمریکا به توجه به همکاری‌های منطقه ای به سطح راهبردی نرسیده است؟

"دنیس راس" در ابتدای این نشست گفت: درباره روابط ايران و آمريکا بايد به اين نکته توجه داشت که نوعي همگرايي در منافع ايالات متحده و ايران در افغانستان وجود داشته و در عراق نيز همين وضع وجود داشته است. حتي در سوريه نيز همگرايي منافع ايران و آمريکا در زمينه مقابله با داعش در عراق و سوريه مشهود است. نمي خواهم در اينجا به حوزه هايي ورود پيدا کنم که اختلافهاي آشکاري بين ايران و آمريکا وجود دارد. سوال مطرح اين است که چرا هيچ يک از همگرايي هاي مذکور در منافع ايران و آمريکا قابل تبديل به احياي روابط دو کشور نيست؟ در طول زمان نيز در نوع تعامل آمريکا با ايران، تغييراتي به صورت گذرا رخ داده است اما هرگز هيچ اقدامي صورت نپذيرفته است که از نظر ماهيتي، اقدامي راهبردي بوده باشد. با آنکه در سه مورد فوق (افغانستان، سوريه و عراق) نيز که همگرايي منافع ايالات متحده و سوريه وجود داشته است، از هم اقدامي راهبردي براي روابط تهران - واشنگتن صورت نپذيرفته است. سوال مطرح اين است که چرا روابط ايران و آمريکا همچنان در حالت گذاريي باقي مانده است و به سطح راهبردي نرسيده است؟ سوال ديگر مطرح اين است که آيا وضع افغانستان با عراق و سوريه متفاوت است يا اينکه در همه اين سه موارد، مشابهت هايي وجود دارد؟ ايا علل ديگري هم براي بهره برداري از موقعيتها براي روابط ايران و آمريکا در اين حوزه ها مطرح است؟

 ◄ "جي سولومون"خبرنگار ارشد بين المللي نشريه وال استريت ژورنال که اوایل ماه سپتامبر کتاب جديدش  با عنوان "جنگ هاي ايران: بازيهاي جاسوسي، نبردهاي بانکي و قراردادهاي محرمانه اي که شکل خاورميانه را تغيير داد" را در موسسه مطالعات بین المللی و راهبردی  در  شهر واشنگتن رونمایی  کرد؛ در پاسخ  به سوالات "راس "گفت: درباره تعامل آمريکا با ايران بايد بگويم که به نظر من، تعامل با ايران درخصوص مسائل کشورهاي واقع در شرق ايران، از تعامل با اين کشور در حوزه مسائل کشورهاي واقع در غرب ايران، احتمالا آسانتر است. به نظر مي رسد ايران در حوزه کشورهاي فارسي زبان اعم از افغانستان يا آسياي مرکزي احساس اطمينان خاطر دارد. در اين منطقه، مناقشه هايي وجود ندارد که به اندازه مناقشه هاي جهان عرب جدي باشد و براي ايران نيز اهميت داشته باشد. اما در حوزه کشورهاي واقع در غرب ايران، مسایلي ازقبيل مناقشه اسرایيل (رژیم صهیونیستی و فلسطيني ها و اوضاع کشورهايي همانند عراق مطرح است. درنتيجه، همکاري ايالات متحده با ايران در حوزه کشورهاي شرق اين کشور از قبيل افغانستان بسيار محتمل تر است زيرا ايران در اين کشورها، اطمينان خاطر بيشتري دارد. اما در حوزه کشورهاي واقع در غرب ايران، سياست تهران حمايت از آرمان فلسطين و به چالش کشيدن اسرایيل (رژیم صهیونیستی ) و مواردي از اين قبيل است که با سياست خارجي آمريکا بسيار در تضاد است. در مجموع بايد بگويم که همکاري با ايران در حوزه مسایل کشورهاي شرق ايران، ممکن است اما درباره مسایل غرب ايران، کار سختی است.

"جيمز دابينز " هم در ادامه افزود: مقايسه وضع عراق در همسايگي ايران با همسايگان شرقي ايران، قياس چندان درستي نيست زيرا وضع اين کشورها با هم تفاوت دارد. به هرحال، درباره چشم انداز همکاري ايران و ايالات متحده درباره مسائل منطقه خاورميانه باتوجه به وجود مسایلي از قبيل مناقشه فلسطيني ها و اسرایيل (رژیم  صهیونیستی ) و امثال آن بايد به  بافت منطقه اي توجه داشت. درباره نوع نگاه ايران به عراق و تعامل با آمريکا در اين حوزه بايد به گذشته نگاه کرد. سه هفته پس از تهاجم آمريکا به عراق، ايران دقيقا همان کاري را که درباره تعامل با ما در افغانستان انجام داده بود در عراق بروز داد به اين معنا که اعلام کرد از اين اقدام آمريکا در عراق حمايت مي کند و حاضر است با آمريکا در عراق همکاري داشته باشد. سوال اين است که چرا ايران اين موضع را اتخاذ کرد؟ ايران بدان علت اين موضع را اتخاذ کرد که هم از وضع پيش آمده، راضي بود و هم مي ترسيد. ايران خوشحال بود که آمريکا دو رقيب اصلي آن در منطقه (طالبان و صدام) را از ميان برداشته است. درعين حال، ايران مي ترسيد که هدف بعدي باشد. در نتيجه، ترکيب دو عامل رضايت و ترس، سبب شد در ايران خواستي واقعي شکل بگيرد که همکاري کند. درعين حال، بايد توجه داشت که در آن زمان (دوره خاتمي)، دولتي اصلاح طلب در ايران بر مسند امور بود که تلاش مي کرد ايران را از انزوا خارج کند بنابراين، ترکيب عوامل خارجي و داخلي سبب شده بود ايران در چنان مسيري حرکت کند. تصميم آمريکا براي خودداري از پذيرش اين پيشنهاد (ايران براي تعامل در عرصه عراق)؛ آثاري به همراه داشت. نمي دانم اين رويکرد ما بر انتخابات (رياست جمهوري) ايران چه تاثيري گذاشت.

به هرحال، بعد از برگزاري انتخابات (1384) دولت جديدي در ايران روي کار آمد و به سمت تعامل با غرب و تلاش براي خروج از انزواي ايران از زاويه غرب، تمايل چنداني نداشت و بلکه برعکس اين روند حرکت مي کرد. علاوه بر اين، وقتي ايالات متحده پيشنهاد ايران را براي همکاري با ايالات متحده در عراق رد کرد، نوعي کارت برنده در دست ايران قرار گرفت تا از آن استفاده کند. ايران از اين کارت به نوعي استفاده کرد که اطمينان حاصل کند، هدف بعدي (حمله آمريکا) نخواهد بود. گام اول ايران براي اينکه اطمينان حاصل کند، هدف بعدي حمله نيست، اين بود که پيشنهاد همکاري بدهد و درسايه همکاري، آمريکايي انگيزه اي براي حمله به ايران و تغيير رژيم ايران نداشته باشد. وقتي اين طرح ايران به شکست انجاميد، ايران کارت ديگرش را رو کرد و کاري کرد که در عراق، اوضاع آنقدر براي ما وحشتناک و سخت شود که ايالات متحده حتي به فکر اين نيافتد که به ايران حمله کند. ايران در اين زمينه کاملا موفق عمل کرد.

آیا آمریکا می تواند بر فضای سیاسی داخل ایران تاثیر بگذارد؟

"راس"در ادامه  اظهار داشت: دقيقا همينطور است. بنده نيز در کتاب خودم درباره پيشنهاد سال 2004 میلادی ايران مطالبي نوشته ام. دولت ايالات متحده، اين پيشنهاد ايران را بررسي و آزمايش نکرد. علت اين رويکرد امريکا نيز نوع تفسير اين پيشنهاد بود. تفسير مطرح اين بود که اين پيشنهاد ايران يا با پشتوانه لازم نيست يا اينکه حتي اگر اين پيشنهاد جدي باشد به آن علت است که ايران حلقه طناب را در اطراف گردن خودش احساس مي کند و ايالات متحده نبايد با پذيرش اين پيشنهاد، عملا ايران را نجات بدهد.

اما نکته جالب توجه اين است که پس از طرح پيشنهاد مذکور (در سال 2004 میلادی) اوضاع به صورت چشمگيري در داخل عراق تغييرکرد. ايران مسوول بخشي از مسائلي بود که در عراق پيش مي آمد. البته ايران تنها عامل مسائل جاري آن وقت در عراق نبود. در اين ميان بايد به نکته ديگري هم توجه داشت که در کتاب اخير جي سولومون مطرح شده است. اين نکته به روند مذاکرات هسته اي با ايران مربوط است و اينکه دولت باراک اوباما ریيس جمهوری آمريکا در يک سال گذشته در اين زمينه چه کارهايي انجام داده است. در اين کتاب گفته شده است "محمدجواد ظريف"وزير امورخارجه ايران از برنامه هاي رهبری ایران اطلاع نداشت وقتي که رهبری ایران در سخنراني اش مي گفت ايران بايد يکصد و نود هزار سانتريفيوژ داشته باشد. وقتي اين صحبتها مطرح مي شد طرف آمريکايي به اين سوال فکر مي کرد که آيا "محمدجواد ظريف" واقعا نماينده ايران است؟ آيا او نماينده رهبری ايران است؟ اين سخنان متفاوت نشان دهنده آن است که نوعي نزاع داخلي در ايران در جريان بود. ازآنجا که پيروزي حسن روحاني در انتخابات رياست جمهوري ايران براساس اين شعار اصلي بود که درباره اين مساله هسته اي توافقي حاصل شود.  دولت آمريکا نيز همين مساله را مي دانست. اما واقعيت اين است که توافق هسته اي سبب تقويت حسن روحاني مي شد. با همين نگرش در آمريکا، اين گزاره مطرح بود که ايالات متحده با کارهايي که انجام مي دهد مي تواند بر فضاي داخلي ايران تاثير بگذارد. در کتاب اخير سولومون وقتي مطالب را مي خوانيم اينگونه برداشت مي شود که دولت آمريکا، از خطوط قرمزش، يکي پس از ديگري دست مي کشيد. اين نگرش در دولت آمريکا وجود داشته است که اگر توافقي حاصل مي شد، تاثيرات آن بسيار فراتر از صرف موضوع هسته اي مي بود و بر بحثهاي داخلي ايران تاثير مي گذاشت. باتوجه به اينکه جي سولومون مدتي در ايران بوده است و با مقامات ايراني نيز صحبت کرده است، مي خواهم اين سوال را مطرح کنم که فضاي منازعه هاي داخلي در ايران به چه صورت است؟ اين دعواهاي داخلي تا چه اندازه مهم است؟ آيا ايالات متحده مي تواند بر فضاي داخلي ايران تاثير بگذارد؟

 ◄ "سولومون" در پاسخ گفت: کاش فرصت بيشتري مي داشتم تا در ايران باشم. در سفري که به ايران و گفتگوهايي که با مقامات ايراني داشتم، آن هم زماني که مذاکرات هسته اي در جريان بود، متوجه مسائل پيچيده اي شدم. من در آن زمان، به توان فوق العاده مذاکره کنندگان ايراني و ديپلماسي ايران پي بردم. در واقع، طرف مذاکره کننده ايراني به گونه اي بسيار حرفه اي از جایگاه و مواضع ایت الله خامنه اي استفاده مي کرد و به طرف آمريکايي مي گفت که او فردي واقعا تند و جدی است و تيم مذاکره کننده نيز بايد از او تبعيت کند و به سياست مدنظر او احترام بگذارد. اما در طرف آمريکايي، اوضاع کاملا متفاوت بود. در آمريکا، اعضاي کنگره جيغ و فرياد مي کشيدند و خواستار آن بودند که باراک اوباما رئيس جمهور آمريکا در عملکردش در اين زمينه تجديدنظر کند. کنگره به شدت از دولت انتقاد مي کرد. اما طرف ايراني بسيار ماهرانه عمل مي کرد و به گونه اي بسيار ماهرانه از بازي پليس خوب و پليس بد استفاده مي کرد.

به هرحال در داخل ايران نيز اختلاف هايي وجود دارد. شايد حسن روحاني رئيس جمهور ايران به دنبال آن باشد که روابط ايران را با ايالات متحده عادي سازي کند و درهاي کشور باز شود و کارهايي انجام شود که به نفع کشور است از قبيل اينکه بهترين فناوري هاي جهان وارد ايران شود. اما رهبری ایران به گشايش اقتصادي فضا، به چشم تهديدي براي نظام می نگرد که ايران در مسير آن حرکت مي کند. به همين علت، او مي خواهد بازشدن فضاي اقتصادي کشور بسيار محدود باشد. در سفرهايم به ايران متوجه شدم که ايالات متحده با اقداماتش تا چه اندازه به ايران ضربه هاي مالي وارد کرده است. فکر نمي کنم وزارت خزانه داري آمريکا تصور مي کرد اين اقدامات تا اين اندازه به ايران ضربه زند. فکر نمي کنم اسرایيل نيز باور مي کرد اين اقدامات چه تاثيراتي به همراه داشته باشد.

در سال 2013 میلادی  وقتي حسن روحاني رئيس جمهور شد در گفتگو با مسئولان بانک مرکزي ايران متوجه شد که اوضاع اقتصادي کشور تا چه اندازه بد است. دولتمردان جديد ايران مي دانستند که اقتصاد کشور مشکلاتي دارد اما تا فکر نمي کردند احمدي نژاد آنقدر خراب کرده  باشد؛ اما وقتي به قدرت رسيدند و آمار و ارقام مربوط به اوضاع کشور را مشاهده کردند متوجه شدند عمق ماجرا به چه صورت است و به همين علت به شدت در مسير مذاکرات حرکت کردند. به نظر من، دولت آمريکا در زمان مذاکرات با ايران، از اين اهرم به اندازه اي که لازم بود به خوبي استفاده نکرد.

واقعيت اين است که از اوايل دهه هزار و نهصد و هشتاد، تحريم هايي ازجانب امريکا عليه ايران اعمال شده بود اما تحريم هاي واقعي و جدي از جولای 2012 میلادی شروع شد و تا زمان توافق هسته اي ادامه داشت. نمي دانم چرا تيم مذاکراتي آمريکا در گفتگو با طرف ايراني از اين اهرم استفاده نکرد که اگر گفتگوها به نتيجه نرسد و توافقي حاصل نشود، تحريم هاي بيشتري عليه ايران اعمال خواهد شد و ايران هدف فشارهاي بيشتر قرار خواهد گرفت؟ طرف آمريکايي بجاي اينکه از اين اهرمها استفاده کند به صورت مرتب عقب نشست بطوريکه گزينه نظامي را کنار گذاشت و به صورت علني هم اعلام کرد ديگر نمي توان تحريمها را ادامه داد. در چنين فضايي بود که ديديم در دقيقه نود، ايران ماجراي تحريم هاي موشکي و تحريم هاي تسليحاتي اش را پيش کشيد و اينکه اين تحريم ها بايد برداشته شود. درمجموع بايد بگويم درست است که در درون نظام ايران، شکاف هايي وجود دارد اما اين نظام در استفاده از ترفند پليس خوب و پليس بد در فضاي ديپلماسي خودش، بسيار تبحر دارد.

 ◄ "راس " هم گفت: ايالات متحده عليه ايران تحريمهايي اعمال کرد. رنج هاي اقتصادي ناشي از اين تحريمها براي اقتصاد ايران بيشتر از حدي بود که در آمريکا درک شده باشد. دولت آمريکا تصميم گرفته بود که ايران به علت استمرار برنامه هسته اي اش، هزينه بسيار بالايي بپردازد اما درعين حال، مي خواست از اين سياست خودش (تحريم ها) استفاده کند تا رويکرد ايران تغيير کند. نگرش مطرح اين بود که به ايران به اندازه اي فشار وارد شود که به تهران به دنبال يافتن راهي براي خروج از آن وضعيت باشد و درعين حال، راهي هم براي خروج ايران از ان وضع نشان داده شود. گفته مي شود در داخل آمريکا، متوجه نبودند که تحريمها تا چه اندازه به ايران ضربه وارد کرده است. اما نگاه دولت آمريکا در آن زمان اين بود که فکر نمي کردند رژيم تحريمها قابل ادامه باشد و کساني که تا ان وقت با تحريمها همراهي کرده اند، ديگر حاضر نباشند با تحريم ها همراهي کنند. وقتي قيمت نفت به بشکه اي يکصد و پنجاه دلار رسيده بود  همين سوال مطرح بود. وقتي قيمت نفت هم به صورت چشمگيري کاهش پيدا کرد بازهم همين سوال مطرح بود.

وی درباره احتمال بازگشت تحریم ها گفت: درباره بازگشت پذيري تحريم ها بايد بگويم که اين گزينه فقط درصورتي جدي خواهد بود که ايران به صورتي بسيار جدي، توافق هسته اي را نقض کند. اگر اين اتفاق رخ ندهد، بازگشت پذيري تحريم ها هرگز گزينه اي جدي نخواهد بود زيرا همواره راهي براي حل و فصل مسائل بجاي اعمال مجدد تحريمها وجود خواهد داشت. طرف ايراني به خوبي مي داند که اگر توافق هسته اي را به صورت جدي نقض کند، با مخاطرات جدي مواجه خواهد بود. يکي از راههاي بازگشت پذيرکردن تحريمها، همين مساله است. درعين حال، بايد توجه داشت که ممکن است دولت آتي امريکا تصميم بگيرد اقداماتي کاملا متفاوت در اين زمينه انجام بدهد و حتي اقدامات نظامي متفاوتي داشته باشد و آن موقعي خواهد بود که ايران هسته اصلي توافق هسته اي را نقض کند يعني بخواهد تلاش کند به تسليحات هسته اي دست پيدا کند. درباره عملکرد ايران در مذاکرات نيز بايد بگويم که ايران دست ضعيفي داشت اما از اين دست ضعيف، خوب استفاده کرد. اما اگر هدف ايران مدرنيزه کردن و توسعه برنامه هسته اي اش بوده است، اصلا عملکرد خوبي (با اين توافق) نداشته است. اما اگر هدف ايران آن بوده است که بتواند در منطقه به نفوذ و قدرت دست پيدا کند و منافعش را پيش ببرد، بايد بگويم که طرف ايراني موفق بوده است. اما بايد به هزينه هاي بالاي اقدامات ايران نيز توجه داشت.

نقش روسیه و چین و اروپا در مذاکرات هسته ای چه بود؟

"باربارا اسلاوين" به عنوان یکی از حاضران در این نشست گفت: مي خواهم سوالي بپرسم که درباره کتاب جديد جي سولومون است. سوال من درباره اين است که روسيه و چين در مذاکرات هسته اي ايران چه نقش خاصي ايفا کردند؟ در کتاب جي سولومون، نقش روسيه و چين به گونه اي ترسيم شده است که به صورتي هم طراز با آمريکا در اين مذاکرات ايفاي نقش کرده اند حال آنکه نقش ايالات متحده در اين مذاکرات بسيار قويتر و بيشتر بود. سوال مطرح اين است که آيا از طرف روسيه و اروپا  فشارهايي وارد بود که توافق هسته اي به نتيجه برسد؟ سوال ديگرم به جامعه ايران مربوط است. آيا جامعه ايران در يک دهه گذشته تکامل پيدا کرده است؟ روابط ايران و ايالات متحده در سطح دولتها، شايد روابطي در حال گذار باشد اما بايد توجه داشت که تحولات بسيار زياد ديگري در سطح ملتها در جريان است. لطفا در اين خصوص توضيح بفرماييد.

"سولومون" در پاسخ  گفت: بي ترديد من نيز تلاش کرده ام در کتابم به اين مسائل بپردازم. وقتي شما به ايران سفر مي کنيد در وضعي خاص قرار مي گيرد. به ياد دارم اولين باري که به ايران رفتم در بيست و چهار ساعت، وحشتناک بود. اما در روز سوم حضورم در تهران، با فردي ايراني در شمال تهران مشروب مي خوردم که همه عموزادگان او در لس آنجلس هستند. بنابراين مي خواهم بگويم که بين کارهاي خیلی از مردم عادي ايران با عملکرد حکومت اين کشور، تفاوت چشمگيري وجود دارد. من نيز در بررسي هاي خود تلاش کردم به نگاه مردم ايران بپردازم. بسیاری از جوانان ايراني به دنبال عادي سازي روابط با ايالات متحده هستند. بازرگانان ايراني هم دوست دارند با آمريکا تجارت کنند. آنها از تجارت با چين اصلا خوششان نمي ايد. آنها دوست دارند با شرکتهاي آمريکايي رابطه داشته باشند.

در کتاب خودم هم تلاش کرده ام به اين مساله توجه کنم البته با عنايت به اينکه حکومت ايران چه کارهايي را انجام مي دهد. در پاسخ به بخش نخست سوال مطرح شده بايد بگويم که چيني ها در مذاکرات هسته اي به گونه اي عمل مي کردند که هرچه مذاکرات طولاني تر مي شد سطح مقامات شرکت کننده چين در مذاکرات پايين تر و پايين تر مي آمد. اروپايي ها در مذاکرات مشارکت داشتند. اما بازيگر واقعي جمع اروپايي ها، فرانسوي ها بودند. در مقطعي از مذاکرات نيز فرانسه مواضع تندي اتخاذ کرد که وضع عجيبي را به وجود آورد. کار به جايي رسيد که سفير فرانسه در امريکا از ايالات متحده انتقاد کرد و گفت که فرانسه اماده خروج از مذاکرات است! فرانسه در اين مذاکرات، در جايگاه طرف تندرو ظاهر مي شد و آمريکا در جايگاه طرفي ظاهر مي شد که بازي دوگانه داشت.

فرانسوي ها اين بازي را انجام مي دادند اما درعين حال مي خواستند اولين کساني باشند که با ايران روابط تجاري برقرار کنند! بي ترديد، فرانسوي ها در اينکه نقش خود را براي اتخاذ مواضع تند در مذاکرات بازي کنند، بسيار کمک کردند اما همواره فکر مي کنم که آمريکا در اين موضع گيري نقش داشته است. در اين ميان بايد به مواضع روسيه نيز توجه داشت. درست است که روسيه از يک طرف، دستان ايران را گرفته بود اما از سوي ديگر، تلاش مي کرد ايران را در مسير درست هدايت کند. وقتي مذاکرات به توافق هسته اي نزديک شده بود، روسها با ايراني ها وارد مذاکرات جدي شده بودند که درباره سوريه چه کار شود. آنها درباره اوضاع سوريه صحبت مي کردند و در اين خصوص برنامه ريزي مي کردند.  آنها براي انتقال تسليحات و انواع کمکهاي اقتصادي به سوريه آماده مي شدند. در مجموع بايد بگويم که درست است که بازيگران متعددي در روند مذاکرات حضور داشتند اما درنهايت بايد گفت که ايالات متحده و ايران، بازيگران اصلي اين ميدان بودند.

 "دابينز" در ادامه اظهارات سولومون افزود: براي نتيجه بخش بودن تحريمها، لازم بود اتفاق نظر همگاني در سطح جهاني وجود داشته باشد و همه به اين تحريمها پايبند باشند. اين پايبندي به اعمال تحريمها به ويژه ازجانب اروپايي بسيار حائز اهميت بود. اروپايي ها از تحريمها حمايت کردند زيرا از اقدامات آتي خزانه داري آمريکا بيم داشتند و اينکه اگر با تحريمهاي فرامرزي آمريکا همراهي نکنند چه مشکلاتي پيش خواهد آمد. بنده با اروپايي ها دو مرتبه در مواقعي تعامل داشته ام که ما تحريمهاي فرامرزي را اعمال کرديم اما اروپايي ها با آن موافق نبودند. در هر دو مورد، اروپايي ها گفتند هیچگاه با ما همراهي نمی کنند و آنها نيز قوانين خودشان را اعمال خواهند کرد که سبب مي شود آمريکا به همان اندازه اي مجازات شود که اروپايي ها مجازات مي شوند بطوريکه اگر آمريکا شرکتهاي اروپايي را جريمه کند، اروپا نيز شرکتهاي آمريکايي را جريمه خواهد کرد و اگر آمريکا روابط تجاري اروپا را تحت تاثير قرار بدهد، اروپا نيز کاري خواهد کرد که روابط تجاري آمريکا تحت تاثير قرار بگيرد و اگر آمريکا، تحريمهاي مالي عليه اروپا اعمال کند، اروپا نيز همين کار  را با آمريکا انجام خواهد داد.

در هر دو مورد مذکور، ايالات متحده عقب نشيني کرد و تحريمهاي مدنظرش را اعمال کرد. يکي از اين موارد، تحريمهايي بود که عليه اتحاد جماهير شوروي سابق مطرح بود. مورد ديگر نيز به تحريمهايي مربوط بود که درباره کوبا مطرح بود. در هر دو مورد آمريکا عقب نشيني کرد. اروپايي ها با منطق زيربنايي اين اقدامات آمريکا مخالف نبودند بلکه علت مخالفتشان، ماهيت فرامرزي اين اقدامات آمريکا بود. اروپايي ها نيز با دلايل بنيادي عقلاني اين اقدامات همانند ديگر کشورهاي جهان موافق بودند. اما حاضر نبودند با اين اقدامات فرامرزي آمريکا همراهي کنند. در چنين شرايطي، تکنيکهايي که آمريکا به کار مي برد نتيجه اي نمي توانست داشته باشد. منظورم اين است که براي موفقيت اقدامات بايد به شرايط مربوط به اقدامات نيز توجه داشت. نبايد تصور کرد که اگر آمريکا از حمايت جامعه بين المللي برخوردار نباشد، واشنگتن مي تواند همان کاري را که با ايران کرده است درباره کشورهاي ديگر نيز انجام بدهد.

خبرنگار ارشد وال استریت ژورنال در واکنش به  سخنان  "دابنیز" گفت: در کتاب اخيرم، دو فصل را به صورت مفصل به بحث جنگ مالي با ايران اختصاص داده ام. در آن زمان يکي از موضوعات  جالب توجه براي دولت آمريکا موضوع نفت بود. وزارت خزانه داري آمريکا از اوايل سال 2006 میلادی به دنبال تحريم بانک مرکزي ايران بود تا از اين طريق، صادرات نفتي اين کشور نابود شود. اما در دوران جرج بوش، رئيس جمهور سابق آمريکا، اين نگرش شکل گرفت که اگر نفت ايران از بازار خارج شود، اقتصاد خود آمريکا نابود خواهد شد. بنابراين مي بينيم که بازي نفت بسيار پيچيده بود.

آمريکا مي خواست به گونه اي درباره نفت ايران اقدام کند که به اقتصاد خودش ضربه وارد نشود. آمريکا مي خواست  قدرت اقتصادي قدرتهاي بزرگ اقتصادي ازقبيل چين و هند را نيز در محاسبات نفتي اش لحاظ کند. براي اطمينان بخشي به اين کشورها، مقامات دولت آمريکا در زمان مطرح شدن موضوع تحريمهاي نفتي ايران گفتند که هرگونه کمبود انرژي موردنياز چين را از محل نفت عربستان سعودي و کويت جبران خواهند کرد. با اين استدلال به چيني ها مي گفتند که از بازار نفت ايران دور شوند. اين رويکرد به گونه اي باورنکردني، موفقيت آميز بود.

اين نگرش وجود داشت که بهتر است آمريکا اين کار را انجام بدهد و آثار اين کار به مراتب بهتر از اين است که شوکي به بازار نفت وارد شود. آمريکا بايستي به اين نکته نيز توجه مي کرد که اگر کشورهاي ديگر با باقي ماندن تحريمها همراهي نمي کردند ممکن بود سازوکاري موازي با سازوکار مالي آمريکا با مشارکت کشورهايي همانند روسيه و چين و هند و ديگران شکل بگيرد. با شکل گرفتن اين سازوکار مالي موازي، نقش و قدرت مالي آمريکا ضعيف مي شد. باتوجه به وضع اقتصاد چين و روسيه، شايد سخن گفتن از سازوکار مالي موازي با آمريکا مسخره به نظر برسد اما بايد توجه داشت که نقش مساله نفت در اين قضيه مي توانست تعيين کننده باشد. همين ملاحظات نفتي و مالي بر اعمال سياستهاي آمريکا درباره ايران تاثيرگذار بود.

دنيس راس در ادامه اين نشست گفت: "استوارت لوي" که از مقامات آمريکا هم در دولت جرج بوش و هم در دولت باراک اوباما بود، همين پرسش را مطرح کرده بود که آيا ممکن است پايه دلاري در شبکه مالي جهاني براي مبادلات نفتي از بين برود و اگر اين اتفاق رخ بدهد عواقب آن براي اقتصاد آمريکا چه خواهد بود. در اين ميان بايد به نکته اي توجه داشت. يکي از عوامل اصلي براي تصميم گيري درخصوص موضوع نفت در آن زمان، نيکلا سارکوزي رئيس جمهور سابق فرانسه بود. ما با اروپايي ها مذاکراتي داشتيم که از اوايل سال دو هزار و ده شروع شده بود و اين مذاکرات درباره آن بود که اتحاديه اروپا مي خواهد درباره نفت چه کار کند.

سارکوزي معتقد بود تا وقتي نتوان درباره نفت ايران کاري انجام نداد نمي توان بر ايران تاثيرگذار بود. درواقع، او عامل محرک براي اين رويکرد بود. پس از آن بود که تصميم آمريکا درباره بانک هاي مرکزي (اروپايي) اتخاذ شد.  درباره نامه اي که دولت آمريکا در آن زمان به کنگره نوشت نيز بايد به اين نکته توجه داشت که ما در آن زمان مي خواستيم به اروپايي ها نشان بدهيم  هرکاري که ممکن بوده است انجام داده ايم تا مانع از پيش آمدن آن وضعيت بشويم. راي کنگره درباره آن طرح، يکصد راي موافق درمقابل صفر راي موافق بود! درواقع، اعضاي کنگره به نامه اي که دولت فرستاده بود، هيچ وقعي ننهادند.

لب کلام در مصوبه کنگره درباره اروپايي ها اين بود که اگر اروپايي ها با بانک مرکزي آمريکا رابطه داشته باشند نمي توانند با بانک مرکزي ايران رابطه داشته باشند. به هرحال، در نهايت ديديم که اروپايي ها با تحريمها همراه کنند. همراهي اروپايي ها با اين تحريمها، براي ايران بهت آور بود. اين اقدام تاثير بسزايي بر اقتصاد ايران گذاشت. اين تحريمها، تاثير بسيار زيادي بر واحد پولي ايران، ريال، گذاشت. وقتي به گذشته نگاه مي کنم بايد بگويم ما مي دانستيم که اين تحريمها مهم است اما به اندازه اي که بايد، تصور نمي کرديم اين اهرم تا چه اندازه مي تواند موثر باشد.

آيا احتمال وقوع جنگ واقعي است؟

"فيتزپاتريک" که در جايگاه حاضران اين جلسه حضور داشت در بخشي از اين نشست گفت: به نظر من، عنوان کتاب جي سولومون داراي نوعي تناقض است. شايد لازم بود گفته شود که جنگي با ايران نبوده است! درست است که جنگ سايبري و جنگ نيابتي بين ايران و آمريکا وجود داشته است اما هيچ جنگ واقعي وجود نداشته است. توافق هسته اي ايران باعث شد جنگي بروز نکند حال آنکه بسياري از ناظران، معتقد بودند احتمال وقوع جنگ، جدي است. سوال من درباره يکي از گزاره هاي مطرح در کتاب جديد جي سولومون است که گفته است بين چهار تا پنج سال ديگر احتمال بروز بحران وجود دارد.  اگر منظور شما اين است که اين نگاه بدبينانه است. من تصور مي کردم که ممکن است چنين اتفاقي در پانزده سال ديگر رخ بدهد يعني زماني که ايران با مواد شکافت پذير خود، بمب اتمي بسازد. يا اينکه منظور شما بروز بحرانهاي ديگري است که به صورت ادواري بروز مي کند و از اين نظر، اينکه گفته شود ممکن است چهار تا پنج سال ديگر جنگ بروز کند، اين سخن بسيار خوشبينانه است.

"سولومون " در پاسخ  گفت: بسيار شک دارم که بين ايران و ايالات متحده درگیری مستقيم رخ بدهد. به نظرم، يکي از راههايي که براساس آن، دولت آمريکا توانست توافق هسته اي را بقبولاند اين بود که اگر توافق هسته اي حاصل نشود، جنگ خواهد شد. در نگاه به گذشته و حوادثي از قبيل پيروزي انقلاب در سال هزار و نهصد و هفتاد و نه و بحران گروگان گيري پس از آن و برخي از مناقشه هاي پيش آمده در حوزه خليج (فارس) و جنگ عراق بايد بگويم که ايالات متحده در برخورد با ايران، بسيار بسيار خويشتنداري کرده است.

وقتي در مقر تفنگداران آمريکايي در سال 1983 میلادی در بيروت بمب گذاري شد، عده اي فشار مي آوردند که عليه اين اقدام ايران، اقدام تلافي جويانه صورت پذيرد. اما چنين اتفاقي رخ نداد. بعد از آن هم، ماجراي بمب گذاري در برجهاي الخبر پيش آمد و لازم بود با ايران برخورد شود اما بازهم کاري انجام نشد. در عراق نيز ديديم که چه طور شد. مشخص بود که برخي از منابع مالي براي شبه نظاميان فعال در عراق که نيروهاي امريکايي را هدف قرار مي دادند از منشاء ايراني بود و لازم بود با ايران مقابله شود اما جرج بوش با احتياط بسيار زيادي عمل کرد. با همه اين اوصاف، من بسيار بعيد مي دانم که ايالات متحده به تقابل نظامي با ايران نزديک شود. در بخشي از کتاب به اين موضوع پرداخته ام که در اواخر سال 2011  و اوايل 2012 میلادی، شماري از دانشمندان ايراني در تهران ترور شدند.

ايران مدعي بود که اسرائيل عامل پشت پرده اين ترورها است. ايران نقشه هاي تلافي جويانه زيادي هم کشيد. سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ايران طرحهاي زيادي براي بمب گذاري در بلغارستان براي هدف قرار دادن گردشگران اسرائيلي و اقدامات مشابه در تايلند و کنيا و هند براي هدف قرار دادن اسرائيلي ها تدوين کرد. در اواخر سال 2011 میلادی، اسرائيل رزمايش بزرگ نظامي انجام داد. اگر بخواهيم به مقطعي از زمان اشاره کنيم که تنش ها بين ايران و اسرائيل بالا گرفت، به نظرم، بايد به اين مقطع اشاره کنيم که ممکن بود با بروز تنش بين اين دو، پاي آمريکا نيز به اين مناقشه کشيده شود. اما خود من بعيد مي دانم که ايران و ايالات متحده به صورت مستقيم وارد تقابل نظامي شوند.

سناريويي که بيشتر نگران آن هستم اين است که پس از تشکيل دولت جديد آمريکا اعم از اينکه دولت هيلاري کلينتون باشد يا دولت دونالد ترامپ، دولت جديد به اندازه دولت کنوني به توافق هسته اي پايبند نباشد و متعاقب آن، شاهد شروع اعمال تحريمها عليه ايران باشيم. در اين صورت، شاهد سخنان رهبری ایران خواهيم بود که بارها گفته است ديديد من مي گفتم نمي توان به آمريکا اعتماد کرد. در اين صورت، ما در مسيري حرکت خواهيم کرد که ممکن است در مدت چهار تا پنج سال ديگر، بحراني ديگر بروز کند. به هرحال، در شرايط فعلي، مقامات ايران معتقدند با آنکه فشارهاي اقتصادي ايران هنوز از بين نرفته است اما بسيار کاهش يافته است. همانطور که بانک جهاني اعلام کرده است ايران در مسير رشد پنج درصدي حرکت مي کند. با اين اوصاف، به نظر رهبری ايران وقتي خطر بحران مالي جدي نباشد، دليلي براي نگراني وجود نخواهد داشت. به هرحال، ممکن است تا چهار تا پنج سال ديگر، توافق هسته اي تضعيف شود و شاهد بروز تنش در خليج (فارس) باشيم يا جنگي همانند سوريه در منطقه باشد.

 ◄ "راس " هم گفت: «جان کري کاملا معتقد بود که توافق هسته اي مي تواند مانع از بروز جنگ شود. بي ترديد، جان کري چنين نظري داشت. از عملکرد دولت باراک اوباما رئيس جمهور آمريکا از همان ابتداي امر مشخص بود که به نظر کاخ سفيد، موضوع هسته اي ايران مهمترين نگراني مطرح در حوزه امنيت ملي امريکا بود و باراک اوباما از روز شروع کار دولتش مصمم بود اين مساله را حل کند. عوامل متعددي نيز در شکل گيري اين نگرش در دولت اوباما تاکيد داشت. اوباما از همان ابتدا به دنبال مقابله با اشاعه هسته اي بود. اوباما به خوبي مي دانست که اسرائيل تا چه اندازه به اين مساله به چشم تهديد نگاه مي کند. اوباما معتقد بود اگر آمريکا دستکم نشان ندهد که رويکرد جدي براي اين مشکل دارد، به احتمال زياد اسرائيل به اقدام نظامي عليه ايران مبادرت خواهد کرد.

بهار و تابستان سال 2012 میلادی، نقطه اوج نگراني ها درباره احتمال اقدام نظامي اسرائيل عليه ايران بود. اما به هرحال، از زمان شروع به کار دولت اوباما، مساله هسته اي ايران، نگراني جدي بود. در کتاب جي سولومون نيز به درستي به اين مساله اشاره شده است. آمريکا با اين مساله بازي نمي کرد بلکه واقعا بر اين باور بود که اين خطر جدي است. براي اسرائيل اين مساله، موضوعي است که به ماهيت وجودي اش مربوط مي شود. به نظر مي رسد اگر رويکردي جدي براي تاثيرگذار بر برنامه هسته هاي ايران وجود نمي داشت، احتمالا اسرائيل به اقدام نظامي مبادرت مي کرد. در آن زمان، وزير دفاع (جنگ) وقت در اسرائيل از منطقه مصونيت صحبت مي کرد به اين معنا که اسرائيل در مقايسه با امريکا در وضعي متفاوت قرار دارد چراکه اگر قرار باشد به اسرائيل حمله شود اين حمله به مراتب زودتر از آمريکا خواهد بود و به تبع آن، اسرائيل بايد به دنبال ايجاد یک منطقه مصونيت براي خودش باشد. در کتاب جي سولومون درباره جنگهاي غيرمستقيم ايران و ايالات متحده سخن گفته شده است و در بخش پاياني ان نيز درباره فصل بعدي اين جنگهاي غيرمستقيم سخن گفته شده است. بنابراين، موضوع به جنگ واقعي بين ايران و ايالات متحده مربوط نيست بلکه به جنگ غيرمستقيم و نيابتي مربوط است.

در ادامه اين نشست يکي از حاضران پرسيد: در سخنان مطرح شده در اينجا، به صورت تلويحي و ضمني اشاره شد که در ايران همواره نوعي اجماع هماهنگ شده درباره سياستها بين رهبری ايران و دولت اين کشور وجود دارد. شايد شما اين سخن را نگفتيد اما من مي خواهم برداشت خودم را بگويم. بي ترديد خطر مربوط به اقدام ضدانقلابي در ايران از بين رفته است. شور و هيجان انقلابي نيز در سياستهاي ايران مشهود بوده است.  سوال من اين است که باتوجه به شناختي که از رژيم انقلابي ايران وجود دارد، رهبری فعلی ایرن و پيش از او نيز رهبری پیشن ایران امام خميني (ره)، تا چه اندازه بر نظام حکومتي ايران حاکم بوده اند و ايا به دولت بي تفاوت بوده اند يا اينکه با آن راحت بوده اند؟ به خاطر دارم که در اوايل انقلاب موضوع سرنگوني انقلاب مطرح بود. اما ديديم که ريگان رئيس جمهور پيشين آمريکا براي سرنگون کردن انقلاب کاري نکرد. در ادامه کار، مشخص شد که حکومت ديني ايران پابرجاتر از حدي خواهد بود که فکر مي کنيم. بي ترديد، انقلاب ايران شبيه انقلاب لنين (در شوروي سابق)، يا مائو (در چين) و يا کاسترو (در کوبا) نيست. حال سوال مطرح اين است که وضع انقلاب ايران به چه صورت است؟

معاون سابق وزير امورخارجه آمريکا در پاسخ  گفت: ايران نظامي بسيار تاب آور طراحي کرده است که در داخل آن تنشهايي وجود دارد اما درعين حال نظامي نسبتا باثبات است که ترکيبي از دمکراسي واقعي و حکومت ديني از اسلام انقلابي است و کمابيش در اين کشور، انتخابات ازاد برگزار مي شود. در ايران انتخابات برگزار مي شود و ما نمي دانيم که چه کسي در اين انتخابات به پيروزي مي رسد. غالبا نيز از نتيجه انتخابات شگفت زده مي شويم. البته فکر مي کنم خود آنها  نيز در مواردي، متعجب مي شوند.

انتخابات واقعا بر سياستهاي ايران تاثير مي گذارد. اما از سوي ديگر، فرد ديگري (رهبر انقلاب) در ايران مطرح است که احتمالا نفوذ غالب را دارد و درست است که دولت ها و روساي جمهور در ايران تغيير مي کنند اما بودن همين فرد سبب مي شود ايران در مسيري مستمر حرکت کند. اما متاسفانه همين مسير مستمر، به صورت فاحشي از مسير ما يا مسيري که ما دوست داريم ايران در امتداد آن حرکت کند،  انحراف دارد. به نظر من، رژيم ايران بسيار نگران است و نگراني خود را آشکارا زماني نشان داد که انتخابات برگزار شد و احمدي نژاد پيروز انتخابات اعلام شد يعني زماني که انقلاب سبز در ايران شکل گرفت. باتوجه به التهاب موجود در اين منطقه، شايد حاکمان ايران، حق داشته باشند نگران باشند. آنها ساختاري طراحي کرده اند که برخلاف ديگر ساختارهاي موجود در منطقه خاورميانه اين  ظرفيت را داراست که واکنش نشان بدهد و پاسخ بدهد و خودش را تعديل کند و در گذر زمان، منعطف باشد حال آنکه ديگر رژيمهاي منطقه فاقد اين توانايي هستند.

  در ادامه اين نشست "جي سولومون " گفت: بايد به وضعيت اقتصادي ايران نيز توجه داشت. وقتي با برخی بازرگانان آشنا به اقتصاد ايران صحبت مي کردم مي گفتند با بازشدن فضاي اقتصادي ايران پس از برداشته شدن تحريمها بايد به فضاي اقتصاد کشور توجه داشت. به ادعای آنها، فقط حدود بيست درصد از شرکتهاي ايراني که شرکتهاي آمريکايي و اروپايي مي توانند با آنها تعامل داشته باشند، در کنترل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ايران نيستند. در واقع، در حال حاضر نوعي جرگه سالاري در ايران وجود دارد که بنیادهای تحت کنترل دفتر رهبری و سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ايران و شرکتهاي تحت کنترل تشکيل دهنده آن هستند. روح يا باور انقلابي ديگر به هيچ وجه در ايران گسترش ندارد و صرفا پول و قدرت است که اين جرگه را در ايران برمسند قدرت نگاه داشته است. توافق هسته اي اين اميد را به همراه داشت که با اين توافق، عناصر ميانه رو در ايران تشويق شوند و فضا به نوعي باز شود. اما اين خطر هم وجود دارد که با ورود پول بيشتر به ايران، موقعيت شرکتها و بنيادهايي  تثبيت و تحکيم شود که در کنترل اين گروه جرگه سالاري قرار دارد و همين مساله سبب مي شود حرکت کردن در مسير دور شدن از اين وضع دشوارتر شود.

همچنین "راس"  در ادامه این نشست گفت: آیت الله علي خامنه اي، رهبر ايران به ايدئولوژي خودش باور عميق دارد. او بيش از آن که از تهاجم نظامي نگران باشد، از تهاجم اقتصادي و تهاجم فرهنگي نگران است. درست است که در ايران انتخابات برگزار مي شود اما در ايران، قبل از آنکه انتخابات برگزار شود، گزينش افراد انجام مي شود زيرا محدوديتهايي وجود دارد که مشخص مي کند چه کساني در انتخابات نامزد شوند. به نظر من، رهبر ايران اجازه داد حسن روحاني به رياست جمهوري برسد زيرا به سبب مسائل سال دو هزار و نه، نگران مشروعيت نظام بود. درعين حال، او نگران اوضاع اقتصادي  کشور نيز بود. براي اينکه جمهوري اسلامي سرجاي خودش بماند لازم بود تا فردي همانند حسن روحاني به عرصه بيايد تا فشارها کاهش پيدا کند. قطع نظر از اين مساله بايد بگويم که کل کشور ايران، ايدئولوژي (مذکور) را قبول ندارد. به نظر من، قشر بسيار محدودي در ايران هستند که از اين ايدئولوژي دم مي زنند تا در قدرت باقي بمانند. از اين زاويه، از بسياري جهات وضع ايران امروز شبيه وضع اتحاد جماهير شوروي سابق در دهه هزار و نهصد و هشتاد است. در آنجا نيز عده بسيار کمي به ايدئولوژي (حاکم) اعتقاد داشتند و کساني که در مسند قدرت بودند به اين ايدئولوژي نياز داشتند تا باقي ماندن خودشان را در مسند قدرت توجيه کنند. درست است که با برداشتن فشارهاي اقتصادي،  بيشتر به اين رژيم کمک مي شود و به همان نسبت، کارها براي رسيدن به تکامل طبيعي در داخل اين کشور دشوارتر مي شود. از سوي ديگر بايد توجه داشت وقتي به ايدئولوژي (مذکور) اعتقادي وجود نداشته باشد، وقتي فضاي کشور باز شود، احتمال بروز تغييرات در کشور بسيار بيشتر از حدي است که تصور شود.

من يکي از افرادي هستم که زمان رسيدن به توافق هسته اي ايران مي گفتم معتقدم به هيچ وجه امکان ندارد رفتار ايران در آينده نزديک بهتر شود زيرا رهبر ايران به دنبال آن بود که پس از توافق هسته اي، ايدئولوژي خودش را اعتبار ببخشد چرا که ايران با شيطان بزرگ توافق کرده بود. به همين علت بود که معلوم بود او پس از توافق هسته اي، مواضع خودش را تندتر خواهد کرد و دقيقا هم همين کار را کرده است. اگر در پنج سال آينده نظام ايران باز شود آنهم به علت اينکه اقتصاد ايران بيش از قبل در نظام مالي بين المللي ادغام مي شود، همين مساله مي تواند امکان بالقوه اي براي تغييرات بوجود بياورد. برخي مي گويند وقتي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ايران بيشترين نفع را از محل رفع تحريمها مي برند، احتمال تغيير در ايران محدود مي شود اما من مي گويم که بايد منتظر ماند و ديد زيرا ممکن است در گذر زمان، ماهيت خود سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ايران نيز تغيير کند. با همه اين اوصاف، در مجموع بايد بگويم که رهبر ايران تلاش کرده است (با انتخاب حسن روحاني) فشارها کاهش يابد اما بايد توجه داشت که فشار ساختاري در کشور وجود دارد زيرا اکثر ايراني ها به ايدئولوژي (حاکم) باور ندارند.

 نقش روسیه

يکي از افراد حاضر در جلسه در ادامه اين نشست پرسيد: به نظر مي رسد روسيه همانند کارت مبهمي است که مشخص کننده آينده روابط ايران و ايالات متحده است. سوال من اين است که آيا روسيه در ميداني همانند سوريه نقش مثبت ايفا مي کند و بر رفتار ايران و تعديل رفتار آن تاثير مي گذارد؟ يا اينکه روسيه در حال تشديد تنشها (بين ايران و امريکا) براي منافع خودش است.

خبرنگار ارشد بين المللي روزنامه وال استريت ژورنال در پاسخ  گفت: من از ميزان همکاري هاي بالاي ايران و روسيه در سوريه تعجب کردم. ايران و روسيه از نظر سنتي، رقيب هم بوده اند و سابقه اين رقابت به سالها قبل بازمي گردد. کار به جايي رسيده است که رژيم ايران اجازه داده است، هواپيماهاي روسي حملات خود را در سوريه، از خاک ايران شروع کنند و از اين طريق عليه دشمنان رژيم بشار اسد در سوريه اقدام کنند. با آنکه اين مجوز ايران براي دوره اي محدود بوده است، به نظرمن، اين مساله بسيار قابل توجه است. ايران و روسيه در مذاکرات هسته اي نيز اقداماتشان را با يکديگر هماهنگ مي کنند آن هم به صورتي که جان کري وزير امورخارجه آمريکا نيز متوجه شده بود که از اين طريق مي توان ايران را در مسير مد نظر هدايت کرد. در مجموع بايد بگويم ائتلاف ايران و روسيه، بيش از هرچيز ديگري بر مقابله با ايالات متحده متمرکز است، تا بر مساله سوريه يا عراق. بخش اعظم سياستهاي ايالات متحده درباره سوريه نيز اساسا براي همسويي با روسيه است با آنکه منافع آمريکا و روسيه در سوريه با هم بسيار تفاوت دارد. مواضع آمريکا درباره سوريه بسيار شبيه روسيه شده است. مي بينيم که ديگر، مقامات آمريکايي از اين سخن نمي گويند که بشار اسد بايد برود. روسيه هرکاري که مي خواهد انجام مي دهد و ظاهرا دولت آمريکا نيز با اين روند همراه شده است.

 ◄ "دابينز"  نیز  نقش روسیه در توافق هسته ای گفت: بي ترديد روسيه در مذاکرات هسته اي بسيار کمک کرد. روسيه در مذاکرات مشارکت کرد و به دنبال تضعيف آن نبود. روسيه از قطعنامه هاي شوراي امنيت سازمان ملل متحد نيز در اين خصوص حمايت کرد. از اين منظر، بايد گفت که روسيه بسيار کمک کرده است. درباره وضع سوريه نيز بايد بگويم که مواضع ايران در سوريه در مقايسه با مواضع روسيه درباره سوريه، سخت تر است و اين تندتر بودن مواضع درباره مسائلي ازقبيل بشار اسد مشهود است. شايد بتوان با روسيه به سازوکاري دست يافت که سبب توقف درگيري ها شود. با آنکه بنده خوشبين هستم اما من هم فکر مي کنم که رسيدن به چنين نقطه اي، کار بسيار زيادي را مي طلبد و فاصله بسياري تا اين نقطه داريم.

 

"پاتريک کلاوسون" مدير بخش پژوهشهاي موسسه واشنگتن در ادامه اين نشست سوال کرد: تا چه اندازه سياستهاي ايران و سياستهاي آمريکا، ناشي از اقدامات عربستان سعودي و اسرائيل و  نگراني هاي ايران و ايالات متحده از اين مساله است؟

"سولومون"در پاسخ گفت: مقامات آمريکايي به صراحت گفته اند يکي از دلايل اقدامات جدي براي شروع کردن مذاکرات (با ايران) در سال 2012 میلادی، نگراني از اين بود که اسرائيل بخواهد عليه ايران وارد اقدام نظامي شود. مقامات آمريکايي به اين نتيجه رسيدند که شروع شدن اين روند، هر قدر هم که ناقص باشد، مي تواند سبب کاهش يافتن احتمال حمله اسرائيل به ايران شود؛ حمله اي که موجب مي شود پاي ايالات متحده نيز به اين جنگ کشيده شود.

درباره مواضع عربستان سعودي نيز بايد بگويم وقتي روند ديپلماتيک تعامل با ايران در فاصله سالهاي 2012 و 2015 میلادی شدت پيدا مي کرد مقامات سعودي سر و صداي زيادي نمي کردند. البته گفته مي شد مقامات سعودي معتقدند که از روي تفرعن با آنها برخورد شده است و ناراحت هستند. اما مساله سعودي ها همانند مساله اسرائيل به صورت جدي مطرح نبود.

يکي از انتقادهايي که از جانب متحدان آمريکا در منطقه خاورميانه ازجمله امارات عربي متحده و عربستان سعودي و اسرائيل مطرح بود اين بود که مي گفتند وقتي دولت بيل کلينتون، توافق منجر به کنترل تسليحات درباره کره شمالي را پيش مي برد، نمايندگاني از ژاپن و کره جنوبي در اين روند مشارکت داشتند و اين دو کشور، صددرصد حامي نوعي توافق بودند که در آن بحث زمان درباره کره شمالي مطرح بود. اين نگراني جدي وجود داشت که ايالات متحده بخواهد عليه کره شمالي اقدام نظامي کند و به دنبال آن، کره جنوبي نيز هدف اقدام کره شمالي قرار بگيرد. اما درباره توافق هسته اي ايران، شاهد بوديم که نزديک ترين متحدان منطقه اي آمريکا که به صورت مستقيم تحت تاثير اقدامات ايران قرار مي گيرند، در اين فرايند سهيم نبودند و مشارکت نداشتند. اين نگراني وجود داشت که با چنين وضعي، امکان تداوم داشتن توافق هسته اي کمتر شود.

"دابينز" هم در اين خصوص گفت: بايد بين انگيزه هاي دولت آمريکا در سياست گذاري هايش و مسائلي تمايز قائل شد که بر اين سياستها تاثير مي گذارد. ايالات متحده به ايران توجه دارد زيرا دوستان و متحدان و شرکاي آمريکا در منطقه مطرح هستند که ايران خطري براي آنها به شمار مي رود. عربستان سعودي و اسرائيل درباره ايران نگران هستند. البته بايد مد نظر داشت که دولتهاي منطقه، نفوذشان بر دولت اوباما محدود است زيرا دولت اوباما به اين جمع بندي رسيده است که خواسته آنها از دولت اوباما، نه تنها به نفع آمريکا نيست، به نفع خود اين کشورهاي منطقه نيست. انگيزه آمريکا در سياستهايش درباره ايران از منظر منطقه اي، نگراني شديد آمريکا درباره امنيت  اين متحدان منطقه اي اش بوده است.

مشاور سابق باراک اوباما  هم درباره نقش رژیم صهونیستی در روند مذاکرات هسته ای امریکا با ایران گفت: ترديدي نيست که اسرائيل در ملاحظات دولت آمريکا، عاملي مطرح بوده است يا اينکه دست کم در اوايل کار دولت (اوباما) اينطور بوده است. يکي از مسائلي که متاسفانه سبب بي اعتمادي شرکاي سعودي و اسرائيلي به آمريکا شده است اين است که آمريکا با ايران وارد تعامل شد اما به اين دو متحد منطقه اي اش اطلاع رساني نکرد. علت ديگر ناراحتي آنها اين است که اين نوع عملکرد آمريکا سبب شد نوعي حس خيانت آمريکا در اسرائيل و عربستان سعودي ايجاد شود. همين مساله سبب تشديد بي اعتمادي آنها به دولت اوباما شد. هنوز همين بي اعتمادي وجود دارد. من اخيرا سفري به عربستان سعودي داشتم و فکر مي کنم هنوز هم در عربستان، اين پرسش مطرح است که هدف و نيت آمريکا چيست و آمريکا تاچه اندازه به توافق هسته اي متعهد است و آيا آمريکا حاضر است با رفتارهاي تند ايران در منطقه مقابله کند يا خير. دولت آمريکا معتقد است مي کوشد با اين رفتارهاي منطقه اي ايران مقابله کند. به هرحال، اين نگرش در اسرائيل و عربستان سعودي درباره نوع رويکرد دولت آمريکا درقبال ايران وجود دارد.

بازی پلیس خوب وبد در ایران و آمریکا؟

در ادامه اين نشست يکي از حاضران پرسيد: ايران در استفاده از شيوه پليس خوب و پليس بد بسيار موفق بوده است. اما در داخل آمريکا ديديم که وضع به چه صورت بود و چه تنشهايي بين کنگره و دولت وجود داشت. دولت اوباما با شادي به توافق هسته اي واکنش نشان داد اما (آيت الله) خامنه اي برعکس برخورد کرد و با تلخي از آن ياد کرد. با اين اوصاف مي بينيم که رويکرد ايران و آمريکا به مذاکرات نيز بسيار متفاوت بوده است. سوال مطرح اين است که آيا دولت آمريکا به تاثيرات احتمالي اين توافق هسته اي بر ايران و پيامي واقف نبود که اين توافق منتقل مي کرد مبني بر اينکه ايالات متحده واقعا به شدت خواهان توافق است. ايران از نظام سياسي ايالات متحده آگاه است و ظاهرا از همين اختلافهاي داخل آمريکا نيز در مذاکرات بهره برداري کرد. سوال مطرح اين است که آيا دولت (آمريکا) از اين مسائل بي اطلاع بود يا اينکه مي دانست و توجهي نمي کرد؟

"دابينز " در پاسخ گفت: نقش کنگره و نقش (آيت الله)خامنه اي کاملا با هم تفاوت دارد. اگر (آيت الله) خامنه اي موافقت نمي کرد، محمدجواد ظريف وزير امورخارجه ايران نمي توانست به توافق برسد. تيم مذاکراتي ايران از حکومت، مستقل نبود. (آيت الله)خامنه اي بود که مي توانست مجوز توافق هسته اي را بدهد يا ندهد. همين و والسلام. اما نقش کنگره متفاوت است. کنگره در موقعيتي بود که بتواند مانع از اقدامات اوباما براي رسيدن به توافق هسته اي شود. کنگره درموقعيتي بوده است که مانع از اجرايي شدن توافق هسته اي شود. بنابراين، وقتي (آيت الله)خامنه اي مي گويد با فلان چيز مخالف است، دولت (امريکا) بايد صبر کند تا او (رهبر ایران) و ظريف، اختلاف هايشان را حل کنند و ظريف، بعدا با يک موضع واحد بيايد. کنگره در نظام حکومتي آمريکا جايگاهي متفاوت با فردي دارد که در ايران است و درنتيجه نوع تعامل کنگره با دولت آمريکا با نوع تعامل ظريف با رئيس قدرقدرتش متفاوت است.

"راس " هم اظهار داشت: نبود تشابه نظام حکومتي ايران و آمريکا که از آن سخن گفته شد کاملا درست است. وقتي توافق هسته اي نهايي مي شد، بنده نيز از رويکرد دولت (امريکا) در اين قضيه ناراحت بودم. من يکي از افرادي بودم که به دولت آمريکا پيشنهاد مي کردم بايد به دنبال رويه اي در تعامل با کنگره باشد که براساس آن، طرح تحريمهاي جديدي در کنگره عليه ايران تصويب شود اما اعمال نشود يا اينکه در کنگره توافق شود تحريمها به چه صورت باشد بدون آنکه مصوبه اي درباره آن وجود داشته باشد. اگر آمريکا اين کار را انجام مي داد در گفتگو با ايران، اهرم فشار بيشتري مي داشت و اگر طرف ايراني به سمت توافق هسته اي نمي رفت، بازنده مي شد. اما فکر مي کنم دولت (امريکا ) به شدت نگران اين بود که اين کار در کنگره سبب خواهد شد گزک به دست تندروهاي ايران بيفتد. دولت آمريکا، گفته هاي ظريف را در اين خصوص کاملا باور کرده بود. بايد توجه داشت که در خصوص اساس مذاکرات، يعني داشتن اهرم چانه زني. ايران هوشيارانه اين بازي را ادامه مي داد و به واقعيتهاي مطرح نيز توجه داشت. اما دولت آمريکا باتوجه به فضاي داخلي موجود در ايران، سخنان ظريف را باور مي کرد و درنتيجه، سير مذاکرات به سمتي رفت که اهرم قدرت آمريکا در مذاکرات کاهش يافت.

"سولومون" در ادامه گفت: به نظر مي رسد شناخت ايران از نظام حکومتي ما بسيار بهتر از شناخت ما از نظام حکومتي ايران است. مقامات ايراني در دانشگاههاي دنور، ام آي تي و کانزاس آمريکا تحصيل کرده اند. آنها تجربه زيادي درباره آمريکا دارند. اما ما چنين شناختي نداشتيم. وقتي با ظريف صحبت مي کنيد احساس مي کنيد که او کاملا جامعه آمريکا را مي شناسد و همين مساله سبب شده بود تيم ايراني در مذاکرات، در موقعيت بهتري قرار داشته باشد.

يکي از افراد حاضر در جلسه از سولومون پرسيد: سوال من درباره تحرکات نيروي دريايي ايران در منطقه است. اوضاع از چه قرار است. سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ايران مشغول چه بازي است؟ آنها بازي هاي خطرناکي به راه اندخته اند. اين مسائل بر چشم انداز روابط ايران و آمريکا چه تاثيري مي تواند بگذارد؟

سولومون پاسخ داد: به نظر مي رسد در فضايي که در استانه انتخابات رياست جمهوري آمريکا و انتخابات سال آينده ايران قرار داريم، رهبری ايران و سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ايران در تلاش هستند بر فضاي سياسي داخل آمريکا تاثير بگذارند و اين پيام را منتقل کنند که نظام حکومتي ايران نيز تغيير نمي کند و اين عناصر همچنان قدرتمند هستند و جايي نخواهند رفت. پيش از توافق هسته اي نيز تصور مي شد که  ایت الله  خامنه ای بخواهد از موضع تندي وارد عمل شود که همينطور هم شده است. در چنين فضايي، احتمال اشتباه در محاسبات وجود دارد بويژه باتوجه به فضاي سياسي که وجود دارد. اين نگرش نيز در منطقه وجود دارد که ايالات متحده نمي خواهد با قدرت و شدت با اين اقدامات ايران برخورد کند. اين نگرش بسيار خطرناک است. طرف ايراني در بحبوحه انتخابات آمريکا مي خواهد نشان بدهد که قوي است و همچنان قدرت دارد.

یکی دیگر از  حاضران پرسيد: مطالب زيادي درباره آزمايش هاي هسته اي کره شمالي مطرح است. سوال من اين است که ايران و کره شمالي در حوزه هسته اي چه تعامل هايي با هم داشته اند؟

"سولومون" اظهار داشت: من مدتي در کره جنوبي بودم و در نتيجه مسائل هسته اي کره شمالي را از  نزديک دنبال کرده ام. مي دانيم که خاستگاه سامانه موشکي ايران از کره شمالي بوده است. گفته مي شود کره شمالي الگوسازي رايانه اي اين فعاليت ها را در اختيار ايران قرار داده است. اما ارزيابي هاي دستگاه هاي اطلاعاتي نشان مي دهد که همکاري هسته اي فشرده اي بين ايران و کره شمالی وجود ندارد. در سال 2012 میلادی، رژيم ايران توافقي براي همکاري هاي علمي با کره شمالي امضاء کرد. اين توافق در حاشيه نشست گروه متعهدها امضاء شد يعني زماني که شماري از مقامات کره شمالي به تهران رفته بودند. اين توافق نامه دقيقا شبيه توافق نامه اي است که کره شمالي حدود يک دهه قبل با سوريه امضاء کرد. برنامه هسته اي کره شمالي به سرعت در حال رشد است و اين مساله نگران کننده است. چين براورد مي کند که کره شمالي تا پايان امسال حدود چهل سلاح هسته اي داشته باشد. باعنايت به اقداماتي که کره شمالي در گذشته انجام داده است ابلهانه خواهد بود اگر اين احتمال را درنظر نگيريم که ممکن است کره شمالي در آينده نيز همين کار را انجام بدهد.

وی در ادامه در پاسخ به سوالي درباره چشم انداز تحريمهاي ايران گفت: تحريمهايي که عليه ايران اعمال شد در سايه تلاشهاي بسيار زيادي حاصل شد. ديپلماسي بسيار زيادي به کار گرفته شد تا اين تحريم ها اعمال شود. اقدامات احمدي نژاد نيز سبب راحت تر شدن پيشبرد اين روايت ايالات متحده شد که ايران از کنترل خارج مي شود. اما فکر مي کنم در مسير حرکت به سمت آينده، بسيار دشوار خواهد بود که همان کاري انجام شود که در تابستان سال 2012  میلادی انجام شد (اعمال تحريمهاي گسترده عليه ايران).

بسيار سخت است که بتوان تحريم هاي نفتي اتحاديه اروپا را عليه ايران اعمال کرد و ايران را بار ديگر همانند گذشته از نظام مالي جهاني بيرون انداخت. از منظر دولت آمريکا، بسيار بعيد است که بتوان تحريم ها را بار ديگر سرجاي اولشان بازگرداند. درباره وضعيت ايران نيز بايد بگويم که اقتصاد ايران هنوز در وضع بسيار بدي قرار دارد. بيکاري در ايران بسيار زياد است. تورم در کشور بسيار زياد است. دانشگاهيان ايراني که با آنها صحبت کرده ام از استمرار فرار مغزها سخن مي گويند و اينکه ايراني ها از کشور می روند. ظاهرا رهبری ایران و سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ايران به خواسته هاي خود رسيده اند زيرا اقتصاد ايران باآنکه هنوز هم مشکل دارد، اما بعيد است که فرو بريزد و اين افراد در تلاش هستند مانع از سرازيرشدن پول به داخل ايران شوند. به همين علت است که مواضع تند اتخاذ مي کنند زيرا مي خواهند بتوانند به سیاست های همیشگی ادامه بدهند. ايران با مشکلات عظيمي مواجه است. مشکل آب و مشکل آب و هوا درايران بسيار جدي است.

 ◄ کارشناس ارشد موسسه تحقيقاتي رند و رئيس بخش ديپلماسي و امنيت اين موسسه در پایان مدعی شد: عموم مردم ايران خواهان بهبود روابط با ايالات متحده هستند. آنها مي خواهند وضع زندگي عادي پيدا کنند. آنها مي خواهند از تحريمها رها شوند. انها مي خواهند از انزوا خارج شوند. پس از توافق هسته اي، اين شاخصها در حال بهتر شدن است. از منظر  ژئوپليتيک نيز مي توان به تحولات شانزده سال گذشته در منطقه و تاثيرات آن بر ايران توجه داشت. خطر مطرح از جانب دشمن شرقي (طالبان) و دشمن غربي ايران( صدام) از بين رفته است. البته ايران به دنبال حفظ اين دستاوردها است. ايران تلاش مي کند مانع از قدرت گرفتن مجدد طالبان در افغانستان شود و مي کوشد دولت عراق نيز به پيشرفت دست پيدا کند. امريکا فرصت هايي را در تعامل با ايران از دست داد که اگر از آن فرصت ها استفاده مي کرد وضع دو کشور (عراق و افغانستان) نيز مي توانست متفاوت باشد.


ناشناس
United States
۱۳:۳۳ - ۱۳۹۵/۰۷/۰۳
البته صداقت چیز خوبی است کم نداریم در ایران کسانی که به امریکا فحش می دهند اما بچه هاشون را فرستاده اند اونجا
مجله خواندنی ها
انتشار یافته: ۱
مجله فرارو
پرطرفدارترین عناوین