سرانجام بعد از يك هفته درگيري و كشمكش، عصر دوشنبه جلسه مشترك مديران
فدراسيون و باشگاهها با رئیس سازمان صداوسيما برگزار شد تا شايد گره عدم
پخش مسابقات فوتبال باز شود.
در پايان اين نشست اگرچه طرفين با لبخند محل
جلسه را ترك كردند، اما عملا هيچ توافقي حاصل نشد تا دولت و مجلس در مورد
اين پرونده تصميم بگيرند. حالا معادلات حق پخش وارد فاز جديدي شده است، اما
شايد بشود اين قصه را از يك گام جلوتر بررسي كرد. امروز سازمان ليگ هر دو
پايش را در يك كفش كرده كه رقمي حدود 160 ميليارد تومان يا كمي كمتر را به
مناسبت پوشش تلويزيوني مسابقات از صداوسيما دريافت كند، اما آيا فكرش را
كردهايم تزريق يكباره و بدون برنامه چنين مبلغي به فوتبال ايران، چه
عوارضي ميتواند داشته باشد؟
پولي كه به ريشه نميرسد
بدون شك چرخهاي فوتبال حرفهاي با پول
ميچرخد و براي پيشبرد امور در اين رشته ورزشي بايد بودجهاي قابل توجه
تامين كرد، اما نكته اينجا است كه پول درشت فقط زماني ميتواند گرهگشا
باشد كه برنامهاي صحيح براي هزينه كردن آن وجود داشته باشد.
حتي بدون توجه
به ناكاميهاي زنجيرهاي تيمهاي نوجوانان، جوانان و اميد هم ميشد فهميد
كه فوتبال ما در بخش «پايه» با مشكلات شديدي مواجه است و نياز به كار و
آكادميسازي در آن حس ميشود. حالا اما سوال اين است كه در صورت تزريق يك
رقم هنگفت چندده ميلياردي به اين رشته ورزشي، چه نسبتي از آن صرف كارهاي
زيرساختي و بنيادي ميشود و چقدرش را مديران نتيجهگراي باشگاهها صرف كسب
موفقيتهاي آني ميكنند؟
متاسفانه تجربه تاريخي نشان داده است مديريت بودجه
در فوتبال ايران به درستي انجام نميگيرد. اين روزها تقريبا همه در اين
حوزه به ميز و صندليشان چسبيدهاند و سعي ميكنند با كسب نتايج مطلوب، فقط
چند روز ماندگاري بيشتر در پستهايشان را تضمين كنند. در چنين شرايطي
طبيعي است كه منابع درآمدي جديد هم راهي به ريشه نبرند و در همان لايههاي
اوليه هزينه شوند.
فوتبال تورمي در راه است
سالها است كه
ميگويند امير عابديني و علي فتحاللهزاده اوايل دهه هشتاد با دريافت رقمي
چندده ميليوني از دنبال شدن پرونده حق پخش در مراجع ذيربط انصراف
دادهاند. اين شايعه در مورد مديران اسبق پرسپوليس و استقلال، حتي اين هفته
هم به نوعي در برنامه نود تكرار شد. حالا سوال اين است كه 10 سال قبل،
تزريق چنين رقمي به ساختار اداري سرخابيها چه نتيجهاي در پي آورد؟ آيا آن
سالها با اين پول برنامهاي بلندمدت ريخته شد كه سودي به اين دو باشگاه و
كليت فوتبال ايران برساند؟
اتفاقا بررسي گذشته نشان ميدهد دقيقا همين پول
يكي از مهمترين عوامل جهش ناگهاني پرداخت دستمزد به بازيكنان بوده و در
واقع سنگ بناي بازار تورمي كنوني، همان روزها گذاشته شده است. حالا چه
تضميني وجود دارد كه همين اتفاق يك بار ديگر در ابعادي به مراتب وسيعتر
تكرار نشود؟ فدراسيون فوتبال دلش را خوش كرده به صورتهاي مالي ارائه شده
توسط باشگاهها، در حالي كه همه ميدانند در بسياري از موارد رقم قرارداد
بازيكنان ليگ برتري بسيار بيشتر از اعداد اعلام شده بوده است. آيا ستارهاي
كه امروز براي يك فصل دو يا سه ميليارد تومان پول ميگيرد، فردا و با
تزريق بودجه كلان حق پخش به باشگاه متبوعش، به دستمزدي كمتر از چهار يا پنج
ميليارد تومان رضايت خواهد داد؟
اول چاله را بكنيد
بدون شك
كسي نميتواند انكار كند كه دريافت پول پخش مسابقات، حق طبيعي باشگاهها
است، اما كاش قبل از افزوده شدن منابع ميلياردي جديد به بازار فوتبال
ايران، موارد منطقي استفاده از اين بودجه پيشبيني شود.
به عنوان نمونه
فدراسيون فوتبال ميتواند با ملزم كردن باشگاهها به هزينه كردن در تيمهاي
پايه به شكل جدي و واقعي، از صرف اين پول براي اهداف سطحي و زودگذر
جلوگيري به عمل بياورد. اگر قرار است آخر اين همه دعوا آن باشد كه بنز آقاي
ستاره به مازراتي تبديل شود و البته كيفيت او كماكان پايينتر بيايد، اصلا
چه بهتر كه همين رويه فعلي دنبال شود و اعصاب مردم در غياب پخش فوتبال،
آرامتر باقي بماند!