به گزارش سرویس بین الملل
فرارو به نقل از نیویورک تایمز، حسین موسویان در این مقاله می نویسد: انتخاب شگفت
آور مذاکره کننده هسته ای سابق ایران، حسن روحانی به عنوان رئیس جمهور فرصتی بی
سابقه را به دولت اوباما خواهد داد تا به بن بست اتمی با ایران پایان دهد.
«روحانی» از دید غربی ها یک
روحانی سیاسی از داخل نظام است. یکی از ما به عنوان معاون وی در مذاکرات هسته ای
به طور مستقیم برایش کار کرده و دیگری تحقیقات در اتاق فکر وی را برعهده داشته
است. ما می توانیم گواهی دهیم که وی در مورد یک رویکرد کاملاً ایدئولوژیک در سیاست
خارجه محتاط است و انگیزه وی چیزی بیش از مسئله مهم پیگیری منافع ملی است. روحانی
پس از آنکه شاهد ناکامی در توافق هسته ای با اتحادیه اروپا طی سال 2005 بود، حال
به دنبال حل مسئله اتمی ایران، یکبار برای همیشه و رهایی سیاسی از این مسئله است.
پیروزی روحانی نشان می
دهد که حال زمان واقعی حرکت به سوی طرح
مذاکرات مستقیم میان ایران و آمریکا فرارسیده است. علیرغم بیاناتی که وی از زمان
پیروزی در انتخابات برای تسکین تندروها مطرح می کند، سخنانش در مبارزات انتخاباتی،
تمایل وی به تغییر روابط خصمانه با آمریکا را آشکار کرد. طی ماه های اخیر حتی آیت
الله خامنه ای، رهبر معظم انقلاب نیز اجازه مذاکرات مستقیم را داده اند- با این
حال هیچ خوشبینی در مورد نتایج آن ابراز نکرده اند.
بزرگترین تهدیدی که متوجه
دریچه منحصربه فرد گفتگو است، برداشت های گمراه کننده دو طرف از نقاط ضعف و قوت
طرف مقابل است. باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا و حسن روحانی، رئیس جمهوری منتخب
ایران برای جلوگیری از هدر رفتن این فرصت باید در مقابل برداشت های اشتباهی که
توسط افراط گرایان در دو طرف تشدید شده، ایستادگی کرده و به یکدیگر آگاهی دهند.
برخی در واشنگتن تلاش می
کنند انتخاب روحانی را دلیلی بر اثربخشی رویکرد فعلی آمریکا که متکی بر تحریم های
شدید بوده، جلوه دهند. آنچه از این سخنان برداشت می شود این است که ایرانیان مایل
به تغییر اندک موضع خود در مورد حق هسته ای شان هستند و رئیس جمهور میانه رویی که
یک بار به طور موقت و داوطلبانه با تعلیق غنی سازی اورانیوم موافقت کرد، امتیازات
غیرمتقابلانه ای را ارائه خواهد داد. بر اساس این تئوری، یک ایران تضعیف شده که
تشنه پایان حتمی تحریم های شدید غرب است، آنچه ارائه شود را خواهد پذیرفت. چنین
دیدگاهی، این ایده خطرناک که آمریکا باید موضع سفت و سخت هسته ای خود را حفظ و حتی
تشدید کند را به طور ضمنی تقویت می کند.
در تهران دید مثبتی نسبت
به مسئله هسته ای ایران وجود دارد و این دید ناشی از روایت دقیقی از تجدید حیات ایرانیان
است. طی سال های اخیر ایران نسبت به شرکت در مذاکرات حقیقی بی میل بود مگر اینکه
می توانست از موضع قدرت سخن بگوید. حال پس از هشت سال فعالیت حکومت تفرقه آمیز
محمود احمدی نژاد، یک رئیس جمهور جدید با رای قاطع مردم پیروز انتخابات شده است.
به همین دلیل، این درک رو به رشد شکل گرفته که ایران دست بالایی که مدت ها به
دنبال آن بوده را کسب کرده است.
در واقع بسیاری از
کارشناسان پیشینه روحانی به عنوان نماینده شخصی مقام معظم رهبری در شورای عالی
امنیت ملی برای مدت طولانی را دلیلی بر آغاز عصر جدیدی از انسجام ملی می دانند.
این درک قدرت می تواند ایران را با جدیت وارد مذاکرات هسته ای کند. اما اطمینان
بیش از حد نیز مانع از آن می شود که مقامات عالی رتبه ایران امتیازات لازم برای
شکست بن بست هسته ای را ارائه دهند.
حضور دو رقیب در اتاق
مذاکرات با این اطمینان که خودشان دست بالا را دارند، تنها می تواند به یک فاجعه
ختم شود. چنین برداشت هایی از انتخاب روحانی، این پتانسیل را دارد که فرصت منحصربه فرد تعامل را نابود کند.
متاسفانه غرب پیشینه هدر
دادن فرصت ها برای معامله با روحانی را دارد. وی اعلام کرده که یکی از راه های
خروج از بن بست هسته ای، پیشنهاد نابود شده سال 2005 است که وی در گفتگو با ژاک
شیراک، رئیس جمهور وقت فرانسه مطرح کرد. بر اساس آن برنامه، قدرت های غربی حق
مشروع ایران را تحت پیمان منع گسترش سلاح های هسته ای به رسمیت می شناختند و غنی
سازی اورانیوم برای اهداف صلح آمیز مانند انرژی هسته ای و تحقیقات پزشکی را می
پذیرفتند.
در مقابل ایران تعریف
آژانس بین المللی انرژی اتمی از «تضمین های عینی»، مبنی بر اینکه برنامه هسته ای
ایران صلح آمیز خواهد ماند و در آینده به سوی تسلیحاتی شدن منحرف نخواهد شد را می
پذیرفت. این پیشنهاد به دلیل فشارهای دولت جورج بوش که تاکید بر توقف کامل غنی
سازی اورانیوم داشت، عملی نشد.
گفتمان غالب در تهران
هنوز هم پس از هشت سال از زمان مذاکره با اتحادیه اروپا، پیشنهاد روحانی برای توقف
داوطلبانه و موقت غنی سازی اورانیوم را یک شکست می داند چراکه این امر تنها منجر
به درخواست تحقیرآمیز برای تعلیق نامعین تمام فعالیت های غنی سازی شد.
اما گزینه چشم پوشی ایران
از حق مشروع خود تحت نظارت ان پی تی، از جمله غنی سازی اورانیوم هرگز روی میز
نبوده و نیست. با این حال مقامات ایران از اقدامات جدیدی که بتواند نگرانی های غرب
نسبت به برنامه هسته ای ایران را برای همیشه کاهش دهد، استقبال می کنند.
در واقع خطوط آخرین توافق
هسته ای مشخص است. ایران باید با بالاترین حد شفافیت و همکاری با آژانس بین المللی
انرژی هسته ای موافقت کند و به قدرت های بزرگ جهان اطمینان دهد که برنامه هسته ای
تهران هرگز به سمت تسلیحاتی شدن نخواهد رفت. در مقابل، غرب باید حق ایران در
استفاده صلح آمیز از فناوری هسته ای، از جمله غنی سازی اورانیوم را به رسمیت
بشناسد و تحریم ها را به تدریج کنار بگذارد.
ایران و آمریکا دیر یا
زود با یکدیگر تعامل خواهند کرد. دیگر مانع اصلی در رسیدن به توافق نهایی شرایط آن نیست، بلکه مسیری است که برای رسیدن به این
توافق باید پیمود. آقایان روحانی و اوباما باید به عملگرایی روی بیاورند و از
افراطی گری دوری کنند. آنها باید احتیاط را با شجاعت در بیامیزند و گام های متقابل
با توالی منطقی بردارند. مهمتر از همه اینکه باید از سوءتفاهم های مربوط به ضعف و
قدرت دو طرف که ما را به حاشیه برده، دوری کنند.
آمریکا و ایران پس از چندین دهه رویارویی بی ثمر به همکاری نیاز دارند.
افرین بابا " بزرگ شو " بزرگ شو